مشکلات خواهرم که داره طلاق میگیره و گوش شنوا نداره...

[tara68]

سلام خدمت دوستان عزیز..
خواهری دارم که از شانس بد روزگار با یه اقایی اشنا شد و ازدواج کرد..خواهرم تقریبا 3ماه صیغه بود و بعدش 6ماه عقد که فهمید نامزدش بیماری دوقطبی داره..به حدی خواهرم توی این مدت اذیت شد که تمام خانواده تحت تاثیر قرار گرفتن تا اینکه نامزدش یه کلاهبرداری بزرگ کرد و خواهرم هم کلی اذیت شد و پسره فرار کرد رفت خارج از کشور..حالا خواهرم با اصرار خانواده تقاضای طلاق داده...خیلی خیلی پسره اذیتش کرد...
مشکل خواهرم:
توی سایت هایی مثل تانگو و این چیزا همش با پسرا صحبت میکنه...حتی با یک نفر قرار ملاقات هم گداشته..همش میگم خواهر من بزار این ماجرا تموم بشه و یک مدتی به خودت فرصت بده بعد اسم یک مرد رو توی زندگیت بیار....گوش نوا نداره و همش میگه شما منو درک نمیکنید...
دوستان راهی پیشنهاد کنید که خواهرمو متوجه اشتباش کنم.خانم کارمند یه اداره دولتیه فکر خارج رفتن سرش زده...
من چند بار مستقیم و غیر مستقیم گفتم که این کارارو نکن.گوش نمیده و پرخاش گری میکنه..همش حقو به خودش میده...
به نظر دوستان چه برخوردی کنم؟چه راهی پیشنهاد میکنید.
با تشکر

• 
  

[بهزاد10]

الان خواهر شما به یک همدم نیاز داره و این نیاز واقعی هست و نصیحت هم توی گوش دخترای این دوره اثر چندانی نداره . بهتره بدونید پسری که در این شرایط میاد سراغ «زن شوهردار» هدفش مشخصه و اون هدف چیزی نیست مگر لذت جویی کوتاه مدت . . .

شما شخص دلسوزی هستی ولی ممکنه هیچ موقع نتونی نظر خواهرتون رو عوض کنید . این وبسایت پر از آدم هایی هست که خودشون نمیتونن خودشون رو عوض کنن! وای به حال اینکه شما بخای یکی دیگه رو عوض کنی . . .

به نظر من خواهر شما همین مسیر رو ادامه میده و شاید وقتی بعضی آفت های این مسیر رو لمس کرد به خودش بیاد . شاید هم هیچوقت به خودش نیاد یا اینکه غرورش اجازه نده که قبول کنه راهی که رفته اشتباه بوده . . .

در ضمن ایشون بدون اجازه شوهرش نمیتونه از کشور خارج بشه مگر قاچاقی که اون هم مشکلات بدی خواهد داشت . . .

حالا اگه من جای شما بودم این کار رو می کردم :

فقط از دور مراقبش بودم . میزاشتم بعضی آفت ها رو ببینه ولی از غرق شدنش جلو گیری می کردم . مثلاً از تماس تلفنی و اینترنتی جلوگیری نمیکردم ولی شدیداً مراقب ملاقات های حضوری می بودم و اگر احساس میکردم احتمال برقراری رابطه تنگاتنگ و جنسی وجود داره ، عملاً مانع میشدم ، حتی اگر خواهرم از من متنفر میشد . . .

