التیام و احیاء دوباره زندگی بعد از شکست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[parsa1400]

با دروووووووووووود خیلی زیاد نوشتم عذر میخوام از همه تون .

سلام خدمت دوستانم .که تو تاپیک قبلی منو همراهی کردن . و دوستان جدید
از بانو فرشته مهربان و مدیریت محترم که در خصوص مشکل من در انجمن خصوصی کمک کردن ممنونم . انشالله که بتونم با کمک به عضوی و ایجاد لحظه ای آرامش در دل هاشون این خوبی های شما رو جبران کنم . و ادای دین کرده باشم .

چند وقته نیت دارم تاپیکی با این موضوع ارسال کنم و با خوندن تاپیک های مشابه و تاپیک های مهارتی خودمو از رنج آزمایش سخت الهی رها کنم که امروز موفق شدم .

خب بیشتر شما امروز با من و مشکلم آگاه هستید . برا تازه واردین آدرس تاپیک من
طلاقش نمیدم چون دوستش دارم

مشکلات من امروز به شرح زیر میباشد
1. خود خوری شدید در انتخاب نادرست همسر . (عدم توجه به معیار های صحیح . عدم توجه به مخالفت ها . عدم دید کافی در موضوعات تناسب . ایمان . فرهنگ.)

2. ناتوانی در فراموشی زندگی مشترکم ..( شبها هنگام خواب هنگام بیداری و در حالت خواب مدام با این موضوع درگیر شدم . زندگیم جلو چشمامه . خواهرمو تو خونه به اسم همسرم صدا میزنم گاهی البته . اغلب صبح ها خودمو تو خونه خودم فرض میکنم . تو خونه پدریم احساس خوبی ندارم . با وجود توجه زیاد خانوادم و حتی اطرافیان درجه یک و دو و االبته دوستان. منزوی شدم . خاطراتش ( برگ ریزون پاییز ترقبه . پارسال تو مشهد. آذر 92) به شدت آزارم میده . راه رهایی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

3. ناتوانی در نماز خواندن و هر کاریکه با خدا ارتباط داشته باشه .مشکل فوق باعث بروز شدید مشکل سوم شده . به اینصورت که محال نمازی بدون اشک خونده بشه . خیلی تو نماز ها عذاب میکشم
اگه سر نماز کسی بیاد و بخواد آرومم کنه بدتر میشم .
نگفتم تو این 20 شبی که از محرم گذشته تو آشپز خونه که ساعت 5 برا آبکش برنج میرفتم خیلی عذاب کشیدم مگه میتونم جلو خودمو بگیرم . چند بار دستم با آبکش رفته تو دیگ آبجوش. این آشپز میگه نمیدونم چه دردی داری که سوختن دست و پات حالیت نمشه حساسیت چشماتم که خوب شدنی نیست .
آخه گفته بودن چته ؟؟ گفتم هیچی چشمام حساس شده خوب میشه . (همه تونو یاد کردم . خیالتون راحت من ح نگیرم به شماها که رسوندم . )
از خدا شاکی شدم از شفیعانش همینطور . آخه من کجا پا کج گذاشتم که این اتفاق برام افتاد . البته قبول دارم تو خونه خودم از یکمی بیشتر سست شده بودم . حتما مقصرم .

4. احساسات در من و درک ناقص من
مدیر ضعف منو تو احساسات من دونست و وابستگی منو نشون دهنده نقاط قوت همسرم . تقریبا مثل پست مدیر برای بانو تقدیر در پست #64 . درسته قبول ولی راه درمان این وابستگی چیه ؟ البته من وابسته همسرم هستم ولی نه همسر امروز همسریکه باهاش ازدواج کردم و تا قبل این اتفاق ها و پاره کردن حریم زندگی با من پیمان زندگی بسته بود و در کنار خاطرات ترش خاطرات شیرین زیادی برام فراهم کرده
و بیشتر منو این قسمت از زندگی آزرده و وابسته نشون میده .
وقتی تو تحویل جهیزیه و دادگاه مهریه همسرمو دیدم کاملا تغییر کرده بود . و اون همسر من نبود .تو چشماش مهر نبود نقاب از چهره برداشته بود . حتی بهش اطمینان نداشتم . خیلی سخته ه ه ه ه
قابل باور نیست .

5. شناخت چهره واقعی یه دختر یا یه پسر قبل ازدواج .
دخترا امروز از همسرشون چی میخوان . پول . آزادی . کیف کفش چرم . پوتین . مازراتی .م شاستی بلند طرف میگه بذار ازدواج کنم بهترین گوشیو میخرم حالا چی آیفون 5 .

