با سلام
خدمت دوستان عزیز بخصوص پارسا عزیز و بانو رزا که نقش بسیار بسزایی تو این دوماه
برای سازش بنده داشتند وحتی از طریق پیام خصوصی پیگیر مشکل بنده بودند که حتی
اشنایان بنده اصلا نمیپرسن زنده ای و مرده البته از دیگر دوستان هم نباید غافل شد به هر
حال همه تون کمکم کردید
http://www.hamdardi.net/thread34965-6.html#post353460
با پافشاری بانو رزا برای اینکه تا قبل دادگاه هرجور شده باید با خانمم حضوری صحبت کنم بنده هرجور شد با مادرخانمم شخصا صحبت کردم و با راهنمایی که رزا جان و پارسا کردند
تونستم کاری کنم که بزارند با خانمم حضوری صحبت کنم و اونام دنبال همین بودند تو این مدت با اینکه واسطه داشتم به هر حال با خانمم صحبت کردم و فرداش از طریقه مدسه خانمم با کمک
مشاورشون برامون وقت گرفتند تا امروز بریم مشاوره ساعت ده صبح که رفتم اونجا دیدم تو سالن اتظار نشستند و پارسا خانمم چادر نداشت
و من بسیار ناراحت شدم نمیدونم حالا شاید کارم درست نبود اما تعصبی شدم گفتم کو چادرت من زیاد به این حساس نیستم اما توقع داشتم وقتی دارن پا برای سازش میزارن لااقل ب خاطره
دلخوشی من چادر سرش کنه مثلا من که حلقه مو دستم کرده بود بماند ......
ابتدا با خانمم صحبت کردند بعد با من(تو این فاصله ب مادر خانمم گفتم شما باید میگفتی چادر سرش کنه حداقل برای الان دیگه هیچی نگفت با مادر زنم تا تونستم نرم و محکم صحبت کردم
حتی گفتم من از ته قلب بخدا دوستون دارم حداقل قدر اون چایی که هی سرد میشد باز داغ میکردی میزاشتی جلوم رو میدونم نمک بخورم نمکدون نمیشکنم گفتم مامان من برای خانوادم تضمین نمیدم
اما اگر شما به من اعتماد داری و میدونی میتونم زندگی راه ببرم از بحث دخالت خانوادم بگذرید من که میدونم مشکلتون بیشتر بامنه فکر مکینید دخترتونو میخام ازتون بگیرم
اما مامان منو باید هم شما هم خانوادم درک کنید بالاخره امروز اگر اونا کمک نکن شما کمک نکنی ما چجوری میخایم بریم سر خونه زندگی پس بدونید من از همه طرف روم فشاره حتی تند بودنم
پس منو درک کنید نترسید بزارید مستقل بشم (حتی گفتم دخالتا خانوادمو بگو ک سکوت کرد) گفتم اگر اعتماد نداری و حتی زنمم منو دوست داره بخدا بخاط شما طلاقش میدم اما بشینید
سبک سنگین کنید به خانمم گفتم که اگر تو واقعا منو دوست داری و بم اعتماد داری باید ی سری چیزارو تحمل کنی که بریم سر خونه مون اما اگر نداری خواهشا پدر مادرمو نکش وسط
همین الان منو بخیرو تورو بسلامت گفت نه بهت اعتماد دارم پس گفتم اگر سازشمون کامل شد دیگه نبینم عین بچه یهو بگی نمیخام الان اگه نمیخای راهتو جدا کن و میترسی فقط بدون
دوستم نداری و لی منی که دوست دارم بازم اگر حرفی بشنوم از خانوادت جبهه نمیگیرم بخاطره تو کوتاه میام توم باید اینجوری باشی که دیگه حرفی نزد
------
اول خانمم رفت داخل بعد من بعدش جفتمون مشاوره گفت مهم اینکه شما همدیگرو بخاید تا من ادامه بدم اگرنه خداحافظ ...دیگه اخرش که با هم میخاستیم بیایم بیرون گفت یک دست
محکم برای خدافضی بدید این یکی شل بود یکی بعدی محکم محکم چهارشنبه میخاد خانواده من و خودمو بینه -هفته اینده یکشنبه خانواده خانمم و خودشو
دوشنبه هم خودم با خانمم مجدد برای نتیجه گیری فقط گفت نتیجه میگیرید مشکل شما حاد نیست فقط باید سیاست دوطرفه داشته باشید گذشته رو هم خاک کنید
گفت اگر انشالا کنار امدید شما وخانمت باز هم شماوره رو ادامه بده
فعلا رفتوامدتان قطع باشه ........
مرسی
پیشاپیش منتظر پیشنهادات و انتقادات دوستان هستم
ایشالا تاپیک بعدی اشتی قطعی و جعبه شیرنی باشه و این سازش کم رنگ نشه
یا حق
علاقه مندی ها (Bookmarks)