به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array

    چه ارتباطی با جاری داشته باشم

    سلام
    روز که برادر شوهرم داشت عقد میکرد و وقتی میدیم که چه کارا برای جاریم نمکنن
    خیلی ناراحت میشدم و خودم میخواستم بکشم کنار و زیاد به بردار شوهرم کمک و همکاری نکنم چون نه مادر داره نه خواهر

    اما اومدم اینجا درد دل کردم گفت برو عیبی نداره گذشت کن گذشته رو فراموش کن به هر حال بردار شوهرت کسی جز تو نداره به حرفها گوش کردم

    و به بردار شوهرم در همه موارد از خواستگاری تا برگزاری عقدش حضور پیدا کردم و همراهی و همیاری تا جایی که از دستم برمیآمد

    حالا اومد بگم بعد دو ماه که عقد کردن پاگشا کردمشون با یکی از اقوام بیان خونمون
    دو ساعت مونده به مهمونی یعنی ساعت هشت قرار بوده بیان ساعت 6 از همون اقوامی که قرار بوده بیان متوجه شدم برادر شوهرم با نامزدش نمیان
    زنگ زدم به جاریم میگه شرمنده مامانم مهمون داشت عصر رفتن اینقدر سرم شلوغ شد یادم رفت خبر بدم
    فکر کنید ساعت 6 بعد یعنی دوساعت مونده به مهمونی نمیدونید چه حالی داشتم
    از اعصبانیت داشتم سکته میکردم اون فامیلی که قرار بود بیان بیچاره زنگ زد گفت چی شد گفتم شما تشریف بیارین چه کاری به اونا دارید اونا دوست ندارن نمیان
    گفت نه من حتما میام تهران اما تا هشت خودمون میرسونیم خونتون
    فکرش کن توی تهران بوده دوساعته خودش رسونده اما جاری و برادر شوهرم بیشعورم
    حتی به خودشون اجازه ندادن حداقل زنگ بزن
    دیگه نمیدونم چه طور بیاد رفتار کنم نه میتونم بردار شوهرم بزارمش کنار به هر حال خواهری برادری که از بین نمیره ... از دستشون که ناراحتم چه کار کنم
    تا امروز که دو روزه بردار شوهرم که حتی به خودش زحمت نداده یک زنگ بزنه از منو یا شوهرم معذرت بخوات
    خانمش با اسا ام معذرت خواهی کرده و نوشته شرمنده


  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    من جای شما بودم بهشون بی محلی میکردم ... نه زنگ میزدم نه اس میدادم .... کاریم باهاشون نداشتم .... و البته خیلی عادی و معمولی رفتار میکردم که متوجه بی اهمیتیم نشن
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  3. 3 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    پریا666 (سه شنبه 06 آبان 93), بانوی آفتاب (سه شنبه 06 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 04 آبان 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزيزم توجه نكن
    محل نزار
    بي اهميت باش
    انگار نه انگار ولي اگه كسي حرفي زد يا گفت پاگشاشون كرديد با يه حالت خنده بگو دعوت كردم افتخار ندادن و نيومدن. همين
    به زندگي خودت برس به شوهرت .
    مردها بيشتر از هر چيزي به توجه نياز دارن
    بيخيال

  5. 4 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    پریا666 (سه شنبه 06 آبان 93), بانوی آفتاب (سه شنبه 06 آبان 93), دختر بیخیال (یکشنبه 04 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 04 آبان 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 دی 93 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    340
    سطح
    6
    Points: 340, Level: 6
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 282 در 96 پست

    Rep Power
    28
    Array


    شما هم همین کار رو باهاشون بکن که بی حساب بشین
    صبور باش
    بزار سر موقع اش
    رفتار باید دو طرفه باشه
    اینکار رو بکن که بفهمن معطل کردن و مراسم پا گشا رو بهم زدن چقدر کار زشتیه



    ویرایش مدیر همدردی:
    راهنمایی و مشاوره دادن به مراجعان به معنی این نیست که احساساتمان را در مورد مسائل آن فرد تخلیه کنیم. خود مراجع به اندازه کافی درگیر احساسات آزارنده خود هست.
    برای اینکه دچار آفتهای احتمالی مشاوره نشوید لطفا به تاپیک آفتهای احتمالی مشاوره مراجعه و به دقت مطالعه فرمایید.

