به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1393-8-22
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    41
    سطح
    1
    Points: 41, Level: 1
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 23 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دروغگویی خانواده همسر در مجلس خواستگاری

    سلام
    26 سالمه و کارمند و دانشجوی دکتری --- شوهرم هم 28 سالشه و فوق لیسانس داره ما 7 ماهه عقد کردیم یه ازدواج سنتی --- روز اولی که شوهرم اومد خواستگاریم گفت من تو ساختمون سازی پدرم 30 درصد سهم دارم و تو نمایشگاهی که مال بابامه با برادرم با هم کار می کنیم و از 20 سالگی برای خودم بیمه رد کردم البته گفت که ممکنه درامدم در ماه 500 تومن باشه یا 4-5 تومن دیدم پسر زرنگیه خوش صحبته هم شهری هستیم پدر و مادرش هم آدمای خوبی به نظر میان و همسایه ها از شوهرم به خوبی تعریف می کنن البته بر عکس دادشش، پدر شوهرم به پدرم قول داد که خونه بهش می دم البته به دخترش داده عقد کردیم یک ماه بعد عقد متوجه شدم که پدر شوهرم ساختمون رو با یک نفر دیگه شریک شده و سهم شوهر من شده 30 در صد از 50 درصد پدر شوهر و برادر شوهره دیپلم و مجرد و بزرگتر از شوهرم نمیدونم ترسید که شوهرم از نمایشگاه بندازتش بیرون با استفاده از ننه من غریبم بازی و استفاده از پدر و مادر و اقوام( همه فامیلها در یک خیابونن و تو همه چی نظر می دن)شوهرم رو از نمایشگاه انداخت بیرون و شوهرم مجبور شد بره یه شرکت خصوصی با 12 ساعت کاره یک فوق دیپلم رو انجام بده و پدر شوهرم خیلی واضح گفته که خودتون باید خونه بسازید جالبیش اینه که همه جام می شینین تحقیرش می کنن که فلانی رفته کارگری یا فلانی که کار درست و درمون نداره و دقیقا جلوی من و دامادشون می گن و مادرش حقوق دامادشو به رخ ما می کشه به شوهر من می گفتن نمایشگاه در شان تو نیست تو فوق لیسانسی اما به محض اینکه شوهرم اومد بیرون دامادشون که فوق لیسانس رفته جاش و درآمد میلیونی داره خواستگارای فوق العاده ای داشتم که چون تو یه شهر یا کشور نبودیم ردشون کردم و حالا مادرم منو شدیداً سرزنش می کنه و اشکمو در میاره دلم برای شوهرم می سوزه چند روز پیش می گفت نمیذارم بچم درس بخونه مگه ما خوندیم چی شدیم که اون بخواد بشه همه فکر می کنن من چه شانسی اوردم با همچین خانواده پولداری ازدواج کردم ولی از دل من خبر ندارن دارم از درون داغون می شم حتی به شوهرم هم نمیتونم بگم اون خودش به حد کافی غصه می خوره شبا تا صبح گریه می کنم لطفا کمکم کنید

  2. 2 کاربر از پست مفید shabnam khanoom تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 23 آبان 93), khaleghezey (شنبه 24 آبان 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array

    تلاش

    سلام عزیزم
    به نظر من شما و همسرتون با تلاش و بشتکار می تونید موفق بشید و اصلا احتیاجی به خانواده شوهرتون نداشته باشین و به خاطر دروغی که بهتون گفتن می تونید باهاشون سرد برخورد کنی به هر حال اون همه دروغ حق شما نبوده اما همه چیز با تلاش و بشتکارتون حل میشه البته شاید سالها سختی و بی بولی بکشید اما خوب ارزششو داره

  4. 3 کاربر از پست مفید بی همدم تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 آبان 93), reihane_b (شنبه 24 آبان 93), roozbeh220 (جمعه 23 آبان 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مهر 94 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,573
    سطح
    22
    Points: 1,573, Level: 22
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 191 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    میدونم سخته حتی بیشتر برای شوهرت خاطرتجم

    من از این قسمت متن شما جا خوردم

    خواستگارای فوق العاده ای داشتم که چون تو یه شهر یا کشور نبودیم ردشون کردم و حالا مادرم منو شدیداً سرزنش می کنه و اشکمو در میاره
    عب نداره حالا که شده چکار باید کنی شوهرتو مگه دوس نداری؟ بچسب ب شوهرت ...شوهرت ک بت دروغ نگفته ک انقد ناراحتی پس کمکش کن اعتماد ب نفس بده بهش پشتکار بده !!!


