به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 تیر 94 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 73 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شک و تردید در انتخاب من به عنوان همسر بعد از گذشت یک ماه اشنایی

    سلام
    وقت دوستان به خیر
    اگه اجازه بدین بی مقدمه برم سر اصل مطلب
    حدودا یه ماهی میشه با یه دختر خانوم آشنا شدم. معرفی از طرف فامیل(نسبت فامیلی دور) بود. خیلی تعریف کرده بودن.
    همشهری هستیم، خونواده ها تقریبا میشه گفت مثل هم هستن و تو محیطی مشابه بزرگ شدیم. هردو تحصیل کرده هستیم.
    معیارامون خیلی به هم نزدیکه. تو این مدت که با ایشون صحبت کردم وقتی از ایشون سوال می پرسیدم طوری بود که انگار دارن جای من جواب میدن.
    منتهاش احساس می کنم هنوز به پختگی لازم نرسیدن. تو بعضی چیزا خیلی رویاپردازی می کنن و خیلی ایده آل بودن براشون مهمه.
    من شرایطم خیلی خوب نیست اما بدم نیست. یه ماشین دارم، یه خونه کوچیک که به اسمم نیست ولی بابا و مامانم برای من آماده کردن. سرکار هستم و تو یه شرکت به عنوان مهندس طراح مشغول به کارم.
    25.5 ساله هستم و همیشه سعی کردم پاک زندگی کنم. تا به حال رابطه ای با دختری نداشتم و دوست دارم همسر ایندمم از این نظر مثل من باشه. که ایشون هیمن طورن.
    قرار اول با این دختر خانوم که در حضور یکی از اعضای خونوادمون از هر طرف بود مختصر و صرفا در حد معرفی کردن بود. همونجا بود که من فک می کردم می تونه گزینه خوبی باشه برای ازدواج.
    بعد از گذشت ده روز قرار دوم رو ترتیب دادیم.(نکته این که ما تو یه شهر نیستیم اما ایشون از شانس خوب ما دانشگاه تو شهر ما قبول شدن) ایشون طوری اومده بود که به من بگه نه. و تقریبا هم گفت نه. خیلی حس بدی داشتم . عرق سردی رو بدنم حس می کردم اما...
    اما من ازش خواستم بیشتر صحبت کنیم. 2 ساعتی باهاشون صحبت کردم و خدا رو شکر قدری دیدشون نسبت به من عوض شد. گویا قصد ازدواج نداشتن یا این که پیشینه خوبی از من و خونوادم نداشتن و فکر می کنم منو مثل پدرم می دونستن. خونواده پدری من خیلی مذهبی هستن و ایشون هم چنین برداشتی از من داشت. مثلا سخت گیری تو حجاب، اخلاق خشک و ... تو ذهنشون بود از من.
    ولی من واقعا این جوری نیستم و این رو هم نشون دادم و ایشون دیدشون نسبت به من عوض شد.

