به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اردیبهشت 94 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با شوهر م که وابسته به مامانش است چی کار کنم؟

    سلام

    حدود 1 سال است که عقد کرده ام و از مراسم عروسی ام 1 ماه می گذره. در بیشتر اوقات دارم فکر می کنم که چه اشتباهی کردم و چرا در سن 31 سالگی تصمیم اشتباه گرفتم. خیلی خسته و افسرده شدم.
    همسرم 2 سال از من بزرگتر ه. و همکارم است .همیشه فکر می کردم آدم قوی و مستقلی است. ولی بعد از عقد متوجه شدم , بدون مامانش قدرت تصمیم گیری نداره. حرفهای مامانش بیش از اندازه روش تاثیر می ذاره.و مامانش هم از این اخلاق به نفع خودش استفاده می کنه.
    برای مثال , مامانش برای مراسم عروسی اومدند تهران , هیچ کمکی برای این مراسم نکردند. تنها در کارهای من دخالت می کردند , مثلا بجای من گل عروسی رو با همسرم انتخاب می کردند. رنگ گل ماشین عروس رو تعیین کردند. تمام انرژی من باید صرف این بشه که باهاش بجنگم. همسرم هم بدون مخالفتی دنبال رو حرف مامانشون هستند. بعد از عروسی اومدند خونه ما, من یک سری وسایلو روی open آشپزخونه چیده بودم. رفتند تو کمد یه جا پیدا کردند , و به همسرم گفتند , منتقل کنند به کمد تا فضا باز بشه. همسرم هم بلافاصله انجام دادند. این در حالی است که من 2 ماهه به همسرم می گم , یخچالشو که زمان مجردیش استفاده می کرد رو از وسط هال برداره یا هود آشپزخونه رو عوض کنه, هیچ کدوم رو اجرا نمی کنه. اصلا به حرفای من در هر موردی که باشه , گوش نمی کنه.چیزی هم بهش بگم , مثل بچه ها قهر می کنه , تا من برای آشتی اقدام کنم. خیلی خسته ام از این زندگی. چطوری باهاش رفتار کنم که بفهمه من نفر اول زندگیش هستم نه مامانش

  2. 2 کاربر از پست مفید brightness تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), khaleghezey (سه شنبه 20 آبان 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو به همدردی خوش آمدید

    ناراحت نشی ولی با اینکه نوشتی 31سال داری ولی مثل دختربچه ها داری رفتار میکنی شما تازه با هم آشنا شدید یکسال هستش نکنه توقع داری مادری که بدنیا آوردش و بزرگش کرده توی این 33 سال را ول کنه و بیاد به شما بچسبه؟!!!اینو از همین اول بهت بگم توی گوشت خوب فرو کن همه مردهای ایرانی اینجوری هستند یکی کمتر یکی بیشتر پس بجای اینکه بشی جیغ بزنی و پابکوبی زمین و حرص بخوری سعی کن مهارت های خودتو افزایش بدی حساسیت خودت را کم کنی.شخصیت مردها را بیشتر بشناسی سعی کن روی صبوری خودت بیشتر کار کنی بانو بخدا حیفه منی که برات دارم مینویسم یه مرد هستم و واقعا درک میکنم توی چه شرایطی قرار دارید و توقعی که دارید بجا هستش.ولی جنس خودمو خوب میشناسم خواهشا بخاطر اینجور مسائل زندگی را به کام خودت و شوهرت تلخ نکن بانو
    به هیچ عنوان پشت سر خانواده شوهرت حرف نزن جلوی شوهرت غر زدن ممنوعه اینو یادت نره برچسب هم بهش نزن تو عرضه نداری و بی اراده هستی و مستقل نیستی و مرد نیستی و من فکر میکردم برای خودت تصمیم میگیری این جملات ممنوعه

    این جمله از من آویزه گوشت کن تجربه شخصی از زندگی اطرافیانم یاد گرفتم و بچه های سایت همدردی

    هیچوقت هیچوقت بخاطر شخص سوم زندگی خودتو داغون نکن

    الان مشکل این نیست که شوهرت چقدر مادرشو دوست داره و به حرفش گوش میده اتفاقا این خیلی هم خوبه و نشانه مثبتیه فرزندی که مادرشو دوست داره مسملما بهش میشه بیشتر تکیه کرد تا پسری که به مادرش احترام نمیزاره و براش ارزش قائل نمیشه.مسئله اینه الان جایگاه شما کجا قرار داره؟




