به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 00:29]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    171
    سطح
    3
    Points: 171, Level: 3
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 9 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon17 دودلی برای طلاق...کمکم کنید...

    با سلام میدونم پستم کمی طولانیه ولی خواستم همه چیرو توضیح بدم...بخونید لطفا...

    من در حال حاضر در کشور کانادا زندگی میکنم.من و همسرم چهار سال باهم عقد بودیم و قرار بر این بود که ایران زندگی نکنیم تا هم از نظر هزینه و هم شروع زندگیمون در کانادا باشه.مادر من از اول با ازدواج با شوهرم مخالف بودن.در مدت چهار سال ما دو سال به صورت پنهانی عقد بودیم یعنی فقط مادر و پدر من در جریان بودن.چون شوهرم با مادرشون قهر بودن و با خواهر ناتنیشون زندگی میکردن که اونها هم با ازدواج ما مخالف بودن به دلیل اینکه من دختری در ناز و نعمت هستم و ایشون نمیتونه منو خوشبخت کنه.که شوهرم هم با اونها قطع رابطه کرد به خاطر ازدواج با من و در واقع دیگه با کسی از خانواده اش در ارتباط نبود.ناگفته نمونه که ایشون یک بار عقد کردن و در عرض کمتر از یک سال جدا شدن...
    دو سال آخر شوهرم به دلیل اینکه من پولم کمه و بهتره که ما پول ذخیره کنیم برای کانادا که اونجا راجت زندگی کنیم ،من مادر پدرم رو راضی کردم که ایشون هم با ما زندگی کنن تا کار کانادامون درست بشه.شوهرم همون اوایل از پدر من دو میلیون پول قرض کردن اما هیچ وقت به روی خودشون نیاوردن که پس بدن.سکه های عقد رو به این دلیل که پول بلیط کانادا میخوام بخرم و تو هم کمک مالی کن از من گرفتن. هیچ وقت به من پولی نمیدادن و همش میگفت پدرت که داره از پدرت بگیر.من در مدت این چهار سال با تمام خسیسی ایشون کنار اومدن به امیدی که اینجا جبران میکنه.از همون اولین باری که با ایشون رابطه جنسی داشتم هیج لذتی نبردم چون همیشه خودخواهانه برخورد کرد و هیچ وقت منو قبل از رابطه نوازش و بوسه نمیکرد.من بهش نامه دادم و از احساساتم براش توضیح دادم که من خودمو میشناسم و اگر اینطوری ادامه بدی من سرد میشم.نمیگم سعی نکرد ولی فقط 1و2 بار سعی کرد بعد دوباره خودخواهانه برخورد میکرد.ایشون هیچ وقت زیر بار جلوگیری نرفتن و همیشه من بودم که جلوگیری میکردم.همون سال اول بود که سرد شدم.اما من اون موقع چون خودم خواسته بودم چون با مادرم خیلی جنگیده بودم فکر میکردم باید ادامه بدم.اما احساسم روز به روز کمتر شد.همش دنبال بهانه میگشتم که باهاش نخوابم.چون واقعا برام آزار دهنده بود.من یه دختر خیلی احساساتی بودم که همیشه از دیدن صحنه های رمانتیک گریه میکردم.از نظر مالی هم که همش مشکل داشتیم.ایشون هیچ وقت برای من هدیه نخرید یا اگر میخواست بخره میگفت تا اینقدر بیشتر نمی تونم هزینه کنم...تا اینکه اومدیم کانادا و در مدت 5ماه که اینجا بودیم همش از پولی که پدرم به عنوان جهیزیه داده بودن خرج میکرد.و 20 تا سکه خریده بود در بانک گذاشته بود که بهشون دست هم نمیزد.هروقت میخواستم برا خودم چیز ضروری هم بخرم باید با گریه میخریدم!3ماه آخرم که اصلا" دیگه رابطه نداشتیم.تا اینکه صبرم سراومد.

