به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 آبان 93 [ 15:59]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بی احترامی همسرم با خانوادم

    سلام دوستان عزیز
    شوهرم از خانوادم خوشش نمیاد.خانواده ی من پرجمعیتن.چهار تا از خاهرام ازدواج کردن.اشوهراشون مثل برادر میمون.با خاهرای دیگم خیلی صمیمی هستن.کلا همه باهم صمیمیم.وهرکاری داشته باشیم دومادامون بدون منت انجام میدن.مخصوصا برای خاهرای مجردم.به پدر و مادرم هم خیلی کمک میکنن.وهرکاری ک داشته باشن براشون دریغ نمیکنن. از خرید نان تا رفتن باغ و..کمک مالی منظورم نیس.حتی بیشتر از اینکه برای خانواده های خودشون کمک کنن وبراشون کاری انجام بدن برا مامان و بابام و خاهرام انجام میدن.اونا واسمون داماد نیستن داداشن.هراتفاقی تو خونمون بیفته بابام با اونا مشورت میکنه تا داداشم.کلا هرتصمیمی ک بخاد گرفته بشه تو خونمون اول دامادامونو در جریان میزاریم وازشون راهنمایی میخاییم.ولی متاسفانه شوهر من خیلی فرق داره با باجناقاش.هیچ کاری واسه خانوادم نمیکنه.حتی برای مامان و بابام.وکاری هم بخاد بکنه منت میزاره.کلا ازجمع شلوغ و مهمونیای ما خوشش نمیاد و تاجایی که بتونی از این جمع فرار میکنه.بیشتر با اینترنت و ...حال میکنه و تنها بودن رو به جمع با ما بودن ترجیح میده.این مسئله باعث شد همه مخصوصا بابام نسبت به اون حساس شن.البته بابام یکم مرد خشن وعجولی هس ولی درعین حال مهربون.اگه کسی واسش کاری و لطفی بکنه دوبرابر جوابشو میده ولی اگه کسی باهاش بد تا کنه روزگارشو سیاه میکنه.که متاسفانه واسه زندگی من همین اتفاق افتاد .شوهرم اصلا با خاهرام و باجناقاش و کلا خانوادم حرف نمیزد و تو جمعمون ساکت بود وخودشو جدا از همه میدونست.وهمین باعث اختلاف شدید بین خانوادم و من و شوهرم شد تا جدایی هم پیش رفتیم ولی نشد.حالا ک دوباره برگشته به زندگیم از خانوادم شدیدتر از قبل متنفره.وهیچ کاری نمیکنه .کلا بدتر شده/من باید چیکار کنم تا با خانوادم رابطش بهتر شه.تو روخدا کمکم کنید.کلی سختی دیدیم تا این رفتارش عوض شه ولی بدتر شده.نمیدونم دیگه باید چیکار کنم.
    ببخشید ک زیاد حرف زدم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    سلام عاطفه جان
    شما نباید سعی در تغییر دادن رفتار همسرت داشته باشی و هر چقدر هم تلاش کنی به جهت عکس جواب خواهد داد
    رفتار و عقاید همسرت رو باید قبل از ازدواج و زمان انتخاب زیر ذره بین میذاشتی و با شناخت تصمیم میگرفتی ... وقتی قبول کردی که با این آقا ازدواج کنی دیگه باید چشمتو روی خیلی از تفاوت ها ببندی
    همسر شما چند سال با این عقاید و خصوصیات اخلاقی رشد کرده و زندگی کرده ... شما نمیتونی یک شبه همه چی رو عوض کنی ... میتونی آروم آروم خواسته هات رو به همسرت بگی
    ضمنا سعی کن مسائل رو بین خودتون حل کنین تا حرمت ها حفظ بشه و اجازه ندین پای خانواده ها به مسائل خصوصی زندگی شما باز بشه
    موفق باشی
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  3. 4 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 20 آبان 93), بی نهایت (سه شنبه 20 آبان 93), شیدا. (سه شنبه 20 آبان 93), عاظفه (سه شنبه 20 آبان 93)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    جزو اولین مواردی که یه بانوی متاهل باید یاد داشته باشه اینه که:
    هیچوقت بخاطر شخص سوم زندگی خودشو خراب نکنه

