میشه در این مورد بیشتر توضیح بدهید!
ا
چند نمونه مثال بزنین، همسرتون از چه کارهای شما ناراحت بودن و باعث جداییتون بود؟
بعد اون قضیه اختلاف در مورد عقاید خانومم حسابی از مادر من کینه به دل گرفته، بیشتر بحثهامون در مورد خرید عقد بوده که اون همش تو توهم اینه که مادرت گفته اینو بخری یا اونو نخری. ماردت گفته که این کارو بکن و این کارو نکن منم که یکم جبهه میگرفتم فحش و ناسزارو میبست به مادرمو خودم! خلاصه چند روزی بینمون شکرآب میشد تا من خودم پا پیش میذاشتم و سر صحبت رو باز میکردم
چه رفتار شما مورد پسند همسر و خانوادشون نبود؟
من تو خریدها یکم حسابشده خرج میکردم بهشون گفتم که خرج عروسی رو خودم دارم میدم و به خانوادم مربوط نیست اما انگار گوششون بدهکار نبود و رو خانوادم حساب باز کرده بودن ضمن اینکه تو جلسه خواستگاری هم خودش هم خانوادش تاکید کردن که مسائل مادی براشون مهم نیست
مثلا من گفتم بیشتر خرید رو بذاریم واسه عروسی و اونام قبول کردن اما موقع خرید تو اوج بیپولی، منو بردن که ساعت بخرم برای خانومم
بالاخره هم خریدم اما خوب ناراحتیمو نشون دادم
چند مثال میتونین بزنین؟
زدم!
آیا دعوای اخیر شما مرتبط باهمین اختلافتون بوده؟
دعوای آخر سر شام بیرون رفتن بود که سرکار بودمو خسته سریع دوباره وصلش کرد به مادرمو و گفت حتما اون نمیخواد که ما با هم باشیم!
بعدشم یه حرفایی که تو شکمت مهمه براتو زیر شکمتو (معذرت) و از این جور حرفا
در مورد اون یه ماه هم من یبار رفتم دنبالش بعد 5 روز خودش قسم خورد که نمیاد پیشم مادرم زنگ زد خونشون جواب ندادن
همش اسمس میزد و با بددهنی بیتابی میکرد
مثلا فردا میام دم خونتون تو محل آبرو ریزی میکنم
یا کلی حرفای نامربوط به مادرمو خواهرام با این حرفا خداییش چجوری میرفتم سراغش؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)