به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آذر 93 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عقاید سنتی خانواده ام و ناسازگاری من با آنها در بحث ازدواج

    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان عزیزم در سایت بزرگ همدردی؛
    بدون مقدمه به سراغ اصل مطلب میرم و پیشاپیش به خاطر طولانی بودن صحبتم و اینکه برای مشکلم یک تاپیک جدید باز کردم از محضرتون عذرخواهی میکنم. صحبت من طولانی هست چون تمایل دارم حرف دلم رو با شما دوستان خوبم در میان بزارم.
    من یک پسر 18 ساله هستم و به عقیده ی خودم با خیلی از پسرهای اطراف خودم تفاوت دارم و این تفاوت ها رو توی پوشش، آداب معاشرتم با دیگران، طرز تفکر و... میدونم. برای مثال اکثر پسرهای اطراف من با جنس مخالف در ارتباط هستن یا خیلی از کارهایی که خلاف شرع و عرف جامعه هست رو به راحتی انجام میدن اما خب من با اون ها فرق دارم، اما به تازگی توی زندگی من اتفاقاتی در حال وقوع هستن...
    داستان از اردیبهشت ماه امسال شروع میشه که من برای اولین بار خودم رو توی سرویس ها و نرم افزار های ارتباطی مثل Line عضو کردم و با محیط این نرم افزار آشنایی چندان زیادی نداشتم. خب محیط لاین به این شکل هست که مثل نرم افزار های دیگه بر مبنای شماره نیست و تقریبا مثل فیسبوک هست و کاربر میتونه هر کسی رو به جمع فرندهای خودش اضافه بکنه(ایرانی و خارجی، دختر و پسر). من هم خیلی عادی شروع کردم به جمع کردن دوست های مجازی. خب هر چقدر تعداد دوست ها بیشتر میشد با طرز فکرهای مختلفی آشنا میشدم. شایان ذکر هست که من توی یک بازه زمانی 2 ماه و نیم توی این نرم افزار بودم و به دلیل مشکلات روحی که این نرم افزار برای من پیش میاورد مجبور به ترک این نرم افزار شدم. یکی از مشکلاتی که من داشتم و باعث میشد که ضربه روحی بخورم این بود که من با هیچ جنس مخالفی در ارتباط نبودم و همیشه سعی میکردم چشم خودم رو هم از نامحرم بپوشونم. خب من دوستان خودم رو توی محیط دانشگاه و محله میدیدم که توی بدترین و بهترین شرایط با دوست دخترشون هستن و در واقع دوست دخترشون همدمشون بود اما من به دوستی بین پسر و دختر عقیده نداشتم و ارتباط بین دختر و پسر رو به عنوان دو دوست اجتماعی میتونستم قبول کنم نه بیشتر. من همیشه فکر میکردم که توی این دنیا به این بزرگی کسی پیدا میشه که من رو (((کامل))) درک بکنه و (((کاملا))) با من هم عقیده باشه؟؟؟ و خیلی اوقات که با خانواده بحثم میشد و نمیتونستم با کسی در میان بزارم به تنهایی خودم پی میبردم. البته من (((واقعا))) تنها هستم. خانواده و 2 خواهر دارم اما مادر و پدرم نمیتونن من رو اون طور که باید و شاید درک بکنن و همینطور اختلاف سنی بین من و خواهر هام 4 یا 5 سال هست که البته اون ها کوچک تر هستن. توی فامیل پدرم هم من بزرگ ترین پسر فامیل هستم و کسی همسن و حتی نزدیک به سن من هم نیست. توی فامیل مادرم هم فقط یک پسر هست. اون هم پسر داییم که کلا ما با هم متفاوت هستیم و اختلاف سنی بین من و اون 4 سال هست(اون بزرگ تر از من هست).
    بگذریم!!!
    توی این بازه زمانی 2 ماه و نیم که من توی لاین بودم میدیدم که دخترها چقدر از پسرها ضربه میخورن و خیلی از اوقات حتی باهاشون درد دل میکردم و اون ها هم بعد از اینکه با من صحبت میکردن اظهار رضایت میکردن و میگفتن که واقعا رو به راه شدن و غم از یادشون رفت و تشکر میکردن اما من گاها به این فکر میکردم که ای کاش من با این دختر در ارتباط بودم و قدر هم رو میدونستیم و کلی با هم خوش بودیم اما خب نمیشد. خب من تا زمانی که توی لاین بودم توی گروه های زیادی عضو بودم و دوستان زیادی داشتم و زمانی که خواستم از لاین بیام بیرون شماره م رو به 10 نفر از دوستانی که هم اندیشه با خودم بودن دادم و در این بین با 4 یا 5 نفرشون ارتباطم ادامه پیدا کرد که بین این 4 یا 5 نفر خانمی هم بودن 23 ساله از کردستان. دو روز بعد از این که من از لاین خارج شدم ایشون با من تماس گرفتن و خودشون رو معرفی کردن و خب ما با هم در ارتباط بودیم و ایشون من رو داداش صدا میزدن.