    زانو غم نشینی باهاش بگیری .........بعد هرسختی اسانیست هیچ وقت یادت نره بانووو فکر نکنه جلو توهم کوچیک شده

    زن میتونه مردو ببره ب عرش هم میتونه بیار ب فرش فهمیدی

    مهم اینه که زن و شوهر همو بخوان انقد باید بهم علاقه داشته باشید که حتی تو یک چادر هم راضی ب زندگی باهم باشید

    روی پای خوتون بایستید سرسامون بگیرید اینم بگم نبینم بی احترامی کنی ب خانواده شوهرت فهمیدی از شما چیزی نبینن نشنون هرگلی بزنن اول ب سرپسرشون زدن

    بخاطره شوهرت تحمل کن شما دووووووتا باهم همرا باشید

    بدرود
    بیرونِ این خانه

    این سنگ‌هایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،

    همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
    ویرایش توسط roozbeh220 : جمعه 23 آبان 93 در ساعت 23:28

  6. 5 کاربر از پست مفید roozbeh220 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 24 آبان 93), khaleghezey (شنبه 24 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), reihane_b (شنبه 24 آبان 93), گوش ماهی (شنبه 24 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 آبان 94 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-03
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    2,416
    سطح
    29
    Points: 2,416, Level: 29
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 89 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اصلا غصه گذشته رو نخور و به خواستگارايي كه داشتي فكر نكن هردختري خواستگاراي زيادي داشته و اكثرا با بهترينشون ازدواج نكردن پس فقط شما نيستي.
    من و همسرم هم از صفر شروع كرديم دو تا كارمند ساده ايم و الان بعد از سه سال خونه خوب ماشين مدل بالا و بهترين وسيله و عروسي رو گرفتيم مطمئن باش شما هم با تلاش و پشتكار و همراهي ميگيرين.
    در حال حاضر تو مملكت ما هيچكس سر جاش نيست دكتر كار ديپلم رو انجام ميده و مهندس كار كارگر رو پس فكر نكن فقط شوهر شماس و اگه هم كسي تحقيرش كرد مثل كوه پشتش باش و جوابشو بده حالا ميخواد مادر ايشون باشه يا مادر شما مثلا بگو همينكه واسه خودش كار ميكنه و دست زير سنگ پدرش نيست خيلي خوبه
    هيچوقت چشمت به دست كسي حالا چه پدرشوهر يا حتي پدر خودت نباشه. پدرشوهرت وظيفه نداره براي پسر 28 ساله ش خونه بگيره.
    بهترين پدر و مادرم كه باشن اگه برات چيزي بگيرن حتما منتشو ميذارن و دخالت ميكنن. پس خانميتو حفظ كن و خودت تلاش كن واسه زندگيت.
    پدرشوهر منم واسه برادرشوهرم خونه ساخت ولي من نخواستم ريالي واسه خونه من كمك كنن. حالا ببين چي شد تمام قبيله شوهرم هرروز ميرن خونه جاريم با بچه هاشون ميمونن طوري كه جاريم خون گريه ميكنه چون خودشون خونه رو ساختن اختيار دار شدن و مدام اونجان تازه بماند كه واسه هر چيزي نظر ميدن و دخالت ميكنن ولي خونه من سالي يكبار ميان اونم درصورتيكه دعوتشون كنم و مثل مهمون سرجاشون ميشينن و حتي بدون اجازه توي اتاق نميرن.
    اگه ميخواي غرور و عزتتو حفظ كني و يه زندگي بدون دخالت و دغدغه داشته باشي سعي كن هيچ كمكي ازشون نگيري حالا واسه عروسي يا وسيله اگه خودشون خواستن كمك كنن قبول كن ولي واسه خونه و ماشين و اين چيزا اصلا اينكارو نكن. ميدونم تو اين دور و زمونه سخته ولي با تلاش و انگيزه حل ميشه. تازه شيرينيش خيلي بيشتره وقتي خودت چيزي رو بدست مياري و با افتخار ميتوني به همه بگي خودمون بدست آورديم. موفق باشين.