    البته از این که قرار باز هم در حضور خونواده بود ناراحت بودن. ایشون گفتن که دوست ندارم تحت فشار خونواده ها مخصوصا حالا که فامیل هستیم قرار بگیرم و بخوام تصمیم بگیرم.
    من هم به ایشون حق دادم. فکر می کنم ایشون گزینه خوبی برای من بود. اخلاقشون به صورت کلی تو همون جلسه دوم نظر منو جلب کرده بود.
    حجب و حیای خاص، هوش بالا، دید رو.شن فکرانه، اخلاق خوب و مهربون بودن و هدف های خوب تو زندگی و معیارای مشترک با من.
    منم که نمی خواستم ایشون رو از دست بدم قبول کردم ملاقات بعدی بدون این که خونواده ها در جریان باشن انجام شه. و ایشون به خونوادش بگه که من 2 تا 3 هفته فرصت برای فکر کردن می خوام طوری که خونواده من بعد از این قرار تماس بگیره با خونواده ایشون و جواب بخواد و مادر ایشون این جواب رو بده که دخترم خواسته دو - سه هفته فکر کنه./
    تو این مدت هم ما همدیگرو ببینیم.
    خلاصه کنم که ما الان این دو هفته قرار پنهانی رو پشت سر گذاشتیم. لازمه بگم نه من اهل دروغ گفتن هستم نه ایشون ولی شرایط باعث شد اینکارو انجام بدیم.
    سه چهار بار همدیگرو دیدیم. حتی یه روز رو کامل از صبح تا غروب در کنار هم بودیم. در کنارش تو محیط مجاری هم با هم صحبت می کردیم. البته هر دو می دونستیم که محیط مجاری فایده ای نداره. ولی خب چون زمان محدود بود ازش استفاده کردیم.
    قرارای خوبی بود. من خیلی بهتر ایشون رو شناختم و ایشون هم شناختی نسبت به من داره الان.
    البته همین چند روز پیش بود که قرار رسمی از طرف خونواده ها هم گذاشتیم(بعد از همون دو سه هفته که عرض کردم و تماس مجدد خونواده ها و تنظیم قرار)
    و نکته این که نگرانی که ایشون داشت بی مورد نبود. و حالا هر دو خونواده منتظر جواب هستن.
    ایشون خیلی نگرانن. من احساس می کنم سخت گیر هستن. از من خواستن یه هفته هیچ تماسی باهاشون نداشته باشم که بتونن تصمیم بگیرن. خیلی هم خوب هست.
    چیزی که مهمه من تو قرار آخر سوالای جدی تر ی پرسیدم و تقریبا میشه گفت ایشون رو انتخاب کردم. و باید بگم که ایشون رو الان دیگه دوست دارم و وارد رابطه احساسی هم شدم دیگه. البته کاملا احساسی نیست. خیلی فکر کردم سه سری کتاب مطالعه کردم. قبلا هم یه دوره آشنایی دو ماهه با یه دختر که کاملا خونواده ها ازش خبر دار بودن رو داشتم و بی تجربه نیستم. می خوام بگم شاید 80 درصد با منطق انتخاب کردم...
    اما ایشون از اول دیدش منفی بود و خیلی نگران نشون میدادن. من خیلی سعی کردم منو بهتر بشناسن. اما نمی دونم چرا این قدر نگرانن. نمی دونم شایدم ناز کردن های دخترونه باشه !
    الان حال من هم خوب نیست. منتظر جوابم. من هم نگران. دوست ندارم ایشون رو از دست بدم.
    نظر دوستان چیه؟
    صحبت زیاده اما خواستم شرح حالی داده باشم و سوالی پرسیده بشه تا بیشتر ریز شیم...
    می خوام بدونم چطوری می تونم اعتماد ایشون رو در جهت درست که هم به نفع ایشون باشه هم من جلب کنم؟ ایشون حس می کنم بیشتر نگرانیش اخلاق خوب و درآمد بالاست. و اینده مبهم. احساس می کنم خیلی رویا پرداری کرده در مورد ازدواج و انتظار داره با ازدواج شرایطش به کل عوض شه.
    من در حال حاضر برای درآمد نمی تونم نیازشون رو بر طرف کنم اما ظرف 3-6 ماه آینده می تونم. آدمی هستم که خیلی دوست دارم پیشرفت کنم و براش سخت کار می کنم. ایشون هم چنین انتظاری داره و من اینو در خودم میبینم. بچه هم که نیستم که احساسی حرف بزنم به توانایی خودم ایمان دارم...
    احساس می کنم یه سری کمبود هایی که تو زندگی داشتن رو می خوان تو زندگی مشترک نداشته باشن. منم دقیقا همین طوریم. و هدفم اینه که یه زندگی خیلی خوب بسازم. حالا تا چه حد بتونم موفق شم رو نمی دونم اما تلاشم رو می کنم.

    راهنمایی می فرمایین الان باید چیکار کنم؟
    ممنونم

  2. 2 کاربر از پست مفید inventor تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), SpecialBoy (شنبه 19 مهر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام برادر گرامی

    درک می کنم که انتظار براتون سخت هست اما خب باید این موارد خواستگاری را پذیرفت. به هر حال نتیجه خواستگاری ممکنه به دل ما نشه.و به نظرم باید تا لحظه عقد 50-50 فکر کرد.

    به نظر من برای اینکه ایشون نگرانی نداشته باشند یا نگرانیشون کمتر بشه به تایید یک نفر یا چند نفر نیاز دارند. مثلا تو تحقیقات و یا تایید خانواده اش.

    قسمتی که شما می تونید توش دخالت داشته باشید اینه که با ایشان مشاوره ازدواج برید این طوری با اطمینان قلبی بیشتری جلو می رن.

    من فکر می کنم تو خواستگاری ها پسرها زودتر به نتیجه می رسند ولی دخترها سخت تر و دیرتر و دخترها اتفاقا به تعداد جلسات بیشتری نیاز دارند...

    این طبیعیه که نگران هستند. شما زیاد نگرانیتون را از نگرانیشون جلوه ندین و یه جوری هم نباشید که ایشون خیالشون کاملا از داشتن شما راحت باشه! یعنی زیاد بهشون نزدیک نشید.از طرفی هم یه جور نشه که فکر کنند که پیش شما ارزش ندارند. (نه این ور بوم. نه اون ور بوم)
    منظورم اینه که یه حد تعادلی را در نظر بگیرید و حول همون حد بهشون نزدیک باشید. یه جورایی حالت خوف و رجا...

    الان هم به نظر من تا همون موقع مقرر هیچ تماسی نگیرید. در اون موقع مقرر تماس بگیرید و پیشنهاد مشاوره ازدواج خوب هست.


    دعا می کنیم آنچه که به صلاح شماست رخ بدهد و نه لزوما آنچه که خودتان می خواهید.
    موفق باشید.

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : یکشنبه 20 مهر 93 در ساعت 01:24

  4. 10 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), asal2013 (یکشنبه 30 آذر 93), elham.e (پنجشنبه 01 آبان 93), inventor (یکشنبه 20 مهر 93), maedeh120 (یکشنبه 20 مهر 93), redalatkhah (چهارشنبه 23 مهر 93), reihane_b (سه شنبه 22 مهر 93), واحد (شنبه 26 مهر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 01 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 20 مهر 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 تیر 94 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 73 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام برادر گرامی

    درک می کنم که انتظار براتون سخت هست اما خب باید این موارد خواستگاری را پذیرفت. به هر حال نتیجه خواستگاری ممکنه به دل ما نشه.و به نظرم باید تا لحظه عقد 50-50 فکر کرد.