چند وقت بود امضاء بانو فرشته مهربان منو به فکر انداخته بود تا با ایشون مطرح کردم . واقعا کدومش امروز برای دختران ما مهمتره . مهم بودن یا خوب بودن .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟� �؟؟؟؟؟؟

6. هنوز دارم دنبال دلیل و یا دلایل این پاشیدگی میگردم . والا به فاطمه زهرا توش موندم . چی بگم . بگم زیر پاش نشستن . خب پس چرا طلاق نمیخواد . حرف بدتر بزنم . نمیتونم هنوز زنمه نباشه هم نمیتونم بگم . من بیشتر دنبال خطاهای خودمم . اونو واگذار کردم به صاحب اسمش . وقتی داستان 4 تا شمع دانلود کردم از بانو دختر بیخیال بود فکر کنم مراقب شمع چهارم وجودتان باشید تا خاموش نشود!
اون جایی که پسرک وارد میشه شکستم . نمیدونم شاید یه دختر یا یه پسر میتونست شمع های خاموش شده زندگیمو روشن کنه ولی خب اونم نشد

7 . زیاد رو این مشکل حساس نشید . مهم نیست برا اینکه خستگی تون در بره عرض میکنم . ولی چند وقتیه که بد جوری از طرف خانوادم برا دیدن دختر فلانی یا فلان شرایط تحت فشارم . اعتقادشون بر اینکه تا ازدواج مجدد نکنی و آغوشت گرم نشه نمیتونی اونو فراموش کنی . . نگران نشید من تا چند سال ازدواج نخواهم کرد .

8 نگم بهتره مشکل جسمیه فقط دعام کنید . نگران نشید با حل شدن مشکلات فوق این مشکل حله انشالله . استرس . نگرانی شدید . و عدم آرامش روحی . بیشترین عاملین آسیب به من شدن چه به لحاظ اشتها و چه به لحاظ عروقی .

عذر میخوام زیاد شد . ازتون ممنونم . چند تا از دوستان تو این مدت بهم سر زدن ازشون ممنونم من خودم به علت مشکلات فوق نتونستم به تازه واردین کمک کنم فقط دوستان نزدیک و مجاور خودمو سری زدم . بازم ممنون
بدرووووووووووووووود

[paiize]

سلام جناب پارسا
خب شما خودت ماشالله خیلی خوب به همه امیدمیدی...
من فکرمیکنم بایدمدتی ازفضایی که ناراحت کننده ست دوری کنی...بایدبیشترمراقب خودتون باشید وبه فکرنگرانی های بقیه نباشید!!اینوازاین جهت میگم که میدونم شما به خاطراحساساتی بودن زیاددرگیرغم وغصه اطرافیان میشید!
سعی کنیدواردتاپیکها نشیدمخصوصاتاپیکهایی که شبیه مشکل شماست...البته تامدتی

اگه فکر میکنیدفاصله ای بین خودتون وخداهست سعی کنیدهرچه زودتراین فاصله روکمترکنید...این که میگیدسرنمازگریه میکنیدخیلی خوبه اما اجازه بدید حس وحال قشنگی بین خودتون وخداایجادکنیدوبه مشکل خودتون فکرنکنید!فقط به خدای خودتون فکرکنید

اینقدرهم دنبال شعرودکلمه های غمناک نباشید...منم سعی میکنم دیگه ازاین شعرها نزارم

واسه ازدواج مجدد هم فعلا زوده...امابایدخودتون روآماده کنید...حالتون روخوب کنید

ورزش های دسته جمعی شرکت کنیدواسه روحیه تون خوبه...

[تیام]

سلام

حرفی که میزنم هیچ ربطی به پست شما نداره. فقط خواستم بگم.

بعضی وقتا بعضی چیزا حق ماست ولی نداریمش، بعضی وقتا بعضی چیزا حق ما نیست اما.....

از این که اونقدر دل شکسته اید که ناراحتی تو کلامتون موج میزنه و از فاصله ی دور قابل لمسه، خیلی ناراحت شدم.

اولین پیشنهادی که به شما دارم اینه که حتما به یه روانشناس مراجعه کنید. حرف بزنید و حرف بزنید و حرف بزنید و این قدر آدم تو داری نباشید. هر آدمی برای غم و ناراحتی یه ظرفیتی داره.

نذارید به انتها برسید و به مرز انفجار !!!! اونوقته که چشما میشه حساس و خون گریه میکنه و قلب میشه بیمار !!!! بدتر از این ها کجا سراغ دارید؟ به کجا دارید میرید؟ آخر این ماجرا

کجاست؟

آقا پارسا وقتی یه آدم میمیره و صاحب عزا خیلی بی قراره، اطرافیان میگن نگران نباشید، خاک سرده!!! به زودی فراموش میکنه. اما به نظر من این یه دروغ بزرگه. یه آدم هیچ وقت کسی رو

که دوست داشته فراموش نمیکنه. حتی اگه زیر خاک باشه و بپوسه باز هم برای آدم عزیزه.