  8. 4 کاربر از پست مفید ارغوان62 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 24 آبان 93), maedeh120 (شنبه 24 آبان 93), reihane_b (شنبه 24 آبان 93), roozbeh220 (شنبه 24 آبان 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام شبنم جان
    راستش اول متنتون رو که خوندم فکر کردم در ادامه میخوای بگی تحقیقاتتون راجب شوهرت درست نبوده و خدای نکرده مشکل دیگه ای هست...که خداروشکر نبود
    با اینکه :
    (* واسه من خیلی جالبه این موضوع رو تا حالا چند بار دیگه هم شنیدم،نمیدونم این حرکت خانواده پسر و قول وقرارهای بی پایه و اساسی که گاها تو خواستگاری ها میدن، چه معنی میده!! اصلا قابل توجیه نیست )

    اما به نظر میاد شما هم مادیات جزو اولویتای اول ازدواجتون بوده،
    درسته که خانواده همسرت اشتباه کردن،و نباید زیرقولشون میزدن، ولی به نظر من پسر خودش نباید خیلی متکی به ثروت پدرش باشه، حمایت پدر خوبه، ولی نمیشه 100 درصد روش حساب کرد،هیچوقت نمیشه

    من اطرافم دیدم که پدر به پسرش خونه میده ولی بعد چند سال میگه مثلا خونه ام رو میخوام و شما باید بلند بشید ،اونا هم که فکر میکردن خونه واسه خودشونه یهو با یه دردسر بزرگ روبرو میشن. پس بعد 10 سال هم اگه خونه به نامت نباشه نمیشه روش حساب کرد

    حالا این حساب کتاب های شما خراب شد،درسته ، ولی ببینید میتونید با همین وضعیت روی پای خودتون بایستید و زندگیتون رو با هم بسازید؟
    اتفاقا میشه به جنبه + این اتفاقات هم نگاه کرد، اینکه همسر شما از شراکت در میاد (چیزی که اختلاف توش زیاد هست معمولا) ، و خودش میتونه مستقل بشه،
    درسته شاید الان دارن کمتر از حقش حقوق میگیره یا بیشتر زحمت میکشه،ولی اگه واقعا پسر زرنگی باشه میتونه آینده خوبی داشته باشه
    خواستگارای فوق العاده ای داشتم که چون تو یه شهر یا کشور نبودیم ردشون کردم و حالا مادرم منو شدیداً سرزنش می کنه و اشکمو در میاره
    ...........................
    همه فکر می کنن من چه شانسی اوردم با همچین خانواده پولداری ازدواج کردم ولی از دل من خبر ندارن دارم از درون داغون می شم
    عزیزم مگه شما فقط به خاطر پولشون با این خانواده وصلت کردید؟ یا همسرت رو انتخاب کردی، وقتی مادرت سرزنش میکنه بهش بگید مادیات چیزی هست که نمیشه روش حساب کرد،مخصوصا که زیربلیط کسی باشی...
    بگید مطمئنم همسرم خودش میتونه از پس این مشکل بربیاد،منم کنارش کمکش میکنم...و هر چی که خواستیم رو با پول خودمون تهیه میکنیم بدون منت کسی.

    همه خیلی فکرها میکنن! و هیچکی از بطن زندگی ما خبر نداره، خب فکر کنن شما خوش شانسید! بذار فکر خوب کنن!چی میشه مگه؟!
    ولی به همسرتون و بقیه هم بفهمونید که شما خوش شانس هستید بخاطر خود همسرت نه بخاطر چیزای دیگه
    حتی به شوهرم هم نمیتونم بگم اون خودش به حد کافی غصه می خوره شبا تا صبح گریه می کنم
    کار خوبی می کنید،شما نباید خیلی ناراحتیتون رو به ایشون منتقل کنید، چون هم روحیه شون رو بیشتر از دست میدن، هم اینکه ممکنه فکر کنه شما بخاطر پولش انتخابش کردید و اذیت میشن...سوءتفاهم پیش میاد بیشتر