    گفتنی هست از تشکر شیدا. در ذیل پست شما بیشتر متعجب شدم!!!!!!

  7. کاربر روبرو از پست مفید aye تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 05 آبان 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    خانم گل، می فهمم ناراحتیت رو.

    مستقیم دعوتشون کرده بودی و قرارمدار گذاشته بودید یا از طریق همون اقوام گفته بودی بیان؟

    شما از هیچ بزرگواری در حقشان فروگذار نکردی. درود بر تو و منش بلندت.
    تو که نباید حرص اشتباهات آن ها را بخوری. نه؟

    عذرخواهی اش را بپذیر و بگذار به حساب بچگانه رفتار کردن. من زیاد دیده ام که زوج های جوان، از این برخوردها دارند و متاسفانه تا زمانی که سر خانه زندگیشان نروند، معنای مهمانی دادن و تدارک دیدن را نمی دانند.

    در فرصت بعد که او را دیدی، بگو که منتظرشان بوده ای و از برهم خوردن مهمانی آن هم وقتی همه چیز آماده شده، کمی دلخور شده ای. او مجددا معذرت می خواهد. در برابر عذرخواهی اش پذیرنده باش و با قلبی باز و رویی گشاده بگو که " اشکالی نداره. حالا ایشالا وقتی رفتید خونه خودتون، دستت میاد چه استرسی داره مهمونی دادن، مخصوصا وقتی مهمونت برات یه عالمه، عزیز باشه و از نزدیکانت باشه و بخوای همه چی بی نقص بی نقص، برگزار بشه"

    اینطوری هم دلخوریت رو انتقال دادی، هم عذرخواهی اش رو شنیدی، هم غیر مستقیم بهش، کار درست رو یاد دادی.

    بعدش هم؛
    تمام شد رفت!
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  9. 8 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    گوش ماهی (یکشنبه 04 آبان 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 04 آبان 93), بانوی آفتاب (سه شنبه 06 آبان 93), برسرک (یکشنبه 04 آبان 93), دختر بیخیال (یکشنبه 04 آبان 93), رزا (یکشنبه 04 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 04 آبان 93), شمیم الزهرا (یکشنبه 11 آبان 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 93 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1393-8-04
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    4
    سطح
    1
    Points: 4, Level: 1
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    بعضی ادما ذاتا مشکل دارن...جاری شما هم ازون دسته آدمهاست که خودش،خودشو خیلی حساب کرده...پس بی خیالش .اینجور افراد لیاقت محبت ندارن...شما هم بی توقع باش نسبت به دیگران تا زندگی واست راحت تر بگذره.

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    مرسی از جواب همه
    البته به اویژه خانم بگم من مستقیم دعوت کرده نه از طریق فامیل
    اونا از طریق فامیل خبر دادن نمیان؟
    ببین چقدر زشته
    یعنی اون فاملیلی که قرار بود بیان که امدن و کلی بهمون خوش گذشت زنگ زد گفت ما زنگ زدیم برادر شوهرت گفتیم کی میرید ما هم بیایم برادر شوهرت گفت ما نمیریم... چون مهمون داریم ....
    جالبه مهمونا مهمونای مادر خانمش بودن نه اونا
    واقعا نمیتونم مهربون باشم و گذشت کنم نمیدونید اولش چه حرصی شوهرم خرد و پدرشوهرم تا مرز سکته رفت و گریه کرد چون شوهرم بهش گفت این دختریه که تو پیدا کردی

    ........ الان هم بعد محرم پدرشوهرم قرار مهمونش کنه اصلن دوست ندارم حضور داشته باشم از طرفی هم میگم نمیشه که آدم با خانواده شوهر قطع ارتباط کنه ....