    به نظر من برای اینکه ایشون نگرانی نداشته باشند یا نگرانیشون کمتر بشه به تایید یک نفر یا چند نفر نیاز دارند. مثلا تو تحقیقات و یا تایید خانواده اش.

    قسمتی که شما می تونید توش دخالت داشته باشید اینه که با ایشان مشاوره ازدواج برید این طوری با اطمینان قلبی بیشتری جلو می رن.

    من فکر می کنم تو خواستگاری ها پسرها زودتر به نتیجه می رسند ولی دخترها سخت تر و دیرتر و دخترها اتفاقا به تعداد جلسات بیشتری نیاز دارند...

    این طبیعیه که نگران هستند. شما زیاد نگرانیتون را از نگرانیشون جلوه ندین و یه جوری هم نباشید که ایشون خیالشون کاملا از داشتن شما راحت باشه! یعنی زیاد بهشون نزدیک نشید.از طرفی هم یه جور نشه که فکر کنند که پیش شما ارزش ندارند. (نه این ور بوم. نه اون ور بوم)
    منظورم اینه که یه حد تعادلی را در نظر بگیرید و حول همون حد بهشون نزدیک باشید. یه جورایی حالت خوف و رجا...

    الان هم به نظر من تا همون موقع مقرر هیچ تماسی نگیرید. در اون موقع مقرر تماس بگیرید و پیشنهاد مشاوره ازدواج خوب هست.


    دعا می کنیم آنچه که به صلاح شماست رخ بدهد و نه لزوما آنچه که خودتان می خواهید.
    موفق باشید.

    گرامی
    از توجه شما خیلی ممنونم.
    این که فرمودین تایید یک یا چند نفر، لازمه بگم که قراره در آخر این یه هفته که ارتباطی نباشه ایشون مشاوره هم برن... که من پیشنهاد دادم مشاوره دو نفره هم می تونیم بریم که در این مورد قرار شده همون موقع به من خبر بدن.

    بله حق با شماست حداقل راجع به من که همین طوره. من ایشون رو ظرف یک ماه انتخاب کردم ! پس گویا پسرها زود انتخاب می کنن. اما تو موارد قبلی هم من با این که انتخاب می کردم اما در آخر با یه یه رفتار خاصی که میدیدم یا یه موردی که به دروغ جا زده بودن تصمیمم عوض میشد.
    در مورد که فرمایشتون در مورد نگرانی ها و به اصطلاح این ور بوم یا اون ور بوم، چقدر خوب تشخیص دادین. اتفاقا من درگیر این موضوع هم هستم.
    بینید من آدم احساسی هستم ولی در عین حال می تونم خودم رو جمع و جور کنم و اصلا نشون ندم. طوری که ایشون تو ملاقات های اول می گفت من خشکم و خیلی جدی به نظر میام. کم کم اخلاق خودم رو نشون دادم. وتو هر قرار ، ساعت آخر قرار شوخی می کردم و خلاصه خودم بودم و ایشون از این اخلاق من خوشش میومد. بعدا که جدی بودم یا یه بار که به خاطر این که فعلا آشنایی هستش کم محلی کردم خیلی ناراحت شدن. و انتظار داشتن ایشونو از ناراحتی خارج کنم. که همین کارم کردم بعدش.
    می خوام بگم که خیلی دوست دارم چارچوب رو تو رابطه که در حال حاضر آشنایی هستو رعایت کنم ولی از این طرف ایشون احساس بدی نسبت به من پیدا می کنه. نه این که من رول بازی کنم، نه این که من احساسی هستم و حالات و رفتار طرفم رو تا اندازه زیادی درک می کنم و برام مهمه،این جزء شخصیت منه. ولی از این طرف توجه زیاد باعث مشکلات دیگه میشه. این که ایشون فک کنه از طرف من صد در صد همه چی اکیه و ... خودتون دیگه بهتر می دونین.