    معمولا همون چيزهايي که به نظر نقطه ضعف افراد به نظر مي رسد،
    در صورت روش ارتباطي صحيح در مورد آنها ، مي توان آنها را به نقطه قوت رابطه خودتون تبديل کنيد.
    مثلا شوهر شما به مادرش و پدرش احترام مي گذارد و به اونها زياد اهميت مي دهد و از آنها حرف شنوي دارد.
    اين نشان مي دهد که والدين وي نيازهاي روحي رواني فرزندشان را خوب شناخته اند و او را سيراب مي کنند.
    انسانها معمولا به طرف منبع ارضاء نيازهايشان تمايل دارند.
    بايد به اين سئوال جواب دهي، خانواده او کدام نياز همسرتان را خوب جواب مي دهند.
    - نياز به احترام؟!
    - نياز به تائيد؟!
    - نياز به پيشرفت؟!
    -نياز به مهر و محبت؟!
    - نياز به تفريح؟!
    - نياز به اظهار نظر؟!
    - نياز به آزادي و مديريت؟!
    - نياز به ارضاء حس مسئوليت پذيري
    و خيلي نياز هاي ديگر. به اين معنا که شما نيز مي توانيد فردي که چنين حرف شنوي از خانواده و محبت به آنها دارد را مديريت کنيد.




    به جاي استفاده از توانايي هاي منطقي خودتون از اين به بعد صرفا توانايي هاي احساسي خود را رو کند.
    يعني به جاي ارائه راه حل، انتقاد، توصيه ، تحسين، و بحث هاي منطقي، به دنبال هم حسي و احترام به او برآئيد.
    ضعفهايش را ناديده بگيريد و احساسهاي مثبت خود را نثارش کنيد.
    در خلوت خودتون به او بگوئيد که عليرغم بعضي مشکلات دوستش داريد و به همسري با او افتخار مي کنيد.
    نه مستقيم نه غير مستقيم او را با هيچ کس مقايسه نکنيد. سعي کنيد زياد در آغوشش بگيريد
    و هنگاميکه مي خواهد بحث را به طرف منطق بکشاند شما با بوسيدن و لمس او ، بگوئيد هرچي تو بگي دلبرم.
    هنر شما در عشق ورزيدن و دلبري کردنه


    شما بايد ذره بيني برداريد و کوچکترين نقاط مثبت همسرتان را بيابيد.
    و آنها را در ذهن خود نگهداريد و هر وقت چنين رفتار و گفتار مثبت را مي بينيد
    آن را برجسته کنيد و بازخورد مثبت به او بدهيد
    لطفا نوشته بالا را با دقت بسیار بخوانید و بکار ببرید

    سعی کن مهارت های خودت را افزایش بدی نیاز داری به اینکه آموزش بدی شما الان دقیقا مثل فردی هستید که بدون اینکه تصدیق داشته باشید پشت فرمان ماشین نشسته اید و دارید رانندگی میکنید.
    در پست بعدی در صورت تمایل شما مطالبی بیشتری در تایپیکتان قرار میدم

    بدرود
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 8 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), elham.e (سه شنبه 20 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), sevil73 (یکشنبه 25 آبان 93), گوش ماهی (سه شنبه 20 آبان 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 20 آبان 93), آنیتا123 (سه شنبه 20 آبان 93), بانوی آفتاب (یکشنبه 03 اسفند 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم
    تبریک می گم برای عروسیتون ان شاالله که همیشه خوشبخت باشید
    اینا مشکلات خیلی ساده ای هست که می تونه خیلی راحت حل شه یا اینکه خوب مدیریت نکنید و بشه ریشه مشکلات دیگه
    اول اینکه اصلا غر نزنید و با لحن مهربون ازش درخواست کنید
    دوم اینکه سعی کنید هیچ وقت همسرتون رو روبروی مادرش قرار ندید چون به ضرر خودتون تموم میشه
    سوم اینکه هیچ وقت در غیاب مادرشوهرتون ازش پیش شوهرتون بدگویی نکنید که فقط موقعیت شما رو بهه خطر می ندازه و از چشم همسرتون می افتید
    چهارم با هم آروم و خوب صحبت کنید و اگه خیلی حساس هستید بگید من دوست دارم خونه اینطوری چیده شه
    سعی کنید از همین قدمهای اول روبروی خانواده شوهر قرار نگیرید با محبت باشید و احترام همه رو حفظ کنید تا احترام خودتون هم سرجاش باشه
    بعد از یه مدت دیگه همسرتون به زندگی دو نفره با محبتتون عادت می کنه و دیگه بیشتر با شما مشورت می کنه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  6. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), khaleghezey (سه شنبه 20 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام خانم دپرتیو. اسم خوبی انتخاب نکردی از همین جا معلومه فقط انرژی منفیا رو جذب می کنی.

