به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مرداد 94 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    595
    سطح
    11
    Points: 595, Level: 11
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    داییم جواب رد به خواستگاریم از دخترش داد، خواهان دخترش هستم چه باید بکنم ؟؟

    سلام خیلی خوشحالم که با این انجمن اشنا شدم بزرگواران راستش از مشخصات خودم بگم که من 23 سالمه شغلم ازاد (بازاری) هستم واز همه لحاظ سالم هستم(سربازی هم رفتم) راستش من حدودا 4 الی 5 سالی است که به ایشون علاقه داشتم ولی خوب به دلیل کمی سن ایشون بنده از عنوان کردن این مطلب با خانواده ناتوان بودم تا این که یکی دو هفته پیش که وقتی فهمیدم خواستگار برای ایشون امده یهو رگ غیرتم گل کرد وهمه چیز رو به مادر بزرگوار گفتم وچون مادرم هم که از خداش بود من با دختر برادرش ازدواج کنم بنده خدا قدم پیش گذاشت وبا خواهر بزرگترم قدم جلو گذاشتن وقرار شد که روز بعدش خبر رو به ما بدن ولی وقتی روز بعد نزدیکی ظهر بود که زنگ زدن البته زن داییم گفت که داییت با این ازدواج موافق نیست و گفته سن دخترم (15)کم است و دخترم باید درس بخونه و خلاصه گفت ببخشید این رو هم بگم که همه خانواده داییم موافقندبه جزئ داییم که حرف اول واخر رو تو خون اون میزنه ولی وقتی این خبر رو به مادرم گفتم ایشون از روی ناراحتی پیشنهاد خواستگاری از دختر خاله ام که انها هم مثل هم هستن رو داد و برای حرف زدن با خاله ام به خانه انها رفت حالا شما بزرگواران بگید چکار کنم موندم سر دوراهی به حرف دلم گوش کنم یا مادرم (ببخشید سرتون رو درد اوردم)

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    به همدردی خوش اومدی
    اگه مخالفت داییتون سن دخترش هست میتونیدبگیدصبرمیکنید تاچندسال دیگه...واقعا هم حق باداییتونه...15سال خیلی کمه!!!
    خودشماهم سنی نداری پس میتونیدحداقل دوسه سال صبرکنیدتابعدازدرسش!!

    ازدخترخالتون هم خوشتون میاد یعنی موردپسندتون هست یافقط به خاطراینکه ازدایی جواب رد شنیدین اینکارومیکنید!!؟؟بهتره بیشتترفکرکنید وباعجله تصمیم نگیرید...
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  3. 5 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    .saber. (پنجشنبه 27 آذر 93), SpecialBoy (سه شنبه 22 مهر 93), terme00 (سه شنبه 22 مهر 93), کامران (جمعه 25 مهر 93), مسلم بن عقیل (یکشنبه 25 آبان 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مرداد 94 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    595
    سطح
    11
    Points: 595, Level: 11
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله بزرگوار بیشتر مخالفت داییم به خاطر سنشون است واگر مشکل دیگه ای باشه که نیست الله اعلم در جواب سوال دومتون باید بگم که مادرم چون از مخالفت برادرش ناراحت شده بود دست به این کار زد وسریع شب بعدش دست به این کار زد

  5. کاربر روبرو از پست مفید مسلم بن عقیل تشکرکرده است .

    SpecialBoy (سه شنبه 22 مهر 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    پس میدونیدکه داریدباعجله وبدون فکر جلومیرید
    مادرتون روآروم کنید وبهش بگیدپدره وحق داره وسن دخترش پایینه
    اماایمکارونکنیدو ازچاله بیفتیدتوی چاه!!!
    خودتون باداییتون صحبت کنیدکه اگه تاسه سال دیگه صبرکنم بازهم مخالفید؟ببینیدچی میگه؟یادوباره خانوادتون اینکاروانجام بدن
    بادخترداییتون صحبت کردین...ایشون هم راضیه

    درضمن اگه زیادهم مصرنیستیدبزاریدسرفرصت شایدموردمناسبتری پیداکردید...
    بالاخره آدم خواستگاری میره یانه میشنوه یابله!!!پس دلخورنشید...طبیعیه
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  7. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (سه شنبه 22 مهر 93), مسلم بن عقیل (یکشنبه 25 آبان 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    همین که داری با مادرت همکاری می کنی و مخالفت باهاش نکردی نشان می ده داییت حق داشته !
    یه خورده بزرگ شو و بعد اقدام به ازدواج کن

