به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 مرداد 94 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,490
    سطح
    21
    Points: 1,490, Level: 21
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شک و تردید نسبت به همسرم در دوران عقد

    با سلام و خسته نباشید.من 30 سالمه.حدود یک و نیم ماهه که عقد کردم.خیلی حالم بده.کنترل خودمو از دست دادم.بطور اتفاقی و با حس ششم خودم توی گوشی همسرم یک هفته پیش اس ام اس دوستت دارم اون رو به دوست دختر دو سال پیشش خوندم و همچنین اس ام اس اینکه نوشته بود خیلی زندگی بدی داره و بزودی از من جدا میشهدر حالیکه من به قول خودش که هر لحظه میگه زن رویاهاش بودم و برای به دست اوردن من واقعا خیلی تلاش کرد...وقتی ازش این موضوع رو پرسیدم بهم گفت دوست دختر دو سال پیششه و چون همش تهدید میکرده که میخواد به من زنگ بزنه و زندگیشو خراب کنه همسرم ترسیده و برای اینکه بگه زندگیش خوب نیست و اینا اونجوری بهش گفته و بعدشم همسرم تهدیدش کرده که اگه مزاحم بشه یه بار دیگه ازش شکایت میکنه...همه همکارهاش هم شاهد این موضوع بودن و شنیدن...راستش بعد اون قضیه نمیتونم بهش اعتماد کنم حرفاشو باور نمیکنم باور کنین توی این روزا همش میاد پیشم و گوشیش دست منه گفته میخواد خطشو عوض کنه چندبارم سر نماز گریه میکرد یه بارم که من خیلی حالم بد بود و گریه هامو دید چندبار زد تو صورتش و گریه کرد و گفت به خدایی که میپرستم من بهت خیانت نکردم زار میزد و گریه میکرد....نمیدونم باید باورش کنم یا نه...تروخدا یه چیزی بگین کمکم کنین اروم بشم...من همسرمو زندگی مو دوس دارم...اون خیلی دوسم داشت و همش با منه همه وقت و تلاشش مال منه...کمکم کنین این احساسات منفیمو از بین ببرم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوست عزیز
    سعی کن آرامشت رو حفظ کنی.عکس العمل همسرت نسبت به این ماجرا و رفتارهاش بعد ازین ماجرا باعث میشه آدم باور کنه که راست میگه و خیانت نکرده و از ترس برخورد شما این کارو کرده که کارشون درست هم نبوده .به نظر من در کمال آرامش و صبوری رفتار کن.سعی کن همسرت رو باور کنی ولی در عین حال حواست باشه.یه مدت عقد باش و سعی کن به اطمینان برسی.بگذار همسرت با رفتارها و عملش بهت ثابت کنه و اعتمادت رو بدست بیاره.این فرصت رو هم به خودت بده هم همسرت.بعد از گذشت زمان اگه دیدی هنوز نمی تونی اعتماد کنی باید یه تصمیم دیگه ای بگیری.چون اساس زندگی مشترک اعتماد دو طرفه است.
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  3. 7 کاربر از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده اند .

    paiize (شنبه 17 آبان 93), sarah khasteh (جمعه 16 آبان 93), sevil73 (سه شنبه 25 آذر 93), واحد (یکشنبه 18 آبان 93), هم آوا (جمعه 16 آبان 93), zendegiye movafagh (شنبه 17 آبان 93), دختر بیخیال (جمعه 16 آبان 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 مرداد 94 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,490
    سطح
    21
    Points: 1,490, Level: 21
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و ممنون دوست عزیزم.ما قرارمون این بوده که مدت 8 ماه عقد بمونیم...از این جهت فرصت کافی دارم تا به یقین برسم

    فقط وقتی میگین همسرمو باور کنم ولی حواسم بهش باشه نمیدونم باید چیکار کنم دقیقاً؟؟؟؟

    اون لحظه که اون اس ام اس هارو دیدم تموم تن و بدنم میلرزید همه کاخ آرزوهام روی سرم فروریخت...من خیلی میترسم...

    واقعاً از هر جهت بهش ایمان داشتم که همسرش شدم...اما...

  5. کاربر روبرو از پست مفید sarah khasteh تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (جمعه 16 آبان 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    خوب ما خانومها حس ششم قوی داریم!نمیگم همه چیز رو ببر زیر ذره بین و با شک زندگی کن،اصلا.اتفاقا سعی کن بدون شک ادامه بدی ولی حواست به حست هم باشه.مطمئن باش اگه همسرت راست نگفته باشه متوجه میشی.8 ماه زمان کمی نیست.بالاخره از رفتارهاش و صحبت هاش و عکس العمل هاش متوجه میشی و میتونی به یه باوری برسی.
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  7. 3 کاربر از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده اند .

    sevil73 (سه شنبه 25 آذر 93), واحد (یکشنبه 18 آبان 93), دختر بیخیال (جمعه 16 آبان 93)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام دوست عزیز
    اگه شما همسرت رودوست داری وایشون هم معذرت خواهی کردن بابت کارشون پس بایدمواظب زندگیتون باشی...

    اگه بخوای همینجورناآرام باشی ولحظه هاتون روخراب کنیدخیلی زودرفتارهای بدتری ازهمسرتون میبینیدچون آقایون مثل ماخانومها زیادحوصله گریه کردن وغمگین بودن وغصه خوردن ندارن...وخیلی زودخسته میشن

    پس آروم باشید..ببخشیدش...سعی کنیددلهاتون روبه هم نزدیک کنید...بامحبت..باشادی...فکرنک نیدهمیشه همینجورمیاداشکهاتون روپاک میکنه ومیگه ببخشیدوگریه میکنه....نه...زودترازاون چیزی که فکرش روکنیدخسته میشه

    بهش بگومن این موضوع روفراموش میکنم چون دوستت دارم...چون زندگیمون رودوست دارم..ازش بخواه کمکت کنه..
    اما دیگه هیچوقت به گوشیش سرک نکش...بزارباورش بشه که دوباره بهش اعتمادداری...این حس روبهش بده...مطمن باش اگه شوهرت اهل این کارهاباشه بازهم متوجه میشی امااگه نباشه وقتی تلاش واعتمادومحبت توروببینه اون هم سعی میکنه همه جوره خودش روبهت ثابت کنه....
    پس مواظب رفتارت وکلامت باش...دیگه درمورداین موضوعات صحبت نکن...یابهش کنایه نزن که شکت رونشون بدی....
    موفق باشید
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  9. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    sevil73 (سه شنبه 25 آذر 93), واحد (یکشنبه 18 آبان 93), zendegiye movafagh (شنبه 17 آبان 93), شمیم الزهرا (شنبه 17 آبان 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.