سلام عزیزم
خوبی؟
ببین من می خوام مثل خواهر بزرگترت راهنماییت کنم. اگر دوست نداشتیش پستم را نخون یا عمل نکن. باشه؟
این حس آمادگی نداشتنت را کامل درک می کنم... هم سن تو که بودم اصلا به ازدواج فکر هم نمی کردم...
فکر می کردم بزرگتر بشم آمادگی پیدا می کنم...
اما می دونی چی شد؟
باورت می شه الان هم همون حس ترس از ازدواج را دارم... مثلا من خودم باورم نمیشه بخوام با یه آقایی محرم بشم... حالا بچه های اینجا منو می شناسن ها! من خیلی با تجربه شدم تو خواستگاری... ولی باورت میشه همین من هنوز باورم نمیشه که یه روزی عقد کنم؟ استرس می گیرم...
باور کن 1 سال دیگه هم فرقی نمی کنه... بازم این حس استرس همچنان باقی می مونه...
اگر همه معیارهیت را داره بلاتکلیف نگهش ندار... باور کن این طوری بدتره و بیشتر به درست لطمه می خوره و من خودم فکر نمی کنم تو ازدواج سنتی همچین چیزی را کسی بپذیره و ریسک بکنه... مطمئنا اون پسر جاهای دیگه خواستگاری می ره... مطمئن باش!!!
وقتی عقد کردی درسته اوایل یکم ذهنت مشغول میشه ولی خیلی خیلی راحت تر از بلاتکلیفی هستی...
وقتی بلاتکلیف باشی همش فکر می کنی این آقا داره چی کار می کنه؟ صبر می کنه؟ داره خواستگاری می ره؟ و و و
ولی مدتی بعد عقد اگر همسرت خودش هم اهل درس باشه و دوستت داشته باشه تو را درک خواهد کرد و تازه مشوقت هم خواهد شد و کمکت هم خواهد کرد.......
دوران کارشناسی هم می گذره و باور کن هیچیش یادت نمی مونه... من خودم اصلا یادم نیست ترم آخر فلان درس چه نمره ای گرفتم..... آیا برای یه نمره که بعدا اثرش تو زندگیت هیچه و یادت می ره،ارزش داره مساله به این مهمی را کنسل کنی و از داشتن یه همسر باایمان خودت را محروم کنی؟ (و اینو از من داشته باش تمام نمرات این ترمت را فراموش می کنی ولی این خواستگارت را هیچ وقت فراموش نمی کنی که یه خواستگار خوب داشتی ولی به خاطر چند نمره ردش کردی!!! )
دوست داری 26 سالت بشه و ببینی باز هم دم عقد همین ترس 22 سالگیت را داری ولی دیرتر ازدواج کردی؟
این ترسه همیشه هست... باور کن... من خودم هم همین استرس را دارم...
من تجربه خودم را صادقانه در اختیارت گذاشتم...
اگر دوست داشتی مشخص تر در مورد شرایط این آقا با هم صحبت کنیم یا در مورد آمادگیت...
موفق باشی
- - - Updated - - -
این پست آخرت را الان خوندم...
اگر واقعا هیچ آمادگی فکری نداشتی نباید خواستگار راه می دادی.....
اما الان یه پیشنهادی به ذهنم رسید... چرا در این مورد با یک مشاور صحبت نمی کنی؟
به نظرت نمی تونی همین تفریحات را با این آقا بکنی؟
این جور که تعریف می کنی به نظر همسر پایه تفریحی میاد!!! از کجا معلوم همسر آیندت این قدر اهل تفریح باشه؟ به نظرت با ایشون بیشتر بهت خوش نمی گذره؟
ضمن اینکه می تونی هنوز با دوستانت هم حالت مجردی تفریح داشته باشی...
از این زاویه هم نگاه کن...
علاقه مندی ها (Bookmarks)