    ------------------------------
    خانواده شوهر من هم خداروشکر از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستن، شاید به قول شما خیلیا بگن چه خوش شانسه و فلان !!
    ولی از روز اول پدرشوهرم به ما قول خونه نداد،یعنی شوهرم نمیخواد که پدرش واسمون خونه بخره، با اینکه پدرش هم میخواد و هم میتونه!
    منم دوست دارم تو خونه 200 متری راحت بشینم زندگی کنم،ولی وقتی می بینم همسرم وقتی با پول خودش خونه 100 متری کرایه کنه،احساسش بهتره ،منم خوشحالم
    همسرم میگه اینجوری مستقل تر هستیم، واقعا هم درست میگه،
    اینجوری مرد خیلی پیشرفتش بیشتره .احساس مسئولیت بیشتری میکنه،تلاشش بیشتره. از اینکه خودش داره با پول خودش خونه میخره یا کرایه یا هرچیزی... احساس بزرگ بودن میکنه،غرورش بیشتره، مسئولیت پذیریش بیشتره...
    اینجوری خیلی از دخالت های اطرافیان هم کمتر میشه،

    بابای منم چند وقت پیش بهم گفت مگه پدرشوهرت نمیخواد بهتون خونه بده؟(تو خواستگاری البته مطرح نکردیم) منم خیلی راحت گفتم خودمون نمیخوایم! انشاله یه کم دیرتر ولی با پول خودمون میخریم...
    وقتی بابام دید من راضیم چیزی نمیگم،اونم ادامه نداد...
    اتفاقا من خیلی با افتخار میگم، هر چند بقیه فکر کنن شاید پدرش بهش خونه نداده یا هر چیزی،ولی مهم نیست

    پس عزیزم تو هم این موضوع رو سخت تر از چیزی که هست که نکن. به همسرت هم بگو خونه ای که با پول خودمون اجاره کنیم خیلی راحت تر از خونه مجانی پدرت هست...
    زن باید تو سختی های شوهرش کنارش باشه، همیشه که راحتی نیست تو زندگی مشترک... شما هم از الان تمرین کنید برای مواجه شدن با مشکلات و حل اونها
    انشاله خوشبخت باشید عزیزم
    مواظب زندگی خوبتون باشید
    ویرایش توسط reihane_b : شنبه 24 آبان 93 در ساعت 14:58

  10. 5 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 آبان 93), maedeh120 (شنبه 24 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), roozbeh220 (شنبه 24 آبان 93), صبا_2009 (شنبه 24 آبان 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوست عزیز
    سعی کن زندگیت رو روی معیارها و ارزشهایی بنا کنی که پایدار باشن.... که نشه ،اگه یه روز همسرت پول داشت باهاش خوب باشی و یه روز نداشت به همراه بودن باهاش شک کنی.
    زن و شوهر اگه همراه هم باشن میتونن به همه جا برسن.خانواده همسر من از وضعیت مالی بالایی برخوردارن و پدر همسر میتونست همه جوره همسرم رو ساپورت کنه.همسرم موقع آشنایی به من گفت که من میتونم بذارم پدرم ساپورتم کنه،ولی دوست دارم برای پولی که بدست میارم زحمت بکشم که قدرش هم بدونم.دوست دارم با هم زندگیمون رو بسازیم و این حرفش بسیار به دل من نشست و همیشه همراهیش کردم که با دسترنج و زحمت خودمون به همه چیز برسیم و خدارو شکر هم داریم میرسیم. این رو گفتم که بدونی زندگی فقط مادیات نیست،پول یه روز ممکنه باشه یه روز نباشه.همسرت اگه تو حامیش باشی به همه جا میتونه برسه.
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  12. 4 کاربر از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده اند .

    maedeh120 (یکشنبه 25 آبان 93), roozbeh220 (شنبه 24 آبان 93), واحد (یکشنبه 25 آبان 93), صبا_2009 (شنبه 24 آبان 93)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شوربختانه کارهایی که پدر و پسر باهم شریک هستند و فرزند پسر هم توی خانواده هست از اینجور مشکلات پیش میاد تنها شما نیستید این قصه سر دراز دارد

    مطمئن باش شوهرت بیشتر از شما ناراحت نباشه کمتر از شما نیست خیلی خیلی بیشتر از شما داره اذیت میشه و زجر میکشه هم داره میبینه داداشش با دیپلم داره توی نمایشگاه کار میکنه و دامادشان هم هست سرکوفت های خانوادش و از اونورم توی یه شرکت خصوصی مجبوره کار کنه.....

