به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چجوری از خانواده ام جدا بشم

    سلام به همه
    بعد از محرمو صفر عروسیمه ولی خانواده ام تو یه شهرند و خانواده ی شوهرم توی یه شهر دیگه که خیلی دوره . منم تا حالا حتی یک شب و بدون خانواده ام مخصوصا مامانم نگذروندم یعنی خیلی به مامانم وابسته ام واقعا نمی دونم چیکار کنم که بتونم دوریشونو تحمل کنم یا چی کار کنم که موقع خداحافظی گریه ام نگیره . آخه می خیلی اشکم لب مشکمه تا یه چیزی می شه فوری گریم می گیره از الان دارم به اون موقع فکر می کنم وحشت خیلی بدی افتاده تو جونم. عوض اینکه خوشحال باشم دارم از ناراحتی دق می کنم. راهنماییم کنید تا شاید آروم تر شم

  2. کاربر روبرو از پست مفید نازنین 2 تشکرکرده است .

    mina-mina (چهارشنبه 07 آبان 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم....من کاملا درکت میکنم.منم 8 ماهه عروسی کردمو اومدیم 300 کیلومتر از خونوادم دور شدم...اولاش خیلی گریه میکردمو دلتنگ بودم...مخصوصا اینکه رابطم با شوهرمم خوب نبود زیاد... اما الان بیشتر عادت کردم...هر چند هنوزم خیلی سخته... منم اولاش چند تا تاپیک اینجا زدم راجب دوری...ولی عادت میکنی.. باید سعی کنی حسابی خودتو سرگرم کنی تا اذیت نشی...تو خونه بمونی همش فکرو خیال میکنی و واست سخت میگذره..راهتون خیلی دوره؟

  4. 4 کاربر از پست مفید ماهک1 تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 07 آبان 93), mina-mina (چهارشنبه 07 آبان 93), paiize (چهارشنبه 07 آبان 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 07 آبان 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    این موضوعیه که همه دخترهابعدازازدواج باهاش درگیرن!!طبیعیه
    ربطی هم به فاصله دورونزدیک نداره!واسه همه سخته...اماخب بایدبه چیزهای خوب فکرکنی...به این فکرکن که توهم داری میری یه خانواده تشکیل بدی..مادربشی...مثل مادرهای خودمون..
    اما...
    اماحواست باشه به ارتباطت باشوهرت!!خدایی نکرده به خاطراین موضوع باشوهرت به هیچ وجه بداخلاقی نکنی هااا....
    اگه دلتنگ خانوادت شدی ونتونستی بری ببینیشون زندگیت روتلخ نکنی...
    اینایی که دارم بهت میگم تجربه کردم چوبش روهم خوردم...پس قبل ازخانوادت مواظب شوهرت باش...
    یه وقت شوهرت فکرنکنه خانوادت مهمترن!!!وگرنه حساس میشه
    موفق باشی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  6. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 07 آبان 93), maryam240 (یکشنبه 24 خرداد 94), mina-mina (چهارشنبه 07 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی از راهنماییتون ممنون باشه حواسمو جمع می کنم پاییز جان .
    آره خیلی دوریم 1000 کیلومتر فاصله است بیشتر از این می ترسم که شب عروسیم گریه کنم آخه اصلا دوست ندارم گریه کنم دوست دارم مثل یه دختر قوی با خانواده ام خداحاظی کنم راهکاری سراغ ندارید که بشه جلوی گریه رو گرفت؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید نازنین 2 تشکرکرده است .

    mina-mina (چهارشنبه 07 آبان 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. نازنین جان با اجازت منم تو تاپیکت پست میذارم چون تقریبا مسئله ی منم مث توئه.
    منم ی خاستگار خوب دارم که 1000 کیلومتر ازم دورتره و من باید برم شهر دور. تنها مشکلم باهاش همین راه دوره و نمیدونم چقدر میتونم تحمل کنم و علاوه بر خودم، بیشتر نگران مامان بابام هستم که دلتنگ میشن و اذیت میشن
    کسایی که تجربه دارن بیشتر راهنمایی کنن ممنون میشم.

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 46 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مینای عزیز من براساس تجربه ی خودم و بر اساس دعواهایی که 50 درصدش به خاطر دوریمون بود و با توجه به اینکه عاشق شوهرم هستم و خودم هم خیلی جاها باعث دعواها و حساسیت ها شدم ولی اگه یبار به عقب بر میگشتم راه دور ازدواج نمیکردم...پس با دقت همه چیو بسنج
    نازنین جونم لابد شوهرت ویژگی های خیلی خوبی داشته که انتخاب شده...شب عروسی که گریه نمیگیره چون هنوز خونوادت هستن...ولی خود من فرداش که خونوادم میخاستن برن حدود 4 ساعت گریه کردم...اینا عادیه...ولی خوب ماهی یبار که میتونی بری بشون سر بزنی...یا هر وقت شوهرت کار داشت و نیومد خودت برو یه هفته ای بمونو خودتو شارژ کنو برگرد....بری خونه خودت همه چی واست عادی میشه...تلفنم که هست من روزی دوبار با مامانمو خاهرم باید حرف بزنم....توام همه چی دستت میاد...فقط اشتباه منو نکنو بخاطر دوری با زندگی تو تلخ نکن...قوی باشو پای انتخابت بمون

  11. 2 کاربر از پست مفید ماهک1 تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 07 آبان 93), mina-mina (چهارشنبه 07 آبان 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام نازنین جون
    چرا انقدر استرس داری که گریه نکنی؟گریه هم یه حسه که گاهی وقتها کمکمون میکنه احساس سبکی بکنیم.من خیلی وقتها که دلتنگ میشم و سعی میکنم جلو خودم رو بگیرم همسرم میگه خودت رو خالی کن ،من ناراحت نمیشم(متوجه میشه که دارم خودم رو کنترل میکنم!) من هم سرمو میگذارم رو شونه اش و گریه میکنم و بعد هم کلی احساس سبکی میکنم.من هر وقت از خانواده ام خداحافظی میکنم گریه ام میگیره حالا شده تو روشون گریه نکنم ....این ها حسی هستن که از بین نمیرن چون عشقن و علاقه .باید بلد باشی چه جوری زندگی کنی،چه جوری نگذاری دلتنگی و غصه زندگی ات رو کنترل کنه عزیزم...تازه عروسی و انقدر کارها هست که خودت رو مشغول کنی و خودت و زندگیت رو برای همسرت جذاب کنی و وقتت پر بشه.دوری هم کم کم عادت میشه ولی دلتنگی از بین نمیره که.همسرت هم وظیفه داره که این کمبود رو به نوعی جبران کنه تا خودت رو وفق بدی.بگذار ناراحتی فردا رو فردا بخور امروز به عروسیت فکر کن عزیزم که یه شبه و تکرار نمی شه.بعدش مامانت میاد پیشت یه ماه میمونه تو میری.انقدر لحظه ها و روزهای خوش در انتظارته گول این غصه ها رو نخور که می خوان شادیها رو از ما بگیرن!!!
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  13. کاربر روبرو از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده است .

    mina-mina (چهارشنبه 07 آبان 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.