به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 دی 93 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-9-05
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    124
    سطح
    2
    Points: 124, Level: 2
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid با نامزدم شدیدا به مشکل خوردم

    سلام دوستان من 23 سالمه تازه عقد کردم 16 شهریور با پسری ک دوستش داشتم و اونم منو دوست داشت. من دوران مجردیم حجاب نداشتم هرجور تیپی میزدم این آقا هم منو اون تیپی دید 1 سال با همون اخلاق رفتار تیپ با هم دوست بودیم خیلیم خوشحال و عاشق بودیم هر بار منو پیش خانوادش عنوان کرد با مخالفت شدید روبرو شد در صورتی ک پدر مادرش اصلا منو ندیده بودن فقط چون غریبه نمیخواستن بگیرن همینجوری گذشت تا روزی ک این آقا پیش خانوادش گفت میخواد برای چند ماهی از ایران بره کار کنه ب قول معروف پولدار بشه بیاد منو بگیره حالا چ رضایت خانوادش باشه چه نباشه خانوادش از ترس اینکه پسرشون نره در عرض 2 روز اومدن خواستگار من حالا شب خواستگاری پدر شوهرم چون آخونده گفت الا و بلا 14 تا سکه خانواده منم خیلی ناراحت شدن گفتن بفرمایین بیرون ما بیوه شوهر نمیدیم پدر شوهرم گفت حالا چون شمایین 50 تا ک داییم ناراحت شد گفت خونه معامله نمیکنیم ما دختر نمیدیم بفرمایین بیرون ناگفته نماند من پدر ندارم فوت شده .شب خواستگاری با این بحث ب پایان رسید منم چون ناراحت بودم گوشیمو خاموش کردم فرداش انقد پسره به خونه زنگ زد التماس کرد بحث کرد پدرش مادرش زنگ زدن ک الا وبلا امشب دوباره میاییم خاستگاری شب اومدن ب قصد بعله برونم اومدن ما اونشب با مهریه 250 تا صیغه شدیم دو روز بعد از نامزدیم دوس دختر سابق نامزدم بهم زنگ و اس زد در صورتی ک خط منو جز خواهرو مادرم و نامزدم هیچکس نداشت هرچی از نامزدم پرسیدم این خانم از کجا شماره منو آورده پیچوند منم خیلی بحث کردم اما بزرگترا خواستن بیخیال بشم برا گذشته بوده ما عقد کردیم بعد از عقد منو نامزدم همراه دایی و زنداییش رفتیم مشهد ک متاسفانه من اونجا دیدم همسرم مواد مصرف میکنه تازه من ناراحت میشدم دعوا میکرد دست پیش میگرفت ک پس نیفته باز من کوتاه اومدم بیخیال شدم منو نامزدم از اول قرار گذاشتیم عشقمون زبون زد بشه من بعد از نامزدیم کامملا محجبه شدم اما نه در حد خانم فاطمه اما اینا از من انتظار داشتن ی شبه مقدس بشم بگذریم دوران عقد اشتباه من این بود ک خیلی رفتم خونشون هر روز به لباسای من گیر مسدادن چون پدر مادرش منو نمیخواستن و بارها نامزدم به من گفته بود نزار اینا هعی بکوبن سرم بگن انتخابت اشتباهه منم خیلی مراعات کردم اما پدر مادرش به لباسام گیر میدادن میگفتن کوتاهه بلند میکردم تنگه گشادش میکردم به رنگش گیر میدادن گفتم خودتون بگیرین به لباسایی ک خودشونم میگرفتن گیر میدادن میگفتن ما مجرد دارسم نپوش نپوش منم به نامزدم گفتم کمتر میام خونتون ک نگین نپوش نپوش من دیگه ندارم نامزدم یه گر گرفت گفت تو نمک نشناسی تو به پدر مادر من احترام نمیزاری من از اول بهت گفته بودم نزار بینمون بحث بشه تو لیاقت نداری پدر مادر من انقد بهت خوبی میکنن و از این حرفا بعد از خونه ما گداشت رفت آخه بابا مامانش گفته بودن خونه زنت نمون هیچوقت اونم همیشه منو میزاشت خونه و میرفت منم بارها گریه کردم ک نرو اما باز رفت اصلا با اون پسری ک مجرد بودم و عاشقش بودم کلی فرق داشت من جمعه16 آبان من رفتم خونه خواهرم اما ب نامزدم نگفتم چون قهر بودم میدونم اشتباه کردم رفتم بعد نامزدم به من زنگ زد گفت کجایی گفتم خونه گفت بیا عقدنامه رو بگیر تا تکلیفتو روشن کنم گفتم خونه خواهرمم شروع ب فحاشی کرد اولش چیزی نگفتم تا پدرم ک فوت شده رو فحش داد ناراحت شدم گفتم خودتی با مادرت با این تربیتش بعد خواهرم اشتباه منو بیشتر کرد زنگید ب نامزدم گفت بیخود کردی ب خواهرم اینجوری گفتی و دعوا کرد از اون بدترش حتی خواهرم به پدر شوهرم زنگید گفت جلو پسرت رو بگیر .گذشت بعد از 1 هفته خواهر شوهرم ک از زن سابق پدر شوهرمه زنگید گفت داداشم میخواد ازت جدا بشه گفته تو بی حیاییی ب دردش نمیخوری دیگه نمیخوادت من پیش مشاور رفتم گفتم باشه اشتباهمو قبول میکنم ولی من دوستش دارم نمیخوام جدا بشم مشاور رفت باهاش صحبت کرد اون فقط گفت دختره بی حیاست خانوادش بیتربیتن نمیخوامش من به پدر شوهر و مادر شوهرم زنگ زدم واسطه بشن اشتی کنیم اما پدر شوهر مثلا آخوندم گفت تو لیاقت نداری و توو خانواده ما جایی نداری ما نمیزاریم باپسرمون زندگی کنی .عمم به نامزدم زنگید باز نامزدم گفت نمیخوام عصبیه برادر زادت عمم به پدرش زنگ زد ک ما رسم نداریم دختر شوهر بدیم طلاق بگیره پدر شوهرم گفت نه بهش بگین بره مهریشو ببخشه طلاقشم بگیره بره حتی نامزدمم این پیغامو برام فرستاد حالا موندم چکار کنم اصلا باورم نمیشه این پسره همونیه ک من عاشقش بودم و اینکه اینا از اول با مریه مشکل داشتن و همش تکرار میکردن خانواده شما به پدر مثلا آخوند من احترام نزاشتن و مهیه رو 14 تا سکه نکردن .کمکم کنید تو شرایط بدیم من جایی زندگی میکنم ک اگه طلاق بگیرم اونم توو این مدت کم باید از این محل یا برم یا بمیرم