موفق باشید و شاد

- - - Updated - - -

راستی برای اینکه حال و روز خواهرت رو بهتر درک کنی تجربیات مستقیم مددکاران اجتماعی رو در لینک زیر بخون. مثلاً :

«زنان مطلقه ما جزو كساني شدند كه خيلي كم داوطلبي براي ازدواج دائم دارند اما همواره حتي همكاران آنان نيز داوطلب داشتن رابطه جنسي با آنها هستند. به طوري كه قريب به اتفاق زنان مطلقه از ترس برملا شدن اين موضوع و اينكه همكاران بدانند آنها مطلقه هستند و بالقوه ميتوانند نيازهاي جنسي همكاران خود را پاسخ دهند، اين مسئله را پنهان ميكنند. چون در صورت برملا شدن، آنقدر اذيتشان ميكنند تا آنها به دعوت همكاران براي داشتن رابطه جنسي پاسخ مثبت دهند. چراكه تا همكاران آن زن ميفهمند كه او مطلقه است، شروع ميكنند به محبت كردن به وي. امروز به محض اينكه زني مطلقه شد، از رييس و كارمند و... همه چشم طمع به او داشته و توقع دارند، زن مطلقه نياز جنسيشان را پاسخ دهد. خُب، زن اگر مشكل خانوادگي يا مالي هم داشته باشد، زمينه كشيده شدن به مفاسد اخلاقي زياد ميشود. البته زنان مطلقه معمولا در ابتدا به شدت در مقابل اين فشارها مقاومت ميكنند و آسيب هم ميبينند. اما وقتي ميبينند اين يك داستان غيرقابل حل است و ازدواجي هم صورت نميگيرد، كمكم به اين روابط تن ميدهند و معشوقه مردان متاهل ميشوند كه يا همكارشان است و يا همسايه و يا كسي كه در آژانس مسكن برايشان خانه گرفته و... بعد هم اسير دل بستنها و دل كندنهاي متعدد ميشوند.»

موارد فوق واقعیت های بسیار غم انگیزی هستن . جالبه بدونی زنانی داریم که بدون مشکل جدی به سرعت تمام به سمت طلاق میرن ولی دست آخر مصداق پاراگراف فوق میشن . ناراحت کننده هستش . . .

http://fa.parsiteb.com/news.php?nid=11518

[tara68]

ممنون اقای بهزاد 10
خواهرم بیچاره خیلی تلاش کرد که با نامزدش کنار بیاد..خدا نامزد نامرد و خانوادشو لعنت کنه که واسه پسر مریضشون اومدن خاستگاری دختر مردمو نابود کردن.خواهرم همش میگفت درسته شوهرم بده طلاق بگیرم چیکار کنم..اصلا با تمام کثافت بازیای شوهرش مثل دختر بازی-بیکاری-دروغ گویی و فریب در ازدواج-بددهنی و بی مسیولیتیاش و....خیلی کارای دیگه کنار اومد.خواهر من اهل دوست پسر و این چیزا نبود.
من اومدم چیش خواهرم..مثل مادر و یک دوست بهش محبت میکنم...تمام کاراشو انجام میدم..آشپزی و کارای خونه رو خودم انجام میدم که بهش فشار نیاد.حتی سرکار حلقه شو میزاره که همکاراش شک نکن داره طلاق میگیره...این همه درس خوند بیچاره رفت سرکار که پسره این کارارو کرد.
مثلا دو روز پیش با یه پسره اشنا شد.من بهش هیچی نگفتم.فقط گفتم خواهر من 30 سالته اگه الان نتونی با تنهایی مقطعی کنار بیای آینده افسردگی میگیری و....
روز بعدش به من گفت بعد از سرکار با این پسره قرار دارم.منم نذاشتم حرفشو ادامه بده گفتم برو به من دیگه چیزی نگو...بهش گفتم خودتو مشغول کن و این چیزا که همش به من میگه تو منو درک نمیکنی من بچه نیستم که تو بخای واسم تصمیم بگیری...البته اینقد توی این مدت که نامزدش ادیتش کرد و توی روحیش تاثیر گذاشت که عصبی و افسرده شده..بهش میگم که بیا بریم پیش مشاور ولی میگه تو متوجه نیستی...
نامزدش کلاه برداری کرد رفت از ایران و خواهرمو یک شب بردن بازداشتگاه..متوجه هستید که برای دختری که در طول عمرش کج نرفته و توی خانواده اروم و سالمی بزرگ شده که حلال و حرام براش ارزش بوده شوهرش با نامردی بزاره بره و این بلا سرش بیاد یعنی چی؟؟؟؟
الان من چه برخوردی کنم که کمبود محبتش جبران بشه؟خواهرم پاک زندگی کرده بود؟؟
من بهش حرفی هم نزنم به کارش ادامه میده و خودشو نابود میکنه..چیکار کنم؟پدرم هم متوجه بشه دیگه هیچی و با خواهرم صحبت نمیکنه...

