سلام دوستان، خواهش می کنم کمکم کنید..!!
8 سال پیش با همسرم که با من اختلاف فرهنگی بسیار داشت ازدواج کردم، ایشان فردی است تحصیل کرده من با ایشان همکار بودیم ،از همان ابتدا متوجه خواهر و مادر دخالتگر و بسیار حسود ایشان شدم، فکر می کردم که ایشان زندگیش برایش،مهم است، پای دخالت ها و توقعات را کم کوتاه می کند. رفته رفته متوجه شدم ایشان در برابر خانواده اش بسیار ضعیف است و مجبور تمام توقعات ایشان از کوچک تا بزرگ را مدیریت کند، تا جایی که خرج دانشگاه، کلاس های موازی وخرج های ریز و درشت اعم از آرایشگاه، پول توجیبی و هزینه های جاری مادر و خواهرشان را،علیرغم وجود،پدر تقبل. کنند.
من با کشیدن کلی دردسر و همکاری با همسرم ایشان را به سمت رفتن از،ایران هدایت کردم که شاید فاصله بتواند آنها را،به خودشان بیاورد ولی بعد از گذر چند ماه آنها هم با خرج همسرم آمدند و حالا درخواست دارند که بیایند و اینجا پیش ما، البته دور شدن دلیل بر کمک رسانی نبود چون تا وقتی که ایران بودیم همسرم ریالی خرج می کرد و درحال حاضر دلار کلان می دهد.....
و نکته جالب در زندگی من این است که من 8 است ازدواج کردم ولی همسرم جلو من با خانواده اش تلفنی صحبت نمی کند همه اتفاق ها در خفی می افتد..
درحال حاضر باردارهستم، خیلی نگران فرزندم هستم که بااین طرزتفکر پدر و خانواده پدریش که چالش های جدیدی را به دنبال دارد چه کنم... واقعا با این همسر بی درایت. نمی دانم چه کنم..!!؟؟؟
لطفا کمکم کنید، ممنونم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)