به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 دی 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1393-8-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    164
    سطح
    3
    Points: 164, Level: 3
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ایا درسته به خاستگارم بگم 1 سال صبر کنه ؟؟؟؟؟

    سلام،یه سوال داشتم :
    من یه خاستگار خوب دارم که میشه گفت با هم تفاهم داریم ، هر دو مذهبی هستیم و نسبت فامیلی دور داریم.حدود 3 ماه گذشته و ما 5،6 جلسه با هم حرف زدیم ،1 بار هم بیرون رفتیم فعلا همه چیز خوبه.
    حالا من یه مشکل اساسی دارم اونم اینه که سال اخر کارشناسی هستم و اصلا تا حدود 1 سال نمیتونم به ازدواج یا عقد فکر کنم چون درسام خیلی سنگین شده و مطمئن هستم که این موضوع به درسم لطمه وارد میکنه....
    البته فقط به خاطر درس نیست من الان امادگی ازدواج ندارم اصلا استرس میگرم وقتی فکر میکنم شاید چند ماه دیگه باید عقد کنم....
    فقط خواهشا نگید این چیزا طبیعیه و درس مهم نیست ازدواج مهمتره و از این چیزا ....

    بالاخره ادم باید امادگی روحی برای ازدواج داشته باشه که من اصلا ندارم (من 22 سالمه و خاستگارم 26 و اگه قضیه درسم نبود بازم امادگیشو نداشتم)

    حالا با این شرایط من باید چی کار کنم ؟(اصلا وقتی خانواده ها در مورد عقد حرف میزنن من استرس میگرم و با خودم میگم اگه قراره اینقدر زود عقد کنیم اصلا جواب منفی میدم با این که هر دو نظرمون مثبته البته اون خیلی بیشتر از من، چون من هنوز شک دارم و نمیتونم جواب قطعی بدم)

    به نظر من ادم برای ازدواج باید امادگیشو داشته باشه حالا هرچقدر که میخواد طول بکشه....

    قراره اخر هفته بیاد اینجا که با هم حرف بزنیم ( تو شهرستانن )
    حالا سوال من اینه : من میخوام خودم بهش بگم که من دوست دارم یه مدت زیاد نامزدی (بدون محرمیت داشته باشیم ) تا هم به شناخت بیشتر برسیم هم به درسم لطمه وارد نشه هم از همه مهمتر امادگیشو پیدا کنم . یا (اگه به خاطر این که مذهبی ان مشکل دارن ) این قضیه رو بذارن 1 سال دیگه و اونموقع بیان برای خاستگاریو این حرفا
    به نظرم اگه اون واقعا منو دوست داشته باشه باید صبر کنه اگه نه هم که همون بهتر بهم بخوره چون قطعی نظر اون مثبته حتی از من درباره زمان عقد میپرسید ولی من حتی اولا نظرم مثبت نبود بعدا که بیشتر با هم حرف زدیم بهتر شد.الانم هنوز نمیتونم قطعا بگم اره (اصلا الان نمیخوام ازدواج کنم) ولی به نظر خانواده ها که فکر کنم همه چیز قطعیه .منم از همین میترسم

    حالا سوالم : به نظرتون کار درستیه که این موضوع رو بهش بگم ؟ و اینکه درسته خودم اینو بهش بگم ؟؟؟

    خواهشا راهنمایی کنید ( فقط نگید که ازدواج کن به اینا هیچ ربطی نداره ،بعدا همه چیز درست میشه....من گوشم از این حرفا پره )

    پسرا با این شرایطی که من گفتم اگه واقعا طرفو دوست داشته باشن اگه دختری این حرفا بهشون بگه چی کار میکنن ؟؟ 1 سال صبر میکنن ؟؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    خواهشا راهنمایی کنید...........
    کار درستیه که بهش بگم......
    ویرایش توسط mmm24 : یکشنبه 18 آبان 93 در ساعت 20:04