    یه سوال دارم که امروز بهش فکر می کردم و نگرانم.
    ببینید درآمد من در حد یه مهندس که یکی دو ساله داره کار می کنه. خودم راضی نیستم. تصمیم دارم کنار کارم کارای دیگه هم انجام بدم. تو دو سه کار بازاری دیگه مهارت دارم. از کارمندی کلا خوشم نمیاد نه این که کارم رو کار بذارم، در کنار کارم می خوام کارای دیگه انجام بدم.
    ایشون درآمدی که از من انتظار دارن دو برابر درآمد فعلی هستش. منم بهشون گفتم تا چند ماه دیگه کار جانبیم رونق خواهد گرفت. اما کار، کار آزاده و بگیر نگیر داره. من نگران اینم که بلکه موفق نشم. به هر حال دارم تو ایران زندگی می کنم و قانون خاصی راجع به این چیزا نیست و به قطعیت نمیشه گفت کامل موفق میشم یا نه.
    من نگران اینم که ایشون کلا انتظارشون از من خیلی بالا بره. و خدایی نکرده بعدا اگه موفق نشدم و ایشون قبول کرده بود در کنار من زندگی کنه از وضع موجود ناراضی باشه و مشکل پیش بیاد...باتوجه به این که الان بهشون گفتم می تونم درآمدو زیاد کنم.
    من دو سه بار راجع به این موضوعم باهاشون صحبت کردم که ممکنه تو کارم موفق نباشم و همین چیزایی که گفتم رو بهشون گفتم. در همین حد کافیه؟ میشه در این مورد راهنمایی کنید؟ می دونید نمی خوام طوری بشه که تحت تاثیر حرفای من رویاپردازی کنن و یه زندگی خیلی ایده آل برای خودشون تصور کنن و بعد اون طور که باید نباشه و ...
    البته میگم من آدمی نیستم که حرف بزنم و عمل نکنم. در حال حاضرم تمام دغدغم استارت این کارای جانبی هستش. تو پست اولم گفتم احساس می کنم تو بعضی مسائل نپخته هستن به خاطر همینه..
    ایشون دید خوبی در حال حاضر از جامعه در مورد کار و درآمدها ندارن. الان معضل بیکاری رو داریم. هم دوره ای های دانشگاه من 80 نفر بودن که 60 تاشون بیکار هستن و خودشون رو با ادامه تحصیل و ... سرگرم کردن. منو که میبینن و شکایت می کنم که فکر نمی کردم این همه درس بخونم و مهندس بشم آخرش این جوری باشه وضعم، میگن خدا رو شکر کن سرکاری. تازه حقوقم از نظر اون ها خیلی زیادم هستو میگن بچه هایی که سرکارن خیلی کمتر از تو حقوق می گیرن !! خیلی ناشکری ! واقعا هم هیمن طور هست حقوق نسبتا بالایی میگیرم.
    حالا ایشون تو خونواده برادر ندارن که بیشتر حس کنن این معضل بیکاری و حقوق های کم تو این دوره و زمونه رو. من قبلا سه چهار مورد آشنایی که با دخترای دیگه برای ازدواج داشتمو که حالا یکیشون جدی تر بود و دو ماهیی طول کشید همه از این نظر راضی بودن و در آخر خودم بودم که تصمیم گرفتم ازدواج نکنم چون یه سری معیارا و ... فرق داشت اما از نظر توانایی مالی من خیلی راضی هم بودن.

    به هر حال، انتظار بالای ایشون منو نگران کرده، راهی هست که من در این باره مطمئن شم که بعدها مشکلی نداشته باشم؟ خودم فکر میکنم شرایط زندگیشون و وضع درآمدشون دقیقا مشابه وضع درامد پدر من بوده. اینه که نگرانن و دوست ندارن دوباره همون راهو ادامه بدن. اینه که خیلی راجع به این مورد حساسیت نشون دادن. ولی درآمد من در حال حاضر به اندازه پدرم هست با این که تازه کار هستم.
    از طرفی مطمئن نیستم همین طوره شاید واقعا انتظارشون خیلی بالا باشه.و درآمد آن چنانی بخوان... نمی دونم... من همون طوری که گفتم ایشون رو انتخاب کردم منتهاش امروز خیلی راجع به این موضوع فکر کردم و الان این موضوع ذهنم رو مشغول کرده. به راهنمایی شما نیاز دارم
    ممنونم

  6. کاربر روبرو از پست مفید inventor تشکرکرده است .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 تیر 94 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 73 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان سلام
    میدونم قدری طولانی نوشتم ولی ممنون میشم راهنمایی کنید...

  8. کاربر روبرو از پست مفید inventor تشکرکرده است .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    در مورد سوالتون باید بگم شما نباید در مورد کاری که هنوز راه نیفتاده خیلی جدی باهاشون مطرح میکردین.
    چون به گفته خودتون ممکنم هست اون کار نشه،یا فعلا واستون نگیره ، اما پیشاپیش یه جورایی این خانم رو به در آمدی بیشتر از فعلی امید دادید.
    ایشون باید روی همین درآمد فعلیتون که ثابت هست تصمیم بگیرن...
    اگر میدونید این در آمد فعلی کم نیست،تازه دو برابر این در آمد هم باز برای اون خانم کافی نیست، خیلی فکراتون رو بکنید.و
    حتما در مورد انتظاراتش به صورت دقیق تر بپرسید. (بعد از اینکه باهاتون تماس گرفتن، و جواب دادن البته) بعد تصمیمتون رو بگیرید.ببینید توقعات این خانم رو واقعا میتونید برآورده کنید یا خیر...
    شما هم سعی کنید براش قضیه رو روشن کنید که فعلا کار و درآمد من این هست،اما تمایل دارید استارت کار دیگری هم بزنید، که 50 50 هست واسه درست شدن یا نه. ایشونم روی شرایط فعلیتون تصمیم بگیرن

    و اینکه بهتره همونطور که مصباح الهدی جان گفتن شما اصلا نگرانیتون رو نشون ندید،اینکه از جوابش نگران هستید، اما از طرفی هم نشون بدید تا اینجای کار روی انتخابتون ایستادید
    تا مراحل بعدی هم هر طور خدا بخواد...
    ویرایش توسط reihane_b : سه شنبه 22 مهر 93 در ساعت 19:35

