به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 اسفند 93 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    422
    سطح
    8
    Points: 422, Level: 8
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New2 خاستگارم منو بلاتکلیف کرده چه راهی پیشنهاد میکنید؟

    سلام به همه دوستان عزیز




    دختری26 ساله هستم،دقیقا یکسال پیش در محیط دلنشگاه پسری که 11سال ازم بزرگتره استاد دانشگامون بود و ازم خاستگاری کرد.من ارشدم و ایشون دکتری.از قضا بعد از خاستگاری و اشناییت با ایشون متوجه شدم که از همسایه های منزل قدیمیمون هستند و اشنایی کاملی از ایشون و خانواده هامون حاصل شد.
    واقعیت این بود که این اقا خیلی سعی کرد منو برای ازدواج راضی کنه حدودا دوماهی طول کشید تا منو راضی کرد این اقا رییس یه اداره هست و موقعیت بالایی داره و همون زمان خواهرمو اداره خودش برد سرکار. اوایل اشنایی خیلی به من توجه میکرد ابراز علاقه میکرد ولی از همون اول یه مشکلی وجود داشت و همیشه میترسیدم، این اقا 4 خواهر مجرد با تحصیلات بالا و سن بالای 30داره که توی خونش زندگی میکنن.پدرش ازدواج کرده و دخترا پیش برادرشون هستن.
    از اول این اقا خودشون به من گفت مادرتو ببینم و باهاش صحبت کنم ولی هنوز خاستگاری نیومده.
    ولی کم کم این اقا نسبت به من سرد شد منم قهر کردم و خاستگار داشتم به خانوادم گفتم من میخام با خاستگارم ازدواج کنم و استادمو دوست ندارم در صورتی که عاشقش بودم و فقط از روی لج میخاستم ازدواج کنم.
    وقتی استادم ماجرای خاستگارو از خواهرم شنید دیوانه شد هر روز زنگ میزد و التماس میکرد که من عاشقتم و دوستت دارم تورو خدا یه فرصتی به من بده که با هم ازدواج کنیم منم با این حرفا خاستگارمو رد کردم.
    بعد دوباره با هم خوب شدیم بیشتر دوستش داشتم..
    تا اینکه دوباره ادم سابق شد، بی توجه، درگیر 4 خواهر مجردش که همیشه مخالف ازدواجمون بودن و بی حوصله.
    خودش رفت با شوهر خواهرم و خواهرم صحبت کرد که من عاشق پرگل هستم و نمیخام ازدستش بدم خواهش کرد دامادم با پدرم صحبت کنه که کمی صبر کنن در مورد ازدواجم.
    الان چند ماهی میشه که منو توی اداره خودش برده سرکار و از اینکه اداره پیشش هستم خیالش جمع هست که از دستش نمیپرم ولی از دل من خبر نداره که هم دوستش دارم و هم از ش ناراحتم .سرکار پیشش نمیرم نمیبینمش میگم دلتنگم میشه یا نه .در صورتی که اصلا به من زنگ نمیزنه و من هم 5 ماه میشه که حتی باهاش بیرون نرفتم..بارها و بارها گقته تو فقط مال خودمی اگه زمانی از دستت بدم دیوانه میشم.
    هدف من از مطرح کردن این ماجرا:
    این اقا با من هیچ رابطه ای تاحالا نداشته و اهل رعایت کردن مسایل دختر و پسر هست کاملا مغرور هست و فکر میکنه من هم مثل کارمندای زیردستش هستم.
    من از بلاتکلیفی خسته شدم،الان هم خاستگار دارم و هم دلم پیششه .
    به نظر دوستان من با استادم برم صحبت کنم و مستقیم همه حرفامو بزنم؟نامه بنویسم؟چیکار کنم؟چی بگم؟یا به این قهر عاطفی ادامه بدم؟