    - - - Updated - - -

    من چندین بار به نامزدم زنگ و پیام دادم گفتم معذرت میخوام ک بی اجازه رفتم خونه خواهرم و اینکه خواهرم باهات دعوا کرد اما ایشون خیلی به من بی احترامی کردن و ناسزا گفت خیلی تحقیر شدم خیلی من اصلا نمیتونم قبول کنم این اونیه که من دوسش دارم من اون شخصو دوست دارم ولی این غربیس برام به من میگفت من عاشق اخلاقت شدم اومدم خاستگاری اما حالا میگه تو اخلاق نداری تو بی تربیتی تو خانوادت بدن بی تربیتن در صورتی ک من تنها بی احترامی ک ب ایشون کردم همون ناسزایی ک ب پدرم گفت گفتم خودتی با مادرت با این تربیتش شدیدا درگیرم از سمت خانواده نامزدم همشون تشویق ب جدایی میکنن نامزدمو اصلا کسی قدمی برای صلح برنداشته من موندم اینا چطور انسانین اصلا انسانن؟

    - - - Updated - - -

    کمکم کنین قدرت تصمیم گیری ندارم

    - - - Updated - - -

    کمکم کنین قدرت تصمیم گیری ندارم

    - - - Updated - - -

    نامزدم همیشه میگفت من احترام به پدر مادرو واجب میدونم منم تا تونستم احترام گذاشتم اما ایشون حتی مادر من بهش زنگ میزد جواب تلفنش رو نمیداد .خیلی مامانی بود از خصوصی ترین لحظاتمون به مادرش میگفت حتی مشهد بودیم داشت مواد مصرف میکرد دید من ناراحتم گریه میکنم بجا اینکه منو دلداری بده بگه این کارو نمیکنم همش میگفت به مامانم نگیااااااا ناراحت میشه خیلی خودخواه و عقده ای صفته من دوسش دارم ولی این رفتارا رو نمیتونم حضم کنم اینی ک الان داره باهام بحث میکنه و این رفتارو نشون میده رو نمیشناسم من هنوز منتظرم اون پسری ک عتشقشم بشه یجورایی میخوام این بحث و مشکلات ک از کاه کوه شده خواب باشه