    عذر میخوام دامادهای شما اینجوری هستند چه ربطی به شوهرت داره؟میخواستی چشمهای خودتو خوب باز کنی یکی را انتخاب کنید که برونگرا باشه و مثل شوهرت درونگرا نباشه چه ایرادی داره الان ایشون میشه بصورت کامل بنویسید؟ هر فردی خصوصیات مختص بخودشو داره دلیلی نداره همه شبیه هم باشن

    تعجب میکنم از شما یعنی واقعا یه بانوی متاهل هستید ولی شوربختانه طرز فکر درستی در مورد زندگی مشترک ندارید و براحتی اجازه میدید دیگران در زندگی شما وارد بشن و اجازه دخالت میدید بهشان!این رفتار شما درست نیست و باعث سست شدن پایه های زندگی مشترکتان میشود.همانطور که مادرشوهر و خواهر شوهر حق دخالت در زندگی زوجین ندارن مادرزن و پدرزن هم چنین حقی ندارن شما دونفر عاقل و بالغ تشکیل زندگی مشترک و مستقل دادید بهتر نیست خودتان برای زندگیتان تصمیم بگیرید و تحت تاثیر دیگران قرار نگیرید؟

    لطفا به هیچ عنوان شوهرت را با فرد دیگه ای مقایسه نکن مخصوصا با باجناق!
    واقعا حیفه زندگی مشترک بخواد بخاطر همچین مسائلی خدایی نکرده بسمت طلاق کشیده بشه
    1.خصوصیات مثبت و منفی شوهرت را بنویس
    2.چند سال دارید و ایشون چند سالشونه
    3.میزارن تحصیلات شما و ایشون چقدره
    4.جمعیت خانواده شوهرت شلوغه یا تعداد فرزندان کم هستند
    و در اخر شوهر شما از اول همینطور بود رفتارش با خانواده شما یا خیر؟یکم بیشتر دز این مورد توضیح بدید

    - - - Updated - - -

    مردها نسبت به خانواده همسر ,خانواده خودشان مخصوصا مادرشان و باجناق حساس هستند سعی کنید از تحریک کردن شوهرتان در این موارد خودداری کنید و حدالمقدور سعی بشه فضا را آرام کنید و از رفتارهای احساسی و هیجانی خودداری بشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 20 آبان 93 در ساعت 12:57

  5. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hafez2014 (جمعه 23 آبان 93), بی نهایت (سه شنبه 20 آبان 93), سعیداطی (چهارشنبه 21 آبان 93), شیدا. (سه شنبه 20 آبان 93), عاظفه (سه شنبه 20 آبان 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 آبان 93 [ 15:59]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسختون.جواب سوالاتتون
    1-نکات مثبتش خیلی باهوشه.علم زیادی در همه زمینه ها داره.پسره سالمی هست.نکات منفیش تو جمع بهم احترام نمیزاره ینی کاری به کارم نداره و حتی صدامم نمیکنه ک اصلا کجام یا بخاد بیاد پیشم.مشکلی که براش پیش میاد رو به من نمیگه ومنو غریبه میدونه.در انجام کارا و تصمیمی ک میگیرم خیلی کنده و خیلی طول میده تا یه کاری رو که قرار بوده انجام بده رو انجام بده.وبیشتر اوقاتم کامل انجام نمیده.تو انجام کارا یکم تنبله.محبتشو بروز نمیده.سیاست مردانه نداره.یه چیزای که ازنظر من احترامه ازنظر اون نیس مثلا اگر کسی کاری براش بکنه اونجور که باید ازش تشکر نمیکنه.احساس میکنم گاهی وقتا فرق بین لطف و وظیفه رو نمیدونه.به شدت کینه ای هس.اگر رو یه موضوع کوچیک که مخصوصا مربوط به خانوادم باشه بحثمون بشه تا یکی دوروز قهر میکنه.کلا اگر رو یه موضوع ناراحت بشه چن روز درموردش فکر میکنه و کسل و غمگینه.درحالی که من هرچقدم موضوع برام مهم باشه بعد چند ساعت فراموش میکنم.احساس میکنم گاهی بهم دروغ میگه مخصوصا در مورد خانوادش.خیلی وقتام خیلی چیزارو بهم نمیگه.
    2-من 23سالمه.همسرم27
    3-هردو لیسانس داریم
    4-خانوادش کم جمعیت هستن واصلا با فامیلاشونم در ارتباط نیستن
    از اول کلا کم حرف بود ولی حرف میزدن جوابشونو لااقل با روی خوش میداد.ولی الان اصلا کار به کار کسی نداره.توجمعمون هم من استرس دارم هم اون ناراحته.اما اینوهم بگم اوایل هم وقتی تو جمعمون بود احساس راحتی نمیکرد و بعد اینکه شب نشینیامون تموم میشد همش رومن غر میزد