  2. کاربر روبرو از پست مفید mmm24 تشکرکرده است .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    به همدردی خوش آمدین!
    اتفاقا تا وقتی آمادگشو ندارید نباید ازدواج کنید هم پای آینده ی خودتون وسطه هم یه نفر دیگه
    احتیاجی به شش ماه یا یکسال نامزدی که به نظر من زمان نسبتا زیادیه نیست چون این میتونه ایشون و حتی خود شما رو وابسته کنه و در پایان این مدت شما ممکنه بازم آماده نباشید! شناخت خوب در زمان کمتر میتونه رخ بده که پیش شرطش خواست هر دو طرف برای ازدواجه پس نمیخواد چیزی که مقدمه ی چیز دیگریست رو به صورت موازی در بیارید.
    من فکر میکنم بهتره این مساله رو با خانوادتون در میون بگذارید و اونها اطلاع بدن به طرف مقابل.
    واضح و صریح بگید که ممکنه حتی بعد از یکسال هم نخواید ازدواج کنید،شرایط اینه؛ اگه میخواند باید صبر کنند و تویه این مدت نیازی به ارتباط نخواهد بود؛ و ضمنا تعهدی هم برای جواب مثبت دادن در پایان این مدت و یا بیشتر نمیدهید. میشه گفت یه جواب نه مثبت نه منفی کاملا خنثی.
    اگه براتون ممکن هست کمی هم از این که میگید آمادگیشو ندارید صحبت بفرمایید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  4. 7 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), asal2013 (دوشنبه 19 آبان 93), love less (یکشنبه 18 آبان 93), mmm24 (دوشنبه 19 آبان 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 19 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93), رزا (یکشنبه 18 آبان 93)

  5. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 خرداد 94 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    3,278
    سطح
    35
    Points: 3,278, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    162

    تشکرشده 593 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    انتقاد :
    دوست عزیز ، شما که قصد ازدواج نداری ، یا حالا شرایطشو نداری ، یا هر چی ، واسه چی بنده خدا رو چند ماهه دووندی ؟ پنج شش جلسه اشناییه پس واسه چی بود؟
    لطفا تکلیف خودتون رو مشخص کنید.
    این سوال رو باید قبل از اومدن خواستگار می پرسیدید. اونم با این مضمون : احساس امادگی واسه ازدواج ندارم . اجازه بدم بیان خواستگاری؟
    اون بنده خدا هم دل داره.

    پیشنهاد :
    کاملا با کامنت قبلی موافقم.

    نظر :
    موفق و موید

  6. 7 کاربر از پست مفید love less تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), m.reza91 (دوشنبه 19 آبان 93), mmm24 (دوشنبه 19 آبان 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 19 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93), داود.ت (یکشنبه 18 آبان 93), رزا (یکشنبه 18 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 دی 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1393-8-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    164
    سطح
    3
    Points: 164, Level: 3
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    M.REZA91 خیلی ممنون از جوابتون
    بله حرفتون درسته منم این که بگم که مثلا بذارن برای 1 سال دیگه، توی این مدت هم رابطه ای نباشه رو خیلی دوست دارم.خیلی خوبه اگه اینطوری بشه.
    یه مشکلی هست که هر دو خانواده خیلی مایل به این ازدواج هستن (این باعث استرس من میشه)چون فامیلیم و خیلی همدیگه رو میشناسیم ( فکر کنم به همین دلیل احتمالا خانواده ها با هم رودرباسی هم دارن).پدرم که خیلی دوست داره این ازدواج سر بگیره میگه خیلی پسر خوبیه و به هم میاید و......
    به نظر منم پسر خوبیه و به هم میایم ولی من هنوز با خودم مشکل دارم : این اتفاق خیلی غیرمنتظره برای من بود من اصلا قبل از اینکه برای خاستگاری بیان جوابم منفی بود ولی حرف که زدیم نظرم عوض شد.
    من تازه 22 سالمه خیلی زوده برای من ( میدونم میخواین بگین که نه این سن برای ازدواج خیلی خوبه و از این حرفا...) ولی به نظر من این یه احساس درونیه که ادم باید بهش برسه حالا تو هر سنی که میخواد باشه شاید بعضی ها خیلی زودتر ازدواج کنن هیچ مشکلی هم نباشه ولی من هنوز نمیتونم
    کلی کار دارم که باید انجام بدم احساس میکنم من زیاد از دوران مجردی لذت نبرم (خیلی تفریح نکردم خیلی بادوستام گردش نرفتم و... درصورتیکه خاستگارم همه این کارا و تفریحا رو کرده چند تا اردوی دانشگاهی با دوستاش رفته و ... ولی من هیچی)مطمئنم بعدا حسرتشو میخورم که چرا تو دوران مجردی هیچ تفریحی نکردم و کارهایی که دوست دارم رو نکردم.
    درصورتیکه اون خیلی از این دوران استفاده کرده
    البته همه اینایی که گفتم یه دلیل خیلی کمه.
    به نظر من ادم باید توی خودش به یه امادگی درونی و روحی برسه نمیدونم چطوری توضیح بدم ولی به نظرم منطقیه هر ادمی باید حداقل برای خودش به این نتیجه برسه که الان میتونه ازدواج کنه یا نه ، یه حالت کاملا درونیه ( مثلا نشونش اینه که وقتی صحبت از عقد با کسی که همه شرایطش خوبه و احساس میکنی که با هم خوشبخت میشین ، میشه خوشحال بشی و زندگی شادتری و با نشاط تری پیدا کنی نه این که مثل من ناراحت بشی حتی گریه کنی و استرس بگیری با وجود اینکه طرفو دوست داری ولی احساس کنی اصلا امادگیشو نداری و الان خیلی زوده و...)
    دیگه نمیدونم چطوری باید توضیح بدم