  2. کاربر روبرو از پست مفید pargolnaz تشکرکرده است .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    راه حل ساده است ،خیلی صریح و محکم بگید یا بیاد خواستگاری به قصد ازدواج یا همه چیز تمام هست. منتها با توجه به اینکه میگید دلتون پیششه ؛سوال اینه که در صورت مطرح کردن این موضوع و رد درخواست شما از جانب ایشون آیا خودتون میتونید ایشون رو فراموش کنید یا نه؟ اگه نه یکم نگران کننده است.
    ضمنا اختلاف سنیتون خیلی زیاده ،لطفا به اینم فکر کنید؛ و تعلل ایشون تویه این سن برای ازدواج توجیه پذیر نیست.
    پ.ن.: دقت کنید،شما تا فردا ساعت 23:04 دو پست دیگه میتونید ارسال بفرمایید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  4. 11 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 مهر 93), ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 09 آذر 93), pargolnaz (جمعه 25 مهر 93), rayehe (شنبه 08 آذر 93), SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), فرهنگ 27 (جمعه 25 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 24 مهر 93), هم آوا (سه شنبه 02 دی 93), بی نهایت (جمعه 25 مهر 93), رزا (جمعه 25 مهر 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام دوست گرامی

    ایشون در تصمیم گیری گویا مشکل دارند .ایشون هنوز رسمی خواستگاری نیامدند جای سوال است چگونه برای شما وخواهرتون توی ادارشون کار جور کرده وشما نیز موافقت کردید؟

    بهتره عطای اون کار را به لقایش ببخشید وبیشتر از این خودتون را تحقیر نکنید.
    بطور کامل با ایشون قطع رابطه کنید وهر حرفی را منوط به خواستگاری واقدام رسمی از جانب ایشون عنوان کنید.
    ویرایش توسط بی نهایت : پنجشنبه 24 مهر 93 در ساعت 23:59

  6. 7 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 مهر 93), ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), pargolnaz (جمعه 25 مهر 93), SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), فرهنگ 27 (جمعه 25 مهر 93), هم آوا (سه شنبه 02 دی 93), رزا (جمعه 25 مهر 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 اسفند 93 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    422
    سطح
    8
    Points: 422, Level: 8
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.مرسی از راهنمایی هاتون.
    اقای رضا:
    من دوبار به صورت تلفنی قبل از اینکه اداره برم پیشش سرکار بهش گفتم رضا جان کی میای خاستگار؟من خسته شدم چرا تکلیفمو مشخص نمیکنی؟در جوابم گفت تاحالا صبر کردی یه دره دیگه صبر کن تا ازدواج کنیم.در مورد اختلاف سنی دوسه بار به من گفت که من از زیبایی تو میترسم که سنم بالا بره و تو جذابیت خودتو داشته باشی ولی برای من اختلاف سنیمون مهم نیست به لحاظ اخلاقی من بیشتر از سنم میفهمم و این اقا هم اخلاقای بچه گانه زیاد داره.در کل واسم مهم نبوده.اینکه تاحالا ازدواج نکرده درس و بیماری سخت مادرش بوده که 4 سال درگیر بودن و خواهرای مجردش که پیشش هستن.
    چشم به نتیجه کلی برسم میرم پیشش مستقیم و جدی حرفامو میگم.
    در مورد دوست داشتن دفعه قبل که خاستگار داشتم نتونستم جلوی احساساتمو بگیرم و کارم شده بود ناراحتی و گریه.این دفعه دیگه باید به احساساتم غلبه کنم ولی خیلی خیلی سخته.
    جناب بی نهایت:
    اینکه میگید ایشون در تصمیم گیری مشکل دارند درسته.اوایل که با من اشنا شدند خیلی دوق داشتند عکسمو برد به خواهراش نشون بده چند بار به من گفت که به خواهرام گفتم که بیان باهات اشنا بشن ولی خواهراش نیومدن.جبهه گیری کردن و زمانی که ماجرای خاستگاری مطرح شد فهمیدم کل خانواده مخالفن چون 4 خواهر مجرد خونه ایشون هستن و بعد از ازدواج آواره میشن در صورتی که خانواده مرفحی دارن و از پس هزینه های زندگی مستقل برمیان.
    در مورد کار هم واقعا لطف بزرگی در حق من و خاهرم بود و همیشه فاتحه برای مادرش میفرستم.حتی پیش همکاراشون که یه محیط دولتیه منو به عنوان فامیل معرفی کردند و گفتند این خانم برام ارزش زیادی دارند و این چیزا و توی محیط اداره متوجه حرفایی که پشت سر زده میشه هستم.
    من میدونم اشتباه های استادم زیاد بوده ولی از علاقه زیادش هم خبر دارم.من چند ماهه که توی اداره خودم و خواهرم شناخت ازش کسب کردیم.
    من متوجه رفتارای خواهراش هستم زمانی که قرار با هم داشتیم یه جوری بهانه میاوردن تا با هم بیرون نریم و خیلی چیزای دیگه که منو ناراحت کرده.ولی من دنبال راهی هستم تا با رضا صحبت کنم و اتمام حجت کنم .اینکه چطور باهاش صحبت کنم و چی بگم ؟؟؟؟؟؟
    من ادم ارومی هستم و معمولا اهل دعوا نیستم توی این یکسال اعتراضی به رضا نکردم که میدونم واسه خواهرات با من این برخوردا رو کردی و این چیزا...چند باری در مورد بی توجهی هاش بهش گفتم و به من گفت غرغرو ..منم دیگه بهش چیزی نگفتم اون هم فهمید کم کم نسبت بهش سرد تر شدم زنگ و اس ام اس میداد که میدونم ازم ناراحتی و جبران میکنم.در صورتی که هیچ وقت جبران نکرد.با هر قهر من، فرداش با خواهرم صحبت کرد که پرگل ازم ناراحته و شما بهش بگو به دل نگیره.نهایت یه اس عدرخواهی بفرسته....