    اصلن تصمیم دارم دیگه زیاد تحویلش نگیرم
    آخه خیلی به ادبی نه زنگ بزنی نه به من نه شوهرم بعد با یک اس ام اس ببنویسی معذرت میخوام

  12. 4 کاربر از پست مفید tanhai تشکرکرده اند .

    zendegiye movafagh (یکشنبه 04 آبان 93), آویژه (یکشنبه 04 آبان 93), دختر بیخیال (یکشنبه 04 آبان 93), رزا (یکشنبه 04 آبان 93)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم
    احساس می کنم خیلی باتجربه تر و خانوم تر از قبل رفتار می کنی خیلی خوشحالم
    دیدی صبر کردن و خوب رفتار کردنت فایده داشت
    هر چقدر هم که ازش تعریف می کردن و براش سنگ تموم گذاشتن باز هم بلاخره روزی اومد که پدرشوهرت و همسرت ازش دلخور شدن
    این رفتار آدمهاست که اونا رو بلالا یا پایین میاره نه موقعیت خانوادشون و دارایی شون
    شما همین طوری با محبت با همسرت رفتار کن و به پدر همسرت احترام بذار بعد از یه مدت سوگلی اون خونه می شی و عزیز تر از همه
    در مورد اون قضیه هم مستقیما به جاریت چیزی نگو یه کم سرسنگین تر باش باهاش ولی تو جمع بگو و بخند و شاد باش
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  14. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 05 آبان 93), دختر بیخیال (یکشنبه 04 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 04 آبان 93)

  15. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    بعضی خانواده ها چند بار هم می رن و می آن، اما یه مهمونی رسمی به اسم پاگشا دارند. شاید عروس فکر کرده یه دعوت معمولیه، نه پاگشا.
    بعضی ها رسم دارند که عروس را با فامیلهای دیگه دعوت می کنند. شاید عروس با این رفتار خواسته بگه چرا خانواده ام را دعوت نکردی (منظورم تایید رفتار نیست، فقط احتمال را می گم)
    اگر شما به برادرشوهرتون گفتید، شاید عروس خواسته بگه چرا به خودم زنگ نزد دعوت کنه و ....

    به هر حال ممکنه عروس خانم خواسته گربه را دم حجله بکشه. یه موردی خوشایندش نبوده و اینطوری بیان کرده.

    اگه موارد اینطوری و از این سوتفاهمات نبوده،
    به نظر من محازات متناسب با عملش در نظر بگیر دیگه نمی خواد گردن کل فامیل شوهر را بزنی.
    پدر شوهرت می خواد دعوتش کنه، شما را هم دعوت میکنه، واسه چی نری؟ مگه با پدرشوهر مشکل داری.
    اتفاقا برو. خوبشم برو با لباس و آرایش مناسب و اخلاق خوب و لبخند به لب و اعتماد به نفس.

    اون اشتباه کرده، خودت را می خوای مجازات کنی؟ از فامیل و دوست آشنا جدا بشی؟ که بعد هم به این نتیجه برسند که عروس جدید اشتباه نکرده و "تنهایی" خودش ایراد داره؟
    باهاش سرسنگین برخورد کن.
    حتما یه بار حضوری هم به خودش و هم به برادرشوهرت بگو.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  16. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 05 آبان 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 04 آبان 93), آویژه (یکشنبه 04 آبان 93), آرام دل (یکشنبه 04 آبان 93), رزا (یکشنبه 04 آبان 93)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    مرسی از همه
    من هم به خودش زنگ زدم گفتم شما و حامد بیاین که پسر دایی همسرم هست با هم باشیم و شما پا گشا بشین و خانواده محترم هم که دفعه بعد انشاله مزاحمشون میشیم چون مامانش 5 روزی بود از مکه امده بود گفتم مهمون دارن .....
    بعد توی شهر ما رسم اول خانواده عروس دعوت میکنه اونا برادرشوهرم تنها دعوت کردن نه به من نه به شوهرم نه به پدرشوهرم گفتن

    و به بردار شوهرم هم جدا زنگ زدم

    از بی ادبیش بد امد میگه مهمونامون رفتن یادم رفت خبر بدم

    اونا حتی به خودشون زحمت ندادن حتی به پدر شوهرم بگن


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.