شما هر چقدر بخواهید که با خودتون جنگ کنید برای فراموش کردن همسرتون، نمیشه. پس فراموشش نکنید ولی اینو بدونید که دیگه امکانی برای داشتنش نیست همین.

یه سوال:

آقا پارسا، اگه شما یه بچه ای رو ببینید که یک اشتباهی رو مرتکب شده و اطرافیانش به خصوص عزیز ترین کسانش مدام میزنن تو سرش ، سرزنشش میکنن و تنبیه، چه واکنشی نشون

میدید؟ بی تفاوت میشید یا ناراحت؟ شایدم عصبانی.

حالا فرض کنید اون آدم یه بچه نباشه اما یه فرد عاجز باشه، حالا چه حسی بهتون دست میده؟ مدام زدن تو سر یه فرد عاجز حس ناراحتی بهتون نمیده؟

اصلا اگه اون یه مرد باشه تو سن 31-32 که واقعا واقعا کاری از دستش برنمیاد!!!!، شما از اینکه جلوی چشماتون به یه مرد توهین کنن و بشکننش چه حالی خواهید داشت؟

من از شناختی که نسبت به شما دارم، میگم نه ، شما یه جا وای نمی ایستی. شما از حق مظلوم دفاع میکنی و تا اونجا که میتونی کمکش میکنی.

میدونید چرا؟

چون اون یه فرد غریبه اس. حالا اینکه اونقدر به خودتون بی توجهید که کارتون به اینجا میرسه که دستاتون تو آب جوش میسوزه و نمیفهمید!!!! یعنی شما یه غریبه پرستید.

شما حتی اونقدری که برای یه غریبه ارزش قائل میشید برای خودتون قائل نیستین!!!!

پس لطفا به خاطر خانواده تون هم که شده خودتون رو یه فرد غریبه تلقی کنید!!!فرض کنید که پارسا یه غریبه اس حالا براش چیکار میکنید؟؟؟؟؟

اجازه میدین که این پارسا خودخوری کنه ، تو عالم ناراحتی خودش سیر کنه و مدام به خودش آسیب بزنه؟؟؟!!!!!!

من برای سوالاتون جوابی ندارم اما اگه خواستید خودخوری کنید، ازدواج کنید یا احساساساتی بشید یا ناراحت بشید مریض بشید و .... حتما اولش فک کنید که دارید چیکار میکنید و به پارسا

1400 و عواقبی که گردنش رو میگیره هم فکر کنید!!!! و بعد هر چه میخواید رو انجام بدید.

امیدوارم هر چه زودتر راه خوشبختی رو پیدا کنید.

[کیت کت]

سلام...
اشفتگیتون کاملا از پست هاتون معلومه من در حد توانم البته قاطی چیز هایی که به ذهنم میرسه میگم...
اونجا که گفتید دخترها تز ازدواج چی می خوان ...من خودم دختر مجردم؛دوستای مجرد هم دارم باید بگم ادم با ادم فرق داره؛اما در کل راستش همه دنبال پر کردن خلل درونمونیم گاهی این خلل مادیه گاهی معنوی گاهی جفتش اما گاهی بعضی ها کلا تکلیفشون با خودشون مشخص نیست دیگه هممون شانس بیاریم و بفهمیم طرفون جز کدوم دستست،.....اقای پارسا چیزی که مشخصه ازدواج برای اون دسته سوم که خودشون گم کردن و با خودشون تو تعادل و ارامش نیستن راه حل خوبی نیست
منظورم اینکه برای همینه گاهی دیدم کسایی که اونایی که گفتید دارن همسرشونم از لحاظ عاطفی بهشون میرسه اما بی تاب و بلاتکلیفن .....گناهی هم نکردن خودشونم دارن درد میکشن هر کاری هم بکنند حالا از بد خلقی و خیانت و قهر و....واکنش به ناارومی های درونشون نه به همسرشون
شما ادم مذهبی هستید من از پست ها این طور فهمیدم و احتمالا از من و مسلکم بدتون میاد اما واقعا لازم نیست ادم به سجاده بشینه ....خدا هست واقعا هست؛ما به هر چیزی ثنا میگیم یعنی دعا میکنیم چون میگیم خدا درون همه موجودات و اشیا و اجزا ی دنیا وجود داره؛اتفاقا خدا در درد کشیده ها حضورش بیشتر میبینه و میشنوه....همه چی؛پس اروم باشید خدا خیلییییی بزرگتر از این حرف هاست میفهمه میشنوه نمیزاره ازش دور بشید؛.....؛خیالتون تخت!!:-))))) در مورد مشکل جسمیتون.....من پزشکم اگه مشکلتون درست فهمیده باشم درسته حق با شماست بخاطر استرسه و با توجه به حجم فکر و خیالتون طبیعیه؛خوب میشه......تنش تخلیه کنید از بدنتون ورزش سنگین کنید....
شما با یه ازدواج خوب دیگه احیا میشید؛فقط به موقعش به نظر منم زوده اما فقط همین قدر بدونید که این تنهایی ها و فکر و خیال تا بی نهایت نیست!همین حس خوبه و ادم میدونه که اوکی راه حلی هم هست .
فعلا انقدر دنبال خاطی نگردید الان به فکر خودتون باشید فکر میکنم با توجه به توضیحاتتون به اندازه کافی این مدت همه جوره برای حل مشکل و ارزیابی و....تلاش کردید الان وقت ارامش و بازیابیه دست از سر خودتون بردارید یه جورایی یه زنگ تفریح به مغزتون روحتو