  8. کاربر روبرو از پست مفید pargolnaz تشکرکرده است .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    بنظر من، شما هیچی به ایشون نگین، باهاشون رابطه ای دیگه نداشته باشین، نه بصورت تلفنی نه حضوری ! هر رابطه ای هست به صورت کاری فقط باشه همین

    ""اگه رفتار شما برایشان سوال بر انگیز بود، میتونین بهشون بگین، که شما یک مرد مستقل هستین، و شغل و شرایطش هم دارین، من متوجه نمیشم که چرا باید منو معطل کنین، شما اگه واقعا قصد ازدواج دارین حداقل باید یک خواستگاری رسمی از من داشته باشین، یا حداقل تا مرحله نامزدی باید پیش بریم تا من هم بدونم تکلیفم مشخص هست یا نه.
    من نمیتوانم این حرف وحدیث هایی که پشت سرم هست و تحمل کنم! ""


    بنظرم این دست روابط درست نیست و اصلا مورد تایید نه من و نه خانواده امه.


    در آخر یسوال از شما دارم، ایشون بخاطر دخالت ها و مخالفت خواهرانشان حاضر نیستن حتی از شما خواستگاری رسمی انجام بدن! بعد شما چطور میخواین با دخالت چهار خواهر شوهر در زندگیتون کنار بیاین؟؟


    آخه غرور و عزت نفس یک دختر پس کجا رفته؟ شما 26 سالتونه ، تا کی میخواین صبر کنین؟ اومدینو ایشون حالا حالا ها نخواستن اقدام جدی ای انجام بدن اون وقت چی؟

    ارزش شما و خانوادتون کجا رفته وقتی ایشون از شما همچین درخواستی دارن که فعلا خواستگار رد کنین تا من بیام خواستگاری؟؟ مگه ایشون شرایطشون مهیا نیست؟
    مگه ایشون فردی مستقل نیستن؟
    پس دیگه چه مشکلی وجود داره که باید یک دختر و معطل کنن؟

