سلام من 25 سالمه وقتی 17 سالم بود ازدواج کردم قبلش هم با هم دوست بودیم ولی از همون موقع خیلی با هم اختلاف داشتیم خانوادم راضی نبودن ولی خودم خیلی دوسش داشتم خیلی زود خدا بهم یه پسر داد ولی مشکلاتمون شروع شد و چون خونه مستقل نداشتیم و مجبور بودیم خونه مادرم زندگی کنیم همه خیلی زود از اختلافاتمون سر در آوردن و به قصد کمک کردن ، باعث جدایی مون شدن البته باید بگم چون الان سه چهار سال از اون ماجرا میگذره من خیلی از بدی هایی که در حقم کرد رو فراموش کردم ، نمیدونم شایدم من مقصر بودم راستش موقع طلاق پیش چند تا مشاور هم رفتم تا از تصمیمم مطمئن بشم ولی حالا بعد از گذشت سه چهار سال احساس میکنم در حق پسرم که حالا هشت سالشه و به یه خانواده واقعی نیاز داره ظلم کردم . بخاطر همین موضوع نمیخام دوباره ازدواج کنم خیلی افسرده شدم قبلا یه زن خیلی شاد و فعالی بودم وقتی متاهل بودم با وجود اینکه زندگیم به شدت تلخ بود ولی درسم رو ادامه دادم و شش ترمه کارشناسی گرفتم و شغل خوبی داشتم ولی این اواخر احساس میکنم کم آوردم از کارم استعفا دادم شوقم واسه گرفتن ارشد ته کشیده و میلم به ازدواج کاملا از بین رفته با اینکه خواستگار خوبی دارم ولی خودمو تو خونه حبس کردم و کارم شده گریه و حسرت .اینم بگم که همسر سابقم حتی یه هفته هم بعد از طلاق صبر نکرد و ازدواج کرد الانم بیشتر پشیمونیم بخاطر پسرمه تو رو خدا کمکم کنین
علاقه مندی ها (Bookmarks)