[meinoush]

عدم توجه به معیار های صحیح . عدم توجه به مخالفت ها . عدم دید کافی در موضوعات تناسب . ایمان . فرهنگ

فرشته مهربون نوشته بودن ادمی که خودشو دوست داره به گذشته اش نگاه می کنه نه برای اینکه خودشو سرزنش کنه. واسه اینکه مشکلات و ایرادای کارشو پیدا کنه.
این هم با خودخوری نباید باشه. یه نگاه کن ببین اشتباهاتت کجا بوده. بعدم بذار کنار

ناتوانی در فراموشی زندگی مشترکم...
این آشپز میگه نمیدونم چه دردی داری که سوختن دست و پات حالیت نمشه حساسیت چشماتم که خوب شدنی نیست .

قبول ندارم ناتوانی. ناتوانی نیست. ادم خودش نمی خواد که بگذره از گذشته. می دونی چرا؟ چون که خیلی رنج دیده تا همین ناراحتی ها رو به دست بیاره. واسه همین فکر می کنه خیلی بزرگه دستاوردش. حاضر نیست ول کنه بارشو بندازه. می گه خیلی زحمت کشیدم تا این همه درد داشته باشم. پس درد هام عزیزن. نگه می دارمشون.

گذشته رو نخواه که فراموش کنی. نمیشه. یه جایی یه گوشه ای از ذهنت و روحت می مونه. اما سعی کن ازش عبور کنی. توش نمونی. می دونم سخته.
ببین وقتی یه اتفاقی افتاد واست که دوسش نداشتی زار نزن تو سر خودت نزن هی هم دنبال دلیل برای اینکه مستحق این بدی بودی یا نبودی نباش. به جاش یه راه حل پیدا کن زود بیا از توش بیرون. اتفاقایی هستن که ادم دست خودش نیست می یفتن. می شه درس گرفت عبور کرد می شه هم داغون شد و موند توش. در هر دو حالت ادم زخم تو روح و دلش هست. اما حداقل اولی می شه درس و تجربه. می شه یه منبع و دلیل برای قدرتمند شدن.

حالا دردت چیه واقعا که درد جسمیت هم نمی فهمی؟ اینهمه ادم عاشق میشن به عشقشون نمیرسن. این همه ادم که می رسن و جدا میشن. مشکلت چیه؟ چرا انقدر خودتو زجر می دی؟ مشکل رو اگه بتونی پیدا کنی خوبه چون وقتی سوال مشخص باشه می شه براش جواب پیداکرد. الان سوال یا سوالاتت واقعا چی هستن می دونی؟

احساسات در من و درک ناقص من
مدیر ضعف منو تو احساسات من دونست و وابستگی منو نشون دهنده نقاط قوت همسرم . تقریبا مثل پست مدیر برای بانو تقدیر در پست #64 . درسته قبول ولی راه درمان این وابستگی چیه ؟

درک ناقص از چی؟
کاش نظر و تشخیص مدیر رو کامل تر می نوشتی. اینکه چی گفتن. فقط نوشتی وابستگی تو به همسرت. توضیح بیشتر نیست؟
متوجه ربطش هم به اون پست نشدم

شناخت چهره واقعی یه دختر یا یه پسر قبل ازدواج .
دخترا امروز از همسرشون چی میخوان . پول . آزادی . کیف کفش چرم . پوتین . مازراتی .م شاستی بلند طرف میگه بذار ازدواج کنم بهترین گوشیو میخرم حالا چی آیفون 5 .

ببین من که همسرتو نمی شناسم خودتم نمیشناسم. ولی ادما به مرور زمان عوض میشن. خوب این ادم شاید واقعا یه روزی همونی بوده که تو می دیدی. به مرور تغییر کرده معنیش این نیست که همه ی این 3 سال دروغ بوده و دروغ گفته و نقاب زده. معنیش اینه که یه روزی اونی بوده که می خواستی اما الان نیست. یا یه روزی تو اونی بودی که می خواسته اما الان اینطوری نیستی.

اینایی که نوشتی هم دخترا می تونن تو خونه ی باباشون داشته باشن. شوهر ادم عشق میشه مهر و محبتی رو می ده که یه معشوق و یه عاشق میده. شوری رو ایجادمی کنه که زندگی رنگارنگ می شه. شوهر که فقط به درد پول دراوردن نمی خوره.