  10. 5 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), elham.e (پنجشنبه 01 آبان 93), inventor (سه شنبه 22 مهر 93), sasha (سه شنبه 02 دی 93), مصباح الهدی (سه شنبه 22 مهر 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 خرداد 94 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,140
    سطح
    18
    Points: 1,140, Level: 18
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 136 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام داداشم
    شماهمینیکه الان هستی، ایشونم بایدباالان شماکنار بیاد
    اینکه بعدها درآمدم بیشتر میشه توقع اونو بالا میبری
    واگه نشد هم خودت اذیت میشی هم ایشون
    یه چیز کلی بهت بگم (هر چی قسمته همون میشه)خودتو دستکم نگیر
    پیشگویی هم نکن

  12. 4 کاربر از پست مفید ebi-larynx تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), inventor (سه شنبه 22 مهر 93), واحد (شنبه 26 مهر 93), هوایی (پنجشنبه 08 آبان 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 تیر 94 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 73 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    reihane_bخانم محترم وebi-larynx گرامی
    ممنونم. من خواستم همون روز که پست دادین جواب بدم که سهمیه سه پست در یک روزم(عضو تازه وارد) تموم شده بود و بعد هم فرصت نبود.

    ریحانه خانم،قرار بود ایشون دیروز جواب بدن. یعنی بعد از رفتن به مشاوره و قدری فکر کردن. من باهاشون تماس گرفتم. خیلی خوشحال به نظر میومدن. و با کمال تعجب گفتن هنوز فکر نکردم و مشاروه هم نرفتم. من جا خوردم. من این طرف این چند روز نگران ولی این که دیدم ایشونو به نظر بی خیال میاد برام جالب نبود و حس بدی پیدا کردم.
    من هم خیلی جدی گفتم کی میری مشاوره و کی می خوای فکر کنی ؟ که ایشون قرار شد امروز به من جواب بده. و احساس می کنم متوجه حال من شد و گفت خودش تماس میگیره.
    خلاصه دیگه کار به اونجا نرسید که راجع به درامد صریح بهشون بگم که وضعیت چی هست.
    از طرفی امروز مادرم که چند روزه رفتن شهرستان و قرار بوده به خونه اونا هم سری بزنن، تماس گرفتن که خواستم تنهایی برم خونه دختر خانم برای اشنایی بیشتر (به هر حال فامیل دور هم هستیم و می خواستن با همون فامیلمون که معرفی کردن برن خونه ایشون) که مادر ایشون طوری صحبت کردن که نرم. از طرفی پدر و مادر ایشون به فامیل مشترکمون که ما رو به هم معرفی کرده بود گفته بود که شما که این همه از این پسره تعریف کردین درآمدش خیلی کمه که ! من امروز باز هم جا خوردم !
    و سریع یاد روز اول آشنایی افتادم. که یه بار مادرشون و یه بارم پدرشون رو دیدم و با هم صحبت می کردیم. دغدغه اصلیشون پول بود.
    مادرشون می گفت شما درآمدت بالاس؟ من گفتم نه خیلی زیاد نه خیلی کم . ایشون گفت تو شهر بزرگ زندگی کردن خرج زیادم داره. منم گفتم مسلما آره و باید آدم به فکر کارای جانبی هم باشه که درآمدو ببره بالاتر. ایشون گفت ینی بلدی درامدو ببری بالا؟(این اولین مکالمه ای بود که بین ما اتفاق میفتاد و همش حرف پول بود !) منم یه لبخند زدم و با اعتماد به نفس بالا گفتم آره بلدم...! من انتظار داشتم سوالای بهتری پرسیده میشد... اما سوالا پولی بود...
    دفعه بعد هم که پدرشونم رو دیدم بی مقدمه بعد از احوالپرسی می گفت بگو ببینم درآمدت ماهیی چنده؟(با یه لحن خاص و صدای خیلی بلند که حس خوبی توش نبود) و قبل از این که جواب بدم خودش درومد گفت من کارم فلانه و خیلی هم پول درمیارم ! منم گفتم که نه زیاده نه کم باتوجه به این که تازه درسم تموم شده و کمتر از دو ساله رفتم سرکار خوبه. که گفت عددشو بگو و گفتم.
    بعد هم پدرمو صدا زدو گفت خونه ماشین چی داره؟! پدرممم بنده خدا گفت ماشین که مال خودشه و خونه هم براش اماده می کنیم نگران نباشید.
    من اون موقع متوجه نبودم. این که خواستم بیام اینجا تایپ کنم باعث شد به اتفاقای گذشته فکر کنم و به اینجا برسم. به نظرم خونواده ایشون به شدت مادین. من یه دوره اشنایی دو ماهه با یه خانم دیگه داشتم. خوب بود بیشتر موارد ولی چیزی که باعث شد آخر سر منصرف شم این بود که خیلی مادی بودن. طی دو ماه آشنایی همش به فکر مراسم عقد و این که کادو باید آنچنانی باشه و رستوران میریم فلان جا باشه و دسته گلی که برام هر بار میاری باید فلان گلا توش باشه و اینا بودن. تازه اونا وضع مالیشون به مراتب از ما پایین تر بود که چنین انتظاراتی داشتن و منم تصمیم گرفتم که ما به درد هم نمی خوریم حتی دختر ایشون روز آخر به من گفت باید خونه به اسمت باشه که من گفتم خونه به اسم بابامه ! ایشون لطف کرده یه خونه برای من خریده ولی قرار نیست به اسمم شه. ولی من توش زندگی می کنم... خلاصه که همون جا تصمیم گرفتم ادامه ندم.