    به ایشون گفتم یک هفته از هم دور باشیم تا فکر کنیم.بعد یک هفته ایشون اومد که باهم صحبت کنیم بعد به جای اینکه اگه نگرانه زندگیمون نابود شه دل منو بدست بیاره،میگه که من برام دختر ریحته و تویی که دیگه هیشکی نمیگیریدت و من تورو از خونه مامان بابات نجات دادم من تورو از ترشیدگی نجات دادم.یه مطلب دیگه که هیچ وقت نتونستم ایشون عوض کنم این که این آقا اصلا به نظافت شخصیش نمیرسید .قبل رابطه مسواک نمیزد و همش سیر میخورد از ترس اینکه سکته نکنه و همش بوی بد میداد.و بعد اون حرفاشون من بدتر سر لج افتادم و اقدام به طلاق کردم چون حق طلاق با من بود به مادرم وکالت دادم و مادرم در ایران دنبال کارهای من هستن.بعد از گذشت پنج ماه از اومدنمون این اتفاقات افتاد و شوهرم به من میگه تو چهار سال صبر کردی که اینجا برسی بعد بری سراغ زندگیت.
    من خیلی با رفتارای ایشون صبوری کردم.من نیاز به نوازش و دیده شدن داشتم ولی ایشون همیشه منو میکوبید و حتی جلوی دوستاش مسخره میکرد.هیچ وقت بهم نگفت دوستم داره فقط تا قبل عقد.هیچ وقت بهم نگفت این لباس بهت میاد با چقدر خوشگل شدی در صورتیکه من از نظر قیافه و هیکل هیچ ایرادی ندارم .اما ایشون اعتماد به نفسم رو ازم گرفتن.باهام عین بچه ها رفتار میکرد که تو نمیفهمی تو نمیتونی.من یوهو بریدم.کم آوردم و حس کردم جدایی بهتر از اینه که با کسی زندگی کنم که عین همخونه شده برام.در حال حاضر حدود پنج ماهه دارم از ایشون جدا زندگی میکنم.ازونطرف هم که مادرم در ایران دنبال کارای طلاقمه.اما چند وقته همش شوهرم داره نفرینم میکنه.بعد از 5ماه جدا زندگی کردن دیشب اومد وکلی گریه و زاری کرد که من زندگیمو دوست دارم و بهم فرصت بده و من هم خواستم دوباره امتحان کنم آیا میتونم و باهم رابطه برقرار کردیم ولی بازهم نتونستم و همش در حالیکه اون داشت باز کار خودشو میکرد منم گریه میکردم.اما بازهم ادامه داد و فقط به فکر خودش بود.ازش متنفر نیستم ولی اصلا" نمیتونم دیگه...نه تنها هیچ حسی ندارم بهش حتی بوسم میکنه چندشم میشه...نمیگم آدم بدیه نه اتفاقا خوبیهای زیادی هم داره...وقتی یاد خاطراتمون میوفتم گریم میگیره...
    اما... میترسم.دو دل شدم ...الان احساس دلسوزی و ترس دارم.چون همش میگه من بدبختم و کسیرو ندارم.کمکم کنید که چیکار کنم؟مامان بابام که بهم میگن دیگه برنگرد...ولی یاد خوبیهای این آدم میوفتم میگم نکنه اشتباه کردم!!نمیدونم.گیج و سردرگم شدم.کمکم کنید...............

  2. 3 کاربر از پست مفید maah64 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 17 دی 93), Somebody20 (جمعه 14 آذر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    واقعا متاسف شدم
    من تاپیکتون روبه کارشناسها معرفی میکنم امیدوارم بیان وکمکتون کنن.منتظرباشید
    اگه امکانش رودارید حق اشتراک آزادبگیرید تابه صورت خصوصی پیگیرباشید
    امیدوارم دوستان دیگه هم بیان وکمکتون کنن