[معاون کلانتر]

سلام
متاسفانه در ایران این فرهنگ جا افتاده که دخترا تا وقتی مجرد هستند نباید رابطه با هیچ پسری برقرار کنن اما بعد از جدایی و طلاق آزاد هستند و هر نوع رابطه ای رو میتونن تجربه کنن
(از نظر مردم دختر مجرد باید اجازه پدرشو داشته باشه اما دختر مطلقه نیازی نداره)

پسر هم که تا اسم مطلقه رو روی دختری ببینه همین حس رو داره

متاسفانه برای همینه که خیلیا از طلاق و اسم طلاق میترسن

در حالی که با طلاق گرفتن خیلی از مسائل تغییر میکنه اما نباید باور و اعتقادات یک فرد تغییر کنه که متاسفانه این اتفاقات رخ میده

من چند بار مستقیم و غیر مستقیم گفتم که این کارارو نکن.گوش نمیده و پرخاش گری میکنه..همش حقو به خودش میده...

به نظر من اصلا این مسئله ربطی به شما نداره و حق ندارید خواهرتون رو بازخواست کنید
باید بزارید خودش انتخاب کنه و صلاح زندگی خودشو تشخیص بده

بحر حال سنی از خواهر شما گذشته و سالها با مردی زندگی کرده وقصد داره طلاق هم بگیره
بچه نیست که مورد سرزنش قرار بگیره یا بهش اموزش بدید چطور باید زندگی کنه

کاملا مشخصه که رفتار اشتباهی در پیش گرفته ولی باید بعنوان یک انسان بالغ و باتجربه بهش حق بدید که درست و غلط زندگیشو خودش تعیین کنه

[tara68]

مرسی از پاسختون مرد هزار چهره..
وقتی خواهرم میاد پیشم تعریفم میکنه پسره این جوریه و اونجوریه و در مورد ماجراش تعریف میکنه...من اتیش میگیرم که خواهرم باید از کارایی که شوهرش کرده از مرد متنفر بشه ولی متاسفانه کشش به جنس مخالفش بیشتر شده...
به نظرتون وقتی داره صحبت میکنه من حرفاشو گوش کنم؟؟؟؟؟یا جوری برخورد کنم که متوجه اشتباهش بشه..
به عبارتی برخوردی کنم که متوجه اشتباهش بشه؟؟؟؟

[سپیده ی تاریک]

به نظرم مثه یه دوست باش، به حرفاش گوش بده ، ترغیبش کن هرچی بینشونه بیاد برات بگه ، اینجوری یه موقع رابطه ی دیگه ایم پیش بیاد میاد میگه، ولی مطمئنا خودش محتاط تر شده و تو انتخاباش بیشتر دقت میکنه ، این پسری هم که باهاش دوسته احتمال زیاد برای فراموش کردنه نامزدشه

[بهزاد10]

موضوع واضحه! خواهر شما قانوناً یک زن شوهردار هست ولی کم کم کارش به برقراری روابط تنگاتنگ با مردان دیگه خواهد کشید . اینکار از نظر من بسیار مخرب و مسموم هست . به هر حال با شرایطی که از ایشون گفتید به نظر من ایشون این مسیر رو ادامه خواهد داد ولی شما میتونید طبق پست قبلی به توصیه ای که عرض کردم عمل کنید . در ضمن من جای شما باشم فوراً پدر دختر رو در جریان میزارم . خواهر شما در حال ورود به آتش هست ولی به احتمال فراوان وارد خواهد شد .