    ولی اینها خیلی مهم نیست چیزای زیادتری توی زندگی هست که باارزشتره از این موضوع بخوایم اینجوری حساب کنیم خانوم منم یه خواستگار داشت درامد 2ماهش به اندازه درآمد یکسال من میشد حالا بیاد به این موضوع فکر کنه و بشینه مقایسه کنه و غصه بخوره!!!

    از خانوادش گفتی تا اینجا باهاشون کاری ندارم یکم از شوهرت بگو ببینیم چجوریاست.مخصوصا نوشتی هم کارمند هستی هم 26سالته فقط و دانشجوی دکتری هم هستی.باید جالب باشه ببینیم کدوم گلپسری توانسته از شما جواب بله بگیره (خدا شانس بده ملت خوش شانس هستنا)

    نکات اخلاقی خوب و بدش را برامون بنویس.
    اینکه خودش ادم کاری هست یا نه تن به کار نمیده
    آدم رساتگویی یا نه زیر قول و قرارش میزنه
    به شما محبت میکنه هواتو داره بهت احترام میزاره
    یکم توضیح بده بهتر بشناسیمش


    حالا حرف خودم من توی زندگیم اینو خوب یاد گرفتم پول را همیشه میشه بدست آورد درامد بالا خوب چیزیه ولی وقتی صداقت نباشه راستگویی اعتماد نباشه فهم و شعور نباشه محبت و عشق و تعهد نباشه دوست داشتن نباشه پشیزی ارزش نداره.باور کن بانو هیچ ارزش نداره دوساله ازدواج کردم خدا را شکری خیلی از زندگیم راضی ام درآمدم با خانومم نهایت بشه یک و پانصد خیلی ها را دیدم حتی بیشترش را دارن ولی بازم غر میزنن و مینالن ولی ما همیهش خدا را شاکریم همینکه کنار همسرم هستم و یه دختر خوشگل شیطون و سالم دارم برای من یکی کافیه پول را میشه کم کم بدست اورد ولی یه زندگی موفق و عاشقانه به این راحتی ها بدست نمیاد.شما کارمند و تحصیلکرده شوهرت فوق لیسانس و کاری غیرتی هم هست دستشم توی جیب خودشه دیگه فکر میکنی چی باید داشته باشی که خوشبخت باشی؟!!بخند شاد باش بهش محبت کن این دوران را با عشق ورزی سپری کن برید بیرون گردش کنید.زندگی کن ما یکبار بیشتر فرصت زندگی کردن نداریم پس ازش لذت ببر.شوهرت نیاز داری حمایتش کنی بهش نشان بدی که بخاطر خودش دوسش داری بهش جواب مثبت دادی اینکه وجودش چقدر برات باارشه و از اینکه کنارشی احساس غرور میکنی اجازه نده به کسی بهش توهین یا بی احترامی کنه و غرورشو بشکنه به هیچکی چه مادرت و خانوادت چه دوستات و یا خانوادش
    احترام به شوهرت احترام به تو هستش و غرور شوهرت غرور تو پس حواست بهش باشه