    درپناه حق.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  4. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 04 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 17 دی 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 بهمن 95 [ 04:59]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,026
    سطح
    27
    Points: 2,026, Level: 27
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام maah٦٤ عزیز. خیلی از اینجور موارد با صحبت کردن حل میشه. الان که اومده پیشتون و عذر خواهی کرده, بهترین فرصت که باهاش صحبت کنین. همین چیزائی که اینجا نوشتین رو بهش بگین و ازش قول بگیرین. بهش بگین که یه مدت آزمایشی باهم باشین. ولی نه اینکه دوباره باهم بخوابین. بزارین یه مدت بگذره و مطمئن بشین که عوض شده .
    خیلی وقتا ما مردا احتیاج به یه تلنگر حسابی داریم تا بخودمون بیایم. خیلی از ماها هم سابقه رابطه قبلی با دختری نداریم و از روحیات دخترها خبر نداریم. اینجور مواقع صحبت کردن خیلی میتونه مفید باشه. باید بهش قدم به قدم آموزش بدین بعضی چیزا رو. میتونین بهش یه کتاب یا مقالات در مورده خانومها معرفی کنین. و ازش قول بگیرین که بخونه.

    ایشون مردی بوده که شما بهش علاقمند بودین, باز هم بهش علاقمند خواهید شد. البته اگه اشتباهات گذشتشو تکرار نکنه.
    ایشالا تو این فرصت دوباره که بهش میدین میبینین که تغیر کرده.

  6. 3 کاربر از پست مفید Confuseed تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), maah64 (پنجشنبه 06 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 17 دی 93)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    علت اصرارتون برای ازدواج با ایشون، علیرغم وضعیت نابسامان زندگیش و همینطور تجربه ی زندگی خاله تون با برادر شوهرت و مخالفت شدید خانواده تون، چی بود؟؟

    چه چیز خاص و برجسته ای در همسرت دیدی که مصر به ازدواج با ایشون بودی؟
    قبلا با هم دوست بودید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), یه تنهای خسته (جمعه 14 آذر 93), واحد (چهارشنبه 05 آذر 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 00:29]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    171
    سطح
    3
    Points: 171, Level: 3
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 9 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان...یه عکس العمل جدید از طرف شوهرم...: بعد از اون شبی که اومد گریه کرد و احساس ندامت و پشیمونی کرد!امروز بهم زنگ زده و میگه من خیلی فکر کردم...تو از اولم منو دوست نداشتی...میخواستی بعد ازدواج احساس پیدا کنی...که البته اینو راست میگه...چون خاله هام همیشه میگفتن با کسیکه عاشقش نیستی ازدواج کن!!منم اون موقع تحت تاثیر حرفای قشنگ این آقا قرار گرفتم و فکر میکردم به حرفاشون عمل میکنن...
    و در ادامه گفت من دیگه الان فقط به کارم فکر میکنم و وقت ندارم که اصلا" به تو فکر کنم!بعدم اگرم قرار شه با تو دوباره ادامه بدم میخوام سریعا بچه دار بشم!در مورد طلاقم گفت هرکاری دوست داری انجام بده...مهریه هم تا آخر عمر به گردنم میمونه دیگه و فوقش دیگه پامو ایران نمیزارم!.........وای خدای من...اونوقت این آدم ارزش گذشت و فرصت داره؟من دیگه با این رفتار و با کارای اونشبش کامل دیگه به تصمیمم مصمم شدم...فقط متاسفم برای خودم که 4سال از بهترین سالهای جوانیمو پاش گذاشتم...

  10. 2 کاربر از پست مفید maah64 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), pbsm (چهارشنبه 17 دی 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام ماه عزیز تایپک رو ادامه بدید و به سوالات دوستان پاسخ بدید تا شاید ریشه مشکلاتتون رو پیدا کنید . به نظرم مهارتهای ارتباطی شما و همسرتون خیلی کمه . توصیفی که از رفتار همسرتون کردید نشون میده که ایشون به شما علاقه داره و به هر دری میرنه که ببینه این علاقه در شما هم وجود داره ؟ ولی با هر زبونی وارد میشه از شما اظهار علاقه ای نمیبینه . شما واقعا به ایشون علاقه دارید ؟ و هدفتون اصلاح زندگیتون هست ؟ مطالبی که من در تایپک قبلی رها جون نوشتم برای شما بود . فکر کردم شما یکنفرید . ماه عزیزم اگر شما واقعا به ایشون علاقمند باشید بهانه به خودش نمیرسه و اینها رو برای سرد شدن قرار نمیدید . بعضی از اقایون تو اینجور موارد تنبل و سهل انگارند . اگه یه اقایی به خودش نمیرسه حالا یا بلد نیست یا تنبله یا انگیزه نداره . اگه همسر عاشق داشته باشه وبه جای سرد شدن با عشق بهش برسه . اونم یاد میگیره و با دیدن اینهمه عشق خودش به ذوق میاد و تنبلی رو کنار میگذاره . تا حالا امتحان کردید ؟