    ایشون قبل از من با یک آقا در ارتباط بودن(فقط ارتباط چت و مکالمه نه بیشتر) به اسم کیارش. این آقا کیارش سر کار میرفت و خب وقت زیادی برای مکالمه با این خانم نداشت و این خانم میومد و با من در این مورد صحبت میکرد و خب من هم تا جایی که از دستم برمیومد ایشون رو راهنمایی میکردم و سعی میکردم که ایشون رو آرام کنم. یک شب ایشون با من تماس گرفتن و با حال گریه و شیون به من گفتن که با کیارش به هم زدن و گفتن که کیارش ایشون رو پس زده. ایشون میان صحبت هاشون به یکسری مسایل اشاره کردن که مثلا چقدر کیارش رو دوست داشتن و زندگیشون رو با کیارش تصور میکردن و این صحبت ها. و رفته رفته بعد از گذشت 4 روز از ماجرای جداییشون از کیارش به من یک پیام دادن و توی پیام نوشته بودن: "امیر جان امشب با حضور تو(عشقم) دیگه به کیارش فکر نکردم و سعی میکنم فراموشش بکنم." شاید باورتون نشه اما محبت بین من و این بنده خدا خیلی زیاد شد. در حدی که من ایشون رو به عنوان شریک زندگیم دوست داشتم و اتفاقا در این مورد با ایشون صحبت کردم و ایشون هم موافق بودن. من موضوع رو با پدرم و یک مشاور عالی مطرح کردم و اتفاقا از جانب پدرم استقبال زیادی رو شاهد بودم که البته انتظارش رو نداشتم. من و این بنده خدا خیلی همدیگه رو دوست داشتیم تا جایی که علیرغم میل مشاور و خانواده هامون با هم قرار ملاقات تنظیم کردیم و کلی با هم خوش گذروندیم اما بعد از اون قرار ملاقات همه چیز برگشت. پدرم که کاملا با این قضیه موافق بود به یکباره مخالفت کرد و گفت که این دختر به درد تو نمیخوره. میگفت وقتی انقدر راحت با تو قرار ملاقات تنظیم کرده مطمئن باش با دیگران هم قرار ملاقات تنظیم کرده و این داستانا اما من زیر بار نرفتم. قبل از اون قرار ملاقات پدرم به پدر اون بنده خدا زنگ زد و موضوع رو با ایشون در میان گذاشت و قرار شد ایشون اگر موافق بودن با ما تماس بگیرن و بعد از گذشت یک یا دو هفته تماس گرفتن و پدر من با لحن بدی به ایشون توهین کرد و گفت دختر شما بی بند و بار هست و از این حرفا...
    بعد از اون ماجرا این خانم از پدرش کتک خورد و کلی محدود شد و خلاصه همین الان هم توی شرایط جالبی زندگی نمیکنه.
    من از اول ماجرا رو با بهترین دوستم که البته اعتماد کامل بهش داشتم در میان گذاشتم.
    چند وقت بعد از این ماجرا ها داستان رو برای مادرم تعریف کردم اما ایشون از 90 درصد ماجرا خبر داشت و به من گفت که این دختر با تو اختلاف سنی 5 ساله داره و تو الان جوونی و تازه داری به عشق و این حرفا میرسی اما اون این دوره رو گذرونده. مادرم بارها ایشون رو زیر سوال بردن و گفتن که اون دختر یک دختر شهرستانی هست و میخواد با یک پسر تهرانی ازدواج بکنه و خلاصه تو رو تور کنه و از این حرفا.
    از اون روز به بعد خیلی کلافه شدم.
    من این دختر خانم رو (((واقعا))) دوست دارم و میدونم که با دخترهای دیگه فرق داره و از نظر خانواده هم خانواده هامون به هم شبیه هستن.
    اما موضوعی که برای من پیش اومده این هست که نکنه این دختر خانم قبلا دوست پسر داشته؟!؟!؟!؟ البته این سوال رو از خودشون پرسیدم اما خب طبیعتا اون هم پاسخ داد که نه اینطور نبوده.
    -اما خب من چطور میتونم به حرف های ایشون تکیه بکنم؟
    -چطور میتونم متوجه بشم که ایشون انتخاب خوبی برای ازدواج هستن؟
    -اگر انتخاب خوبی هستن که هیچ. اما اگر نیستن من چطور از ایشون دل بکنم؟