    حالا احساس می کنم مورد ایشونم داره به اون سمت پیش میره.
    نمی دونم ...
    الان یه چیزی درگیرم کرده که نکنه من تو باغ نیستم و درستش همینه که این حرفا زده شه.مادی بودن نیست اینا و طبیعیه.
    ولی آخه خودم ببینم طرفم خوبه و اهل کار و تلاش باشه(برای خواستگار خواهرم عرض می کنم) و بچه زرنگی باشه می تونه خودشو بکشه بالا و لازم نیست اول زندگی همه چی داشته باشه. این طرز فکر درسته یا طرز فکر اونا ؟ این که من حساسم به مادی بودن خوبه یا بد؟
    مامانم خیلی ناراحت بود از این که طوری رفتار کردن به خونشون نتونن برن و می گفت اینا با توجه به این که درآمدت رو کم می دونن و اجازه ندادن برم خونشون احتمال زیاد جوابشون منفیه و تو هم زودتر جواب رو از خودش بگیر که بیشتر از این وقتمون تلف نشه ! می خوام تا الان که شهرستانم برم دو سه دختر دیگه که معرفیکردنو ببینم. (مادرم خیلی اصرار داره من ازدواج کنم. تو فامیل ما همه کسایی که از من کوچکتر بودن(البته اکثرا دخترن) ازدواج کردن و ایشون هم خیلی دوست داره پسرش زودتر سروسامان بگیره که این حرفو زدهو میگه دوره اشنایی نهایت یه ماه باید باشه نه 4-5 ماه آخرم جواب منفی بشنویم ! این جوری تو تا ده سال دیگه هم ازدواج نمی کنی و فقط وقتت تلف میشه !

    فکر می کنم درست میگه. تصمیم گرفتم رک و و صریح در مورد درآمد صحبت کنم و انتظار پدر و مادرشم بگم و نظرشو بخوام اگه دیدم مثل اونا فکر می کنه دیگه ادامه نمیدم. هر چند خودش احتمالا جوابش منفی میشه. و قبلا از من خواسته بود چون فشار خونواده ها هست مخفیانه صحبت کنیمو اینا و منو تو فشار نذار. من خیلی ملاحظه کردم البته حق هم داشته و داره. اما با توجه به این مسئله می خوام ازش بخوام زودتر جواب نهاییش رو بده. چون مثل این که خونوادش موافق من نیستن و چه کاریه بیشتر از این منتظر بمونم؟
    من دنبال کسی هستم که من رو به خاطر خوبی هام بخواد نه صرفا پول و ... می دونم الان درآمدم خیلی نیست(خیلی ها هم آرزوی چنین درآمدی رو دارن البته) ولی می دونم می تونم درآمدای بالا داشته باشم. در ثانی همین الانش از پدر ایشون 300 هزار تومن فقط کمتر میگیرم. (درآمد پدرشون رو از خود دختر خانوم پرسیدم، نمی دونم چطوره که باباشون میگه درآمد من خیلی کمه و خودش اون روز به من گفته بود من خیلی درآمدم بالاست ! این که هدفش چی بوده رو نمیدونم) شاید اصلا سیاست خاصی دارن، نمی دونم.
    شایدم من خودمو خیلی علاقه مند نشون دادم باعث شده این جوری شه. همین طور مامانم که چندین بار تماس گرفته بود با مادرشون و ایشون بعضی وقتا یادش نبود که تلفن قبلی چی بوده و قرار بوده چی بگن(شاغلن و سرشون شلوغ) که اینم یه دلیل دیگه که مامانم دلخور بود و می گفت اینا خیلی دارن برای ما کلاس میذارن و شاید جوابشونم منفیه که چون فامیل هستیم روشون نمیشه بگن.
    نمی دونم...

    ebi-larynx عزیز
    اتفاقا من فکر می کنم خودمو دست کم گرفتم و الان که بحث درآمدو اینا پیش اومده حس می کنم واقعا تقصیر خودم بوده و خودمو دست کم گرفتم... ممنون از توصیه خوب و به جات.

    از دوستان عزیز، خواهش می کنم راهنمایی کنن.
    خسته شدم دیگه. بعضی وقتا می خوام تصمیم بگیرم دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه این روزا مادی شدن... اونم از نوع شدید...
    دارا که باشی سارا خودش میاد، دیگه لیاقت مهم نیست. نمی خوام همسر من هم این جوری باشه.