    اومدیمو خواهران ایشون هیچوقت راضی نشدن ، اونوقت تکلیف شما چیست؟ تکلیف وقت هدر رفته شما چی میشه؟
    چه کسی پاسخگوی عمر هدر رفته شماست؟
    چه کسی پاسخگوی حرف و حدیثیست که از ارتباط داشتن با این آقا برای شما و خانوادتون درست میشه ، هست؟
    چه کسی پاسخگوی موقعیت های از دست رفته شماست؟

    ایشون؟ خواهرانشان ؟ یا خودتان؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 25 مهر 93 در ساعت 00:47

  10. 11 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 مهر 93), ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), pargolnaz (جمعه 25 مهر 93), SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), فرهنگ 27 (جمعه 25 مهر 93), نادیا-7777 (شنبه 16 اسفند 93), نازنین2010 (جمعه 25 مهر 93), هم آوا (سه شنبه 02 دی 93), من راضیه هستم (دوشنبه 25 اسفند 93), دنیای وارونه (جمعه 25 مهر 93), رزا (جمعه 25 مهر 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 اردیبهشت 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1393-2-31
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    947
    سطح
    16
    Points: 947, Level: 16
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 80 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهر خوبم باور کنید هیچی واسه یه دختر بالاتر و والاتر از عزت نفسش نیست.
    تحصیلات زیبایی خانواده خوب خواستگار خوب همه همه اگه غرورت جریحه دار بشه ارزشی ندارند.اصلا اجازه نده کسی حالا اون آدم هر کی میخواد باشه هرشرایط و موقعیتی داشته باشه هر مشکلی داشته باشه نعوذبالله پسر پیغمبرم باشه ذره ای با احساست بازی کنه.این را با تمام وجودم میگم و دوس دارم کاملا جدی بگیریش.
    اصلا اصلا فکر نکن من با بقیه متفاوتم و اجازه نمیدم کسی بازیم بدد متاسفانه آدم جوری میخوره زمین که خودش هم مات میمونه!
    این آقا به چه حقی اجازه داده به خودش که شما را معطل کنه؟والا قدیما میگفتند زن مظهر نازه و مرد نیاز ولی حالا برعکس شده.
    نمیدونم شاید اشتباه میکنم ولی کاشکی یه جورایی تو ادراه شون هم نمیرفتی آدم حس میکنه قصد این آقا فقط اینه که شما را تو آب نمک بخوابونه و هر موقع میلش کشید تصمیم نهایی اش را بگیره.

  12. 10 کاربر از پست مفید دنیای وارونه تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 مهر 93), ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), idenay (سه شنبه 16 دی 93), pargolnaz (جمعه 25 مهر 93), rayehe (یکشنبه 09 آذر 93), SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), فرهنگ 27 (جمعه 25 مهر 93), نادیا-7777 (شنبه 16 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 02 دی 93), رزا (جمعه 25 مهر 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 اسفند 93 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    422
    سطح
    8
    Points: 422, Level: 8
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.مرسی دختر بیخیال همین کاری که گفتید رو انجام میدم.
    اینکه میگید چطور با 4 خواهر ایشون کنار بیام،این بود که هر4 تا برای ادامه تحصیل قصد رفتن از ایران رو دارند و از روز اول به من گفت خواهرام قرار هست از ایران برن تاحالا که نرفتن.
    ایشون فردی مستقل هست مثلا از افتخاراتشون این بود که خواهرامو بردم مسافرت یا واسشون موبایل خریدم،لپ تاپ خریدم و این چیزا .وقتی به من میرسید میگفت من از این مردا نیستم واسه زن خرید کنم من میگفتم من ازت توقع دارم که برام کادو بخری حتی یه شاخه گل ولی حرف توی کلش نمیرفت.با اینکه همیشه بهش شکایت میکردم پشت گوش مینداخت.
    تصمیم به صحبت جدی با خاستگارم گرفتم و کاملا جدی هستم.
    دنیای وارونه:
    مرسی از صحبت های شما.
    چطور میگید من کار رو قبول نمیکردم؟؟؟؟میدونید چند جا مصاحبه کاری رفتم و ردم کردن؟؟؟من خانواده متوسطی دارم و به این حقوق نیاز دارم.چطور رد میکردم؟؟من خودم بهش گفتم از بیکاری خسته شدم توکه به من محبت نمیکنی دلم به تو خوش باشه پس ببر سرکار سرم گرم بشه.گفتم منو یه شرکتی که اشنا داری ببر سرکار ولی اون منو برد اداره خودش.برای خودم غیرمنتظره بود.کل اداره هرکسی منو میبینه میگه شما و خواهرتون اشنای رییس هستید و این چیزا؟
    یه سری اخلاقای خاص داره مثلا غرور زیاد در حین محبتش.بی فکر بی احترامی میکنه و بعدش پشیمون میشه.
    اطمینان صددرصد به من داره که شیطنت نمیکنم و این چیزا،میگه من خیالم جمع هست مامانت تورو حفظ نگه داشته نمیزاره شیطونی کنی.اداره هم خیالش جمع هست که هیچ مردی سراغ من نمیاد.
    یه جورایی قبلا احساس اینکه منو ازدست میده داشت همش بین حرفاش میگفت که نمیخام ازدستت بدم الان پیش خودش اطمینان داره که از دستم نمیده.
    ولی تصمیم دارم با خاستگار جدیدم صحبت کنم و با اخلاقش اشنا بشم

