به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array

    شوهرم هیچکدوم از وظایفشو در قبال من انجام نمیده

    با سلام همیشه میام اینجا مشکلات دوستانو هم میخونم ولی واقعا حسش نبود که مشکل جدیدمو بنویسم الان تقریبا دوساله که عقدم شوهرمم انگار نه انگار اصلا به روی خودش نمیاره بهونش هم اینه باید تخصصتو قبول بشی بعد عروسی میکنیم کار شوهرم چند ساعت دوره شهر دیگه است خونه هم داریم ولی حتی وقتی هم میاد اینجا همش با دوستاشه بیشتر از چند ساعت با من نیست ا نم فقط شب بخوابیم صبح بلند شیم من باز بیام خونه بابام بهانش هم اینه که برو درساتو بخون از وقتی عقد کردیم نه یه ذره طلا نه لباس هیچی هیچی نمیزاره برم سر کار میگه باید درس بخونی جدیدا چند ماهی میشه دیگه خرجی هم نمیده حتی واسه کتابام هم یا ااز مامانم یا پس انداز کمی که دارم برمیدارم همش میگه پول ندارم در صورتیکه میدونم مثلا صبح 5میلیون اونده حسابش حاضر نیست 100تومن بده کلی به خانوادم بدهکار دیگه خسته شدم از این همه دروغ از اینهمه کلک اخه منم یه زنم دلم محبت میخواد حمایت میخواد اصلا چرا ازدواج کردم اگه مجرد بودم الان بهترین زندگیو داشتم میگه یا تخصص قبول شو یا طلاقت میدم

  2. کاربر روبرو از پست مفید الهه4 تشکرکرده است .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما چند سال دارید و ایشون چند سالشونه؟
    میزارن تحصیلات خودتان و شوهرتان را بنویسید؟
    علت اینکه عروسی نگرفتید فقط اینه که شما مدرک تخصصی ندارید؟
    خانواده های دوطرف در این مورد حرفی نمی زنن و شما نمیتوانی از طریق خانواده ها پیگیری کنی؟
    ببخشید اینو میپرسم شما و ایشون رابطه کامل برقرار کردید؟

    اگر خانه دارید فکر کنم دوسال واقعا زمان زیادی بهتره با خانوادت صحبت کنی و اجازه بدی بزرگترها وارد بشن و هرچه زودتر برید سر خانه و زندگی خودتان بیشتر از شیش ماه دوران عقد باعث میشه خانواده ها در زندگی زوجین وارد بشن و این خوب نیست چون زوجین بشخصه نظر اینه دوران عقد بهترین دوران برای اینه که تمرین استقلال از دو خانواده را بکنند.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), maedeh120 (چهارشنبه 28 آبان 93), terme00 (چهارشنبه 28 آبان 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    من پزشک عمومی هستم-همسرمم زیر دیپلم- من 29 سالمه و همسرم 34رابطه هم داشتیم-دیگه خسته شدم واقعا دارم به جدایی فکر میکنم اصلا انگار واسش مهم نیست خانواده خودش میگن همش که کی میحواین عروسی بگیرین خانواده خودمم که دیگه تقریبا فهمیدن دخترشون کاملا بدبخت شده فقط از ترسشون که یوقت بلایی سرخودم نیارم چیزی نمیگناخه واقعا افسردگی گرفتم شدیدا-خونمون الان کرایه بدیم ماهی 2میلیون میبرن ولی اقا میخواد واسه وقتایی که میخواد با رفیقاش باشه میگه چون من نیستم اگه عروسی هم کتیم نمیتونی تنها بمونی خوب میگم عروسی ونیم خونه خودمون باشم وقتی شوهرم نیست یا داداشم میاد پیشم یا من میرم اونجا-ولی اصلا انگار این ادم حتی دوست نداره لباس دامادی بپوشه میخوام جدا بشم خسته شدم الان واسه یه سمت مهم استخدام شدم ولی هنوز شروع به کار نکردم میگه حتی بچه دار هم بشی خونه بابات بمون تصمیم دارم قبل شروع بکارم ازش جدا بشم

  6. 3 کاربر از پست مفید الهه4 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), khaleghezey (چهارشنبه 28 آبان 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام الهه جان به همدردی خوش امدید . میشه بگید چطور شد که شما با ایشون ازدواج کردید ؟ یعنی قبلا دوست بودید یا ازدواج سنتی داشتید . فکر میکنم ایشون علی رغم تحصیلات پایینش وضع مالی خوبی داره . چطور ایشون از یک پزشک میخواد که سر کار نره ؟ شرط ایشون برای عروسی اینه که شما از تخصص قبول شوید . فکر نمیکنید اینها بهانه های بنی اسرائیلیه ؟ چرا خیلی جدی باهاش صحبت نمیکنید تا تکلیفتون مشخص بشه . حتی اگه در امد بالایی هم داشته باشید ایشون وظیفه داره هزینه های شما رو تقبل کنه . همدلی و همیاری و همراهی باید بین زوجین باشه و اختلاف تحصیلی و مالی و هر اختلاف دیگه ای نباید مانع اون بشه . چون معنای همسری همینه و اگه این همدلی در همه زمینه ها وجود نداشته باشه . زندگی مشترک معنی و مفهوم خودش رو از دست میده و موجب دوری زوجین از همدیگه میشه . اگه نتونید این همدلی رو از الان به وجود بیارید امیدوار نباشید که بعد از عروسی میتونید . کما اینکه شما روابط کامل جنسی رو هم دارید و در واقع به طور کامل زن و شوهرید . ولی از هم دورید باید ببینید چرا ؟