    - - - Updated - - -

    من بهترین روزای زندگیم رو با نامزدم داشتم از زمان دوستیم تا نهایت اوایل عقدم الان سخته اون همه خاطره شیرینو اون همه عشق یهو اینجوری آتیش بگیره خاکستر بشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید ghazaal70 تشکرکرده است .

    szd (پنجشنبه 06 آذر 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 خرداد 94 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,140
    سطح
    18
    Points: 1,140, Level: 18
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 136 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دختره خوب اولا آروم باش خدارو شکر هنوز نامزدی وهیچ اتفاقی نیفتاده
    معتاد جماعت هیچ وقت درست نمیشه خودتو گول نزن که منتظرم مثل اولاش بشه
    همینه که میگن دوستی قبل از ازدواج هیچ تضمینی برای خود ازدواج نیست
    شما هم خیلی با اعتماد به نفس اقدام کن برای مهریت اگرم گیرت نیاد لا اقا اونا میفهمن که مملکت همچی در پیت هم نیست که پسر لااوبالیشون هر غلطی بخواد میتونه بکنه
    حیف تو واون احساست
    شما کارهای لازمو انجام دادی حالا نوبت اوناس، خودتم ناراحت نکن دنیا به آخر نرسیده یه جنتلمن میاد سراغت چه زیاده پسره خوب
    اصلا اگه انوم اومد سراغت تو بگو دیگه نمیخوام
    معتاد جماعت درست بشو نیست

  4. 5 کاربر از پست مفید ebi-larynx تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), aye (دوشنبه 08 دی 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93), رویای پر کشیدن (پنجشنبه 06 آذر 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    شما ازایشون این همه بدی دیدی بازمیخوای به خاطرحرف مردم به این زندگی ادامه بدی؟؟؟؟!!!!

    چرااینقدرخودتوکوچیک کردی؟؟؟؟!!!چراهمه فامیلت زنگ زدن به اونا واسه منت کشی؟!مثلا شما دختری ها!!!!

    بیشترفک کن.احساساتی تصمیم نگیر
    اونهااگه تورومیخواستتن باهمون شرایط قبولت میکردن نه ابن که بخوان عوضت کنن اونهم به خاطر پدرومادرش نه خودش!!

    من واقعا تعجب میکنم ازشما!!!!
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  6. 5 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), aye (دوشنبه 08 دی 93), sevil73 (یکشنبه 23 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 دی 93 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-9-05
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    124
    سطح
    2
    Points: 124, Level: 2
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم خب من دوستش داشتم یکسال تمام باهاش بودم وقتی محرم شدیم ک بیشتر پیشش بودم من فکر میکردم عاشقه ب خواسته هاش احترام گذاشتم عشقو مقدس دونستم نخواستم کدورتی پیش بیاد اما من از کجا خبردار میشدم ک اینا نقششون همیینه ک منو اذیت کنن دلیل پا فشاری پدرش برا 14 تا سکه رو فهمیدم ک اون از اول میخواست ب این ترفند مارو جدا کنه ولی من از اول اینو نمیدونستم .و هم اینکه متاسفانه من زن شرعیش بودم و کاری ک نبایدو انجام دادم اینجا هم باز بخاطر احساسات و عشق خودمو بدبخت کردم

  8. 2 کاربر از پست مفید ghazaal70 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    متاسفانه با توجه به جمله آخرت تو پست دوم .... اگرم بخوای جدا بشی اسم همسرت توی شناسنامت باقی میمونه ... اگه میتونی اشتراک آزاد بگیر مشاوره حضوری برو ....
    خیلی ناراحت میشم وقتی دخترای هم سن و سالم رو توی این شرایط میبینم که با توجه به احساسشون و در نظر نگرفتن یه سری مسائل منطقی به اینجا میرسن من دقیقا نمیدون اسمت غزل هست یا غزال اما به هرحال امیدوارم خدا کمکت کنه ..
    شما مگه برای عقد تست اعتیاد ندادید؟؟؟چه موادی مصرف میکنه؟و اینکه همون یکبار رو دیدی؟؟؟خداااایی نکرده خدااایی نکرده اگر هم بحث جدایی افتاد به هیچ عنوان از مهریت نگذر به هیچ وجه اصلا هم دلت براشون نسوزه اونا چطور تونستن با ابروی یه دختر که پر از امید و ارزو هست بازی کنن ....
    اما بازهم میگم راه حل اخر جدایی ببین حرف حسابشون چیه ... یه طوری رفتار میکنن انگار اویزونشون شدی ...بهشون بدهکاری ... باید با همسرت اول صحبت کنی ....
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  10. 3 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    غزال جان سلام.

