سلام.
سریع میرم سر اصل موضوع.
یک خواستگار برای یکی از آشناها اومده بوده که به علت سن کم دختر جواب منفی میدن. مادر پسره میگه خب ما دنبال یه دختر خوب میکردیم. مادر دختر هم یاد من می افته و میگه یکی رو میشناسم ولی الان اجازه ندارم مشارشونو بدم.
خلاصه زنگ میزنه به مامان من که اجازه داریم شمارتونو بدیم یا نه؟
مامان من هم اول یه سری اطلاع در مورد شغل و سن و درآمد و محل زندگیشون و این جور چیزا میگیره.
شرایطش در حد همین حدود که حرف زدن به خانواده ما میخوره.
حالا به نظر شما درسته شماره بدیم؟
من خودم یه سری نکات منفی میبینم در این جور آشنایی ها:
1-اینکه وقتی خانواده دختر در چنین شرایطی شماره بدن یعنی عملا دارن اعلام میکنن که اون پسره رو میخوان...و تازه خانواده پسر و خود پسر بعدش بیان ببینن اصلا دختر و خانواده دختر رو میپسندن یا نه.
اینجوری به نظر من شبیه اینه که دختر فرستاده دنبال پسره. و اینجوری من حس بدی دارم. حس اینکه به حراج گذاشته شده ام یا شبیه یک کالا پشت ویترین به نمایش گذاشته شده ام تا ببینم اونا منو میپسندن یا نه.
2-اگر هم فرضا همدیگه رو پسندیدیم و خواست بشه. آیا جایی برای من باقی میمونه که واقعا خواسته هامو بگم یا شروطی رو برای اونا بذارم؟
چون اونا که اول خودشون خواستار نبودن. من فکر میکنم اینجوری یه حالتی پیش میاد که انگار باید به هرچه اونا خواستن و بودن قانع باشم و بیشتر حرف نزنم.
3- خب به هر حال در روحیه دختر یک نیازی به نام "ناز کردن" و "نیاز به خواسته شدن" هست. که به نظر من دختر قلبش به سمت کسی باز میشه که حداقل این نیازهاشو پاسخ بده. و من اینطوری به نظرم اصلا جایی برای اینکه حس کنم واقعا خواسته شده ام و یا جایی برای ناز کردن نخواهم داشت و من اینطوری اصلا دوست ندارم.
4- فرضا هم اصلا ازدواج سر گرفت. اینطوری پس فردا توی زندگی سر هر اعتراض کوچیکی که بکنم یا سر هر خواسته و توقعی که از طرف مقابلم داشته باشم، طرف در نمیاد بگه خودت اول خواستی پس بسوز و بساز و همینه که هست؟
-----------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------------------------------
من موندم...!!!!! چطور من که سر قضیه علی که اونقدر منو میخواست و اونقدر منت من و خانوادمو کشید و دو سال صبر کرد، چون فقط من میگفتم میخوامش و اصرار داشتم و علی میدونست میخوامش، مامان میگفت چون اون میدونه دوستش داری خودتو سبک کرده ای و اگه بگی بله پس فردا هر بلایی هم که سرت بیارن چون خودت خواسته ای حق حرف زدن و اعتراض نداری...، ولی حالا این کارو کرده و فکر نکرده عزت منو پایین میاره؟؟؟
-----------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------
در کل به نظر شما این مواردی که گفتم حساسیت بی جا و یه واکنش غیر منطقیه؟
رفتار درست در این موقع چیه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)