    دوست ندارم اینو بگم یکم بدجنسیه بهم نمیخوره ولی اینو بدون یکم بهت حسودی میکنن تیکه میندازن تو هم بجای اینکه حرص بخوری دست شوهرتو محکمتر بگیر در آغوشش بگیر و به همه نشان بده چقدر برات باارزشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (شنبه 24 آبان 93), صبا_2009 (شنبه 24 آبان 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1393-8-22
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    41
    سطح
    1
    Points: 41, Level: 1
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 23 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از راهنمایی های خوبتون مخصوصاً خاله قزی و ریحانه عزیز
    خاله قزی عزیز شوهرم منو خیلی دوست داره خیلی خیلی خیلی و خیلی........گه گاه این همه دوست داشتن برای خودمم باور کردنی نیست همه فکر می کنن این که ما با هم هماهنگیم و با هم تصمیم می گیریم از زن ذلیلی شوهرم هست ولی اینطور نیست من زندگیمو خیلی دوست دارم ولی یه اخلاقه بدی دارم اینه که کمال گرام می خوام تو همه چی بهترین باشم به همین خاطره که تو این سن کارمندم و دکتری قبول شدم البته امسال دیگه 27 سالم شده و به همین خاطره که این همه سختی کشیدن شوهرم منو اذیت می کنه نمیتونم رابطمو با خانواده شوهرم کم کنم چون خانواده گسترده ای هستن و خیلی بهم وابستن از یک طرفم این رفتارهاشون اذیتم می کنه شوهرم آدم زرنگیه ولی شوخ طبعه میدونم نمیشه آدما رو عوض کرد ولی دلم می خواد خیلی خیلی جدی باشه تا نتونن از محبتش سو استفاده کنن ولی هر جایی که میره به خاطر دل پاکش کارهاش خیلی زود پیش میره و دوسش دارن به غیر از خانوادش که همیشه میگن فلانی فقط تو بچه ها مارو اذیت کرده در صورتی که دخترشون همش با شوهرش مشکل داره و دائماٌ دارن با حمایت مالی از دامادی که بضاعت مالی کمی داره بهش رشوه می دن تا زندگیش حفظ بشه و پسرشونم از نظر اخلاقی مشکل داره و بارها پدر شوهرم آنچه را که نباید می دید رو از نزدیک دیده هر چقدر بگیم رو پای خودمون وایسیم بازم تفاوت قائل شدن بین بچه ها آدمو اذیت می کنه من همین الان توانایی خرید یه واحد کوچولو رو دارم اما این کار رو منو شوهرم یواشکی دنبالشیم چون دنبال فرصتن که عروسیمو مفت تموم کنن میگن از نخورده بگیر بده به خورده ما زندگی کارمندی تو خانوادمون داشتیم ولی پدرم علاوه بر جهیزه تو خرید خونم 30 میلیون کمکم کرده ولی تمام خرج عقد از جانب داماد با شوهرم بود آدم میمونه چی بگه به بعضیا

  16. کاربر روبرو از پست مفید shabnam khanoom تشکرکرده است .

    roozbeh220 (یکشنبه 25 آبان 93)

  17. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    بخدا حیفه واقعا دلم میسوزه زندگی به این خوبی اینهمه شوهرت دوست داره تو هم دوسش داره خوش قلب و مهربانه و بامزه و شوخ طبع همه هم دوسش دارن توی تالار همدردی بگرد ببین خدایی چند تا کاربر هستند شوهرشان مثل شوهر شما باشه ببینم اصلا میتوانی مثل شوهرت پیدا کنی؟!!
    انصافا هم بهم خیلی میاین راست میگن خدا خوب در و تخته را باهم جور میکنه خدا شانس بده ما که حسود نیستیم

    http://www.hamdardi.net/thread-15050.html
    http://www.hamdardi.net/thread-15051.html

    مقالات بالا را مطالعه کن سعی کن روی شخصیت خودت بیشتر کار کنی متعادلتر بشی الان موقعیت خیلی خوبی داری تحصیلات بالا شغل خوب درآمد خوب از همه اینا مهمتر پشتیبان خوب از طرف خانواده و بهترینش هم یه شوهر خیلی خوب قدرشونو بدون خیلی ها آرزشونه یکی از این دارایی شما را داشته باشند بخند و لذت ببر از زندگیت از چیزهایی که داری خوش باش و زندگی کن به معنای واقعی

    مورد بعدی فقط یه گلگی از شما دارم اینکه از دیگران انتظار دارید این درست نیست شما و شوهرت دو فرد مستقل هستید من به تبعیض کاری ندارم حق با شماست ولی شما دونفر مستقل هستید هم از نظر فکری هم از نظر مالی خوب وقتی دوست ندارید توی زندگیتان وارد بشن و نظر بدن از اونورم بهتره که توقع مالی نداشته باشید توقع مالی باعث میشه که دیگران به خودشان این اجازه را بدهند در زندگیتان نظر بدهند که این موضوع خیلی خوشایند شما نیست.