مهم بودن یا خوب بودن .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟� �� �؟؟؟؟؟؟

کاش کاملتر و با جزییات بنویسی این سوالتو
خوب بودن یه جور مهم بودنه. ادم خوب خیلی مهمه. اما تو چشم نیست. از مهم بودن اگه منظورت معروف بودن و داشتن وجهه اجتماعی و کاری بالاست فرق داره.

هنوز دارم دنبال دلیل و یا دلایل این پاشیدگی میگردم . والا به فاطمه زهرا توش موندم . چی بگم . بگم زیر پاش نشستن . خب پس چرا طلاق نمیخواد . حرف بدتر بزنم

کارشناسا بهت دلیل یا دلایلی نگفتن برای اینکه چرا زندگیت پاشید؟ زنت نگفته هیچ دلیلی؟

چند وقتیه که بد جوری از طرف خانوادم برا دیدن دختر فلانی یا فلان شرایط تحت فشارم . اعتقادشون بر اینکه تا ازدواج مجدد نکنی و آغوشت گرم نشه نمیتونی اونو فراموش کنی . . نگران نشید من تا چند سال ازدواج نخواهم کرد .

تو که هنوز عقدی با همسرت. هر وقت جدا شدی ازدواج کن. می خوای دست و پای زن اولت همه اش وسط زندگی زن دومت باشه؟؟؟ اینو بپرس از کارشناسا مشورت بخواه.
اما به هر حال بعد از جدایی می گن حداقل 4 ماه باید ادم رو خودش کار کنه بعد فکر ازدواج کنه. چند سال هم زیاده. یه سال نهایتا رو خودت ارامشت کار کنی بسه فکر کنم. از کارشناسا راهنمایی بخواه

مشکل جسمیه فقط دعام کنید . نگران نشید با حل شدن مشکلات فوق این مشکل حله انشالله . استرس . نگرانی شدید . و عدم آرامش روحی . بیشترین عاملین آسیب به من شدن چه به لحاظ اشتها و چه به لحاظ عروقی .

مشکل جسمی هم مال همین اعصابه تا حد زیادیش

فکرتو بیکار نذار. ورزش کن. برو بیرون. یوگا کار کن. ورزش های ارامش بخش کن.
همون یه ساعتی که بعد از ورزش اروم میشه فکرت کلی تو روزایی که ادم اعصابش به هم ریخته است ارزش داره. سعی کن این 1 ساعت ها رو بیشتر و بیشتر کنی. توقع نداشته باش یه روزه خوب شه حالت. نه. کم کم . کم کم .

غذا هم بخور معده ات خالی نمونه. نون خرما مواد غذایی که ارزش غذاییشون بالا باشه بخور. ویتامین و مکمل هم بخور



ببین می گن ادم چیزی رو که خودش نداره نمی تونه به کسی بده
اول از همه همه چیزای خوبو که می خوای به دیگری بدی به خودت بده
به خودت برس
بعد با شادی بیشتر به بقیه رسیدگی کن



حساسیت چشمات چطوریه وضعش؟ رنگی ننویسم؟ رنگای روشن اذیتت می کنه؟؟

[parsa1400]

پاییز جان ممنون
من چند وقته که از تاپیک ها فاصله گرفتم ولی از نکاتت نت برداشتم . راستش از ماه رمضون به این ور سراغ آیه های آرامش نرفتم . ورزش دسته جمعی فکر خوبیه . شعر نه خیلی بهم آرامش میده تازه عمق معانی برام باز شده و بیشتر لذت میبرم . ولی خب فکر کنم حق با شماست .

تیام ممنون . دیگه خیلی وقته پارسامو فراموش کردم . خیلی وقته تیااام . تیام ادامه راه برام پوچ شده بی معنی شده قبلا که مجرد بودمو پسر هدف داشتم ولی الان نه .
برا کی برا چی ؟ نسبت به تشکیل زندگی فردا اصلا امید ندارم . دختریکه با تمام وجودش دوسم داشت و از علاقه زیادش بدنمو کبود میکرد اینطوری در اومد وای به حال شریک فردا .
اطمینان ندارم . استارت زدم ولی میل به حرکت ندارم . بله حق با تو تیام من خودمو دعا نمیکنم . من غریبه پرستم . همسرم که بود تمام تلاشم خوشبختی و شادی اون بود . تا بهترین لباس براش نمیگرفتم خرج خودم نمیکردم . برا همین اومد تو دادگاه گفت خوشتیپ شدی . شاید تو درست میگی تیام اشتباه من یکیش همینجا بود . ازت ممنونم

[آنیتا123]

سلام

من پستهایی رو که برای راهنمایی دوستان میذاشتین رو میدیدم.شما خیلی دلسوزانه بقیه رو راهنمایی میکنید.

