سلام
وای الهام جان نمیدونی من چقد شیفته ی پست های شیدا. تو تاپیکای توام
دقيقا منم همينطور.خيلى دوسش دار
كلا هميشه انقد به تاپيكام سر ميزنم كه پستاى همه رو حفظم
مثلا
همين خود شما تو تاپيك قبليم اب يخ بودى رو سرم :))))
این حساسیتو آخر کم نکردی دختر خوب؟
خيلى دارم زور ميزنم واسه اين جريان،فك ميكنم كه بهتر شدم! نميدونم بازم
من آدمیم که ظرفیتم بالاس، سنگ صبور همه ی نزدیکام...
ولی اگه مرد بودم و تو واسم همسری بودی که واسه همسرت بودی؛ جسارتا دیگه نگاه تم نمیکردم
این شوخی منو ببخش
و بدون میخواستم به این برسم که:
تو واسه همسرت خیلی عزیزی
... حدس میزنم خیلی زیبا هم باشی! یا به چشم همسرت خیلی زیبایی!
که جذابیت های ظاهریت، دافعه ی رفتار و حساسیت هات رو تو این 5 سال خنثی کردن.
اگه اینجوری به قضیه نگاه کنی و
خواستنی بودن خودتو باور کنی، بیشتر خودتو تحویل میگیری
اینجوری دیگه نیاز نداری که احساس ارزشمند بودنت رو توی جریان حساب و کتاب گوسفند خریدن همسرت جستجو کنی!!
بنظرم اگه هی با خودت بگی یعنی من براش مهم نیستم؟ دوسم نداره؟ به حساب نمیام؟ ارزش قائل نمیشه!؟ اگه به این افکار ادامه بدی یه روز واقعا این اتفاقا میافته ها. گفته باشم.
خودتو باور کن و
دووم آوردن رابطه ت تو این شرایط سخت رو شاهدِ عزیز بودن و دوست داشتنی بودن خودت بگیر!!
اگه اینجوری باشی دیگه حواس و انرژیتو میدی به سروسامون دادن زندگیت. یا حداقل حواستو میدی به تفریحاتتون. گاهی با همسرت همراه میشی تو بعضی بی خیالی ها و خوشگذرونی هاش...کمی انعطاف پذیرتر باش دختر. هووم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)