    خیلی متاسف شدم از خوندن تاپیکت. من هنوز تو شوک اون جملتم که نوشته بودی جلوی من مواد کشید و من بیخیال شدم!!!!! میشه مگه همچین چیزی؟؟؟؟ اصلاً دارم همچین چیزی؟؟؟؟؟!!!! مگه شما چه عیب بزرگ و غیرقابل چشم پوشی ای داری که حاضر به ازخود گذشتیِ به این بزرگی شدین؟!!!

    خوب رابطه داشتی که داشتی. یکم اعتماد به نفس داشته باش. این یک میلیونیوم از مشکلاتیه که بعداز ازدواج خواهی داشت. میگی آزاد بودی، حجاب نداشتی حالاعروس یه آخوند شدی؟؟؟ تازه فقط به خاطر پدرشوهرت باید همه جوره رعایت کنی؟؟؟ از سرتا ته این وصلت مشکل داشته.

    خوشگلم چرا خودت رو دست کم میگیری؟ این همه خانم مطلقه یکیشم تو. توباید طاقچه بالا بزاری. دیگه تماس نگیر. ولی واسه جدایی هم اقدامی نکن. بگو باشه برید واسه جدایی اقدام کنید.

    چون تو مدت عقد هستید، مجبورن نصف مهریه رو بهتون بدن. خوب کردید که به 14تا راضی نشدین.

    فکر کنم اگه منم جای خواهرتون بودم همون کاریو میکردم که ایشون کردن. از همهء اتفاقات بگذریم، مواد مصرف کردن همسرتون قابل چشم پوشی نیست.

    حتی اگه حاضر به ترک هم شدن، شما راضی به برگشتن به اون زندگی نشین. خیلی خیلی باید خدا روشکر کنین که این وصلت داره اینجوری به هم میخوره.

  12. 3 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 93 [ 19:21]
    تاریخ عضویت
    1393-8-28
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    146

    تشکرشده 106 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و احترام

    سرگذشت 2ماهه شما واقعا ناراحت کنندست، متاسفانه روتون تو روی همدیگه باز شده و بعضی حرمت ها شکسته شده

    قبل از هرچیز بگم... در قدم اول با خدا معامله کنید و از خدا یاری بگیرید و از خدا بخوایین هرچی برای شما بهتره همون بشه

    نمیخوام شمارو سرزنش کنم، متاسفانه خیلی از این دوستیها رو شاهد هستیم که آخر عاقبت خوشی نداره، در اول با شدت احساسات و فوران علاقه نسبت به هم زندگی احساسی رو شروع میکنن و بعد از گذشت اندکی زمان نسبت به هم سرد میشن که این سرد شدن میتونه از جانب مرد باشه یا زن... و متاسفانه در بسیاری از زندگی های مشترک شاهد دخالت خانواده ها هستیم و همین امر به سرد شدن رابطه کمک بیشتری میکنه

    حالا چیزیه که شده و خودتون رو ناراحت نکنید...

    در مورد پافشاری خانواده شما برای مهریه، خانواده شما کار اشتباهی نکردن چون خانواده محترمتون به سختی شمارو بزرگ کردن و هزاران آرزو برای دخترشون دارن و دوست دارن دخترشون خوشبخت بشه لذا از دیدگاه خانواده دختر با توجه به شرایطی که بر جامعه حاکم هست و نگرانی اونها از آینده دخترشون تعداد سکه بالا رو بهترین عامل بازدارنده برای جلوگیری از فروپاشی زندگی دختر میدونن و این موضوع که چرا به پدر شوهرتون احترام نگذاشتین و 14 تا رو قبول نکردین میتونه فقط یک بهانه باشه

    شاید این گفته من درست نباشه... الان با 250 تا سکه ، میگن مهریه رو ببخشین و طلاق بگیرید چه بسا اگه 14 تا بود اون 14 تا رو...................