  12. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), maah64 (پنجشنبه 06 آذر 93), سوده 82 (جمعه 14 آذر 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 00:29]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    171
    سطح
    3
    Points: 171, Level: 3
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 9 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    علت اصرارتون برای ازدواج با ایشون، علیرغم وضعیت نابسامان زندگیش و همینطور تجربه ی زندگی خاله تون با برادر شوهرت و مخالفت شدید خانواده تون، چی بود؟؟

    چه چیز خاص و برجسته ای در همسرت دیدی که مصر به ازدواج با ایشون بودی؟
    قبلا با هم دوست بودید؟
    ما دوست بودیم.ولی چون نسیت فامیلیه دور داشتیم از اول فقط یه دوستیه ساده بود که شوخی شوخی جدی شد.اون میگفت من تنهام و کسیرو ندارم و دوست دارم با کسی درد دل کنم.من خیلی آدم احساساتی هستم و به خودشم از همون اول گفتم من عاشقت نیستم ولی فکر میکنم با توجه به تواناییهایی که میگی داری و چیزی که این مدت فهمیدم اینکه چون تنها هستی میخوای همسرت بشه همه کست...من از اولم صادقانه همه اینارو گفتم...و ایشون خیلی وعده وعید میداد...که کانادا اینکارو میکنم یا اونکارو میکنم...اما کانادا که سهله ایرانم هیچ کاری جز سواستفاده مالی از پدرم کار دیگه ای نکرد...من نمیگم هیچ حسی نداشتم ولی فکر میکردم اون حس اعتمادم بهش با کارایی که میگه و با توجه و محبتش بیشتر میشه...ولی نه تنها بیشتر نشد بلکه با خودخواهی که بیشتر در مورد رابطه زناشویی داشت منو خیلییییییی سرد کرد...

    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    سلام ماه عزیز تایپک رو ادامه بدید و به سوالات دوستان پاسخ بدید تا شاید ریشه مشکلاتتون رو پیدا کنید . به نظرم مهارتهای ارتباطی شما و همسرتون خیلی کمه . توصیفی که از رفتار همسرتون کردید نشون میده که ایشون به شما علاقه داره و به هر دری میرنه که ببینه این علاقه در شما هم وجود داره ؟ ولی با هر زبونی وارد میشه از شما اظهار علاقه ای نمیبینه . شما واقعا به ایشون علاقه دارید ؟ و هدفتون اصلاح زندگیتون هست ؟ مطالبی که من در تایپک قبلی رها جون نوشتم برای شما بود . فکر کردم شما یکنفرید . ماه عزیزم اگر شما واقعا به ایشون علاقمند باشید بهانه به خودش نمیرسه و اینها رو برای سرد شدن قرار نمیدید . بعضی از اقایون تو اینجور موارد تنبل و سهل انگارند . اگه یه اقایی به خودش نمیرسه حالا یا بلد نیست یا تنبله یا انگیزه نداره . اگه همسر عاشق داشته باشه وبه جای سرد شدن با عشق بهش برسه . اونم یاد میگیره و با دیدن اینهمه عشق خودش به ذوق میاد و تنبلی رو کنار میگذاره . تا حالا امتحان کردید ؟
    بله دوست خوبم...من 4سال امتحان کردم...تلاش کردم...ولی ایشون هر روز یه چیزی میگه...چون انتخاب خودم بوده و باید پاش وایمیستادم...من به راحتی نمیخواستم زندگیم خراب شه...ولی واقعا" هیچ حس و انگیزه ای برای ادامه ندارم...چرا همش من تلاش کنم؟اون اگر واقعا" منو و زندگیشو میخواست تلاش میکرد...که البته ایشون اون موقعها هم میگفتن که من چیزی برای از دست دادن ندارم!!

