به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    ميخوام قدم به قدم برم سمت قوى شدنو جراتمندى...ازين روال خسته م

    بسلام دوستان
    اين تاپيكو زدم كه توش رو خودم و ارامشم كار كنم
    فقط فقط خودم،
    غرغر كردن و گلايه از شوهرمو زندگيم ممنوعه
    فقط ميخوام عيباى رفتاريمو اصلاح كنم
    قدم به قدم

    قدم اول و عيب اول:

    من اصلا نميتونم رو حرفام وايسم،يعنى اقتدار ندارم
    يه تصميمايى ميگيرم بعد به وقتش نميتونم پاش بمونم
    حس ميكنم دليل اينكه خيلى جاها همسرم منو جدى نميگيره هم همينه: با خودش ميگه ولش كن خودش يادش ميره.

    چن تا مثال بگم:
    مثلا ديدم شوهرم تو فيسبوك دخترارو ادد كرده،گفتم پس من نميخوام دوستت باشم تو فيسبوك يا اينكه اون دخترارو پاك كن از تو دوستات
    گف نه پاك نميكنم!!تو برو بيرون از دوستام
    منم اومدم بيرون از دوستاش
    اما الان باز تو دوستاشم(فك كنم خودش ميره از تو پروفايلم اسم خودشو ادد ميكنه چون من نكردم اينكارو)
    ولى حتى روم نميشه بهش بگم تو اين كارو مردى؟ با اينكه پاكش كنم از تو دوستام
    الان همه جا دخترارو ادد ميكنه،تو اينستاگرام،واتساپ،...
    ولى من نميتونم يه برخورد جدى كنم،سر حرفم وايسم،

    به خودم ميگم بيخيال.ول كن.

    يا قهرو دعوا ميكنم باز خودم كن ميارم ميرم طرفش،
    مثلا دوبار ز بزنه ج ندم كه تنبيه شه باز ميترسم و خودم بهش ز ميزنم(هرچند فك نميكنم راه حلش قهر باشه)

    يا دوستاشو مياورد طبقه پايين،گفتم پس من ديگه نميام اونجا ازين به بعد واسه خواب،دلم نميخواد تو پتوهاى اونا بخوابم(نه كه تو عصبانيت،اروم بودم)
    چن شب پيش تعارف كرد بيا اينجا باز رفتم!!!

    تو همه چى همينم،يه بار نشده سر حرفم وايسم

    چرا اينجوريم؟ چرا ضعيفم؟ چرا رو حرفام نميمونم؟
    راه حلش چيه؟!
    همسرم بر عكس منه،مثلا گف دس بزنى به گوشيم رمز ميدارم،الان همه چيش رمز داره خيلى وقته
    اما اگه من بودم بعد از يه هفته رمزو ورميداشتم

    ميخوام جنم داشته باشه

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 02 آذر 93 در ساعت 00:12

  2. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 02 آذر 93), szd (یکشنبه 02 آذر 93)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    الهام جان،

    این که همش شد شوهرت !

    شما برای چی رمز و دسترسی فیس بوکت دست همسرت هست؟
    این که فیس بوک خوبه یا بده،
    باید داشته باشی یا نه و ... را کاری ندارم.

    ولی باید برای خودت حریم شخصی داشته باشی،
    هویت داشته باشی،
    نه این که همه چیزت با همسرت معنی داشته باشه.

    گاهی جلوی همسرت فیس بوکت را باز کنی،
    و خیالش را راحت کنی که خبری نیست، خوبه.

    اما این که اختیارش را بدی دست ایشون !؟


    ببخشید این را می نویسم.
    خیلی ناراحت شدم که گفتید از رختخواب مشترک با دوستان همسرت استفاده می کنی.
    برای خودت و رابطه تون احترام قایل باش. به نظرم رابطه بین همسران حرمت خاصی داره.
    حتی بستری که توش می خوابید.
    اگر ممکن هست خیلی جدی این مساله را حل کن.
    رختخواب مناسبی برای خودتون در نظر بگیر و بعد از استفاده حتما جای جدایی بذارش و تاکید کن کسی استفاده نکنه.
    اگر هم استفاده شد، حتما برخورد کن.
    مسائل بهداشتی هم که ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 02 آذر 93 در ساعت 00:40

  4. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 02 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 02 آذر 93), paiize (یکشنبه 02 آذر 93), sevil73 (سه شنبه 11 آذر 93), Somebody20 (یکشنبه 02 آذر 93), szd (یکشنبه 02 آذر 93), آرام دل (سه شنبه 11 آذر 93), بابک 1369 (پنجشنبه 20 آذر 93)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    الهام جان،

    این که همش شد شوهرت !

