سلام به همه دوستان عزيز
اميدوارم حال همگي خوب باشه.
قبلآ من مشكلم را در رابطه با انتخاب همسر واختلاف نظرم با خانواده خودم در اين رابطه مطرح كردم.من 27ساله هستم وگفتم كه ما از لحاظ اقتصادي و غيره از طبقه مرفه جامعه هستيم وخانواده من اعتقاد دارند كه من بايد با فردي در سطح خودم ازدواج كنم.
وگفتم كه يكي از دغدغه هاي من اين است كه برام ثابت بشه كه فردي كه آمده خواستگاري من مرا در درجه اول بخاطر خودم
بخواد نه بخاطر وضعيت مالي و خانوادگي.دوستان عزيز هم لطف كرده و مرا راهنمايي كردند كه از همگي سپاسگذارم.
در ضمن من تا همين چند وقت پيش به هيچ پسري علاقمند و دلبسته نشده بودم تا اينكه حدود سه هفته پيش كه براي انجام كاري به
دفتر يكي از دوستان رفتم متوجه نگا ههاي پسري شدم كه هرازگاهي مرا زيرنظر داشت.احساس كردم كه سالهاست اين آقا را ميشناسم.فرداي اونروز دوستم تماس گرفت و گفت كه اون آقا كه از مراجعه كننده هاشون به دفتر هست خواسته كه دوستم واسطه بشه تا اگر شرايط جور باشه ومن قبول كنم با منزل ما تماس بگيره واسه خواستگاري.
به اسرار دوستم رفتم دفتر و اون آقا هم آمدن.با هم صحبت كرديم و ايشان مسايلي را صادقانه به من گفتند.من متوجه شدم كه خيلي با هم اختلاف داريم از لحاظ خانوادگي و سطح اقتصادي.پدر ايشان بنا هستن. خود ايشان فوق ديپلم فلسفه هستن.البته من براي پدرايشان و شغل شريفشون ارزش و احترام زيادي قايلم ولي نمي شه منكر اين اختلاف طبقاتي زياد شد.من به ايت آقا خيلي علاقه مند شدم.بنظر من حتمآ لازم نيست آدم يك نفر را سالها بشناسه بعد بهش علاقه مند بشه.
در ضمن اين آقا پسر بسيار خوش چهره وبا محبت و طبق تحقيقات من پاك ومتين هستند.از لحاظ ايماني و اعتقادي واخلاقي هم مورد قبول من هستن.در ضمن اگر در زندگي پول و تيپ و قيافه برام اهميت داشت تا حالا ازدواج كرده بودم.الان دچار سر درگمي و دودلي شدم و نميدونم چكار كنمآيا اين موضوع را با خانواده مطرح كنم؟
با آرزوي موفقيت براي همه دوستان عزيز
علاقه مندی ها (Bookmarks)