چه مدت از جدایی شما و همسر سابقتون میگذره؟من شنیدم شش ماه بعد از جدایی زمان لازمه برای التیام و فراموشی.

این رو مطمئن باشین که زمان حلال مشکل شماست.

من به صورت خلاصه تاپیکهای قبلیتون رو خوندم.چیزی که واضحه اینه که شما تلاش خودتون رو برای حفظ زندگیتون کردین.ولی همیشه همه چیز دست ما نیست.

چیزی که مهمه اینه که ما تلاش خودمون رو بکنیم و نتیجه رو بسپاریم به خدا.چون این خداست که میدونه چی به صلاح ماست.

گفتین غریبه پرستین.این یعنی خودتون رو به اندازه کافی دوست ندارین.کسی توی زندگیتون بوده که همه سعی شما رسیدگی به اون بوده.حالا دیگه اون نیست.

شما هم که خودتون رو دوست ندارین.پس طبیعیه که دچار خلا بشین و به پوچی برسین.

شاید حکمت این اتفاق اینه که طرز فکرتون رو عوض کنید.تمرکزتون رو روی خودتون بزارین.شما انسان باارزشی هستین که که لیاقت یه زندگی خوب رو دارین.این زندگی

خوب رو خودتون به خودتون هدیه بدین.چه کسی تو زندگیتون باشه یا نباشه.

ببینین چی پارسا رو خوشحال میکنه.بودن با دوستاتون.بیشتر کردن ارتباطاتتون با بقیه.دیدن فیلمهای مورد علاقه،کوه،ورزش.

خیلی کارها هست که میتونین انجام بدین.شروع به دوست داشتن و رسیدگی به خودتون کنین.اگه نتونین وقتی کسی تو زندگیتون نیست خوشحال باشین،در آینده هم

نمتونین به شادی واقعی برسین.

یکی از کارهایی که میتونین برای خودتون انجام بدین،رفتن پیش یه مشاوره.برین،صحبت کنین،بشنوین،این به آرامشتون کمک میکنه.

دخترها از مردهایی خوششون میاد که خودشون رو دوست دارن،برای خودشون ارزش قائلن،عزت نفس دارن.و با اخلاق و مهربون هستن.

شما همه اینها رو دارین.فقط کافیه خودتون رو بیشتر دوست داشته باشین و به خودتون ارزش بدین.

در مورد سرزنش خودتون برای انتخاب اشتباه،خودتونم میدونین ملامت کردن خودتون کمکی نمیکنه.منطقی فکر کنین به اینکه چه اشتباهاتی در انتخاب انجام دادین و چه

کاری میتونین برای تصمیم گیری بهتر در آینده انجام بدین.

به عنوان یه انسان این طبیعیه که اشتباه کنین.پس خودتون رو سرزنش نکنین.ان شا اله زندگی حال و آیندتون پر از امید و آرامش و شادی باشه

[سوده 82]

سلام پارسای عزیز،برادر گلم
خیلی دلم با خوندن تاپیکت گرفت،مخصوصاً اونجای که نوشته بودی داری از خدا دور میشی! من فقط حرفهای خودتو به خودت بازگو میکنم که از یاد خدا غافل نشو حتی یه لحظه که تنها خدامیتونه به یاریت بیاد و پشتکار خودت برادر مهربونم...

اگه تمام افکارت و ذهنت رو به خودش بدی خودتم میدونی که چه آرامشی میگیری و اونوقته که میتونی جلوی این احساسات غلبه کنی...
تو خودت ماشالا استادی،انقدر به بقیه و من کمک کردی که همه میدونند،فقط واقعا مشکل اینجاست که تو کمک کردن به خودت کوتاهی میکنی، کی بیشتر از خودت و سلامتیت مهمتره،بخدا هیچکس! پارسا شروع کن خودتو دوست داشته باش،انقدر درگیر احساسات نشو!
من تا حالا پستی از مینوش عزیزم نخوندم که جایه تشویق نداشته باشه،تمام جمله هاش پر از معنیه و اگه بهشون عمل کنی خیلی به خودت کمک کردی،پارسا میدونم چی میکشی،بخدا درکت میکنم،ولی تو تمام سعیتو کردی!
دیگه از اینجا به بعد پارسا باید به فکر خودش و آیندش باشه و از همه مهمتر هم سلامتیته...
مثل همیشه واسه آرامش و خوشبختیت دعا میکنم و مطمئنم که تو هم یه روزی توی همین روزا به خولسته دل پاک و مهربونت میرسی

[parsa1400]

سلام به همدردی
سلام به بهترین مسکن های آرامش
سلام به مهربونی دلهاتون
سلام به اخم کردن هاتون
سلام به چکش تو دست هاتون
و ممنون از همتون چه اونایی که مشاوره دادن و همدردی کردن چه اونایی که رد قدماشون تو پست ها به جا مونده و نشون از پیگیری درد هم تالاری شون داره و براشون مهمه ...................................