    :::ممنون که تا آخر صحبت هام با من همراه بودید:::

  2. کاربر روبرو از پست مفید PureLove تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام پسر خوب.
    متاسفانه برنامه های اجتماعی مکان پر دردسری برای جوان های ساده، دلسوز و بی تجربه ای مانند شما هستند.
    یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، بار سوم چوب است و فلک!
    اولی یک دوستی ساده ماند، دومی ساده ماند، سومی دیگه ساده نمیمونه.
    بگردین تو این برنامه ها باز هم مورد های دیگری پیدا میکنید!!!! چون دخترا خوب بلدند از راه جلب ترحم آن که به دل نشسته رو از آن خودشون بکنند.

    من کاری به قصد و نیت ایشون ندارم، اما کلا مکان های مجازی محل خوبی برای همسریابی نیست.
    مکان مجازی، عشق مجازی میسازه. نه واقعی.
    چون اکثر افرادی که تو این محیط ها پرسه میزنند ، اگر نیت سؤ هم نداشته باشند، اکثرا مثل خودت تنها هستند و مستعد وابستگی و ما میدونیم ازدواج از سر تنهایی، ترحم و ... کار صحیحی نیست.

    میدونی توی این سن، 18 سالگی، ابتدای جوانی و استقلال فکریست. به همین دلیل جوان ها توی این سن خیلی تمایل دارند سیر و تکامل فکریشون رو با دیگران مشترک بشن. همچنین بسیار ایده آل نگر هستند. اگر این افکار صحیح هدایت بشه میتونن از زندگی معنا بگیرند و اگر صحیح هدایت نشه، معمولا یا نتیجه بی اعتقادی و بی خیالیست، یا افراط و تفریط. به همین دلیل جوان ها توی این سن خیلی تلاش میکنن افکارشون رو محک بزنن و به چالش بکشن. به این مقاصد وارد روابط متعدد میشن، اما معلوم نیست با چه نتایجی خارج بشن، رفت با خوده، برگشت با خدا. به عبارتی همان که میگن: "ز مقصد ها پی مقصود های پوچ افتادن!"
    و آخر سر هم پس از کلی اوج و حضیض احساسی مانند شما میرسن به این نتیجه که: دوست پسر داشته ؟ نداشته؟ رابطش با کیارش تا چه حد بوده؟ 4 روزه عاشق من شده، چند روزه عاشق یکی دیگه میشه؟ همه میگن پیره برات، پیره؟ من سر ترم؟ اصلا تو لاین چیکار میکرد؟
    اینها سوالاتی هست که ابتدا باید پاسخ بدین بعد وارد احساس بشید، نه اینکه وارد احساس بشید، بعد از خودتون بپرسید، اونم وقتی همه چیز سخت شد.

    خدا رو شکر پدر مادر بسیار فهیمی دارید. باهاتون صحبت میکنند، مشورت میکنند، خیلی از پدر و مادرا چنین حقی واسه فرزندانشون قائل نمیشن.
    در ضمن، شما تنها برای خودتون همسر انتخاب نمیکنید، برای پدر و مادرتون هم عروس انتخاب میکنید، این خیلی مهمه که آنها قلباً رضایت داشته باشند. آنها هم حق و سهمی در انتخاب عروس خانواده شون دارند. صرفا علاقه و احساس برای ازدواج کافی نیست.

    اینه که من چند تا پیشنهاد واستون دارم:
    1. اگر دوست داری نجابتت ، حریم احساست، زیبایی فکرت، زلالی ذاتت حفظ بشه، خواهش میکنم وارد این برنامه های اجتماعی و روابط به قولا just friend نشو.

    2. اندیشیدن بسیار زیباست، اندیشه ات رو با افراد والا، تعالی یافته و زیبه اندیش سهیم شو و نزد هر کسی دنبال رد و تأیید افکارت نباش.

    3. به تجربه، دانش و دلسوزی پدر و مادرت به نام سنتی و تحجر نگذر. آنها خوب هم حالیشونه. بلکه این ما هستیم که هرجا نمیخوایم با صحبت هاشون مجاب بشیم ، به بهانه ی مدرنیته خطشون میزنیم.

    4. در مورد انتخاب ایشون هم خودت عاقلی.