    ببین عزیزم تا کارت به جاهای باریک نکشییده و این دپرس بودنت زندگیتو زخمی نکرده یه سری واقعیت ها را باید بپذیری و درک کنی.

    همسرت به حرف مادرش گوش میده و هر چی گفت رو عملی می کنه. تو خرید از مادرش نظر خواست و و و .... خیلی چیزای دیگه. که هنوز از این به بعد باهاش روبرو میشی.

    خب این یه واقعیتیه که بعضی مردا از مادرشون خییلی حرف شنوی دارن و بعضی مادرا هم که دائم در حال دخالت تو زندگی پسرشونن.

    خب چند تا نکته وجود داره که باید بهش دقت کرد:

    - اینکه مادرش رو نمی تونی تغییر بدی.

    - به همسرت هم نمی تونی مستقیم بگی به حرفش گوش نکن. چون شرایط بدتر میشه و ممکنه کلا بچسبه اونطرف. از شما بیشتر فاصله بیگیره. حرفای شما رو منتقل به خانوادش بکنه و خلاصه در جهت حمایت از خانوادش تو خونه شما شب و روز دعوا باشه که چرا مادرت این کار رو کرد و... ایشون هم طرفداری و... .

    - بعد بعدی شما هستی. تو این مورد می تونی کار کنی و نتیجه بگیری با درایت و با مهارت.


    من تو اواخر عقد و دو ماهه اول عروسیم به خاطر دخالت های خانواده ی همسرم نه از زندگی مشترک که از زندگی کلا سیر شده بودم. اینقد بهم ریخته بودم. اذیت های خانواده همسرت یک دهم اذیت هایی که من شدم نبود. تا حدی که کلا فکرم ذهنم جسمم همش به تحلیل رفت. به جای شادی تو زندگیم غم رو انتخاب کرده بودم چون تحت تاثیر کارهاشون قرار میگرفتم و حرص میخوردم و دائم رفتاراشون رو با زندگیم تجزیه و تحلیل میکردم.

    اما به مرور و کم کم با مطالعه استفاده از مطالب این تالار شرایط و موقعیت خودم دستم اومد باید چکارکنم. کاری که کردم این بود که کلا بیخیال خانواده همسرم شدم البته تو ذهنم. دیدم داغونم گفتم نمی ارزه بخاطر ادمایی که خودشون درک لازم رو ندارند خودم رو داغون کنم میزاشتم به پای هر چیزی کاراشون رو.

    تا تونستم فاصله گرفتم. رسمی شدم احترام گذاشتم. از طرف همسرم هم خودم رو زدم به تجاهل. که نمی دونم مادرت گفته این کار رو بکن خواهرت گفته. همسرم باورکن در روز یک ساعت چهل دقیقه با خواهرش تلفنی حرف میزد با من اگه ازش فاصله داشتم نهایت پنج دقیقه.باورت میشه!!! اصلا حرفی از خانوادش نمی زدم و هیچ اعتراضی نمی کردم.

    ولی محبتم رو به همسرم بیشتر کردم. کم کم رابطمون بهتر شد. من دوران عقد خوبی نداشتم. اما بعد عروسی خدا روشکر بهترین دوران زندگی شد برام چون خودم خواستم. الان هم بارها و بارها شرایط پیش میاد که دوباره بحثهای همیشگی بشه که چرا خانوادت... و جنگ بشه. اما سعی می کنم که حلش کنم به جای غصه خوردن. مادرش اینا اومدن خونم دیگه نفس نداشتم ببینمشون اما بخدا توکل کردم و تا تونستم بهشون احترام گذاشتم اینقد روشون تاثیر گذاشت که نگو .