ببخشید دیر شد پاسخ ها . در حال گرفتم مشاوره بودم و تفکر بیشتر در خصوص رهایی . از 8 بند فوق
اول اوباره از بانو پاییز و بانو تیام ممنون

اما جواب بانو کیت کت
سلام..
.واکنش به ناارومی های درونشون نه به همسرشون
این جمله شما خیلی زیبا بود . مدیر و بانو فرشته مهربان متوجه اختلالات شخصی همسر من در انجمن خصوصی شدن و مستقیم منو به مشاوره حقوقی ارجاع دادن و ادامه اون زندگی به صلاح من ندونستن مگر در صورت مشاوره رفتن همسرم که قبول نکرد .

بانو کیت کت از مشاوره شما در بهبود شکستگی قلب و راه های درمان اون و روحی اینجانب ممنون و امیدوارم منو تو این راه همراهی کنید .

بانو مینوش سلام
اما پست شما رو باور کن چند بار خوندم .
شما درست میگی باید رد شد از ناراحتی ها و اینکه انقدر این مشکلات در خودم پرورش دادم که نمیتونم فراموش کنم پس به قول شما تو گوشه ای از ذهنم باید بایگانیش کنم و ازش عبور کنم .ولی مینوش دردها عزیز نیستن تلخا تلخ
مینوش مدیر گفت .
"بگذارید خیلی شفاف و صریح بگویم:
دلبستگی شما و اینقدر وابستگی شما به ایشون نشان از نقاط قوت بالای او و رفتارها و اشتباهات شما دارد.
اتفاقا اگر فردی خیلی احساسی باشید. وقتی طرفتون همه ضعف باشد ، به مرور دلزده می شوید.
احساساتی می دانید یعنی چه:
محبت از احساسات هست.
عشق هم از احساسات هست.
اما
نگرانی
ترس
نفرت
تعجب
و ... هم از احساسات هست.
یعنی شما که احساسات قوی دارید. اگر این خانم به درد زندگی نخورد و رفتارش صحیح نباشد ولی روش شما صحیح باشد. این شما بودید که زودتر خواهان طلاق می شدید و نگرانی و ناراحتی در شما ایجاد می شد."

امروز متوجه حرف مدیر شدم ولی همسرمن جدا از نقاط قوتش نقاط منفی زیادی داشت ولی خب من سعی کردم از اول خوبی ها رو ببینم و بدی هارو نادید بگیرم . نگرشم تو زندگی این بود . چون هر زمان به به بدی ها بنگری مشکلات در زندگی بروز خواهد کرد . درسته درد من از نقاط قوت همسرمه . ولی امروز بیشتر چشممو رو بدی ها باز کردم و متوجه شدم که راه اشتباه میرفتم و بر عکس زنم من بیشتر باید به دنبال طلاق باشم
اما موضوع تغییرات در زن و شوهر
که در موردش باهم صحبت کردیم
تغییرات در مرد و زن باعث نقض پیمان و وفاداری در زدنگی مشترک خواهد شد .؟ این درسته به نظرت . بازم تو این مورد احتیاج به مشاوره دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و موضوع دارا و سارا
که تو کل کل به همراه بانو آبی بیکران در موردش صحبت شد . باز میگم من بدبینیمو به دخترا از سر اتفاقی که برام افتاده قبول دارم . ولی قبول کن دختر ها با ازدواج و مستقل شدن درست بعد از رد شدن کمی از زندگی وعشق اولیه دنبال خواسته های نهفته درونشون میرن و به طریق مختلف اونارو ابراز میکنن . تغییر میکنن . از عشق تهی میشن و خلاشو اول با مادیات پر میکنن وبعد با غیره ذالک

اما دلایل . اولا خودمو بی عیب نمیدونم ولی عمده مشکلات خودم میتونه تو رفتارم باشه من در جای مناسب رفتار مناسب نداشتم و تو خودم نگه داشتم . دیگه نمیخوام به این قسمت فکر کنم . و برام مهم نیست . چون همسرم انقدر شرف نداشت که دلایل باهم برسی کنیم وبعد اقدام به جدایی کنیم . پس یه طرفه ثمری نداره و اما اگر توش زیاد و متهم کردن اطرافیان کار درستی نیست .
حقیقتش میخوام از این موضوع بگذرم چون یکی از دلایل.. پاره شدن حریم زناشویی توسط زنم بوده و باعث نفرت و صدمات بدتری در من خواهد شد . من تجربه لازم کسب کردم . و تفهیم این موضوع به قیامت از زبان خودش روی پل