[tara68]

من و خواهرم هردو یه اداره سرکاریم و شب هم خونه با هم تنهاییم یعنی تنها همدم همدیگه هستیم...دیروز بعد از سرکار اومد واسم تعریف کرد که چی شد و چی نشد منم جبهه نگرفتم و فقط به حرفاش گوش دادم..تاییدش نکردم ولی سرزنش هم نکردم که مبادا با من ناسازگاری کنه و اختلافب بینمون بوجود بیاد..
اقای بهزاد 10 ممنون از نصیحت هاتون....
این کارا مخرب هست و یه جور فاجعه به حساب میشه...به پدرم اگه ببینم زیاده روی کرده خواهم گفت.
متنی هم که گذاشتید کاملا درسته..چرا مشاورا اقایونو نصیحت نمیکنن که اینقد به فکر کارای خانمان برانداز هستن...خدا اون روزو واسه خواهرم نیاره.
برنامه دارم که با مقاله و این چیزا سرگرمش کنم تا وقت اضافه گیر نیاره بیرون بره...

[بهزاد10]

من و خواهرم هردو یه اداره سرکاریم و شب هم خونه با هم تنهاییم یعنی تنها همدم همدیگه هستیم...دیروز بعد از سرکار اومد واسم تعریف کرد که چی شد و چی نشد منم جبهه نگرفتم و فقط به حرفاش گوش دادم..تاییدش نکردم ولی سرزنش هم نکردم که مبادا با من ناسازگاری کنه و اختلافب بینمون بوجود بیاد..
اقای بهزاد 10 ممنون از نصیحت هاتون....
این کارا مخرب هست و یه جور فاجعه به حساب میشه...به پدرم اگه ببینم زیاده روی کرده خواهم گفت.
متنی هم که گذاشتید کاملا درسته..چرا مشاورا اقایونو نصیحت نمیکنن که اینقد به فکر کارای خانمان برانداز هستن...خدا اون روزو واسه خواهرم نیاره.
برنامه دارم که با مقاله و این چیزا سرگرمش کنم تا وقت اضافه گیر نیاره بیرون بره...

دوست عزیز این اقدامات برای کنترل ایشون در کوتاه مدت خوبه ولی برای بلند مدت جواب نمیده!

باید اصل مشکل حل بشه و خواهر شما احساس کنه که در مسیر حل مشکلات هست . اگر راهی برای اصلاح شوهر ایشون و برگشت ایشون نیست ، بعد از اطمینان از این موضوع به دادگاه مراجعه کنید و طلاق غیابی بگیرید و امیدوار باشید که یک ازدواج مجدد ایشون داشته باشه . . .

البته قبل از رفتن به دادگاه باید مطمئن بشید که شوهر قبلی ایشون حقیقتاً قابل اصلاح نیست و به نوعی انسان پلیدی هست! برای اطمینان از این موضوع لطفاً احساساتی نشید بلکه با عقل و تدبیر برید جلو و اگر نتیجه نداشت برید برای طلاق غیابی . . .

[tara68]

آقای بهزاد ممنونم...
برای دادگاه ثابت شده که شوهرش کلاهبرداری کرده و قصد سو استفاده از همسرش داشته..خداروشکر مامورای پلیس فهمیدن خواهرم بی تاثیر بوده و پرونده ای برعلیه خواهرم بوده رو بستن و ثابت شده که همسر خواهرم به جرم کلاه برداری و سواستفاده از همسرش فراری و ممنوع الورود هست.
نامه از دادگاه برای حق طلاق هم گرفتیم. و در دادگاه بعدی برای حق طلاق مدارک محکمی وجود داره...(خداروشکر)خدا برای هیچ دختری این جور مردا رو نیاره.
چند روز هست به خواهرم گیر نمیدم.تقریبا اروم باهاش برخورد میکنم...احساس میکنم مقطعی اروم هست....ولی خدا باید کمکش کنه...