    بی صبرانه منتظر راهنمایی هستم.
    ویرایش توسط inventor : پنجشنبه 24 مهر 93 در ساعت 13:39

  14. کاربر روبرو از پست مفید inventor تشکرکرده است .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد
    آقای invetor اول بگم که خواستگاری رفتن همینطوره.ادم باید اینقدر بگرده تا همسر مناسبش رو پیدا کنه. چه دختر چه پسر. حق دارید گاهی هم خسته میشین ولی باز توکل به خدا کنید و تجدید قوا کنید. باز اقدام کنید.

    راستش در مورد این خانم هم خودتون باید تصمیم بگیرید. ولی ببینید همینطور که اول این پست خودتون گفتین نباید بذارید احساسات مانع دیدن خیلی چیزا بشه.
    همیشه توی خواستگاری احساساتتون رو دخیل نکنید .تا بتوتید با چشم باز تصمیم بگیرید
    نظر شما مهمه. اگه احساس می کنید این خانم و خانوادش توقعاتشون بالاتر از چیزی هست که شما میخواید مبتونید فکراتون رو بهش بگید.البته اگه ایشون جوابش مثبت بود.

    به قول خودتون خیلیا تو خواستگاری اولویت سوالاشون مادیات هست.... حالا بستگی به دو طرف داره که چقدر تو این زمینه هم فکر باشن.
    ولی ما اینطور نبودیم حقیقتش. خیلیا اولویتشون چیزای دیگه هست .
    البته معمولا میگن پدر دخترخانم باید از خواستگار راجب درامد و خونه و ماشین بپرسه. ولی چطور پرسیدن هم مهمه

    مثلا مادر دختر خانم به واسطه گفتن این درامدش کمه!در صورتیکه خودتون میگید درامدتون خوبه و مناسب. نشون میده دخترشون و خودشون سطح توقعاتشون یه کم بالاست.

    من همسرم که اومد خواستگاری اصلا یادم رفت تو جلسه اول حرفی از حقوق و... بزنم. فقط راجب شغلش پرسیدم
    فقط میخواستم بدونم کارش دایمی باشه نه موقت و ...
    پدرم هم سوالای خاص و ریزی اصلا ازشون نپرسیدن... به اندازه ای پرسیدن که بدونن دستش به دهنش میرسه و میتونه اداره کنه زندگی رو
    اما بعد خودشون گفتن که خداروشکر از نظر مالی تو موقعیت نسبتا خوبی هستن.و تا جایی که از دستش برمیاد همسرم کوتاهی نمیکنه

    پدرم هم تا حالا ازش راجب حقوقش به صورت دقیق نپرسیده.نمیدونه

    اما من از موردای دیگه خیلی سین جیمش کردم!!
    شما هم ببینید از سوالایی که خودش و خانوادش میپرسن بیشتر احساس می کنید چی واسشون مهمه؟؟
    خانم چقدر سوالای مهمتر و اساسی تر ازتون پرسیده تا حالا...

    اما بهش فرصت بدید که فکراشو کنه.4 5 ماه بدون تماس نه. ولی اگه کسی انتخابش رو کرده باشه و راضی باشه. 4 5 ماه فرصت شناخت بهش میده.
    تازه این چند ماه اگه باشه یعنی اینکه خانم میخواد شما رو بیشتر بشناسه. وگرنه که درامد و... از الان مشخصه و یه چیز مبهمی نیست.

    پس شما بذارید ببینم اول اون خانم چی میگن.فکر کنم کمتر از 1 هفته بهتون جواب بدن.
    مادرتون بگید صبر کنن تا اول با این خانواده به نتیجه برسیم بعد تا ببینیم خدا چی بخواد.

    مخصوصا که میگین فامیل هستین .ممکنه برای موردای خواستگاری بعدیتون حرف و حدیثی پیش بیاد. پس صبر کنید و عجله نکنید
    انشاله هرچی خیره پیش بیاد و شما زودتر همسرتون رو پیدا کنی

  16. 4 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), asal2013 (یکشنبه 30 آذر 93), inventor (پنجشنبه 24 مهر 93), شیدا. (یکشنبه 27 مهر 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 تیر 94 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 73 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    من متوجه شدم در مورد درآمد من که پدر ایشون گفته بودن خیلی کمه سوء تفاهمی پیش اومده بوده... فامیلمون که معرف بودن درآمد من رو به اشتباه و خیلی کمتر از چیزی که الان دارم به پدر ایشون گفته بودن و ایشونم این واکنشو داشته. ولی خب من که خودم مستقیاما به پدرشون گفته بودم درامدم چقدره... به هر حال حرف معرف براشون قابل استنادتر بوده. خلاصه که این موضوع حل شد...