    امیدوارم انتخابی صحیح داشته باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  4. 7 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93), فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93), پری وش (چهارشنبه 05 آذر 93), واحد (جمعه 16 آبان 93), مسافر زمان (پنجشنبه 22 آبان 93), بالهای صداقت (جمعه 23 آبان 93), طاهره (چهارشنبه 14 آبان 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آذر 93 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در وهله اول بايد ازتون تشكر كنم بابت اينكه وقت گرانبهاتون رو در اختيار حقير قرار داديد.
    راستش نميدونم. دارم ديوانه ميشم. بيايد با هم بحث بكنيم؛
    خب همونطور كه به استحضارتون رسوندم من مثل بقيه پسرها نيستم و حتى وقتى توى خيابان راه ميرم به ناموس مردم حتى نگاه هم نميكنم چه برسه به خيلى حركات ديگه.
    خب من هم پسرم. من هم غريزه دارم. غريزه ميل به جنس مخالف. خواهشا سريعا به سراغ غريزه جنسى نريد. عشق من با اين بنده خدا پاك هست. خيلى از اطرافيان بنده ميگن (((معمولا))) ازدواج هايى كه توى شبكه هاى مجازى اتفاق افتادن بعدا به طلاق منجر شدن اما خب من وقتى ميبينم كه پسر عموى دوستم با دوست فيسبوكى خودش ازدواج كرد و الان يكسال از ازدواجشون ميگذره و خيلى هم خوش زندگى ميكنن قبول كردن اين موضوع از اطرافيان براى من دشوار ميشه.
    من نميخوام حرف اطرافيان و همچنين شما رو رد بكنم و همچنين نميخوام حرف شما رو تأئيد بكنم اما ميخوام بگم اگر بدبين هستيد خب خوشبين هم باشيد. اگر ميگيد اون دختر خانم به خاطر مسائل شخصى خودش و به ظاهر عاشق من شده خب به اين هم فكر بكنيد كه اون واقعا من رو دوست داره. نميدونم. يكسرى چيزها رو ميبينم ديوانه ميشم.
    من كلا يكبار با اين بنده خدا قرار ملاقات تنظيم كردم و حتى وقتى ايشون رو از نزديك ديدم خب اولين و شايد آخرين تجربه من در ارتباط با جنس مخالف بود چون (خيلى عذرميخوام) من هرزه نيستم خيلى خجالت ميكشيدم و نميتونستم ايشون رو حتى نگاه بكنم اما ايشون اصرار داشت كه من ايشون رو نگاه بكنم. من نميتونستم به ايشون نزديك بشم چون خجالت ميكشيدم اما ايشون اصرار داشت كه انقدر با فاصله از هم راه نريم. من نميتونستم دست ايشون رو بگيرم چون خجالت ميكشيدم. البته قلبا دوست داشتم اما خجالت ميكشيدم. ايشون دست من رو گرفتن و من هم دست ايشون رو. من اين ماجرا رو فقط براى بهترين دوستم و شما به طور كامل تعريف كردم. دوستم گفت اون دختر خيلى حرفه اى هست و احتمال ميره كه قبلا با كسى به غير از تو در ارتباط بوده كه از وقتى اون اين حرف رو زد و مادرم از اون طرف حرف دوستم رو تائيد كرد داغون شدم. واقعا دارم كم ميارم. اميدم فقط به شماست.

  6. کاربر روبرو از پست مفید PureLove تشکرکرده است .

    عشق آفرین (پنجشنبه 15 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام من وهمسرم هم در فیسبوک آشنا شدیم دو سال دوست بودیم یکسال که عقدیم وخیلی خوشبختیم ولی تو فیس بوک عاشق هم نشدیم هیچ حسی اونجا به هم نداشتیم اتفاقی هم رو بیرون دیدیم و روحساب آشنایی فیس بوکمون بیشتر باهم آشنا شدیم و بعد علاقه والانم ازدواج یعنی تا قبل از دیدینش هیچ حسی بهش نداشتم به نظرم اگر از روی فقط یه عکس عاشق شدید بدونید خیلی زود گذره و زود تموم میشه علاوه بر این یه دختر اگر اولین بارش باشه که با یه پسر رفته باشه بیرون دستشو گرفتن واین حرفا واقعا براش سخته واگر راحت این کار وکردن به نظر منم تجربه اول نبوده درمورد دوست قبلیشونم به نظرم رابطه اینقدر محدود نبوده شایدم بوده نمی تونم خیلی قاطع بگم اما دخترا وقتی به پسری علاقه مند شند همه حقیقت رو نمیگن و شما به حرفای ایشون قبل از وارد رابطه شدن با خودتون بیشتر اعتماد کنید ولی به نظرم با توجه به اختلاف سنی فرهنگی واین که شما سنتون کمه زمان رشد وپیشرفتتونه تا حالا با کسی نبودین ودختر خانم یه نفرو خودشون گفتن واحتمالا بیشتر هم میتونه باشه خانواده راست میگند ومسایل ومشکلات در رابطه شما زیاد خواهد بود در ضمن دو خانواده همین ابتدای کار باهم اختلاف دارند وکدورتی هست به نظرم چون اولین رابطه بوده فقط وابستگی آورده برای شما وشاید هم دختر خانم با توجه به شرایط شاید مالی و... علاقه ای که به شما داره رو خیلی خیلی بیشتر نشون میده تا وابستگی بیشتر نشده تمومش کنید به نفعتونه