    ولی به نظرم کسی که امادگیشو داشته باشه از صحبت درباره ازدواج با کسی که دوستش داره خوشحال میشه نه ناراحت و نگران مثل من

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط love less نمایش پست ها
    سلام

    انتقاد :
    دوست عزیز ، شما که قصد ازدواج نداری ، یا حالا شرایطشو نداری ، یا هر چی ، واسه چی بنده خدا رو چند ماهه دووندی ؟ پنج شش جلسه اشناییه پس واسه چی بود؟
    لطفا تکلیف خودتون رو مشخص کنید.
    این سوال رو باید قبل از اومدن خواستگار می پرسیدید. اونم با این مضمون : احساس امادگی واسه ازدواج ندارم . اجازه بدم بیان خواستگاری؟
    اون بنده خدا هم دل داره.

    پیشنهاد :
    کاملا با کامنت قبلی موافقم.

    نظر :
    موفق و موید
    حق با شماست من اشتباه کردم
    ولی من اصلا قصد این کارو نداشتم
    راستش اونا فامیل بودن و با هم ارتباط زیادی داشتیم و نمیتونستیم بگیم نیان ولی بازم شما راست میگین.
    مشکل منم همینه هنوز تکلیفم با خودم روشن نیست . ولی اصلا دست خودم . من نمیخواستم اینطوری بشه.حالا نمیدونم چی کار کنم.الان دارم با گریه مینویسم
    من خودم گیر کردم.راستش خودمم بهش علاقه پیدا کردم .فقط نمیخوام الان عقد یا ازدواج کنم.
    یه سوال این انتظار زیادیه از کسی که تو رو دوست داره که صبر کنه تا امادگیو ازدواج پیدا کنی ؟
    ویرایش توسط mmm24 : یکشنبه 18 آبان 93 در ساعت 23:01

  8. 2 کاربر از پست مفید mmm24 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (دوشنبه 19 آبان 93), رزا (یکشنبه 18 آبان 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام عزیزم
    خوبی؟
    ببین من می خوام مثل خواهر بزرگترت راهنماییت کنم. اگر دوست نداشتیش پستم را نخون یا عمل نکن. باشه؟


    این حس آمادگی نداشتنت را کامل درک می کنم... هم سن تو که بودم اصلا به ازدواج فکر هم نمی کردم...
    فکر می کردم بزرگتر بشم آمادگی پیدا می کنم...
    اما می دونی چی شد؟
    باورت می شه الان هم همون حس ترس از ازدواج را دارم... مثلا من خودم باورم نمیشه بخوام با یه آقایی محرم بشم... حالا بچه های اینجا منو می شناسن ها! من خیلی با تجربه شدم تو خواستگاری... ولی باورت میشه همین من هنوز باورم نمیشه که یه روزی عقد کنم؟ استرس می گیرم...