    درسته که حرمت هایی شکسته شده ولی خوشبختانه با گفته های شما بی ادبی از جانب شما نسبت به خانواده شوهرتون نبوده و از طرفی با تماس گرفتن با پدر و مادر شوهرتون رسما از اونها برای بهتر شدن رابطه دعوت کردین و همین نشانه احترام گذاشتن شما به خانواده شوهرتون هست.

    خوبه که شما به شوهرتون زنگ زدین و پیام دادین و از ایشون عذر خواهی کردین ولی سعی کنید رفتار شما به این تبدیل نشه که شما مرتب زنگ بزنین و شوهرتون از این رفتار شما خودش رو الماس نایاب ببینه و مدام از شما بیشتر دوری کنه، منظورم اینه که سعی کنید ایشون هم نبود شما رو حس کنه و بگه بله... من هم اشتباهاتی داشتم و بگذارین کمی به خودش بیاد و این مطلب رو اضافه کنم که الماس نایاب شما هستین پس اونجوری که شایسته یک الماس هست رفتار کنید

    و در آخر بگم... در قدم اول با خدا معامله کنید و از خدا یاری بگیرید و از خدا بخوایین هرچی برای شما بهتره همون بشه


    از خدای متعال آرزوی موفقیت را برای شما دارم
    ویرایش توسط hhp : پنجشنبه 06 آذر 93 در ساعت 11:37

  14. 4 کاربر از پست مفید hhp تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), rayehe (پنجشنبه 06 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 دی 93 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-9-05
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    124
    سطح
    2
    Points: 124, Level: 2
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آره جلو من با داییش و زنداییش نشستن منقلشونو بساط کردن شروع ب کشیدن تریاک کردن من خیلی ناراحتی کردم گریه اعصاب خوردی و خیلی جراتم نداشتم به خانوادم بگم چون اولا انتخاب خودم بود ثانیا تست اعتیاد منفی بود و هم اینکه اگه میگفتم هر روز سرکوفت داشتم الانم خانوادم از دوشیزه نبودنم خبر ندارن بارها تذکر دادن اما من گوش ندادم و این اشتباه رو مرتکب شدم حال موندم اگه بفهمن چکار باید کنم چون تردم میکنن .بهم پیشنهاد دادن اول به نامزدم بزنگم حرف آخرشو بشنوم اگه باز گفت طلاق بگم پس منتظر دادگاه می مونم و روز بعدش برم مهریم رو بزارم اجرا اما حرفی از طلاق نزنم

  16. کاربر روبرو از پست مفید ghazaal70 تشکرکرده است .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    نگران نباش عزیزم همین الان تکلیفت مشخص بشه خیلی بهتره ... احساساتت رو درگیر نکن درباره دوشیزه نبودنت هم اشکالی نداره به هرحال پیش اومده اصلا نیازی نیست به کسی بگی ... و اینکه انقدر دکترا هستند که بتونن مشکلت رو حل کنن و بشی مثل روز اول عزیزم .... خانوادت راست گفتن اول با شوهرت تکلیفت رو مشخص کن ببین چیکاره ان .... بازهم میگم اصلا از مهریت نگذر شده شوهرت بیفته زندان ...
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  18. 3 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93), امیر۶۲ (پنجشنبه 06 آذر 93)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اسفند 94 [ 19:17]
    تاریخ عضویت
    1392-12-01
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 60 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام به شما و همه دوستان
    از مساله پیش امده برای شما واقعا متاسفم. تا اینجا اشتباهات زیادی داشته اید که دوستان متذکر شدند. به هیچ وجه عزت نفس خودتون رو از دست ندید و اصلا بهش زنگ نزنید و تحویلش نگیرید. اون انسان ارزشمندی نیست که بخارش هر خفتی رو بپذیرید. بهش نشون بدید که رفتارش چه عواقبی داره. در زمینه مهریه اصلا کوتاه نیاید که در آینده به شدت پشیمون میشید. به فکر آینده باشید که:
    خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در بهتری


    از خدا میخوام کمکت کنه و تنها امیدت به خدا باشه مطمین باش اگه الان داری سختی میکشی در اینده زندگی بهتری در انتظارته. عزت نفست رو حفظ کن که مهمترین گوهر وجود هر ادمیه در پناه حق

  20. 3 کاربر از پست مفید امیر۶۲ تشکرکرده اند .

    ali -guilan (پنجشنبه 06 آذر 93), szd (پنجشنبه 06 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 08 دی 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.