    شما گفتی مادرشوهرت اومد تهران. پس معلومه که فاصله داری ازشون. این خودش خیلی خوبه و شرایط رو بهتر می کنه. تو این زمینه هم با هم مشترکیم.

    پس تنها راهی که وجود داره محبت محبت محبت و احترام به همسرت هست. همه چی رو بی خیال شو عروس خانم. تلخ نکن برای خودت زندگیتو. هیچ چیزی ارزشش رو نداره که ارامشت به هم بریزه.

    وقتی شوهرت میخاد به خانوادش برسه به هر طریقی با حرف گوش کردن و ... احساس مالکیتت گل نکنه که مال منی و نباید مال کس دیگه ای باشی. البته تو ذهنت ها. راستش من اولش محبت میکردم نه اینکه خیلی دوستش داشته باشم چون خسته شده بودم از کاراش فقط گفتم ایشون هم مثل همه هم اتاقیایی که داشتم و با هم خوب بودیم کاری به کارای خانوادشون نداشتیم. فقط به خاطر ارامش داشتن و خوب در کنار هم بودن. اصلا کاری به کار ارتباطش با خانوادش نداشتم تا اینکه الان شرایط خیلی بهتر شد.

    شادکام باشید عروس خانم
    ویرایش توسط پرواز1 : سه شنبه 20 آبان 93 در ساعت 11:07

  8. 6 کاربر از پست مفید پرواز1 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), elham.e (سه شنبه 20 آبان 93), khaleghezey (سه شنبه 20 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), sevil73 (یکشنبه 25 آبان 93), صبا_2009 (شنبه 24 آبان 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوست عزیز
    تازه عروس هستی و باید حواست رو حسابی جمع کنی.پایه های زندگی مشترک توی یکی دوسال اول زندگی بنا میشه.مسلما زن و شوهر تا قلق های هم دستشون بیاد دلخوری و بحث هم پیش میاد.حواست باشه عزیزم پایه های زندگیت رو درست بنا کنی و بعدهم محکمشون کنی.با مردها باید با سیاست زنانه از نوع قشنگ ولطیفش برخورد کنی!مسلما همسر شما هم تجربه ای درین زمینه نداره.ولی بیا خودت رفتار و مهارت درست رو یاد بگیر.تو که نمیتونی جای مادرش رو بگیری ولی میتونی جای خودت رو محکم کنی و پررنگ.هیچوقت خودت رو با مادرش مقایسه نکن.با رفتارهای درستت کم کم کاری میکنی که همسرت اون توجهی رو که میخوای بهت بکنه.فقط کمی زمانبره.هیچوقت از مادرش بهش گله نکن.غر نزن.جوری رفتار نکن که فکر کنه این غر زدن ها کار همیششه،اهمیت نده!نذار غر زدن و گله کردن جزء مشخصه ات بشه.مثلا اینکه میگی مادر همسرت با همسرت جای لوازم رو بدون نظر تو عوض کردندتو میتونستی بعد تنهایی به همسرت بگی که واای چه خوب که اینکارو کردید واقعا جا باز شد ولی نظر منو می پرسیدی بهتر نبود عزیزم؟(لحنت ملایم باشه و با محبت) مطمئن باش اگه همسرت حرفی هم نزنه بار بعد حتما نظر تو هم جویا میشه.شاید در اون لحظه فقط دوست داشته باشی مستقیم عصبانیتت رو خالی کنی و به همسرت غر بزنی ولی عزیزم نتیجه ای جز این که دوباره دعوا و قهر و اعصاب خوردی پیش بیاره چیزی نداره.پس به عصبانیتت مجال قد علم کردن نده و زود رفتار درست رو نشون بده!!
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  10. 3 کاربر از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), elham.e (سه شنبه 20 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اردیبهشت 94 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر از همه دوستان

    خط به خط حرفاتونو خوب خوندم. خوشحالم با این انجمن آشنا شدم و می تونم حرفامو بزنم و از راهنمایی های دوستان استفاده کنم.
    واقعیت اینه که می دونم غر زدن درست نیست ولی مشکلم اینه که نمی دونم چطور به همسرم بفهمونم که متوجه کارهاش می شم و آن رفتارها ناراحتم می کنه.
    قرار ما این بود که به مدت 1 سال ایران بمونیم. به همین دلیل من پیشنهاد دادم تو این 1 سال از وسایلی که همسرم در دوران مجردیش استفاده می کرد , استفاده کنیم و خانواده من جهاز رو بصورت نقدی به علاوه وسایل آشپزخانه و کریستال که قابل حمل به خارج از کشور هستند به ما بدهند.