  8. کاربر روبرو از پست مفید mati تشکرکرده است .

    roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    احساس شما قابل درکه. هرگز قصد بی احترامی و تحقیر احساستون ندارم. اتفاقا برعکس. من این احساس رو تمجید و ستایش میکنم. لیکن اگر مایلی این احساس زیبا بعدها هم واست زیبا بمونه، اگر مایلی عشق پاکت پاک بمونه، توصیه ام اینه که به این رابطه نزدیک نشو.
    همه ی پسر ها، همه ی دختر ها از یه جایی آغاز کردن و معمولا این شرم و خجالت رو داشتند.
    شما اگه ده جلسه این خانوم رو ببینید، نتیجه اینه که جلسه یازدهم راحت و بدون شرم و احساس گناه دستشونو میگیرید و به چشم هاشون خیره میشید.
    حالا اگر با این خانوم به نتیجه نرسید و شخص دیگه ای وارد زندگیتون بشه، دست اونو راحت تر میگیرید، اگر اون شخص هم نشد، نفر سوم که دیگه مقدمه نمیخواد، راحت دستشو میگیرید.
    هر حریم شکنی از یک جا آغاز میشه و این نشانه خوبی نیست که کاری رو انجام دادین که پیش از این انجام نمیدادین. این یعنی آن دختر موفق شده به حدود شما رخنه کنه. یعنی آن دختر باعث شده شما قانون شکنی کنید و خودتون نباشید.
    بذارید بهتون بگم، شما تا زمانی که وارد این روابط نشدین با دیگران متفاوتید. زمانی که وارد شدین دیگه با هیچ کس فرقی نمیکنید!
    شاید بگید نه، عشق و احساس من متفاوته، مقدسه، من از اون پسرهاش نیستم. ولی باور کنید خیلی ها همین حس رو دارند، عاشقانه چشم تو چشم میشن، با تقدس فراوان دست همو میگیرن، با عشق همو میبوسن و با احساسی زیبا وارد یه رابطه جنسی مقدس میشن! باور کنید از نظر اونایی که رابطه ی جنسی رو تجربه کردن این تقدس وجود داشته. هیچکس نمیخواد باور کنه دستی از هوس بر حریم احساسش باز بوده.
    بعد از چند رابطه نا موفق ، وقتی فرد متوجه شد دیگه حریمی واسش نمونده، با خودش میگه آب که از سر گذشت چه یه متر چه صد متر!
    و شما هرچقدر هم که بگید نه، من کنترل میکنم شرایط رو، فقط دارید خودتون رو فریب میدین! چون ماهیت احساس بی پروایی، آزادی و عرف ستیزیست. حالا در هر امری که بخوای ازش استفاده کنی.
    مثلا امام حسین با قلب و احساسش جنگید. اگر میخواست با عقلش بجنگه، هرگز در چنین شرایطی تن به جنگ نمیداد، هرگز در چنین ظلمتی فریاد حق سر نمیداد، این بی پروایی، عرف ستیزی و آزادی رو احساس زیباش رقم زد.
    اونی هم که تا ته یه رابطه اشتباه میره، احساسش اونو به اون مرحله کشونده.
    واسه همین هدایت احساس خیلی مهمه. تو تا همینجا میتونی یه احساس زیبا داشته باشی، نزدیکتر که شدی باورهات تخریب میشه.

    من در مورد دوستتون نمیتونم نظری بدم، چون ایشون رو نمیشناسم.