    شما برای چی رمز و دسترسی فیس بوکت دست همسرت هست؟
    این که فیس بوک خوبه یا بده،
    باید داشته باشی یا نه و ... را کاری ندارم.

    ولی باید برای خودت حریم شخصی داشته باشی،
    هویت داشته باشی،
    نه این که همه چیزت با همسرت معنی داشته باشه.

    گاهی جلوی همسرت فیس بوکت را باز کنی،
    و خیالش را راحت کنی که خبری نیست، خوبه.

    اما این که اختیارش را بدی دست ایشون !؟


    ببخشید این را می نویسم.
    خیلی ناراحت شدم که گفتید از رختخواب مشترک با دوستان همسرت استفاده می کنی.
    برای خودت و رابطه تون احترام قایل باش. به نظرم رابطه بین همسران حرمت خاصی داره.
    حتی بستری که توش می خوابید.
    اگر ممکن هست خیلی جدی این مساله را حل کن.
    رختخواب مناسبی برای خودتون در نظر بگیر و بعد از استفاده حتما جای جدایی بذارش و تاکید کن کسی استفاده نکنه.
    اگر هم استفاده شد، حتما برخورد کن.
    مسائل بهداشتی هم که ...
    شيدا جان دقيقا همينطوريه كه ميگى
    يعنى من خودم حرفاتو قبول دارم،ميدونم درستش همينه اما جرات و قاطعيت دفاع ازشو ندارم.

    ميدونم درين موارد مثلا،حق دارم ناراحت باشم،
    بايد قاطعيت به خرج بدم كه حساب ببره،
    ولى نميتونم...

    خيلى وقتا مينشينم فك ميكنم و واسه خودم توجيه ميارم كه تو بيخود ناراحتى. و بيخيال. ارزش نداره،خيلى وقتا اخرش خودم مقصرم ميشم پيش خودم!!!!


    يا اون دفعه كه دوسش دختر اورده بود،همه گفتين يه برخورده قاطع كن،
    ولى من چيكار كردم؟! بعد دوروز خشمم فروكش كرد و همه چى گل و بلبل شد و ...تازه دوستش هرجا منو ميبينه سلام نميده و ناراحته گويا ازم!!!!!!!
    خب مثال بى شوهر ميخواى؟!بيا:
    منو دوستم تو يه گروه دونفرى تو دانشگاه پروژه انجام ميداديم،اصن كارمون نميرفت جلو،دو تا ريلكس خورده بوديم به پست هم هيييچ كار نميكرديم!! خيليم اون با من بد برخورد ميكرد انگار تفضير منه!انگار بيخياله فقط منم.
    بعد تصميم گرفتم دفعه بعد شده تنها وردارم پروژه رو ولى به اون نگم.بعدشم تند و سريع پروژه رو اماده كنم كه ببينه من تنها باشم خيليم بهتره.
    به همه دوستامم گفتم ديگه عمرا منو ... يه گروه شيم.
    اين ترم روز تعيين گروه اصن انگااااار نه انگار اون همون ادمه با اون برخوردا،رفتم گفتم مياى گروه من؟!
    اونم گفت نه من گروه دارم!!!
    حالا اون به كنار،تصميم دوميمم موند: هيييچ حركتى واسه پروژم نكردم هنوز!!