  7. 2 کاربر از پست مفید عاظفه تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 20 آبان 93), terme00 (چهارشنبه 21 آبان 93)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول با اجازه یکم بخندم چونش وهرت تقریبا شبیه خودمه البته من یکم متعادلتر هستم شوهرت را درک میکنم.
    یه خواهش از شما و بقیه بانوان متاهل دارم لطفا به هیچ عنوان شوهرت را مقایسه نکن با هیچکی مخصوصا پدرت و مخصوصا مخصوصا مخصوا با باجناقش هیچوقت اینکارو انجام نده حتی بهش فکرم نکن چه برسه عنوانش کنی (اینو هیچوقت فراموش نکن) حس تنفری که یه مرد داره نسبت به این موضوع وحشتناکه باورتون شاید نشه ولی حتی فکرشم باعث میشه بدنم به رعشه بیوفته

    شوهرت تقریبا عادیه و کارهایی که و خصوصیاتی که شما نوشتید منفی هستش جزو اخلاق های مردانه محسوب میشه.یه گلگی ازت کنم شما هم یکم خوش انصافی نکردی و خصوصیات مثبت دیگه ای هم داشته شوهرت.فکر کنم شوهرت لجبازیش به شما رفته

    نکات مثبتی که نوشتی خیلی خوبه قدرشو بدون یه کاغذ بردار الان بشین خوب فکر کن خصوصیات مثبتشو بنویس این کاغذ را جایی بچسبان که توی دیدت باشه هرروز بخوان و بخاطر داشتن چنین شوهری افتخار کن جایی باشه در دید شوهرت بزار بدونه چرا بهش اهمیت میدی و دوسش داری و بهش افتخار میکنی اینجوری اعتمادش بنفسش افزایش پیدا میکنه و سعی میکنه شوهر بهتری باشه و به شما هم بیشتر اطمینان میکنه و سعی میکنه رابطه خودش را با خانوادت بهتر کنه.هرکاری میکنی یادت باشه هیچوقت با مردها لج نکن بحث طولانی نکن سعی نکن مجابش کنی و منطقی باهاش حرف بزنی اینجوری جواب نمیگیری

    در مورد جمع خانوادگی مردهای زیادی هستند چنین اخلاقی دارن و دوست ندارن توی جمع های خانوادگی کنار همسرشان باشن.این مورد عجیبی نیست.شناخت خودتان را نسبت به شخصیت مردها و افراد بردونگرا بیشتر کنید.شوهر شما در خانواده ای بزرگ شده با این وضعیت که کمتر اهل رفت و امد هستند قشنگ یادمه حس خوبی نیست وقتی وارد جمع شلوغ میشی افراد مختلف با طرز فکر های مختلف و شخصیت های مختلف تحت فشار قرار ندید بانو شخصیت شوهر شما اینگونه شکل گرفته و ایشان به اینصورت تا بحال زندگی کردند بجای سعی بر تغییر ایشون سعی کن با همین وضعیت قبولش کنید زندگی را بکام خودت و شوهرت تلخ نکن

    مشکلی که براش پیش میاد رو به من نمیگه ومنو غریبه میدونه.
    خیلی از مردها توی مسائل و مشکلاتی که مردانه هستش با همسرشان مشورت نمیکنن بعضی ها اعتقاد دارن بانوان در مسائل مالی درک کامل و بعضی مردها هم رابطه خوب و صمیمی با همسرشان ندارند تا در این مواق باهاشون مشورت کنن.این یه رابطه دونفرست مثلا خود من با همسرم مشورت میکنن چون توی مسائل اقتصادی خوب مشورت میده و دید بازی داره و اینکه بهم خیلی اهمیت میده اعتماد بنفسمو بالا میبره برام ارزش و احترام قائله به خانوادم اهمیت میده و دوسشون داره منم بهش اطمینان میکنم و توانسته اعتمادمو بخودش جلب کنه