    اما در مورد ازدواج مجازی دلیل نمیشه اگر پسر عمو دوستتون خوشبخت شد، شما هم خوشبخت بشید، همانطور که تضمینی نیست هرکه سنتی ازدواج کرد بدبخت نشه.
    اما آماری و منطق و استدلالی وجو داره که نشون میده درصد کمتری از افراد در این روش ازدواج موفق خواهند بود. فرض میکنیم 50%
    حالا از این 50% شاید فقط 25% از فرهنگ های متفاوت باشن. کردستانی ها آداب و رسوم بسیار پیچیده ای دارن که تضاد فراوانی با جاهای دیگه دارن.
    حالا از این 25% شاید فقط 12.5% هم از طرفشون کوچکتر باشن ، آن هم 5 سال، هم سنشون واسه ازدواج کم باشه. از این 12.5% شاید 6.25% خانواده شون هم مخالفه. (آمار فرضیست)

    حالا مثلا با 6.25% احتمال خوشبختی، آیا انتظار دارید تایید بگیرید؟
    تازه من این آمار رو بسیار خوشبینانه در نظر گرفتم!
    و مسئله ی دیگر:
    واسه عشق ورزیدن یک عدد سوژه (بهانه) و یک عدد دل کافیست. اما برای ازدواج چطور؟
    پیشنهاد میدم ابتدا مقالات سایت رو مطالعه بفرمایید ، چند تا کتاب در مورد ازدواج بخونید، تدبر کنید، ببینید آیا واجد شرایط هستید یا خیر.
    مطالعه بفرمایید ببینید اصلا معنای خانواده چیست و لزوم تشکیل خانواده چیست. به استدلال شخصی اکتفا نکنید، مطالعه و تحقیق کنید. بپرسید تمام چرا های ذهنتون و دنبال پاسخ باشید.

    دیگر اینکه تحت هر شرایطی احترام و اولویت پدر مادر رو مد نظر بگیرید. اول خداوند و بعد پدر و مادر.

    مبادا یک روز به خود بیاین که ای داد بیداد، خدا رو نافرمانی کردم، پدر مادر رو رنجوندم و نا امید کردم، به خاطر چی؟ این که به شخصی علاقه مند شدم.
    هرگاه خواستی احساس خودت رو محک بزنی، بذارش روی ترازوی الهی. اگه کفه ی خداوند سنگینی کرد، احساست عشق و واقعیست، اگر کفه ی نفست سنگینی کرد، نیاز به بازنگریست. و همانطور که میدانید خداوند احترام به پدر و مادر رو نه تنها لازم که واجب گردانیده. همانطور نگه داشتن مرز های الهی . هرگاه مقابل پدر و مادرتون قرار گرفتید و به مرز های الهی نزدیک شدید، بدانید بر طریق عشق نیستید.

    (حرف های من کاملا خواهرانه و تجربیست و بدون هرگونه قضاوتی. نمیگم از من بپذیرید، ولی شاید جای تامل هم داشته باشه. برای مشاوره علمی تر و دقیق تر توصیه میکنممشاوره حضوری برید یا عضو انجمن آزاد بشین، تا از مشاور سایت مشاوره بگیرید. )

    با آرزوی خوشبختی شما .
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  10. 3 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93), واحد (جمعه 16 آبان 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 15 آبان 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آذر 93 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "Mati" عزيز سلام و از وقتى كه براى حقير گذاشتيد سپاسگزارم. واى! به قول مادرم من نديد بديد دختر بودم و (((احتمالا))) هستم. بذاريد راحت بهتون بگم. عقده اى هستم. از دوران بچگى توى خانواده پدرى و مادرى من محدوديت هاى زيادى بود و هست و خواهد بود. مثلا من جرأت ندارم از دختر عمه هام يا دختر دائى هام حتى ساعت بپرسم چون هزار تا حرف پشت سر آدم در ميارن. من تجربه ى اولم بود و "متأسفانه" با وجود اينكه با يكى از بهترين مشاور هاى ايران مشورت كردم اما باز هم با احساسات كار كردم و زمانى كه ايشون ميگفتن احساسات رو بذار كنار حرفشون رو قبول نكردم. واى بر من! حالا تا مرحله اى رسيدم كه كنترل شرايط از دستم خارج شده. بى آنكه خودم متوجه بشم.