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 02 آذر 93 در ساعت 01:11

  6. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    paiize (یکشنبه 02 آذر 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    اول ازهمه بایدتصمیم جدی وقاطع بگیری..چه جوری؟اینجوری که هرمشکلی واست پیش اومدهرناراحتی اتفاق افتاد توبه فکرهدفت باشی...یادتصمیمت بیفتی.
    اینکه میگی نمیتونی روحرفهات بمونی روهمین الان چالش کن...چون اگه این توذهنت باشه دوروز دیگه ازحرفهات منصرف میشی پس بهخودت بگوکه من خیلی هتم خوب میتونم روی حرفهام بایستم چون:
    جوونم...
    شادوسرزنده ام...
    زندگیم واسم مهمه...آینده ام واسم مهمه...
    آرامش میخوام...
    پس اراده شودارم...
    الهام جان واسه حودت لیست کن کارهایی که میخوای انجام بدی
    پیشنهادمیکنم کتاب رازموفقیت روبخونی

    الهام جان بایدبه آرامش برسی...تاآروم نباشی کاری نمیتونی انجام بدی...استرس روبزارکنار

    الهام جان چراشما که شوهرداری توی فیس بوک واینجورجاها هستی...اگه توایناروبزاری کناربه نظرت روی شوهرت هم تاثیرداره؟یعنی اون هم میزاره کنار!؟
    ببین واتساپ واین چیزهابازبهتره تافیس بوک واینستاگرام و...اگه بتونی نقش این شبکه هاروتوزندگیت کم رنگ کنی خیلی خیلی خوب میشه...

    تاپیکهای جراتمندی روهم بخون حتما
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  8. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    Somebody20 (یکشنبه 02 آذر 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    اتفاقا به نظر من اخلاقتون خیلی خوبه
    یه جمله معروفی میگه : هیچ چیزی به اندازه جدی نگرفتن به پایداری زندگی کمک نمی کند

    مثل چوب بامبو باش . از بیرون قوی و از درون نرم و بی آلایش . ریشه هایش در زمین محکم شده و آزادانه برای رشد و حمایت و قدرت با دیگران درآمیخته است . ساقه اش آزادانه در باد می چرخد و به جای مقاومت در برابر آن خم می شود . زیرا : شاخه ای که خم شود دیرتر می شکند .


    بدترین بد اخلاقی ها در حضور معلم اخلاق بروز می کند . پس لطفا نقش معلم اخلاق را بازی نکنید که اجبارا یکی شاگرد خواهد شد و شاگرد هم شیطنت خواهد کرد . بهتر است هر دو شاگرد بمانید .

    *************************
    بکوش تا بیشتر لحظات زندگی را با سکوت و لبخند پر کنی . چرا که اگر بگویی بی گمان خواهی شنید و اگر بشنوی بی گمان خواهی گفت و این چرخه ی معیوب برای همیشه ادامه خواهد یافت
    .

    *************************
    بکوش در زندگی کمتر از باید و بیشتر از شاید (شایسته است ... ، بهتر است... ) بهره بگیری .



  10. 2 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    paiize (یکشنبه 02 آذر 93), Somebody20 (یکشنبه 02 آذر 93)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سلام
    اول ازهمه بایدتصمیم جدی وقاطع بگیری..چه جوری؟اینجوری که هرمشکلی واست پیش اومدهرناراحتی اتفاق افتاد توبه فکرهدفت باشی...یادتصمیمت بیفتی.
    اینکه میگی نمیتونی روحرفهات بمونی روهمین الان چالش کن...چون اگه این توذهنت باشه دوروز دیگه ازحرفهات منصرف میشی پس بهخودت بگوکه من خیلی هتم خوب میتونم روی حرفهام بایستم چون:
    جوونم...
    شادوسرزنده ام...
    زندگیم واسم مهمه...آینده ام واسم مهمه...
    آرامش میخوام...
    پس اراده شودارم...
    الهام جان واسه حودت لیست کن کارهایی که میخوای انجام بدی
    پیشنهادمیکنم کتاب رازموفقیت روبخونی

    الهام جان بایدبه آرامش برسی...تاآروم نباشی کاری نمیتونی انجام بدی...استرس روبزارکنار

    الهام جان چراشما که شوهرداری توی فیس بوک واینجورجاها هستی...اگه توایناروبزاری کناربه نظرت روی شوهرت هم تاثیرداره؟یعنی اون هم میزاره کنار!؟
    ببین واتساپ واین چیزهابازبهتره تافیس بوک واینستاگرام و...اگه بتونی نقش این شبکه هاروتوزندگیت کم رنگ کنی خیلی خیلی خوب میشه...

    تاپیکهای جراتمندی روهم بخون حتما
    مرسى عزيزم،نويسنده كتابش كيه؟!

    راجع به فيسبوك و اينا من زياد علاقه ندارم،اما اون همه حا عضوه و دستى داره،
    منم بعضى جاها هستم كه زياد احساس پرت بودن دست نده،نميخوام سر از هيچى درنيارم...

