عشقه پسر خاله به دختر خاله...

[rezatt]

سلام دوستان عزیز راستش موضوع اینه که من تا چند ماه پیش دختر خالم(زهرا.هم سنیم 18 ساله) رو به اندازه یه سالو نیم دوستش داشتم و بهش مدام اس ام اس میدادم و تو خیالاتم باهاش تا نا کجا آباد میرفتم که یه رابطه ی یک طرفه بود و هی با خودم میگفتم ای خدا چرا منو دوس نداره یا تو آینده چطور باید کار پیدا کنم و از این جور چیزا.یه دختر خاله(مریم 14 ساله اس) که بهش عینه یه دختر خاله کوچیک نگا میکردم و باهاش خوب بودم تا این که 2 3 ماه پیش همراه دخترخالم مریم خونوادگی رفتیم مسافرت.روزه مسافرت حسه خاصی نداشتم و موقع اذان نماز خوندمو به من چپ نگا کرد منم به دل نگرفتم(خودش هم نماز میخونه) تا این که شب شد و ایده های من تو مخم شروع به کار کرد.و مریمو به عنوان همسر آینده در نظر گرفتم(هیچکی نمیدونه).الانم هی دلتنگ میشم میخوام باهاش رابطه داشته باشم نمیتونم ازش دس بکشم با این که حتی نمیدونم اون به من چه حسی داره!!!!لطفا کمکم کنید؟؟؟؟(راستی نگید چرا از دختر خاله اولت دس کشید اونم بهم گفته بود ای کاش ازم 4 5 سال بزرگ بودی)

[anoosh]

خدا عاقبت مارو به خیر کنه. دیگه رفت و امد هم نمیشه کرد!!
پسر جان فامیل یک حرمتی داره. فیلم هندی نیست که عاشقه این دخترخاله میشی بعد ول میکنی عاشقه اونیکی میشی. یکم ظرفیت داشته باش هرچند که این بخاطر سنته و با رشد عقلی در اینده درست میشه.

[کیت کت]

سلام
رضا جان پسر خوب چند سالت شما؟!.....فکر کنم تو اوج تغییرات هورمونی هستی؛کسی اینجا سرزنشت نمیکنه؛فقط خودت یه کوچولو فکر کن!به نظر خودت عجیب نیست احساساتت انقدر متغیره!؟
با اگاهی به اینکه این تغییرات و احساسات طبیعیه ازت می خوام بری به به کتاب خونه یا کتاب فروشی و دنبال کتابی در مورد بلوغ پسران بخونی...شاید اون موقع بهتر به خودت و حالاتت اگاه بشی و در نتیجه کنترل احساساتت برات اسون تر بشه

[ali -guilan]

ببخشید رضا جان ، یه چیزی هست به نام کنترل ! باید ازش استفاده کنی ...
علاقه فامیلی بعدها میدونی ممکنه باعث اختلافات خانوادگی بشه ؟ الان تو در زمانی نیستی که شناخت درستی از دختر مورد علاقت داشته باشی پس بهتره اگه میخوای به کسی دل ببندی هم اون فامیلت نباشه پس فردا باهاش خواستی بهم بزنی ارتباط فامیلیت بهم بخوره دیگه نتونی تو روش نگاه کنی! و یا بالعکس چون فامیلی مجبور بشی باهاش بمونی و ...
علاقه فامیلی خیلی اشتباهه و در صورت ازدواج هم برای فرزندتون ممکنه خطراتی رو بوجود بیاره
مراقب خودت باش و کمی صبور باش

[فرشته آسمان]

یادش بخیر 18 سالگی . به خیال خودت امروز عاشق یکی می شدی دو روز دیگه یادت می رفت ....

[achilis]

داداش گل سلام.
داداش من 24،25 سالمه و با اینکه خیلی دوس دارم ازدواج کنم نمیتونم.حتی نمیتونم با کسی رابطه برقرار کنم چه برسه به رابطه عاشقانه،چون نمیدونم کی شرایطم خوب میشه.حتی یکی رو که دوسش داشتم از خودم روندم چون نمیخوام با من وارد رابطه عاطفی بشه و وابسته من بشه.دلایل هم زیاد دارم از جمله خونه شخصی ندارم.

حالا شما 18 سالته هنوز تو اون سنتی که باید بری جلوی مدرسه دخترونه !!! داداش گل بیخیال عاشقی ما رفتیم چیزی نبود فقط خاطرات هست که با اینکه خاطرات خوبیه اما الان فقط حسرت و افسوس برام مونده.
برو دنبال ورزش و شاید درس.البته رو درس زیاد تاکید نمیکنم چون ما خوندیم چی شد !!!!!ولی زندگی کن و تو این فکر نباش که چون دوستام دوس دختر دارن من هم داشته باشم.دوستات اشتباه میکنن که تو این سن کوفته های بزرگ تر از دهنشون میخورن!!!
سعی کن زندگی کنی و از این زندگی لذت ببری

[rezatt]

داداش گل سلام.
داداش من 24،25 سالمه و با اینکه خیلی دوس دارم ازدواج کنم نمیتونم.حتی نمیتونم با کسی رابطه برقرار کنم چه برسه به رابطه عاشقانه،چون نمیدونم کی شرایطم خوب میشه.حتی یکی رو که دوسش داشتم از خودم روندم چون نمیخوام با من وارد رابطه عاطفی بشه و وابسته من بشه.دلایل هم زیاد دارم از جمله خونه شخصی ندارم.