  14. کاربر روبرو از پست مفید pargolnaz تشکرکرده است .

    من راضیه هستم (دوشنبه 25 اسفند 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    پر گل عزیز گاهی وقتها این خود ما هستیم که خودمون رو بلاتکلیف میکنیم نه طرف مقابل!!! شما هم راه جلوی روته هم بی راهه ولی ترجیح میدی بیراهه بری و خودت رو توجیح کنی و در نهایت

    هم بگی من رو بلاتکلیف گذاشتن...

    وقتی خودت خیالش رو راحت کردی معلومه که اونم اقدام نمیکنه...وقتی میری سرکاری که چندین ساعت در روز وقتت رو با اون میگذرونی و مدام جلوی چشمش هستی چرا باید خودش

    رو به زحمت بندازه؟

    شما نیاز مالی داری که میری تو شرکت این آقا کار میکنی؟؟

    اصلا اگر خاستگاری داشتی که قرار شد وارد یک رابطه جدی بشی چطوری میخوای بری سرکار اونم پیش عشق سابقت؟؟

    بنظر من شما باید یه تکونی به این آقا بدی اونم نه از راه مستقیم که مثلا بهش بگی بیا خاستگاریم شما اولین کاری که میکنید از کارتون استعفا بدید چون به هر حال اولا اگر بنا شد با کسی

    دیگه ازدواج کنید که دیگه نمیتونید برید تو اون شرکت درثانی این استعفای شما باعث میشه که این آقا از این خوش خیالی که شما همیشه هستید بیرون بیاد ضمن اینکه من فکر میکنم

    که این آقا خیلی تصمیمات شما رو جدی نمیگیره پس مصمم باش...

    پرگل جان خودت رو گول نزن و قاطع باش این آقا همه جوره شرایط تشکیل خانواده رو داره پس اگر تا الان جلو نیومده باید بفهمی چرا و به چه علته؟؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  16. 7 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 مهر 93), ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), pargolnaz (جمعه 25 مهر 93), SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), فرهنگ 27 (شنبه 08 آذر 93), نادیا-7777 (شنبه 16 اسفند 93), دنیای وارونه (جمعه 25 مهر 93)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.اصلا نسبت به این ادمایی که رفتار دوگانه دارند..یا مثلا قبل این که دل طرفو بدست بیارند کلی واسش کار می کنند نگاه طرفو جلب کنند ولی بعدش که دل طرف رو بدست میارند میخوان تلافی کنند حس خوبی ندارم.