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام ماه عزیز

    دختر گل واسه طلاق گرفتن همیشه وقت هست، مخصوصا با توجه به اینی که شما دیگه ایران نیستی و حق طلاق هم با خودت هست هر موقع که اراده کنی عملا می تونی طلاق بگیری. اما بشین خوب فکر کن. نکات مثبت و منفی زندگیت ، خودت و همسرت رو بنویس. راههایی که تا حالا امتحان کردی و کارهایی که تا الان می شده بکنی و نکردی همه رو یادداشت کن. ببین اگر 1% هم احتمال این وجود داره که زندگیت رو حفظ کنی اون کار رو انجام بده و بعد اگر جواب نگرفتی برو سراغ طلاق.
    به همسرت هم هیمن رو بگو. یه فرصت 6 ماهه یا یکساله به خودتون بدید توقعاتتون رو از هم بگین و تلاشتون رو بکنید. اگر نتیجه نگرفتین بدون عذاب وجدان و شک و دودلی طلاق رو انتخاب کنید.
    تاپیک های مختلف و مقالات سایت رو مطالعه کن. کمکت میکنه که مهارت ها رو تقویت کنی و افزایش بدی و بهتر با همسرت تعامل داشته باشی.

    مقاله های این دو تا انجمن خیلی می تونه بهت کمک کنه:

    شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند

    مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده

  15. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    maah64 (پنجشنبه 06 آذر 93), واحد (پنجشنبه 06 آذر 93), سوده 82 (جمعه 14 آذر 93)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    ماه عزیزم همسرتون شغل و درامدی نداره ؟ عزیزم احساس میکنم همه مشکلات شما از اینه که شما علاقه ای به ایشون ندارید . واین در اعمال و گفتارتون کاملا خودش رو نشون میده . وقتی خودتون میگید که به ایشون علاقه ندارید چطور انتظار دارید که احساسات و روابط عاطفی از ایشون دریافت کنید . مردان همینطوری هم در ابراز اینگونه احساسات ضعیف عمل میکنند چه برسه به اینکه احساس کنند از طرف همسرشون مورد پذیرش نیستند . شما همه اش پولتون رو به رخ ایشون میکشید . در صورتی که در زندگی مشترک پول من و تو بی معنیه . شما میگید جهیزیه من نقدی بوده و خرج شده . مگه جهیزیه بقیه خانمها که غیر نقدیه توی گاو صندوق نگهداری میشه ؟ خوب جهیزیه در هر حال برای زندگی مشترک صرف میشه . من احساس میکنم شما همدلی لازم رو با همسرتون ندارید .

  17. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    sevil73 (چهارشنبه 17 دی 93), بارن (چهارشنبه 10 دی 93), سوده 82 (جمعه 14 آذر 93)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 خرداد 94 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,140
    سطح
    18
    Points: 1,140, Level: 18
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 136 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ارزششو نداره ولش کن، سرتو بالابگیر ونزار افکار منفی و سختی جدایی از پا درت بیاره

    دفعه دوم که اومد سراغت وابراز پشیمونی کرد نباید رابطه جنسی برقرار میکردی
    چقدر پررو هست که میگه اگرم بیام برا بچه میام

    این خاطرات خوشی که میگی همه ماداشتیمو داریم بازم میتونی لحظه های حتی شادتری برای خودت با همسری که لیاقت تو رو داشته باشه تجربه کنی
    فقط 4 سال عمرت هدر رفت والبته برای اون
    4 سال بهتره یا 40 سال زندگی بی لذت با این آقای پررو و بی لیاقت
    البته شاید ایشونم برای خودش دلیل داشته باشه اما احتمالا بنی اسراییلی
    خود کرده را تدبیر نیست
    انسان با امید زندس پس از این قابلیت انسانی استفاده کن
    ویرایش توسط ebi-larynx : شنبه 08 آذر 93 در ساعت 13:26

  19. کاربر روبرو از پست مفید ebi-larynx تشکرکرده است .

    maah64 (سه شنبه 11 آذر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.