    من کماکان منتظر جواب ایشونم. با این که الان فشار از طرف خونواده من زیاده که چرا ایشون جواب نمیده و با قضایایی که پیش اومد، دید خونواده من به این خونواده منفی شده( البته نه شدید) و فکر می کنن جوابشون منفیه. بنابراین از من خواستن بی خیال شم و دو سه دختر خانم دیگه مادرم برام در نظر گرفتن که اصرار دارن بریم ببینیم.
    که خب، من مخالفت کردم و گفتم تا زمانی که تکلیف ایشون مشخص نیست نمی تونم این کارو کنم اما دیروز از یه موضوع خیلی ناراحت شدم
    متوجه شدم که مادر این دختر خانم به معرف ما گفته که یه خواستگار دیگه هم دارن ایشون... جزییات رو نگفتن. ولی مادرم از اول حدس می زدن که ایشون که این قدر داره طولش میده (کهخ خب به نظر من خیلی طول نکشیده) حتما خواستگار دیگه هم دارن. که این موضوعم اضافه کنین به اتفاقای گذشته و دید منفی و ...
    حالا اینا به کنار، من حس بدی دارم الان؛
    به نظر من مشکلی نیست هردختر خوبی مثل ایشون می تونه 10 تا خواستگارم داشته باشه اما به نظر شما این که همزمان دو نفر رو درگیر کنن درسته؟ من این کارو خیلی بد می دونستم و می دونم اما حالا برای ایشون چنین وضعیتی هست. مگه ما می خوایم معامله کنیم یا جنس بخریم که دو یا چند نفر رو همزمان درگیر کنیم؟ تو تاپیکای مشابه هم خوندم که چنین وضعی باعث میشه مقایسه پیش بیاد و آخرم عاقبت خوبی نداره.
    من تو چنین وضعیتی نمی دونم باید چیکار کنم... راهنمایی می کنید؟
    طبق آخرین صحبتایی که با ایشون داشتم قرار بوده تو این روزا برن مشاوره و بعد هم جواب بدن. ولی قبلا هم قرار بوده جواب بدن که با بهووه های مختلف عقب افتاده. ممکنه باز هم بهونه جدیدی باشه و باز عقب بندازن؛ واکنس من چی باید باشه؟ بهشون بگم که نباید همزمان دو نفرو درگیر کنن یا نه به مربوط نمیشه اصلا؟
    در کل، این که متوجه شدم که پای یه نفر دیگه هم در میونه حس بدی پیدا کردم که دست خودمم نیست. لازمه بگم که قبلا ازشون پرسیده بودم پای کسی دیگه درمیونه ایشون گفتن نه ! اون اوایل که جوابشون منفی بود...
    لطفا راهنمایی کنین که این وضع رو مدیریت کنم
    سپاس.

  18. کاربر روبرو از پست مفید inventor تشکرکرده است .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    شما الان ارتباطی هم با هم دارید؟ یعنی با هم در تماس هستید یا اینکه خانم گفتن تماسی نگیرید هنوز؟؟

    در مورد صحبت مادرتون،که جواب شما کاملا درست هست، تا جواب نهایی رو از این خانم نگرفتین (یا خودتون تصمیم آخرتون راجب این خانم نگرفتین) نمیشه و درست نیست که جای دیگه ای خواستگاری برید
    همینطور که واسه دخترخانم بهتره همزمان دوخواستگار رو بررسی نکنن، ولی واقعا خیلی ها تو اینجور مواقع نمیدونن کار درست نیست چی هست، حتی دوستان اینجا راجب همین 2خواستگار همزمان تاپیک زدن چند بار سوال پرسیدن، واقعا گاهی مدیریت کردن این چیزا سخته،

    ولی خب شما الان نمیتونید به خانم بگید که بررسی همزمان صحیح نیست(البته این نظر منه) ،
    شما هم ازش پرسیدی پای کسی دیگه در میونه، خب بنده خدا راست گفته نه! حالا خواستگار داشتن معنیش با این چیزی که شما پرسیدین فرق میکنه..

    به مادرتون هم بگید این مسائل طبیعی هست، و حتما دخترخانم خودش هم بخاطر این اشتباهش (مقایسه همزمان) یه کم ذهنش بیشتر درگیر شده و تصمیم گیری واسش سخت تره، سعی کنید دید مادرتون رو عوض کنید که اگه قرار شد ایشون همسرتون بشن بعد با این ذهنیت نخوان با هم روبرو بشن

    اما در مورد معطل شدن شما!! (باز هم به نظر من) هنوز چند روزی صبر کنید، مثلا تا آخر هفته، ببینید خانم خودش تماس میگیرن و چی میگن، اگه باز هم تماسی نگرفتن میتونید خودتون بهش زنگ بزنید، اگه دیدین باز هم فرصت خواست (اونم از این مدلی! یعنی بدون هیچ ارتباطی برای شناخت بیشتر، وبهانه آوردن که هنوز مشاور نرفتن و با من این مدت تماس نگیرید و چه و چه.... بهتره مادرت با خانواده خانم تماس بگیرن، یا اگه بشه به واسطه بگن بهتره (واسطه بنده خدا هم درگیر کردید ) که به خانواده دخترخانم بگن شما منتظر جواب هستید،مثلا بپرسن مشکلی هست؟ به هرحال ما هم 2هفته هست بدون هیچ تماسی منتظر جواب از شما هستیم، و واسطه به خانم بگه بررسی همزمان کار درستی نیست،و اول جواب شما رو بدن بعد به یکی دیگه فکر کنن و...

    حالا باز دوستان دیگه هم نظر میدن ،ببینم نظر بقیه چی هست
    انشاله هر چی صلاح شما و اون خانم هست همون بشه

  20. 2 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), inventor (یکشنبه 27 مهر 93)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.