    نوشته زیبای بانو فرشته مهربان را با دقت بسیار بخوان و بکار ببر.سرسری از کنارش رد نشو اگه خوب متوجه نوشته ایشون بشید خیلی از مشکلات الانت خودبخود حل میشه و خودت به آرامش میرسی

    وقتی از دیگران انتظار و توقع دا ری
    دو حالت پیش می آید ، 1 - برآورده میشود 2 - برآورده نمی شود

    نتیجه هر کدام از این حالات به نسبت توقعی که داری این است :

    1 - وقتی برآورده شود ، خیلی به حالت فرقی نمیکند و احساس درونیت معمولی خواهد بود ، چون انتظارش را داشته ای

    2 - اگر برآورده نشود ، سرخورده و غمگین میشوی ، چون انتظار و توقعی داشته ای که انجام نشده .

    وقتی از دیگران هیچ انتظار و توقعی نداشته باشی هم دو حالت پیش می آید :

    1 - دیگران در قبال شما وظیفه خود را به جا میاورند یا محبت های خارج از وظیفه بهت دارند .

    2 - کاری برای شما انجام نمیدهند و توجه ندارند .

    نتیجه آن :

    1 - در حالت اول ( برای بی توقعی ) چون شما هیچ انتظار و توقعی نداشته ای حتی اگر وظیفه ای در مقابلت داشته

    اند و به جا آورده اند ، برای شما لذت بخش است و گویی آنها هیچ وظیفه ای نداشته اند و محبت خاص بهت

    داشته اند .

    2 - در شکل دوم آن تاثیر تألم برانگیزی در شما بجا نخواهد گذاشت و شما حال و هوای عادی و معمول را

    خواهی داشت و سرخورده و غمگین نمیشوی چون انتظار و توقعی نداشته ای

    به نظرت کدامیک آرامش ما را در پی دارد و حتی به ما روحیه ای قوی می بخشد ؟؟

    شما در کدام وضعیتی ؟؟
    راستی هرووقت به نتیجه مطلوب رسیدی یا تایپیک جدید بزن یا اینکه عنوانش را اطلاع بده تا تغییرش بدن گرچه هرجور نظر شماست ولی انرژی منفی داره عنوان تایپیکت
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    roozbeh220 (یکشنبه 25 آبان 93)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    شبنم خانم هم ازدواجتون رو هم اینکه همسر خوبی نصیبتون شده رو بهتون تبریک میگم . تازه عروس خوشبخت و گریه ؟عزیزم شما باید با امید و شادی و توکل به خدا دست در دست همسرت بگذاری و زندگیت رو بسازی . نه اینکه از حالا جا بزنی . اینو بگم زندگی مشکلات خیلی داره . اگه جا بزنی بازنده ای ولی اگر مقاوم و سخت کوش باشی برنده ای . بهتره بدونی همه اونهایی که زندگیهای موفقی دارند اونهایی هستند که با مشکلات دست و پنجه نرم کردند . اینکه همسرت از الان از خانواده اش جدا شده رو به فال نیک بگیر . مستقل شدن بهتر از وابسته بودنه . گرچه مشکلات زیاد داره . تا همین الان که چندین سال از زندگی مشترک من و همسرم میگذره بیشتر از موهای سرم مشکلات داشتیم ولی هیچ وقت همدیگر رو تنها نگذاشتیم . مشکلات باعث نزدیک شدن ما به همدیگه شده نه موجب دور شدن ما از همدیگه . نه از خانواده همسرت و نه از خانواده خودت توقع زیادی نداشته باش . فقط خودتی و همسرت و یاری خدای متعال . هر دوتون باهوش و تحصیلکرده اید . دست به دست هم بدید و با هم فکری زندگیتونو بسازید . موفق باشید

  20. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 25 آبان 93), roozbeh220 (یکشنبه 25 آبان 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 10 روش برای فهمیدن دروغگویی
    توسط ali@@@ در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 تیر 93, 23:43
  2. عذاب وجدان در مورد دروغگویی
    توسط hello در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 24 خرداد 92, 13:18
  3. دروغگویی مادر شوهر
    توسط رنیا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 11 شهریور 91, 00:42
  4. دروغگویی همسرم
    توسط nature در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 21 مرداد 91, 00:29
  5. شک در مورد دروغگویی
    توسط parvane123 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 15 مرداد 91, 15:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.