با سلام و خسته نباشید. من پسری 29 ساله هستم و همسری 24 ساله دارم و 3 سال ازدواج کردیم. همسرم به خواهرانم و مادرم حسادت می کند و در بسیاری از موارد سر ناسازگاری دارد. و همیشه خود را با خواهرانم مقایسه می کند و در هر موضوعی می خواهد حرف خودش شود و اصلا به حرف من اهمیت نمی دهد. من اهل ساری و همسرم اهل قزوین است و در ساری زندگی می کنیم. احساس می کنم همسرم اصلا مرا و شرایط زندگی مرا درک نمی کند. و بابت هر مسئله کوچکی باید با هم جر و بحث کنیم و هر موضوعی که مطرح می شود خانواده هایمان از طریق همسرم و من مطلع می شوند زیرا ما نمی توانیم خودمان مشکلمان را حل کنیم. نمی دانم چکار کنم. اکنون شغل من از ساری به رشت انتقال یافته است ولی خانه ام هنوز در ساری است و به همین دلیل همسرم به قزوین پیش خانواده اش آمده و هر وقت می خواهم به ساری بروم با من می آید. اکنون غیرانتفاعی ارومیه قبول شده و اصرار دارد که حتما برای ادامه تحصیل به آنجا برود. من که شرایط زندگی را برای او می گویم که از نظر شرایط مالی و زندگی امکان ثبت نام تو وجود ندارد به من می گوید چطور خودت خواهرانت درس می خونین من نخونم. ضمنا الان او لیسانس صنایع غذایی دارد و من هم سال آخر فوق لیسانس عمران هستم. واقعا دیگر بر روی کارهایم تمرکز ندارم و زندگی کردن برایم سخت شده نمی دانم چکار کنم. ممنون میشم اگه زود جوابم را بدهید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)