  9. 10 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    inventor (سه شنبه 22 مهر 93), nikon (چهارشنبه 23 مهر 93), paiize (چهارشنبه 23 مهر 93), paniz93 (یکشنبه 25 آبان 93), SpecialBoy (سه شنبه 22 مهر 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 22 مهر 93), گوش ماهی (شنبه 26 مهر 93), مسلم بن عقیل (یکشنبه 25 آبان 93), اثر راشومون (سه شنبه 22 مهر 93), دختر بیخیال (دوشنبه 28 مهر 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 تیر 94 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 73 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست من، سلام
    15 سال به نظر خودت خیلی کم نیست؟ الان سال 2014 هستیم...
    سن شما هم که تازه به 23 رسیده. من 25 سالمه. از پارسال تا حالا حس می کنم کلی عوض شدم و کلی درس گرفتم از زندگی. حتی نسبت به دوماه پیش !
    حالا شما تصور کن همسرت کلی سنش از شما پایین ترم باشه. باز اگه شما 23 ساله بودید و ایشون 20 ساله هم خوب بود. این جوری هم به شما سخت خواهد گذشت هم به ایشون ( به نظر من حقیر)
    قدری صبور باشید و به خودتون فرصت بدید.
    از مقاله های سایت استفاده کنید، زندگی فقط این نیست که یه پسرو یه دختر کنار هم زندگی کنن.
    آرزوی خوشبختی می کنم براتون.
    موفق باشید

  11. 5 کاربر از پست مفید inventor تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 22 مهر 93), کامران (جمعه 25 مهر 93), مسلم بن عقیل (یکشنبه 25 آبان 93), اثر راشومون (سه شنبه 22 مهر 93), سنجاقک ابی (چهارشنبه 23 مهر 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مرداد 94 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    595
    سطح
    11
    Points: 595, Level: 11
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در جواب کاربر بزرگوار داود.ت باید بگم که بزرگوار چون مادرم خیلی ناراحت شده بود اقدام به این کار کرد .یک چیز دیگه که باید بگم اینه که از موقعی که جواب رد به من دادنداصلا وقتی اسم از داییم خونه میاد کلی من رو دعواوتمسخر(درست نوشتم) میکنند. البته معنای مسخره کردن رو دراین مواقع خودتون بهتر میدونید . ودر جواب کاربر inventor باید بگم چون شهرمون واقعا برای دختر15 سال هم زیاده .چون دور وبر خودمون هم واز فامیلا بودن و هستند که در این سن ازدواج کردند .در مورد تجربه هم که شما درست میگید ولی همون طور که گفتم براش خواستگار امده بودند برای همین من اقدام کردم

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مسلم بن عقیل نمایش پست ها
    در جواب کاربر بزرگوار داود.ت باید بگم که بزرگوار چون مادرم خیلی ناراحت شده بود اقدام به این کار کرد .یک چیز دیگه که باید بگم اینه که از موقعی که جواب رد به من دادنداصلا وقتی اسم از داییم خونه میاد کلی من رو دعواوتمسخر(درست نوشتم) میکنند. البته معنای مسخره کردن رو دراین مواقع خودتون بهتر میدونید . ودر جواب کاربر inventor باید بگم چون شهرمون واقعا برای دختر15 سال هم زیاده .چون دور وبر خودمون هم واز فامیلا بودن و هستند که در این سن ازدواج کردند .در مورد تجربه هم که شما درست میگید ولی همون طور که گفتم براش خواستگار امده بودند برای همین من اقدام کردم
    شاید مادر شما گفتن خودکشی کنید ، چون ناراحت هستن باید خودکشی بکنید ؟
    متاسفانه شما هنوز فرق احترام و زیردست بودن رو متوجه نشدید و اگر هم ازدواج کنید نمی تونید از همسرتون مقابل بقیه دفاع کنید و شاهد دعواهای گسترده ایی بین خانواده و همسرتون خواهید بود .
    یه چیز رو یادتون باشه ، خودتون اجازه دادید کسی شما رو مسخره کنه ، حرف من دعوا و توهین نیست که شروع کنید ، بلکه به گذشته نگاه کنید ببینید چرا هنوز کسی رو شما حساب باز نمی کنه و بقیه براتون تصمیم گیر هستند
    ---
    بابت این دختر خانم هم ، اجازه بدید سنشون بیشتر بشه ، با داییتون صحبت کنید که دخترشون سن مناسب رسید دوباره خواستگاری اقدام می کنید ( حداقل 2 الی 3 سال )
    که البته از نظر من کار منطقی نیست ، چرا چون شخصیت شما و اون دختر خانم تغییر خواهد کرد

