سلام اندرسونم
ببین داداش این سوال از حضرت آدم بوده که من چرا اومدم زمین اومدم چیکار کنم؟
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
جان که از عالم علوی است یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
والله این قالب مردار به هم در شکنم
اون بیت قرمزو هر کس درک کنه نونش تو روغنه و اینم بگم هرکس یه جور برداشت داره
به قول دکتر کپی: کسی نمی داند
در کل زندگی یعنی حرکت رو به بالا وبرای بالا رفتن تو هر پستی هستی باید تلاشت رو بکنی
حالا در مورد روابطت بگم زیاد سخت نگیر واز فاز مذهبی بودنت یه کم فاصله بگیر و با جنس مخالفت تاجایی که شرع اجازه میده همصحبتی داشته باش
تو مشکلت جنس مخالفه نه چیز دیگه
ذهنتو درگیر مسایل دیگه نکن
علاقه مندی ها (Bookmarks)