    فعلا كه حالم بده باز
    تميدونم چرا هر چن وقت اينجورى ميشم و افكار منفى ميريزن رو سرم و انگيزه و اميدمو از دس ميدم،احساس ميكنم زندگىبا شوهرم واسم سخته،براش مهم نيستم ميخواد اذيتم كنه....
    هرچقدر سعى ميكنم شاد باشم و نبينمش باز هر چن روز يه بار ..
    نميخوام راجع بهش فك كنم بازم
    تصميم گرفتم نماز بخونم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سلام
    اول ازهمه بایدتصمیم جدی وقاطع بگیری..چه جوری؟اینجوری که هرمشکلی واست پیش اومدهرناراحتی اتفاق افتاد توبه فکرهدفت باشی...یادتصمیمت بیفتی.
    اینکه میگی نمیتونی روحرفهات بمونی روهمین الان چالش کن...چون اگه این توذهنت باشه دوروز دیگه ازحرفهات منصرف میشی پس بهخودت بگوکه من خیلی هتم خوب میتونم روی حرفهام بایستم چون:
    جوونم...
    شادوسرزنده ام...
    زندگیم واسم مهمه...آینده ام واسم مهمه...
    آرامش میخوام...
    پس اراده شودارم...
    الهام جان واسه حودت لیست کن کارهایی که میخوای انجام بدی
    پیشنهادمیکنم کتاب رازموفقیت روبخونی

    الهام جان بایدبه آرامش برسی...تاآروم نباشی کاری نمیتونی انجام بدی...استرس روبزارکنار

    الهام جان چراشما که شوهرداری توی فیس بوک واینجورجاها هستی...اگه توایناروبزاری کناربه نظرت روی شوهرت هم تاثیرداره؟یعنی اون هم میزاره کنار!؟
    ببین واتساپ واین چیزهابازبهتره تافیس بوک واینستاگرام و...اگه بتونی نقش این شبکه هاروتوزندگیت کم رنگ کنی خیلی خیلی خوب میشه...

    تاپیکهای جراتمندی روهم بخون حتما
    مرسى عزيزم،نويسنده كتابش كيه؟!

    راجع به فيسبوك و اينا من زياد علاقه ندارم،اما اون همه حا عضوه و دستى داره،
    منم بعضى جاها هستم كه زياد احساس پرت بودن دست نده،نميخوام سر از هيچى درنيارم...

    فعلا كه حالم بده باز
    تميدونم چرا هر چن وقت اينجورى ميشم و افكار منفى ميريزن رو سرم و انگيزه و اميدمو از دس ميدم،احساس ميكنم زندگىبا شوهرم واسم سخته،براش مهم نيستم ميخواد اذيتم كنه....
    هرچقدر سعى ميكنم شاد باشم و نبينمش باز هر چن روز يه بار ..
    نميخوام راجع بهش فك كنم بازم
    تصميم گرفتم نماز بخونم

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  12. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    paiize (دوشنبه 03 آذر 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    دوباره که حرف ازناامیدی زدی!!
    خیلی خوبه که تصمیم گرفتی نمازبخونی فقط همینوبگم اگه اعتقادداشته باشی وباورکنی بانمازبه خدا نزدیکترمیشی چندوقت دیگه خودت نتیجه اش رومیبینی...

    رازموفقیت ازآنتونی رابینز.....اتفاقا بخش اولش درموردتصمیم گیری وهدف گذاریه...

    الهام جان میتونی توی تاپیک چهل شب دعا شرکت کنی البته الان بیست روزش گذشته اما تااربعین ادامه داره...انگیزه وامیدی میادسراغت وهمچنین دعای خیربقیه که درحقت میکنن واقعا آرامش بخشه...
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  14. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 10 آذر 93), sevil73 (سه شنبه 11 آذر 93), Somebody20 (دوشنبه 10 آذر 93)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام دوستان،
    اول از همه بگم اگه تشكر نميزنم زير پستا فك نكنيد نخوندم،من هميشه سر ميزنم به تالار و على الخصوص بع تاپيكم،ولى چون با گوشى ميام سخته با نام كاربرى وارد شم هردفعه.