    باور کن 1 سال دیگه هم فرقی نمی کنه... بازم این حس استرس همچنان باقی می مونه...

    اگر همه معیارهیت را داره بلاتکلیف نگهش ندار... باور کن این طوری بدتره و بیشتر به درست لطمه می خوره و من خودم فکر نمی کنم تو ازدواج سنتی همچین چیزی را کسی بپذیره و ریسک بکنه... مطمئنا اون پسر جاهای دیگه خواستگاری می ره... مطمئن باش!!!
    وقتی عقد کردی درسته اوایل یکم ذهنت مشغول میشه ولی خیلی خیلی راحت تر از بلاتکلیفی هستی...
    وقتی بلاتکلیف باشی همش فکر می کنی این آقا داره چی کار می کنه؟ صبر می کنه؟ داره خواستگاری می ره؟ و و و
    ولی مدتی بعد عقد اگر همسرت خودش هم اهل درس باشه و دوستت داشته باشه تو را درک خواهد کرد و تازه مشوقت هم خواهد شد و کمکت هم خواهد کرد.......
    دوران کارشناسی هم می گذره و باور کن هیچیش یادت نمی مونه... من خودم اصلا یادم نیست ترم آخر فلان درس چه نمره ای گرفتم..... آیا برای یه نمره که بعدا اثرش تو زندگیت هیچه و یادت می ره،ارزش داره مساله به این مهمی را کنسل کنی و از داشتن یه همسر باایمان خودت را محروم کنی؟ (و اینو از من داشته باش تمام نمرات این ترمت را فراموش می کنی ولی این خواستگارت را هیچ وقت فراموش نمی کنی که یه خواستگار خوب داشتی ولی به خاطر چند نمره ردش کردی!!! )
    دوست داری 26 سالت بشه و ببینی باز هم دم عقد همین ترس 22 سالگیت را داری ولی دیرتر ازدواج کردی؟

    این ترسه همیشه هست... باور کن... من خودم هم همین استرس را دارم...

    من تجربه خودم را صادقانه در اختیارت گذاشتم...
    اگر دوست داشتی مشخص تر در مورد شرایط این آقا با هم صحبت کنیم یا در مورد آمادگیت...
    موفق باشی



    - - - Updated - - -

    این پست آخرت را الان خوندم...
    اگر واقعا هیچ آمادگی فکری نداشتی نباید خواستگار راه می دادی.....

    اما الان یه پیشنهادی به ذهنم رسید... چرا در این مورد با یک مشاور صحبت نمی کنی؟
    به نظرت نمی تونی همین تفریحات را با این آقا بکنی؟
    این جور که تعریف می کنی به نظر همسر پایه تفریحی میاد!!! از کجا معلوم همسر آیندت این قدر اهل تفریح باشه؟ به نظرت با ایشون بیشتر بهت خوش نمی گذره؟

    ضمن اینکه می تونی هنوز با دوستانت هم حالت مجردی تفریح داشته باشی...
    از این زاویه هم نگاه کن...
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  10. 8 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), asal2013 (دوشنبه 19 آبان 93), mmm24 (دوشنبه 19 آبان 93), saeeded (یکشنبه 18 آبان 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 19 آبان 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 19 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93), رزا (یکشنبه 18 آبان 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 دی 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1393-8-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    164
    سطح
    3
    Points: 164, Level: 3
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    خوبی؟
    ببین من می خوام مثل خواهر بزرگترت راهنماییت کنم. اگر دوست نداشتیش پستم را نخون یا عمل نکن. باشه؟



    این حس آمادگی نداشتنت را کامل درک می کنم... هم سن تو که بودم اصلا به ازدواج فکر هم نمی کردم...
    فکر می کردم بزرگتر بشم آمادگی پیدا می کنم...
    اما می دونی چی شد؟
    باورت می شه الان هم همون حس ترس از ازدواج را دارم... مثلا من خودم باورم نمیشه بخوام با یه آقایی محرم بشم... حالا بچه های اینجا منو می شناسن ها! من خیلی با تجربه شدم تو خواستگاری... ولی باورت میشه همین من هنوز باورم نمیشه که یه روزی عقد کنم؟ استرس می گیرم...