  8. 6 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), khaleghezey (چهارشنبه 28 آبان 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), yasna1990 (چهارشنبه 28 آبان 93), رزا (چهارشنبه 28 آبان 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شما محکم و جدي شرط مشاوره را تا اصلاح مسائل و تضمين ثبات و تشخيص اينکه مي توانيد زندگي مفيدي با هم داشته باشيد را قرار بده و بگو تا زماني که به کمک مشاور مسائلمون حل نشه و به نقطه روشني نرسيم حاضر به عروسي نيستم و کلا نياز دارم به کمک يک مشاور بفهميم که آيا با هم مي توانيم زندگي مناسبي داشته باشيم يا خيز . شما نياز مبرم به مراجعه حضوري هردو به مشاور داريد

    موفق باشي
    خیلی جدی مطرح کن با پدرت با خانوادش تشریف بیاورند خانه شما و بشینن بزرگترها صحبت کنن.شاید برای اولین باره توی این دوسال بنده بشخصه با چنین موردی مواجه شدم توی تالار همدردی.خیلی جدی و قاطع برخورد کنید همین امروز با پدرت در این مورد صحبت کن.فکر کنم این بهتره به این جمله خیلی دقت کنی و خوب بهش فکر کنی خیلی خوب

    آینده انسانها در امتداد گذشته انهاست


    حتما مشکلاتت را در همین دوران عقد با کمک مشاور حل کنید اینجوری نباشه فکر کنی رفتی سر خانه و زندگیت مشکلات خودبخود حل میشه!!محکم و قاطع باشید لطفا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 8 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), mari1 (چهارشنبه 28 آبان 93), Quality (یکشنبه 02 آذر 93), واحد (چهارشنبه 28 آبان 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), yasna1990 (چهارشنبه 28 آبان 93), رزا (چهارشنبه 28 آبان 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    سلام
    الهه خانم.شغل ایشون چیه؟چطور اشنا شدید؟تخصص قبول نشس طلاقت میدم یعنی چی؟!خوب اختلاف فرهنگی و تحصیلاتی به این شدت این مسایل به وجود میاره چی شد با وجود این اختلاف فاحش ایشون انتخاب کردید؟و الان سوال دقیقتون چیه؟می خواید راه حلی برای جذب توجهشون پیدا کنید یا به ادامه این ازدواج شک دارید؟

  12. 2 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    از همه ممنون بابت وقتشون که واسم گذاشتن-ایشون شغلش ازاد تو کار ساخت و ساز البته اونقدر که بگین پولدار نیست قبلا خوب بود ولی الان نه متاسفانه ایشون فقط ادعا میکنه یه جوری خودشو جلو همه نشون میده که خیلی پولداره ولی نیست حتی بدهکاره الان تخصصو هم واسه همین میخواد،ما با هم دوست بودیم عاشقش شدم نتونستم جدا بشم هیشکی باورش نمیشه مما با هم ازدواج کردیم حتی خانوادمم تو شوک هستن حالا اینا مهم نیست من خسته شدم میخوام زندگی کنم البته خوب خودمم بدم نمیاد تخصصمو قبول بشم ایشون میگه اگه عروسی کنیم دیگه درس نمیخونی-ولی من اصلا توش شورو شوقی نمیبینم تاحالا یکبارم نگفته دوست دارم ببخشید لی یکبارم بوسم نکرده تحت هیچ شرایطی حتی تو رابطه هم عشقی نمیبینم خسته ام خیلی واقعا موندم چکار کنم درمونده ام

  14. 4 کاربر از پست مفید الهه4 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), yasna1990 (چهارشنبه 28 آبان 93), رزا (چهارشنبه 28 آبان 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام

    الهه جان من برگشتم و یه سر به تاپیک های قبلی شما زدم و جسته گریخته یه نگاهی بهشون انداختم این جور که من فهمیدم از صحبت های شما تو تاپیک های قبلیتون همسر شما تمایل

    چندانی برای ازدواج با شما نداشته و بیشتر اصرار خودت بوده که باهم ازدواج کردید ..نمیدونم اون زمان چی با خودت فکر کردی که به زور و اصرار از دوست پسرم بخوام باهام ازدواج کنه همونقدر

    که نمیدونم واقعا به چی امید داری برای زیر یک سقف رفتن با همسرت چون حس میکنم یک تنه داری برای حفظش میجنگی....