    تا اینکه همسرم ( تحت تاثیر حرفهای مادرش) گفت , وسایل خودش قشنگ نیست و در شان تو نیست. یخچال و گاز و فرش و ماشین لباسشویی و تخت رو بخر , رو کش مبل ها رو هم عوض کن . برای این هم خیلی آبروریزی کرد. که هم پول بدید , هم این وسایلو.پدر من هم برای اینکه ایشون , یک عمر حرفی نزند , همه چیز رو به نحو احسنت فراهم کردند.
    ولی در قبالش ,هر وقت به ایشون می گم برای قشنگی خونه فلان کارو بکن, می گه ما که فقط 1 سال ایرانیم . برا چی هزینه اضافی بکنم. خیلی لجم می گیره از حرفاش.
    هنوز رو دلم مونده . و باعث شده نسبت بهش سرد بشم. محله خونشو دوست ندارم. وقتی چیزی می گم. موقتی بودنمون در ایران رو بهونه می کنه.
    از حرفایی که مادرش بعضی وقتا میزنه متوجه می شم , که راه را از مادرش یاد می گیره و از اون طرف دیکته می گیره.دلم می خواد اگه مامانشو ببینم , هر چی رو دلم هست رو بهش بگم.
    ما پارسال تو محضر عقد کردیم و یه عقد سوری هم در مراسم عروسی داشتیم , خانواده من خیلی مفصل هم در عقد اصلی هم در عروسی , کادو دادند. ولی خانواده آنها همان هایی که پارسال داده بودند رو یک بار دیگه دادند.
    دوست دارم متوجه بشند که کارشون درست نبوده و من ناراحت هستم. دوست دارم مادر شوهرم متوجه بشه که باید از ما فاصله بگیره , خودشو با من مقایسه نکنه. دلم از دستشون پره. مادرشون چندین بار گفته دوست داره با همسرم مسافرت بره . که همسرم هم گفته 3 نفری می ریم.آخه می گید من هیچی نگم و غر نزنم؟؟
    ویرایش توسط brightness : شنبه 24 آبان 93 در ساعت 09:32

  12. 2 کاربر از پست مفید brightness تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), khaleghezey (شنبه 24 آبان 93)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه غر زدن فایده داره غر بزن ببین نتیجش چی میشه تا حالا هرکی با غر زدن به جایی رسیده مطمئن باش شما هم میرسی

    غر داری بیا همینجا بعضی وقتها غر بزن خودتو خالی کن تا آرام بشی بخدا توی همه زندگی ها از اینجور مسائل هستش.در مورد جهیزیه هم همه مادرشوهرها و خانواده شوهر و خود شوهر غر میزنن توی ایران عادیه زیاد به دل نگیر خود منم بعضی وقتها بیکار میشیم البته به شوخی این بحثو میکشم وسط اولا خانومم حرص میخورد ولی الان با شوخی و خنده ردش میکنه.مردها کلا دست میزارن روی نقطه ای که همسرشان اذیت میشه و غورش میگیره تا یکچیزی برگرده بگه بهشان

    یکم انصاف داشته باش بانو همیشه که نمیشه شوهرت به حرف تو گوش کنه بزار یکبارم به حرف مادرش گوش بده وقتی اینقدر دوست داره که بدون تو جایی نمیره دیگه دلخوری و سرد شدن چرا اینجوری فقط باعث میشی ازت دلسرد بشه و فاصله بگیره یادت باشه قهر نکن بهش محبت کن و دوسش داشته باش ولی وقتی ناراحتی از محبتت کم کن خودش متوجه میشه ولی بشرطی که قبلا باهاش بامحبت رفتار کنی و ابرازش کنی تا زود متوجه بشه.