  12. 2 کاربر از پست مفید PureLove تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93), واحد (جمعه 16 آبان 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    اختلاف سنی 5 سال که خانم از آقا بزرگتر باشه اصلا با عرف جامعه ما و فکر کنم هیچ جا نمی خونه . ربطی هم به سنتی بودن یا نبودن خانواده شما نداره
    تجربه نشون داده افرادی مثل شما 5 سال بعد از ازدواج میان تاپیک می زنن و ابراز پشیمونی می کنن و از اختلاف هاشون می گن و معمولا جملشون رو این طور شروع می کنن
    که از اول هم خانواده مون مخالف بودند و مشاوره به شدت این رابطه رو نهی کرد اما ما به خاطر علاقه زیاد به هم پیش رفتیم
    متاسفانه شما از اول وارد یه رابطه اشتباه شدید
    و حالا این تصورات رو هم بهش اضافه کنید که فکر می کنید قبلا دوست داشته یا نداشته در هر حال سوء ظن ایجاد شده
    خیلی محترمانه بهشون بگید رابطه ما از اول اشتباه بوده و براش آرزوی موفقیت کنید ایشون هم جوون هستند و موقعیت های خوب براشون حتما پیش میاد
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  14. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93), واحد (جمعه 16 آبان 93), بالهای صداقت (جمعه 23 آبان 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آذر 93 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از شما كمال تشكر رو دارم كه بنده رو درك ميكنيد و سعى در كمك كردن به بنده داريد.
    با عرائض شما كاملا موافقم. هر حريم شكنى از يكجا شروع ميشه. بله كاملا درسته. پريشب توى مجلس امام حسين خيلى ريختم به هم. من انقدر اون رو دوستش داشتم كه توى هر شرايطى اون برام اولويت داشت و حتى وسط سينه زنى ميرفتم عقب تر و جواب اين بنده خدا رو ميدادم اما پريشب بهشون پيام دادم اما بعد از اينكه هيئتشون تموم شد جواب من رو دادن. خيلى دلم شكست. احساس كردم اون رو بالاتر از امام حسين قرار دادم. يا مثلا شنبه همين هفته كه گذشت توى خونه بودم و ظهر بود اما داشتم زار زار گريه ميكردم چرا كه به خاطر اين موضوع با پدرم مشاجره داشتم و چند روز خيلى با ايشون سرد رفتار كردم اما ايشون همون روز من و دوستم رو به صرف ناهار بيرون دعوت كردن و من حسابى خجالت زده شدم.
    در مورد اينكه گفتيد اگر پسر عموى دوستم در اين رابطه موفق شده دال بر موفق بودن من نيست اما خب ايشون يك سمبول براى من بودن و در حد يك مثال من از ايشون ياد كردم.
    در مورد اينكه گفتيد به اين رابطه نزديك نشم كه من وارد اين رابطه شدم و در حال حاضر توش گير كردم. از طرفى خودم حالا فهميدم كه احتمالا ايشون براى من مورد مناسبى نباشن اما متأسفانه من و اون بنده خدا به همديگه وابسته شديم. هر شب تا صبح با همديگه صحبت ميكنيم. ديشب با ايشون صحبت كردم و وسط صحبت هام بود كه يكدفعه گريه كرد و گفت امير اگر من رو تنها بذارى چى و خلاصه از اين حرف ها. من هم دلم از سنگ نيست. بخدا شايد بشه اما خيلى سخت هست كه رابطه م رو با ايشون به هم بزنم اما اگر رابطه م رو با ايشون به هم بزنم يا به قول مادرم در حد يك دوستى خوب باشه نه بيشتر سراغ هيچكس ديگه نميرم. دل من كاروانسرا نيست كه هر روز يك نفر بياد توش و بره بيرون.
    "عشق آفرين" عزيز دوست ندارم به هر كسى محبت بكنم. حتى تا همين الان ميگم اين بنده خدا با دخترهاى ديگه فرق ميكنه اما…
    بخدا نذر كردم اين داستان ختم به خير بشه. دارم ديوانه ميشم.
    راستى در مورد اينكه گفتيد مقالات و كتاب ها در مورد ازدواج و تشكيل خانواده رو بخونم بايد بهتون بگم كه اين كار رو كردم و درك صحيحى از اين ماجرا دارم اما احساسات جلوى عقلم رو گرفت.
    (((الان به حرف "فرشته مهربان" عزيز رسيدم!!!))) :( :( :(
    اى كاش عاقل تر بودم…
    اى كاش…