    باور کن 1 سال دیگه هم فرقی نمی کنه... بازم این حس استرس همچنان باقی می مونه...



    اگر همه معیارهیت را داره بلاتکلیف نگهش ندار... باور کن این طوری بدتره و بیشتر به درست لطمه می خوره و من خودم فکر نمی کنم تو ازدواج سنتی همچین چیزی را کسی بپذیره و ریسک بکنه... مطمئنا اون پسر جاهای دیگه خواستگاری می ره... مطمئن باش!!!
    وقتی عقد کردی درسته اوایل یکم ذهنت مشغول میشه ولی خیلی خیلی راحت تر از بلاتکلیفی هستی...
    وقتی بلاتکلیف باشی همش فکر می کنی این آقا داره چی کار می کنه؟ صبر می کنه؟ داره خواستگاری می ره؟ و و و
    ولی مدتی بعد عقد اگر همسرت خودش هم اهل درس باشه و دوستت داشته باشه تو را درک خواهد کرد و تازه مشوقت هم خواهد شد و کمکت هم خواهد کرد.......
    دوران کارشناسی هم می گذره و باور کن هیچیش یادت نمی مونه... من خودم اصلا یادم نیست ترم آخر فلان درس چه نمره ای گرفتم..... آیا برای یه نمره که بعدا اثرش تو زندگیت هیچه و یادت می ره،ارزش داره مساله به این مهمی را کنسل کنی و از داشتن یه همسر باایمان خودت را محروم کنی؟ (و اینو از من داشته باش تمام نمرات این ترمت را فراموش می کنی ولی این خواستگارت را هیچ وقت فراموش نمی کنی که یه خواستگار خوب داشتی ولی به خاطر چند نمره ردش کردی!!! )
    دوست داری 26 سالت بشه و ببینی باز هم دم عقد همین ترس 22 سالگیت را داری ولی دیرتر ازدواج کردی؟



    این ترسه همیشه هست... باور کن... من خودم هم همین استرس را دارم...



    من تجربه خودم را صادقانه در اختیارت گذاشتم...

    اگر دوست داشتی مشخص تر در مورد شرایط این آقا با هم صحبت کنیم یا در مورد آمادگیت...

    موفق باشی



    سلام
    ممنون از جوابتون
    راستش همه مشکل من درس نیست (درمورد درس کاملا حق با شماست)،ولی همانطور که گفتم مشکل اصلیه من همون احساس عدم امادگی برای ازدواجه
    اصلا دست خودم نیست . واقعا نمیدونم چی کار کنم.
    شریط خاستگارم : 26 سالشه ، مذهبیه (هردومون مذهبی هستیم ولی اون از من مذهبی تره)، سال اخر فوق لیسانسه ، میخواد برای دکتری بخونه (منم برای ارشد میخوام بخونم)،کار داره ولی استخدام نیست به خاطر مشکل سربازی،سربازی هم که نرفته ولی گفته یا امریه میگیره یعنی تو شهر محل زندگی سربازی میره یا پروژه ارشدو طوری انتخاب میکنه که برای سربازی بشه(فکر کنم سربازیش تخفیف بخوره)،پول برای خونه گرفتن هم داره و.....
    ولی در کل با هم تفاهم زیادی داریم ،خانواده ها هم که خیلی دوست دارن این ازدواج اتفاق بیفته.

    حالا من باید چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خوب وقتی این احساسو ندارم چی کار کنم ؟؟ دست خودم که نیست.
    همش نگرانم و استرس دارم و...
    با خودم میگم کاش این اتفاق 1 سال دیگه میفتاد.....
    یه چیز دیگه من بهش گفتم دوست دارم مشاوره بریم.به نظرتون لازمه یه بار خودم تنهایی برم ؟

  12. 2 کاربر از پست مفید mmm24 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), رزا (یکشنبه 18 آبان 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    آره حتما برو مشاوره حضوری...

    تا یکسال دیگه واقعا چی تغییر میکنه؟ فقط درست رو تموم میکنی...

    اگر هم که بحث تفریح و لذت بردن از زندگیه مجردیه که تو یکسال مثلا چه طور لذتی میخوای ببری از زندگیت؟؟!!