  14. 5 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    gelareh55 (جمعه 25 مهر 93), inventor (پنجشنبه 24 مهر 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 23 مهر 93), مسلم بن عقیل (یکشنبه 25 آبان 93), دختر بیخیال (دوشنبه 28 مهر 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام.شرایط منم مثه شما بود.موقعی که من رفتم خواستگاری دختر خالم .نوزده سالم بود و نامزدم چهارده سالش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    با داییم اینا رفتیم خونشون.گفتن یه هفته وقت می خوایم.بعد یه هفته م جواب دادن که قبوله.البته خود نامزدم زیاد راضی نبود.یعنی نمی تونست منو که پسر خالش بودم به عنوان شوهرش قبول کنه ولی الآن خدا رو شکر وضع بهتره.
    حالا پیشنهاد من.شما بهتر بود همون اول به جریان رسمیت می دادید و می رفتید خواستگاری. حالا یه جوابی می دادند دیگه.بالاخره رسمیت داشت.تکلیفت معلوم بود.حالا هم اشکالی نداره با داییت حرف بزن بگو لااقل بزار یه بار بیام خواستگاری.ببینیم حرف حسابتون چیه!!!
    من الآن یه ساله با دختر خالم نامزد کردم.قرارم نیست تا یه سال دو سال دیگه عقد کنیم.پس تو هم می تونی هم چین کاری کنی.یعنی اگه دختر داییت موافق وصلت با تو باشه یه نامزدی بکنید که مرغ از قفس نپره . بعد از اون یکی دو سال دیگه عقد کنید.
    فقط یه نظر و شاید یه راه حل بود.تاپیکاتو دنبال می کنم.امیدوارم که خوشبخت بشی.گرچه فکر نکنم تو این تالار با اقبال بلندی روبرو بشی..تو موضوع هایی که من در رابطه با همین موضوع نامزدم و سن کمش گذاشتم اکثریت دوستان گفتن که کارت اشتباهه و باید می ذاشتی بزرگتر شه و شخصیتش شکل بگیره و از این حرفا..به هر حال من ادامه دادم.الآنم دوسش دارم و اونم دوسم داره تا حدی . بالاخره گذشت زمان لازمه.توکلم به خداست.توکلت به خدا باشه رفیق.یا علی

  16. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    مسلم بن عقیل (یکشنبه 25 آبان 93)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مرداد 94 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    595
    سطح
    11
    Points: 595, Level: 11
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیزی که نظر دادن دستشون درد نکنه .راستش دلم از این بابت برای خودم میسوزه که حتی یک بار هم با دختر داییم در این مورد صحبت نکرده بودم. و اون شبی هم که مادرم با خواهرم برای اجازه گرفتن رفته بودن من سر کار بودم ونتونستم همراهشون برم یعنی اینحا این رسم و رسومات نیست .ولی روز بعد که جواب رد دادند .از اون روز به بعد خودم خواستم با داییم صحبت کنم یا برادر بزرگترم که معلم روانشناسی هستد رو پیش ایشون بفرستم که باز هم اگر نشد خودم اقدام کنم یا داییم صحبت کنم یا موقع مدرسه رفتن دختر داییم ازش بپرسم که نظرش درباره من چیه. از این که میگم بیرون و دور از چشم داییم چون داییم خیلی ادم خشک مذهبی وبی... هستند حالا دوستان به نظر شما چه کنم پیشاپیش ممنون از همدردیتون


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 86
    آخرين نوشته: شنبه 29 اردیبهشت 97, 00:23
  2. یک خواستگار برای من اومده، لطفا راهنماییم کنید
    توسط آوای دل در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 31 مرداد 94, 12:45
  3. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 فروردین 94, 16:14
  4. دلبسته یا وابسته ؟ آیا این انتخاب صحیح است یا غلط .... ؟؟!!
    توسط reza_ss در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 07 مرداد 90, 16:59
  5. راهنماییم کنید-خواستگارجدید
    توسط النا61 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 23:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.