    راجع به گام اول خودم كه فك ميكنم موفق بودم ازون روز تا الان،به قول پاييزه نگفتم نميتونم،تصميم گرفتم تصويرى كه از خودم دارم تو ذهنم يه ادم قاطع و محكم باشه،زيادم حرف نزنم كه نتونم روش وايسم،
    طبقه پايينم ديگه هر بار شوهرم گفت قبول نكردم،ولى نه با قهر،با حالت عادى گفتم من اونجا راحت نيستم و نميتونم بخوابم.
    كلا سعيمو كردم و از خودم راضيم


    خيييلى خدا رو دوست دارم،كاش يكم بهم ارامش بده


    گام دوم و عيب دوم:
    احساس ميكنم هيچ كنترلى رو افكارم ندارم،پراز ترس و نگرانيم،غصه هاى زندگيم همه وجودمو گرفته نميتونم بذارمشون كنار و بدون اونا زندگى كنم،
    دقيقا بر عكس چيزيه كه مدير ازم خواست،ايشون گفت بيخيال باشم ولى من دقيقا نقطه برعكس و ناجور بيخياليم.


    ميشينم اتفاقاى گذشته رو مرور ميكنم،بعد ازشون اينده رو تخمين ميزنم،واقعا هم شايد درس باشه حدسام،چون خيلى راجع بهش فك ميكنم و سعى ميكنم چيزيو جا نندازم.
    كلى ترس دارم تو اينده،كلى حسرت تو گذشته،ولى آيندهه حادتره


    بيشترشم راجع به همسرمو زندگيمونو،در حاليكه واقعا نميخوام اينطورى باشه.نميخوام انقد خودمو درگيرش كنم،ولى نميتونم چون مهمه
    مثلا:
    (با اجازه از شيدا مثالى دارم كه شوهرمم توش نقش اساسى داره ،ولى همونطور كه قول دادم غرغر نيس)
    مثلا ميشينم فك ميكنم به حركت امسال عيد خواهرشوهرم،
    كه رفتيم خونشون،شوهرم گف بيا عيدى بديم بهش،٥٠ت داديم.
    شب بعد خواهرشوهرم با طعنه و كنايه بهم گفت :عزيزم (...)كه داده بود عيديشو،تو چرا زحمت كشيدى باز؟!
    خيلى جا خوردم و ضايع شدم،ساكت شدم شوهرم اومد گفت اشكال نداره اينم رو اون يكى!!!
    بعد كه تنها شديم گفتم اين چه كارى بوده كه كردى؟ چى ميشد به منم بگى؟ ديدى چقد خجالت كشيدم؟!
    اونم گفت "مامانم چن دس لباس خريده بود ،منم از يكيش خوشم اومد گفتم پول اينو من ميدم بگو عيديه داييشه.هنوزم ندادم حالا پولشو،
    اووو مامانم انقد وسايل ميگيره ميده از طرف داييشه،فعلا كه پول هيچكدومم ندادم"


    خلاصه ناراحتيمو ابراز كردمو و اونم توجيه كرد و منم قانع شدم،خيالمم راحت كه ديد ناراحت شدم ديگه همه چيو ميگه بهم و باهام مشورت ميكنه،
    تا ديشب،كه داشتم با دقت بيشترى مرور ميكردم اين خاطره رو،گذاشتمش كنار خاطره گوسفند مكه باباشينا و اينكه اون روز سر همين چيزا بحث كرديم (سر كادو و عيدى و فرق گذاشتن بين خونواده ها).حرفاشو ريز به ريز گذاشتم كنار هم،شد اين نتيجه ش:
    شوهر من امسال اگر هم قرار باشه عيدى بده يا ازين به بعد هركارى واسه كسى كنه بازهم از من مخفى ميكنه.
    واقعا مطمينم كه ميكنه،من نميدونم چجورى انقد ذهنمو درگير نكنم تا موعدش
    (مشكل من عيدى و مقدارشو كادو نيس،مشورت نكردن و اينه كه نبايد بين خونواده ها فرق گذاشت ولى خب نفهميد حرفمو)

    حتى سر جلسه امتحان ذهنم درگيره اين پازله،گذشته رو ميگيرم ميرم تا اينده،
    بعدشم حرص ميخورم،حرص ميخووورم،
    نميتونمذهنمو نگه دارم،نميتونم
    واقعا اذيت ميشم
    نتايجمم واقعا شك ندارم بهشون،به خيلياشم رسيدم،كلا حس ششمم فوق العادست
    چيكار كنم
    ؟!