    کلا احساس میکنم شما سعی دارید شوهرت را تغییر بدی و هنوز متوجه نشدی معنای واقعی زندگی مشترک یعنی چی؟همانطور که شما کامل نیستید و خصوصیات مثبت و منفی دارید شوهر شما هم بدینگونه هستش خانواده شما هم اینجوری هست دارای خصوصیات مثبت و منفی هستند شوهرت همینه شم بهتره بجای سعی بر تغییرش قبولش کنی با تمام خصوصیت مثبت و منفی که از نظر شخصی شما داره بجای اینکه زندگیت را بمسیر طلاق سوق بدی.به شوهرت نشان بده دوسش داری بهش اطمینان داری اولویت اول زندگیت هستش و به اینکه میتوانی بهش تکیه کنی چقدر حس خوبی داری.شخصیتشو بساز با تعریف و تمجید کردن ازش اعتماد بنفس بهش بده بزار حس کنه چقدر جایگاه والایی داره توی این زندگی.
    زن و شوهر مثل آیینه هستند که روبری همدیگه قرار دارن مثل کشاورزی که اگر بذر گندم بکار مسلما گندم درو میکنه و بذر جو بکاره جو درو میکنه.مردها توی ابراز علاقه و احساسشان مقداری خسیس هستند و میزان علاقه شان را با کار کردن و مسولیت پذیرشان نشان میدهند به همسرانشان.

    پ.ن:قانون زندگی من بشخصه اینه همسر من برای من حکم پدر مادر خواهر برادر خاله عمه دایی عمو بهترین دوستام بهترین فایملمه و خلاصه همه زندگی من خلاصه میشه در همسرم و برام جایگاه بسیار بالا و مخصوصی داره این حس واقعیه منه و همیهش هم بیان میکنم که دوسش دارم و بهش افتخار میکنم و وجودش چقدر برام باارزشه و کنارش حس خیلی خوبی دارم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 20 آبان 93 در ساعت 17:16

  9. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hafez2014 (جمعه 23 آبان 93), terme00 (چهارشنبه 21 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    به نظر من این بی احترامی نیست فقط ایشون زیاد دوست نداره تو جمع های شما باشه
    که یا میتونه علت خاصی داشته باشه مثلا از موردی ناراحت باشه یا اینکه نه هیچ موردی هم نیست و فقط تمایلی به زیاد رفت و آمد کردن نداره که اگر رابطه عاطفی بین خودت و همسرت رو قوی کنی اون هم نهایتا چند قدم بر می داره
    پس به جای اینکه هی سعی کنی بکشونیش خونه پدرت و .... سعی کن روابط بین خودتون رو عشقولانه تر کنی
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  11. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 20 آبان 93), terme00 (چهارشنبه 21 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 فروردین 95 [ 23:28]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 35 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با خوندن مطالبتون اینو حس کردم که همسر شما کلا چون بیشتر با خانواده خودش بوده و رفت و امد فامیلی نداشتن و کم جمعیت هم هستند شاید درست نحوه برقراری ارتباط با جمع و به قولی گرم کردن یه جمع رو ندارن برا همینم وقتی در جاهای شلوغ قرار میگیرن و صمیمیت افراد قدیمی تر خانوادتونو با هم میبینن از درون اذیت میشن و برا همین به شما غر میزنن. البته اینا همه یه حدسه اگه اشتباهه لطفا بهم بگید و اگه تا حدودی درست بازم بگید که بتونم بیشتر نظر بدم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید mari1 تشکرکرده است .

    roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 آبان 93 [ 15:59]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    45
    سطح
    1
    Points: 45, Level: 1
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنمایی های خاله قزی و زندگی موفق.اقای خاله قزی بلانسبت شما، قبول کنید ک اقایون گاهی وقتاخیلی رو اعصاب ما خانما هستن.والا من تا جایی ک تونستم محبتمو بهش بیشتر کزدم.جدیدا هم تو بحثای مربوط به خانوادم من کوتاه میام ولی اون هر جور که دلش بخاد درموردشون حرف میزنه.نظر شخصی من اینکه با این عمل من ،پر رو تر شدههر چی کوتاه میام بیشتر به مزاجش خوش میاد.ولی بازهم چشم به حرف شما گوش میدم
    mari1 گرامی تا حدودی حدستون درسته ولی حس میکنم با خانوادم نمیتونه یا شایدم نمیخاد ارتباط برقرار کنه .چون رابطش با دوستاش به نسبت محترمانه وخوب هست.