    مردهای ایرانی تا 90 سالگی هم یادت باشه بچه مامانی هستن.یاد بگیر اینو قبول کنی و بعضی وقتها چشماتو ببنید شتر دیدی ندیدی.خواهشا ایندقرم خودتو حرص نده که هیچ نتیجه ای نداره برات فقط خودت اذیت میشی بیشتر سعی کن با محبت بیشتر شوهرتو بطرف خودت جذبش کنی.رابطه خودتم با خانواده شوهرت مدیریت کن با سیاست رفتار کن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), elham.e (شنبه 24 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), گوش ماهی (شنبه 24 آبان 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اردیبهشت 94 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کلا همسر من یجورایی انگار داره زرنگ بازی در می یاره. تو مناسبهای مختلف , معمولا یادش میره کادو بگیره و اگر هم چیزی بگیره , یه کادوی ارزون می خره. ولی نزدیک تولدش و روز مرد که می شه , مرتب از نیازهاش که مثلا گوشی موبایل و ... هستش حرف می زنه که من بخرم. سال اول این کارو کردم , ولی بعد دیدم که کادو های همسرم همشون ارزون قیمت هستند , منم برا تولدش در همون حد خرید کردم. تشکر کرد ولی احساس کردم انتظارش بیشتر بود. حتی به زبون هم آورد که من فلان چیز بیشتر احتیاج داشتم. کلا من زندگی رمانتیک رو دوست دارم. سال اول زمان ولنتاین و تولدش که می شد , از قبل همش فکر می کردم که چطوری سورپرایزش کنم.ولی اون هیچ کاری نمی کرد. معمولا هم یادش می رفت. ای جوری زندگی خیلی سرد و بی روح شده .

    - - - Updated - - -

    واقعا ممنون از khaleghezi .

    خیلی خوبه که هستید. بعضی وقتا فکر می کنم زندگی من , یه زندگی استثنایی است . و انقدر این فکرا رو می کنم , که عصبی و افسرده می شم. با کسی هم نمی تونم دربارش صحبت کنم. چون هر دو تو یه شرکتیم. و همکارهای مشترک داریم. و مامانم هم اگه بشنوه , مرتب زنگ می زنه بهمو بدتر همه چیز و یادآوری می کنه بهم.

    خیلی حرفاتون آرومم می کنه. تمام سعیمو می کنم در زندگیم استفاده کنم.
    فقط از این می ترسم که همسرم فکر کنه , که با اینکه حرفهای منو گوش نکرده , و من از مراسم عروسی و خونه ناراحتم , با این حال ,من در کل راضیم از زندگی و این جوری نخواد خودشو اصلاح منه.و یه جورایی پررو بشه.

    راستش الان هر چی فکر می کنم , برا محبت کردن و عوض کردن زندگیم , چیزی هم به ذهنم نمی رسه , دوست دارم به زندگیم رنگ و بو بدم. ولی شاید این قدر عادت کردم حسابگرانه و منطقی باشم تو روابطم , الان نهایت کاری که بلدم اینه که براش گل یا کادو بخرم .

  16. 2 کاربر از پست مفید brightness تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 24 آبان 93), khaleghezey (شنبه 24 آبان 93)

  17. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکی از اشتباهات نوعروسان اینه که وقتی ازدواج میکنن همه انرژیشان را روی شوهرشان میگذران و دوست دارن همه عشق را از طرف شوهرشان دریافت کنن.اینجوری نیست که شوهرت دوست نداشته باشه یا حساب کتاب بخواد کنه یا فراموش کرده از روی قصد و عمد باشه نه اصلا ذات مردها اینجوریه با شما بانوان تفاوت داریم شما بانوان احساسی هستید و ما مردان منطقی.عشق و علاقه و دوست داشتنمان را توی کسب درآمد خرید خانه یا کارهای کوچک منزل خرید نان و اینگونه موارد به همسرانمان نشان میدهیم.چون از بچگی پسر بودیم و یاد گرفتیم آدم های ضعیف احساساتشان را بروز میدهند آموزش درستی ندیدیم خوب شما انصاف بده از چه شخصی میخواستیم الگو برداری کنیم؟پدر عمو دایی مردهای فامیل بنظر بهتره انتظاراتتان را معقولانه تر کنید.

    پست بسیار زیبا و مفید بانو فرشته مهربان را مطالعه کنید و بکار ببندید


    وقتی از دیگران انتظار و توقع دا ری
    دو حالت پیش می آید ، 1 - برآورده میشود 2 - برآورده نمی شود

    نتیجه هر کدام از این حالات به نسبت توقعی که داری این است :

    1 - وقتی برآورده شود ، خیلی به حالت فرقی نمیکند و احساس درونیت معمولی خواهد بود ، چون انتظارش را داشته ای

    2 - اگر برآورده نشود ، سرخورده و غمگین میشوی ، چون انتظار و توقعی داشته ای که انجام نشده .