  16. 2 کاربر از پست مفید PureLove تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93), فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    برادر خوبم به همدردی خوش امدید . خیلی خلاصه میگم گذشته از اینکه اون دختر خانم چه جور دختریه ؟ و قضاوت ندیده و نشناخته صحیح نیست . ولی شما و شرایطتون اصلا طوری نیست که بتونید به ازدواج فکر کنید . اقا پسرهای هم سن شما به فکر تحصیل و دانشگاه برای ساختن زندگی و اینده خود هستند . درک میکنم که شما در اوج احساسات قرار دارید . ولی با این فکر های بیهوده دارید از دوستان خودتون عقب میمانید . اگر شما تحصیلات و شغل و درامد و امکانات کافی نداشته باشید در اینده نه تنها با این دختر خانم بلکه با هر کس دیگری هم ازدواج کنید دچار مشکل خواهید شد . برادر گلم چیزی که شما الان تجربه میکنید و کل وجودتون رو مالامال کرده عشق نیست . بلکه هیجانات هورمونی ست . و در اینده فروکش خواهد کرد . اتفاقا خانواده خیلی آگاهی دارید معمولا خانواده ها در اینگونه موارد برخوردهای خیلی تند بازدارنده میکنند که این خودش بیشتر جوان را هریس تر میکند . ولی اگر بدون مخالفت شما به طرف اون دختر خانم برید طی چند سال اینده خودتان عملا به عبث بودن کارتون پی میبرید . والبته این بدون اسیب هم نخواهد بود . مخصوصا بیشتر برای دختر خانم . متاسفانه این دختر خانم دختر خیلی نادانیه که فکر میکنه با پسر 5 سال کوچکتر از خودش خوشبخت میشه . !!!!!! این احساسات طبیعیه و برای هر کسی ممکنه پیش بیاد پس خودتون رو سرزنش نکنید بلکه از اون درس بگیرید . برای اینکه هم خودتون وهم اون دختر خانم اسیب کمتری ببینید . هر چه زودتر ایشون رو بطور کامل ترک کنید . و راههای ارتباطی را بطور کامل قطع کنید . انرزی و عشق خود را برای همسر اینده تون ذخیره کنید . و راه کسب کار یا تحصیل رو در پیش بگیرید و راه رو برای ازدواج اینده تون هموار کنید . خوشحال و خوشبخت باشید .

  18. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (چهارشنبه 21 آبان 93), فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آذر 93 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-14
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "واحد" عزيز از وقتى كه براى حقير گذاشتيد كمال سپاس رو دارم.
    راستش خانواده هم دقيقا حرف شما رو ميزنن. اما خب با وجود اين بنده خدا من لطمه اى به درسم نميخوره. من دارم درسم رو ميخونم و خداروشكر ترم سوم كاردانى نرم افزار كامپيوتر هستم و مشكلى از اين بابت ندارم. شايد باورتون نشه اما به تازگى دوست دارم برم سر كار فقط به خاطر سعيده. به عشق اون دوست دارم برم سر كار. (((متأسفانه يا خوشبختانه))) من خودم به يكسرى نتايج در مورد قطع اين ارتباط رسيدم اما همونطور كه به جدايى فكر ميكنم به اينكه شايد من در اشتباه باشم هم فكر ميكنم. از كجا ميدونيد شايد اين بنده خدا انسان خيلى خوبى باشه و تمام اين تهمت ها و بى احترامى هايى كه من به اين بنده خدا كردم و زدم درست باشه؟؟؟
    "واحد" عزيز ديگه عقلم جوابگو نيست. نميتونم به يك جمع بندى درست برسم. من و ايشون به هم وابسته شديم. يادم هست "فرشته مهربان" به من ميگفت وابستگى خوب نيست دلبستگى خوب هست اما متأسفانه اون موقع فكر ميكردم كه فقط خودم درست ميگم. نميدونم!!!
    چطور ايشون رو ترك بكنم. من به جز ايشون كسى رو ندارم و ايشون هم به غير از بنده كسى رو ندارن. من توى سنى هستم كه شايد به (دوست دختر) نياز دارم. گرچه دوستى با احساسات زياد بين دختر و پسر رو قبول ندارم.

    - - - Updated - - -

    "Zendegiye Movafagh" عزيز كاملا با صحبت هاى شما و دوستان ديگه موافقم اما خب شايد شما نتونيد موقعيت من رو درك بكنيد كه البته حق هم داريد. من ميدونم كه اتمام اين رابطه به نفع هر دوى ما هست اما بخدا (((واقعا))) قطع كردن اين رابطه خيلى سخت هست. من زندگى آينده م رو با ايشون متصور بودم.
    همونطور كه به "عشق آفرين" عزيز عرض كردم: اگر رابطه م رو با ايشون به هم بزنم روى (((هيچكس))) ديگه فكر نميكنم.

  20. کاربر روبرو از پست مفید PureLove تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 21 آبان 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.