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : دوشنبه 10 آذر 93 در ساعت 21:55

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    الهام جان،

    اخلاق همسرت همینه. یه مقدار بی خیال و سر به هوا و خوش گذرونه. وقتی می گه یهویی گفتم این لباس را از طرف من بدین به خواهر زاده ( این خواهر زاده نقش خیلی مهمی توی تاپیکهای شما داره، یه اسم براش بذار، کار ما راحت بشه) باور کن همین بوده. بی خیال و بی برنامه این کار را کرده. همون لحظه به ذهنش رسیده و یه چیزی رو هوا گفته.

    الهام، شوهرت شخصیت کاملا متفاوتی با تو داره. یه شخصیت راحت گیر و بی خیال
    تو سخت گیر و با حساب و کتاب و منظم و ....

    یه کم رها کن این سفتی و سختی را، این حصاری که دورت هست. بی خیال شو.
    شوهرت چیزیش نمی شه، چون آدم ریلکسی هست و کار خودش را می کنه.
    تویی که با این حرص خوردنها و غر زدنها خودت را داغون می کنی.
    اون اصلا برنامه نمی ریزه که بخواد واسه برنامه ریختنش با تو مشورت کنه. هر چه پیش آید خوش آید.

    فکر نکن مثل خودت می شینه فکر می کنه به کی چی کادو بدیم، اون یکی چی؟ جمعش چقدر بشه؟ مال همه مساوی شد؟


    سر همه چیز باهاش بحث نکن. بحث را بذار برای جاهای مهم، ضروری، جدی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 10 آذر 93), paiize (پنجشنبه 20 آذر 93), sanjab (دوشنبه 10 آذر 93), Somebody20 (دوشنبه 10 آذر 93)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array

    راس ميگى خدايى،خيلى باحال گفتى.


    خب چجورى ميشه بيخيال بود؟ چيكار كنم واسم مهم نباشه،


    حرفت قبوله،ميتونم قبول كنم راس ميگه و بى برنامه اون كارو كرده،
    ولى انقد سر اين چيزا بحث كرديم كه مطمينم واسه اينكه حداقل دعوا پيش نياد ازم مخفى كنه(اين حركتو جديدا ياد گرفته،كارشو ترك نميكنه فقط مخفيانه ش ميكنه)
    در صورتيكه من اگه انقد زوم نميكردم رو اين جريان اينجورى نميشد،خدايى اولش عادت نداشت چيزيو قايم كنه ازم،انا الان،
    گوشيش رمز داره،جاهايى كه ميره به من مربوط نيس،پولى كه درمياره سكرته،كادويى كه ميده من نبايد بفهمم،
    چون سر همه اينا بحث كرديم،تا دلت بخواد،(اابته ووش اونم غلطه،چون صورت مساله رو پاك ميكنه،بهرحال)
    چيكار كنم حرص نخورم ازش؟ با ارامش و ريلكسى برخورد كنم با اين حريانا،با دوستى و صبر و بدون اعصاب خوردى حل كنم؟
    من شديدا كمالگرام،اصن داغون كمالگرام راستش


    همش دنبال خل بحرانهاى زندگيمم،تا حلش نكنم نذارم كنارم بهم خوش نميگذره،يعنى در طول فرايند حلش زندكيم زهره،بعد كه حل ميشه به طرز غير قابل وصفى خوشحالم،بعد دوباره ميخورم به مشكل بعدى باز از اول...

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1.  خسته ام زين عشق دل خونم مکن 
    توسط فرشته مهربان در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 دی 89, 00:04
  2. خــانـه خود را از نو بسازيم !
    توسط آرمان 26 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 05 تیر 88, 15:30
  3. ‎♥‎شــاد عـزيـز خـوش آمـدي‎‎♥‎
    توسط آرمان 26 در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: شنبه 19 اردیبهشت 88, 08:47
  4. گزينش همسر،مسابقه دو نیست آهسته گام بردارید
    توسط erfan25 در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 87, 20:03
  5. دل بستن به يه بازيگر
    توسط 7آسمون در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 آبان 87, 08:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.