    من فکر میکنم همونقدر که شما اصرار داشتی با ایشون ازدواج کنید و این اتفاق هم افتاد حالا هم دارید با زور و اصرار این زندگی رو نگه میدارید ولی تا کی؟؟؟؟

    من نه شرایط شما رو دارم و نه میتونیم خودم رو جای شما بگذارم و تصمیم بگیرم فقط میدونم داری یک اشتباه رو دوبار تکرار میکنی... اشتباه اول اصرار ورزیدن برای ازدواج و اشتباه دوم اصرار

    ورزیدن برای زندگی که معلوم نیست همسرت بخواد برای حفظش ادامه بده یا نه....

    این صحبت ها برداشت من از تمام تاپیک هاییه که تا الان باز کردی...

    از همسرت بخواه تا باهم برید مشاوره حضوری تا دقیقا مشخص بشه مشکل ایشون با شما چیه که محبت نمیکنه بهت یا وظایفش رو به قول خودت انجام نمیده...
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  16. 6 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), کیت کت (پنجشنبه 29 آبان 93), واحد (پنجشنبه 29 آبان 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), yasna1990 (چهارشنبه 28 آبان 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام الهه جان...خانم دکتر
    شما یک پزشک هستی چرااینقدر اعتماد به نفس وعزت نفست رو زیر سوال میبری عزیزم
    من تایپیک هاتو تاحدودی الان خوندم(امیدوارم بتونم بدون هیجانات حاصله بنویسم)
    شما ازهمون روزی که عقد کردی شرایط خوبی روتجربه نکردی البته گفتی قبل ازعقد ودوران دوستی تون هم همین طور بوده
    5 سال دوستی ودوسال عقد همسرت داره میگه از زندگی باتوراضی نیست ولی شما چرا جدی نمیگیری اخه????
    اگه اشتباه نکنم گفتی اولین تجربه ی ارتباطت بایک پسر بوده ...دراین صورت من حدس میزنم باوجودمشکلاتی هم که گفتی احساس تو فقط یک وابستگی کاذب هست تا عشق وعلاقه...

    باتوجه به تفاوت فاحش فرهنگی اقتصادی تحصیلاتی که دارین (نمیخوام بگم این شرایط ازدواج رومحا ل میکنه) ولی راه حل مشکلات کمک بیشتر مالی .حمایت های بیشتر .ابرازعلاقه بیشتر و....شما نیست...توتایپیک های قبلی هم دوستان گفتند ولی فقط تو همین شرایط درجا میزنی...
    اون 7سال داره میگه نمیخوادت وطبق گفته خودت چندین بارسواستفاده ی مالی پیش اومده ...اینها اصلا وابدا اتفاق خوبی برای شروع یک زندگی نیست...

    درباره خانوادت هم اگر الان به این نتیجه برسی ک جدابشی خیلییی راضی ترند تااینکه ازدواج کنی وخدای نکرده بعد با یک بچه جدابشی
    عزیزم جلوی ضرر رو ازهرکجا بگیری به خدااااا منفعته..

    تاحدودی حالت رومیفهمم سرگردان وپریشونی احساس میکنی نه راه پس داری نه راه پیش...

    من شدیییییدااا توصیه میکنم به یک مشاور یایک روانشناس بالینی خوب مراجعه کن
    چیزی ک من متوجه شدم چند سال هست که هیچ تغییرمثبتی توارتباطتون رخ نداده...ولی محکم وخیلی جدی جلوی این روزهای سردرگمی رو بگیر باخودت عهد کن یا این زندگی باید روبه پیشرفت باشه یاهمینجا تمومش کن..

    منتظرم ازملاقاتت بامشاور برامون بگی
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  18. 6 کاربر از پست مفید yasna1990 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), کیت کت (پنجشنبه 29 آبان 93), پسرایرونی (جمعه 30 آبان 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), رزا (چهارشنبه 28 آبان 93), سوده 82 (شنبه 01 آذر 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    دیشب با شوهرم صحبت کردم همش میگه تو وضعیت منو میدونی و چرا لج میکنی بعدشم بحث جهیزیه کشید وسط که برین وسایل بخرین تا عروسی بگیرم اخه روز اول گفت من جهیزیه نمیخوام خودم وسایل گرون میخوام بخرم که البته هنوزم نخریده حالا هربار میگه من بهتون لطف کردم شما نمک نشناسین و از این حرفا گفتم بابا اینهمه من پول دادم بهت اندازه 10تا جهیزیه پول دادم خلاصه بازم حرفای الکی کشید وسط اخرشم دعوا شد گفت اون 3دنگ خونرو برگردون زود منم گفتم اول طلاق بعد 3دنگ خسته ام خیلی خانوادم هم گفتن جهیزیه نمیگیرن واسه این ادم میگن ما نه از این خوشمون میاد نه جهیزیه میگیریم خلاصه بازم حرف مشخصی نزد دیگه خسته شدم میخوام جدا بشم ازش ولی اول امتحانمو بدم بعد با خیال راحت برم دنبال جدا شدن اشلا نمیخوام از اینجور ادمی بچه داشته باشم هیچوقت

  20. کاربر روبرو از پست مفید الهه4 تشکرکرده است .

    پسرایرونی (جمعه 30 آبان 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.