    شما بیشتر تو رو در وایستی گیر افتادی ..قبلن هم خاستگاری به این شکل یعنی جدی داشتی و دچار استرس شدی؟؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  14. 5 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), m.reza91 (دوشنبه 19 آبان 93), mmm24 (دوشنبه 19 آبان 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 19 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    55
    Array
    دوست عزیز شما باید بیشتر از خودتون بگید.این دلایل به تنهایی نمی تونه این احساس شما رو به وجود بیاره.ترس از ازدواج چیزیه می تونه ریشه در عوامل مختلف داشته باشه.

  16. 4 کاربر از پست مفید tamas تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), mmm24 (دوشنبه 19 آبان 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 19 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    حالا حتی اگه هم قطعی شه که تا دوماه دیگه محرم و صفر تموم میشه
    شما تو این دوماه سعی کن خودتو آماده کنی و بیشتر باهاش آشنا بشی
    بعدش اگر پسندیدی تا مقدماتش و ... انجام شه عملا باز دو سه ماه طول میکشه باز هم میتونی یه سال عقد باشی بعد عروسی
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  18. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), asal2013 (چهارشنبه 21 آبان 93), mmm24 (دوشنبه 19 آبان 93), امیر مسعود (سه شنبه 20 آبان 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 دی 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1393-8-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    164
    سطح
    3
    Points: 164, Level: 3
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رزا نمایش پست ها
    آره حتما برو مشاوره حضوری...

    تا یکسال دیگه واقعا چی تغییر میکنه؟ فقط درست رو تموم میکنی...

    اگر هم که بحث تفریح و لذت بردن از زندگیه مجردیه که تو یکسال مثلا چه طور لذتی میخوای ببری از زندگیت؟؟!!