حالا شما 18 سالته هنوز تو اون سنتی که باید بری جلوی مدرسه دخترونه !!! داداش گل بیخیال عاشقی ما رفتیم چیزی نبود فقط خاطرات هست که با اینکه خاطرات خوبیه اما الان فقط حسرت و افسوس برام مونده.
برو دنبال ورزش و شاید درس.البته رو درس زیاد تاکید نمیکنم چون ما خوندیم چی شد !!!!!ولی زندگی کن و تو این فکر نباش که چون دوستام دوس دختر دارن من هم داشته باشم.دوستات اشتباه میکنن که تو این سن کوفته های بزرگ تر از دهنشون میخورن!!!
سعی کن زندگی کنی و از این زندگی لذت ببری

خیلی ممنون از نظراتتون دوستان.آخه داداش منم تا حالا 2 3 تا دوست صمیمی داشتم ولی از شانس من همشون بعد از مدتی میرن یه شهر دور آخرین دوست صمیمی ام هم 2 ماهه رفته دانشگاه تبریز.منم موندم با 2 تا تجدید که خدا انشالله کمکم میکنه قبول میشم و میرم دانشگاه شهرمون.خب عاشقی رو ولش.چطوری صبر کنم اون بزرگ شه نمیدونم شما چه دیدی به عاشقی من دارید.ولی به دختر خاله قبلی اونقدر علاقه داشتم که باباشم میدونست.ولی خودش نخواست منم ولش کردم.میدونید تا سن ازدواج من خیلی مونده چطوری همینجوری بمونم میخوام عشق داشته باشم.من مامانم مرده و خواهرم ندارم.نمیدونم با چه کسی درد دل کنم؟؟؟؟؟

[parsa1400]

آقا رضای گل سلام

پست آخرت منو تحت تاثیر قرار داد . و ریشه مطلب برام روشن کرد . خدا مامانتونو رحمت کنه .

خب تو شرایط شما خیلی طبیعه که به خانم ها حس گرایش و به نوعی عاشق پیشگی پیدا کنید .

کمبود احساس مادرانه و نبود خواهر حامی برای شما این مسیله رو به خوبی جواب میده .

من میگم شما هنوز درک سالمی از عشق نداری و بیشتر به محبت نیاز داری و توجه . خب تغییراتی جوانی باعث شده تا مرز این دو برات مشخص نباشه و هردم به نوعی احساس نیاز کنی .

به نظر من به دختر خالهات تا سن ازدواج به چشم خواهر نگاه کن و تو نگاه و رفتار پرده حجاب پاره نکن . بزار زندگی مسیر خودشو طی کنه تا وقتش برسه

تا اون موقع شما هزار بار دیگه نظراتت تغییر میکنه و نگرشت چهره بالغ تری به خودش میگیره .

خاله شما امروز برات حکم مادر پس درد دلت و نیازتو که یه مادر باید برات تامین کنه میتونی با اون مطرح کنی . و مریم خانم و زهرا خانم هر دو از خواهران تو هستن . پس تنها نیستی .

آقا رضا کمی رو خودت کار کن و رفتارها و تصمیمات بهتری تو مسیر زندگیت انتخاب کن .

دیدتو تغییر بده ........ آینده رو از امروز بساز ............. تو تنها نیستیییی................. دنبال دوست خوب باش نه دنبال همسر ................

نذار بلوغ جسمی تورو تا نا کجا آباد ببره و باعث کاهش ارزش فکریت بشه . یه چیز دیگه و خیلی مهم مامانت اگر چه پیش پسرش نیست تا محرم درداش بشه ولی دعاش و نگاهش هر ثانیه به تو خواهد بود . پس کاری نکن که مادرت خجالت بکشه ...و آبروشو پیش خواهرش و خواهر زاده هاش ببری .

بدروووووووووود

[کیت کت]

من جسور شدم !!!!!!!!اقای پارسا به نظرم اصلا هیچ چیزی دلیل بر اشتباه کردن ما نیست...منم خودم یه زمان توجیح میکردم....اشتباه یکی از واکنش های فرد به ضایع ای مثل از دست دادن مادر؛.....؛دوست عزیزم رضا جان شاید اشتباهات ما ریشه تو اتفاقات بد زندگیمون داسته باشه اما دلیل نمیشه به خودمون حق بدیم.....این خرفیه که من به خودم هم میزنم

[parsa1400]

کیتی من صحبتت کاملا ققبول دارم ولی سن رضا کمتر از درک اشتباه خواهد بود . دوره ای خاص و تحول درونی از نوجوانی به جوانی .

مرحله ایکه این دو در هم آمیخته میشن و درست غلط بودن هر رفتاری برای این مرحله یه علامت سوال؟

کیتی دقت کن از نشانه ها این دوران . فصلی بودن تصمیمات و زود گذر بودن علایق به جسم جان دار و بیجان خواهد بود .