حساسیت چشمات چطوریه وضعش؟ رنگی ننویسم؟ رنگای روشن اذیتت می کنه؟؟
مینوش ممنون حساسیتش خوب شده خیلی وقته به شما نگفته بودم کیسه اشکم پاره شده بود و جای اشک خون می اومد ولی با قطره زودی خوب شد . تو آشپز خونه ..من اشک میریختم ولی به اونا گفته بودم حساسیته تا ناراحت نشن .
مینوش ممنون و منتظر راهنمایی های بیشتر از شما و بقیه دوستان هستم

همین جا از بانو آنیتا و سوده عزیز و دوست گرامی آقا بهزاد تشکر میکنم . جواب پست آنیتا و سوده داده خواهد شد . و البته حتما تصمیمات و تغییرات مو به اطلاع شما دوستان خواهم رساند . بدرووووووووود

[roozbeh220]

درود

پارسا جان اینکه میبینی لایک و تشکر میزنمو میرم بخدا ی قت فکر نکنی برام مهم نیست

اما بنده عددی نیستم که بخام پارسا عزیزی که سه ماهه خصوصا منو حتی از طریق پی وی و خیلی از دوستان دیگه رو با مثالهای قشنگش ارو میکنه با حرفهای پخته و معنی دار

بخام براش جمله ای پیدا کنم که بشه دوست خوبمو اروم کنم. منتها تاپیکتو همیشه چک میکردم و همون جمعه داشتم با ماشین تو شهر یک چرخی میزدم که نمیدونم چرا یهو هوای حرم کردم

و تغییر مسیر دادم رفتم حرم حرفای تاپیکت تو ذهنم بود مشکلات خودم خودت دوستان دیگه همه باعث شد که تا پیش امام رضا برم وحضوری دردل کنم . برای تک تک دوستان دعا کردم

جات خالی ..... اما پارسا مشخصه جوش خودتو نمیزنی ب هیچ وجه و همین باعث شده که خودت خودتو از پا دربیاری ....اره گذشت زمان ادمو تغییر میده و باعث میشه ی سری خاطرات

در ذهن ما کم رنگ بشه تا جایی ک دیگه باعث ازار نشه و خاطرتجم به اونجا خواهی رسید -

پارسا برای اروم شدن ما مثال زدی یادت بیارم

یه مشاوره بهم گفت تصور کن همسرت تصادف کرده طرفم فرار کرده .متاسفانه از کمر به پایین فلج شده
خب اولا حدود 20 م خرج عمل دادی حالا خانمت حتی نمیتونه بره گلاب بروت دستشویی وباید مستخدم هم بگیری حدود ماهی 800 تا 1 م . خب راهی برا طلاقش هم نداری چون در مرامت نیست ولی به دردت هم نمیخوره نه بچش میشه نه میتونه تورو ارضا کنه نه غذا نه اتوی لباس و هزار مشکل دیگه و بدتر از همه اینکه تو جوانی و احتیاج به همسر داری پس در کنار همسرت باید یه زندگی دیگه هم داشته باشی . پس پاشو خیلی کار داریم

من گناه کسی به گردن نمیگیرم شاید به چشم خانم خودم من مقصرم الله اعلم ولی بازم خدارو شکر کن به مال دنیا فکر نکن میدونم زحمت چند سالت رفت ولی اگه بی گناه باشی خدا صد برابرشو بهت برمیگردونه
زنیکه حرمت چادر عروس و انگشتر نشونو نگه نمیداره همون بهتر که بره ارزش معنوی این دو از قیمتشون خیلی بیشتره که هر کسی توان فهمشو نداره
فکر درخوست طلاق نباش تا خدا نکرده 300 تا سکه مادام العمر به گردننت نیفته صبر کن میاد هرچند تو هنوز دادگاه اولم نرفتی

یادت نره که تو مرد هستی و میتونی دوباره همه چیو از نو بسازی حتی آبرو تونو . شما درست و خوب رفتار کن موفق خواهی شد و اونا پشیمون میشن

دوست خوبم خودتو ناراحت نکن از چیزایی که برات یاد اونو زنده میکنه دوری کن خدا روت خواسته عروسی نگرفتی کمی بزار این قضیه خاموش بشه بعد واسطه بفرست برا توافق

زندگی زوری نیست و یه طرفه هم به درد نمیخوره برمیگردم بدرود

روحیه خودت و تلاش برا فراموشی خانم و گرایش به نفرت بخاطر آبرویی که ازت برده و صدمه ای که بهت زده و عشق زدایی قلبی درونی از گرگ بره نما . ببخشید قصد توحین ندارم دوست دارم منطقی تر باشی و با واقعیت رو برو بشی

ببخشید اگر طولانی شد بخاطرت پست دادم که ی وقت نگی بی معرفتیم ن داداش بفکرتیم همیشه دعا گوتیم

پاشو ب خودت برس من دوماهه میرم باشگام این ماه روحیم کلی عوض شده بخداااااااا

دوستان ب اندازه کافی راهنمایی داشتند بنده خاستم ابراز همدردی کنم

ببخش

یا حق بدرود