    شما بیشتر تو رو در وایستی گیر افتادی ..قبلن هم خاستگاری به این شکل یعنی جدی داشتی و دچار استرس شدی؟؟
    نه خاستگار جدی نداشتم.اره خوب تو رو در وایستی هم گیر افتادم.
    من تازه 22 سالمه اصلا به ازدواج توی این سن فکر نمیکردم.اصلا اول جواب من منفی بود علتشم محل زندگی بود چون ما توی تهران زندگی میکنیم و اونها شهرستان منم روی این حساب که اون میخواد محل زندگیش شهرستان باشه جوابم منفی بود ولی توی جلسه اول گفت که مشکلی نداره بیاد تهران خانوادشم گفتن که هر طور خودتون بخواین..
    تا یک سال دیگه شاید تغییر زیادی اتفاق نیفته و من فقط درسم تموم بشه شایدم به قول شما تو این 1 سال تفریح و کارای زیادی نکنم
    ولی همانطورکه گفتم درس و تفریح و ... مشکل زیادی نیست. مشکل اصلی خودمم.هنوز تکلیفم با خودم روشن نیست.من نمیتونم،اصلا امادگیشو ندارم..
    ولی به نظرم توی این 1 سال از نظر فکری و روحی امادگیشو پیدا میکنم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط tamas نمایش پست ها
    دوست عزیز شما باید بیشتر از خودتون بگید.این دلایل به تنهایی نمی تونه این احساس شما رو به وجود بیاره.ترس از ازدواج چیزیه می تونه ریشه در عوامل مختلف داشته باشه.
    ببینید مشکل من ترس از ازدواج نیست
    من فقط میگم ازدواج مهترین اتفاق زندگیه هر ادمیه و به نظرم باید زمانی صورت بگیره که هر دو طرف امادگیشو داشته باشن حالا هر چقدرم که طول بکشه بالاخره اگه کسی واقعا یه نفرو بخواد باید طرفشو درک کنه و به نظراتش احترام بذاره و صبر کنه . اگه هم صبر نکنه یعنی طرفشو دوست نداره و...
    به نظرم همه اینا بعدا تو زندگی مشترک جبران میشه بالاخره همه چیز دو طرفه است
    اگه نتونه صبر کنه پس این چطور دوست داشتیه؟همون بهتر که نشه
    به نظرم این موضوع کاملا منطقیه.بالاخره ادما باهم فرق میکنن یکی زودتر به این امادگی میرسه یکی دیرتر. دو طرف باید همو درک کنن.
    حالا بر فرض که ما چند ماه دیگه با هم عقد کردیم،بعد خوبه که من از کار و زندگی عقب بیفتم و ذهنم همش درگیر این موضوع باشه و همش با خودم بگم اگه اینقد زود ازدواج نمیکردم چقدر خوب میشد اگه سر یه فرصت مناسب ازدواج میکردم و اینقد عجله ای نمیشد چقدر خوب بود وووووو.....
    برای ادم فقط حسرت میمونه ....
    یه نکته :من تا حالا دوست پسر نداشتم و با این موضوع مخالفم.ولی با خودم میگم شرایط اونایی اینطوری ازدواج میکنن خیلی بهتره خیلی راحت هر زمان امادگیشو داشتن خانواده ها را در جریان میذارن و سر وقتش ازدواج میکنن . حالا من چون مذهبی هستم و ازدواجم سنتیه همه کارا باید با عجله صورت بگیره حالا مگه یکم بیشتر طول بکشه چی میشه . مگه من چند سالمه . تازه 22 سالمه اونم 26.حالا چون قراره سنتی ازدواج کنیم باید همه کارها تو یه مدت زمان کم انجام بشه اصلا هیچ کس حتی خانواده خودم شرایط روحی منو درک نمیکنن . من تا 2 ،3 ماه پیش اصلا به ازدواج توی این سن فکر نمیکردم دوست داشتم 24 ، 25 سالگی ازدواج کنم حالا یه دفعه همه چیز عوض شد بالاخره هر کسی تو زندگیش برنامه ریزی داره نمیتونه که یه دفعه بر خلاف همه اینا کار کنه من اصلا انتظار زیادی ندارم فقط میخوام یه مدت رو خودم کار کنم تکلیفمو با خودم روشن کنم میخوام خاستگارم منو درک کنه ... حالا اگه یه مدتی صبر کنه مگه چی میشه، یعنی اینقدر براش سخته
    چرا همه حقو به اون میدن یعنی من نباید از کسی که قراره باهاش ازدواج کنم انتظار داشته باشم منو درک کنه . این انتظار زیادیه ؟؟ حالا من اشتباه کردم ،قبول . نباید با این شرایط میذاشتم بیان خاستگاری، خوب حالا باید چی کار کنم ؟؟؟ باید احساس خودمو نادیده بگیرم و هر چی بقیه میگن بگم چشم .چون فقط ما مذهبی هستیم و اشکال داره اگه طول بکشه.(البته من نمیدونم حالا چه اشکالی داره اگه طول بکشه ؟ مگه قراره چی کار کنیم ؟ ...)
    میدونم چیزی که الان مینویسم اشتباهه خومم باهاش مخالفم ولی اگه ما با هم دوست بودیم اینقدر به من فشار نمیومد . خیلی راحت هر زمان میخواستیم به خانواده ها میگفتیم و...
    مثل خیلیهای دیگه ...
    منم مجبور نبودم همش بگم الان زوده من امادگیشو ندارم و بخوام برای همه توضیح بدم چرا امادگیشو ندارم . و همه بخوان منو قانع کنن که باید ازدواج کنم....

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    حالا حتی اگه هم قطعی شه که تا دوماه دیگه محرم و صفر تموم میشه
    شما تو این دوماه سعی کن خودتو آماده کنی و بیشتر باهاش آشنا بشی
    بعدش اگر پسندیدی تا مقدماتش و ... انجام شه عملا باز دو سه ماه طول میکشه باز هم میتونی یه سال عقد باشی بعد عروسی
    2 ،3 ماه با 1 سال خیلی فرق میکنه.مشکل من 2،3 ماه زودتر یا دیرتر نیست.
    مشکل من اینه که حتی خانواده خودمم نمیتونن منو درک کنن چه برسه به بقیه

  20. 2 کاربر از پست مفید mmm24 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 20 آبان 93), رزا (دوشنبه 19 آبان 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. دو خواستگار همزمان، چی کارر کنم؟؟؟؟؟
    توسط saeedeh66 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 مهر 93, 19:07
  3. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10
  4. چه جوری خواستگاری رو مطرح کنم؟؟؟؟؟
    توسط بزرگمهر در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 مرداد 90, 18:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.