  15. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو عاطفه گرامی

    فکر کنم شما اصلا به حرفهای بنده و بانو زندگی موفق توجه نشان نمیدی یکبار این مسیر را طی کردی و نتیجش نزدیک بود منجر بشه به طلاق اگر میخواهید دوباره بخاطر همچین مسئله ای که توی خیلی از خانواده ها وجود داره زندگیتان را بسمت طلاق پیش ببرید مختارید.ولی اینو فراموش نکنید هر زندگی نکات مثبت و منفی خاص خودشو داره شما شوربختانه شوهرتان را دارید با دامادهایتان مقایسه میکنید قرار نیست بالا هم ذکر کردم همه مثل هم باشند.شخصیت ایشون اینجوری شکل گرفته چند نفر از نزدیکان ما هم همینجوری هستند خیلی دوست ندارند با خانواده همسرشان رفت و آماد کنند این دلیلی میشه که از همدیگه طلاق بگیرن؟!!!
    لطفا مقالات زیر را بدقت مطالعه کنید

    اینو اول بخوان

    کارگاه خانواده موفق - مرد مقتدر / زن لطیف

    کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم


    این مقاله را حتما بخوان نکات کاربردی در زندگی متاهلی

    (:) نکته های کاربردی عمومی >>>

    لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه

    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

    برای اولین بار جراتمندانه حرف زدم و کارم به طلاق کشیده

    و از همه مهمتر این لینک

    تفاوت بین زن و مرد از نظر دیدشان نسبت به مسائل مردهای منطقی و بانوان احساسی

    استقبال از شوهر، چرا؟

    نیاز دارید از ظرافت های زنانه خودتان بیشتر استفاده کنید بانو این خیلی کمک میکنه به شما برای اینکه رابطه بهتری با شوهرتنان برقرار کنید و حرفتان را همب زنید و نتیجه هم بگیرید.
    خیلی کارایی داره.
    اینو فراموش نکن بانو درست کردن یه زندگی تلاش و انرژی بسیار کمتری میخواد تا اینکه بخوای طلاق بگیری و خرابش کنی و بعد طلاق شما یه زن مطلقه میشی با شرایط خاص خودش دیگه دختر نیستید توی مملکت ما شوربختانه خیلی دید مناسبی نسبتا به بانوان مطلقه ندارن.
    خیلی از بانوان مشکلاتشان ده برابر مشکل شماست ولی بازم ماندن توی زندگیشان و ان را ساختند و الان هم احساس خوشبختی میکنن.شما فقط باید مهارت های خودت را افزایش بدی و شخصیت شوهرت را قبول کنی و دست از مقایسش برداری!
    گرچه تصمیم با شماست خراب کنی یا زندگیتو بسازی

    روز خوش
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  16. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hafez2014 (جمعه 23 آبان 93), roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93), terme00 (چهارشنبه 21 آبان 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 21 آبان 93)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 فروردین 95 [ 23:28]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 35 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب با دوستاش راحت تره چون خودش به عنوان دوست انتخابشون کرده پس حتما وجوه مشترکی با هم دارن که دوست شدن پس طبیعیه که باهاشون راحته.. وقتی شما با هم ازدواج کردین جفتتونم وارد دوتا خانواده غریبه شدین. منتها شما ادم برونگرایی بودین و راحت با خانواده همسرتون اخت شدین ولی ایشون برعکس شما. احتمال میدم خانوادتونم که میدیدن همسرتون تو جمع ها راحت نیست به جای اینکه باهاش صمیمی بشن گذاشتنش به حال خودش و این باعث شد روز به روز بیشتر فاصله بگیره.وگرنه همسرتون که از روز اول از خانوادتون بدش نمیومده یا باهاشون درگیری نداشته که؟آیا تا حالا تو خانوادتون کسی هم به ایشون تیکه انداخته یا مسخره اش کنه؟ آیا از یکی از خانوادتون مثلا برادر یاشوهرخواهر یا حتی پدر خواستین که به خاطر شما سعی کنن با همسرتو صمیمی و رفیق بشن و با همسرتون بحث های مشترکی که ایشون دوست دارن راه بندازن؟ آیا تو جمع ها از همسرتون نظر خواهی کردن و فرصت رو ایجاد کردن که همسرتونم بتونه ابراز وجود کنه؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید mari1 تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (پنجشنبه 22 آبان 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.