    وقتی از دیگران هیچ انتظار و توقعی نداشته باشی هم دو حالت پیش می آید :

    1 - دیگران در قبال شما وظیفه خود را به جا میاورند یا محبت های خارج از وظیفه بهت دارند .

    2 - کاری برای شما انجام نمیدهند و توجه ندارند .

    نتیجه آن :

    1 - در حالت اول ( برای بی توقعی ) چون شما هیچ انتظار و توقعی نداشته ای حتی اگر وظیفه ای در مقابلت داشته

    اند و به جا آورده اند ، برای شما لذت بخش است و گویی آنها هیچ وظیفه ای نداشته اند و محبت خاص بهت

    داشته اند .

    2 - در شکل دوم آن تاثیر تألم برانگیزی در شما بجا نخواهد گذاشت و شما حال و هوای عادی و معمول را

    خواهی داشت و سرخورده و غمگین نمیشوی چون انتظار و توقعی نداشته ای

    به نظرت کدامیک آرامش ما را در پی دارد و حتی به ما روحیه ای قوی می بخشد ؟؟

    شما در کدام وضعیتی ؟؟
    به جرات میتوانم بگم بهترین پست توی تالار همدردی نوشته زیبا و کاربردی ایشون هستش واقعا خوب بخوانی و بکار ببندی 50% مسائل خودبخود خودش حل میشه.

    بازم میگم شوهرت خیلی خوبه دوست داره خوب اگه توی بروز احساسات ضعف داره این نشان دهنده این نیست که به شما علاقه نداره اصلا بخاطر اینه که مهارت انجام اینکار را نداره.خوب شما همانند یه معلم باش و بهش یاد بده بهش محبت کن عشقتو بروز بده از طریق احساسات وارد شو بزار کم کم یاد بگیره و این تفکر اشتباه که شوربختانه اکثر مردهای ایرانی دارن را متوجه بشه و به کناری بزاره.

    این جمله که مینویسم آویزه گوشت کن و برای همهیشه یاد بماند.

    گذشته را چال کن توی باغچه حیاط خونت


    دودستی بچسب به زندگیت که هیچ مشکلی نداری فقط نیاز داری یکسری مهارت کسب کنی و علت اینکه دوستان به شما میگن اینکار را انجام بدهید چون فعلا همه دسترسی ما تنها به شماست نه به شوهرتان اندکی صبور باشید بانو

    تغییرات در بستر زمان بوجود میاد
    موفق باشید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    elham.e (شنبه 24 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), گوش ماهی (شنبه 24 آبان 93), بانوی آفتاب (یکشنبه 03 اسفند 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اردیبهشت 94 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه سوال داشتم. اونم در مورد نحوه خرج کردن و تقسیم وظایف مالی در خانواده است. همسر من می گه , خرج خونه به نسبت 40-60 تقسیم بشه. و 40% هزینه های خونه با من و 60% با ایشون باشه. جداگانه , هزینه های شخصی هر کسی هم با خودش باشه. من به کلی با این طرز فکر مخالفم. چون هزینه هایی که من صرفا برا خودم می کنم خیلی زیاده و دوست دارم نقش مرد در هزینه ها بیشتر باشه. به نظر من درست نیست من در هزینه های خونه شریک بشم.
    هر بار که این موضوع مطرح شده , با هم بحثمون شده. نمی دونم چطور می شه متقاعدش کرد .
    الان هرچی برا خونه می خره رو در لیست می نویسه.که آخر ماه با هم حساب کتاب کنیم. اینجوری احساس می کنم که انگار 2 تا دوستیم که با هم همخونه شدیم.
    و اصلا خوشایندم نیست.می دونم که اگه آخر ماه بگم , در این هزینه ها شرکت نمی کنم, لج می کنه و قهر می کنه.
    یک بار گفتم قبول , من تو حساب مشترک پول می ریزیم. ولی بعدا از همون حساب , هزینه هایی مثل آرایشگاه و مانتو و... رو حساب می کنم. ولی قبول نکرد.
    می گه مامان من اصلا اینطوری نبود , درآمدش برای خونه و بچه هاش بود.
    ویرایش توسط brightness : شنبه 24 آبان 93 در ساعت 18:29


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 01:49
  3. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 07:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.