    ایشون سن بالایی هم دارند ؟!؟ 11 سال کم نیستا ؟! درسته شرایط خوبی دارند ولی بدونید سرد و گرم چشیده روزگار هستند و خوب میدونند احتمالا چه کنند... ایشون که پسر 20 و چند ساله نیستند بگیم شاید میخواد شرایطش بهتر شه.. خانم محترم از قدیم گفتند ادم نقدو به نسیه نمیده.. شما خواستگار جدیدتون رو بررسی کنید بعدش اگه دیدید داره قضیه جدی میشه به اون اقا نهایتش اولتیماتوم بدید که واستون خواستگارا ومده و باید سریع تکلیفو مشخص کنند ... دیگه همه چی مشخص میشه ...

    به هر حال این خواستگارتون هر چی شد یا نشد.. تکلیفتون رو با اون اقا یه بار برای همیشه مشخص کنید.. گفتارو عمل باید متناقض نباشند ..اگه شما رو دوست دارند چرا پاپیش نمی ذارند ... اگه مشکلی هست چرا نمیگند..

    از طرقی شما میگید ایشون مغرور هستند و.. خوب دقت کنید ببنید با این اخلاقای مرد ایندتون میتونید بسازید یا نه.

    ان شالله هر اتفاقی برای شما می افته صلاحتون درش باشه.

  18. 8 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 مهر 93), ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), pargolnaz (جمعه 25 مهر 93), SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), فرهنگ 27 (شنبه 08 آذر 93), نادیا-7777 (شنبه 16 اسفند 93), دنیای وارونه (جمعه 25 مهر 93), رزا (جمعه 25 مهر 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 اسفند 93 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    422
    سطح
    8
    Points: 422, Level: 8
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رزا و فدایی یار عزیز مرسی از راهنماییت...
    میدونم من هم مقصرم که این اقا این طور شده...من یه شرکت خصوصی سرکار نیستم که این اقا بتونه ازم سو استفاده کنه..من یه اداره دولتی سرکارم و این اقا رییس اینجاست.
    بعد از ازدواج با هر شخص دیگری از اینجا انصراف میدم،ولی الان به پولش نیاز دارم برای دکتری هم هزینه هایی دارم که بایداز پسش بربیام.
    بزرگترین مشکل من نداشتن جدیت در برخوردام بوده که کار به اینجا کشیده شده...سعی میکنم جدی باشم همیشه برای اینکه طرف مقابلم ازم ناراحت نشه گله و شکایه نمیکنم که کاملا اشتباه بوده و کار به اینجا کشیده شده ....
    این اقا از روی غرورش نمیگه مشکلش ازدواج خواهراشه.چند بار غیرمستقیم توی حرفاش گفته که خواهرام نمیرن تنهایی بتونم نفس بکشم .خدارو شکر اینجا همه غریبه هستن ماجرای کارهاشو براتون تعریف کردم همه میگید اشتباه در کار رضا وجو داشته..ولی وقتی به خودش میگم میگه از گل نازکتر بهت نگفتم و دوست داشتن من نسبت بهت ثابت شدست...بعضی اوقات پیش خودم میگم نکنه من زیاد حساس شدم.
    در مورد این خاستگار جدید هم قرار برای اشنایی گداشتیم تا باخودش و خانوادش اشنا بشم و اگه احساس کنم کیس مناسبی هست و زمانیکه اشنایی خانواده ها تموم شد به این اقا رضا هم میگم خاستگار دارم و میخام ازدواج کنم.

  20. 3 کاربر از پست مفید pargolnaz تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 08 آذر 93), من راضیه هستم (دوشنبه 25 اسفند 93), رزا (شنبه 26 مهر 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فکر نکنید من یک پیرمرد 40-50 ساله هستم که از زنم جدا شدم
    توسط محمد 93 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 شهریور 95, 08:19
  2. مادر شوهرم حرمت ها را شکسته-پیشنهاد عجیب مشاور!!
    توسط z_vahed در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 مرداد 91, 10:12
  3. خواستگاری و چالش های پیش رو
    توسط جاودان در انجمن انتخاب و خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 مرداد 90, 09:57
  4. اخرین ارقام دستمزد هنر پیشه ها
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 مرداد 89, 18:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.