به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 37
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array

    مخالفت خانواده پسر و دودلی برای قط رابطه یا صبر

    با سلام

    دختر 27 ساله هستم حدود سه سال پیش با پسری از طریق یک وبلاگ بصورت تصادفی آشنا شدم. از روحیه و دیدگاهش به زندگی خوشم اومد و دوس داشتم بیشتر باهاش آشنا بشم که همین قضیه باعث شد تا از طرق اس ام اس و تماس رابطه بیشتر بشه. ما در دو شهر مشهد و اصفهان زندگی می کنیم.بعد از اینکه رابطه بیشتر شد علاقه و وابستگی هم بیشتر شد تا اینکه شش ماه گذشت و من ازش خواستم بیاد به شهر ما تا همدیگر و ببینیم و رابطه از حالت مجازی یکم دربیاد ایشون هم بخاطر دوری راه و مشغله کاری به هر سختی بود جریان رو به خانواده ها گفتیم و به اصفهان اومد. چند روز که اصفهان بود همدیگرو دیدیم و موضوع ازدواج و مطرح کرد اما دقیق نگفت شرایط مالیش الان این اجازه رو بهش نمیده. منم گفتم باید بیشتر همو بشناسیم. وقتی رفت وابستگی و علاقم بهش بیشتر شد و دلتنگیام شدیدتر تا اینکه بهش گفتم باید بیاد و زودتر تکلیف رابطه رو مشخص کنیم. اونم گفت که الان اصلا شرایطش رو نداره و حداقل دوسال طول می کشه تا شرایط رو فراهم کنه و گفت اگه خواستگار خوب دارم ازدواج کنم و منتظر نمونم. منم نمیتونستم صبر کنم و از طرفی نمیتونستم با کس دیگه ای ازدواج کنم چون دوسش داشتم و وابستش بودم. خلاصه کلی بحث و دعوا بوجود اومد و من قبول کردم صبر کنم اما خیلی بهم فشار وارد میشد بخاطر دوری راه. تا اینکه یکبار دیگه اومد اصفهان و گفت باید بازم صبر کنم. الان سه سال از شروع دوستی ما میگذره که بالاخزه هفته پیش بخاطر اصرارهای من برای روشن شدن تکلیف کار اومدن خواستگاری باوجود اینکه شرایطش فراهم نبود و پروژش با شکست روبرو شده بود اما بخاطر من اقدام کرد هرچند براش سخت بود. منم گفتم تا دو سال غقد همه چی وبا کمک هم جور می کنیم چون منم شاغلم و درآمد تقریبا خوبی دارم. خلاصه شب خواستگاری متاسفانه متوجه شدیم که خانواده ها از لحاظ فرهنگی باهم تضاد دارن مخصوصا پدر ها که پدر ایشون فرهنگی هستن و پدر من راننده کامیون.. خلاصه پدر ایشون مساله مهریه رو مطرح کردن که تعداد 5 سکه!!! و پدر من هم مخالفت کردن بخاطر بی توجهی که به سنت ما کردن البته خود پسر هم با مساله مهریه مخالف بود در نهایت رفتن و فرداش بهم زنگ زد که پدرش بخاطر تضاد فرهنگی مخالفه و بخاطر اینکه به خانوادش وابستس نمیتونه کاری کنه و پدرش به هیچ عنوان راضی نمیشه.چون دوتا طلاق هم داشتن تو خونشون و الان خیلی میترسن که دیگه اشتباه نکنن. به مشهد برگشتن و من به شدت سر این قضیه داغون شدم. ازم خواست تا کامل کات کنیم چون چاره ای نداشتیم. اما بعدش دوباره اس ام اس داد که بهم یه فرصت دیگه بده تا مستقل بشم و دوباره راضیشون کنم اما رابطه رو قط میکنیم. . گفت اگه خواستگار خوب اومد ازدواج کن اما من نه میتونسم قبول کنم نه اینکه قط رابطه کنم چون بهش واقعا علاقه دارم اونم من و خیلی دوس داره و نمیتونیم جدا بشیم. خواهش می کنم راهنماییم کنید خیلی سخته تصمیم گیری. ممنونم


  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام خانومی.

    1-آیا واقعا حاضری به خاطر این پسر از خانواده دل بکنی و در مشهد زندگی کنی؟

    2-ایا حاضری بهانه گیری ها و کم محلی های خانواده ی همسر رو تحمل کنی؟

    3-آیا حاضری بیشتر و بیشتر انتظار بکشی ان هم به امید پسری که هنوز تکلیفش مشخص نیست و فرصت های احتمالیت در آینده را نیز مانند گذشته از دست بدهی؟

  3. 8 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 18 مهر 93), maryam240 (پنجشنبه 02 مهر 94), paiize (شنبه 19 مهر 93), rayehe (جمعه 18 مهر 93), SpecialBoy (شنبه 19 مهر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 01 آبان 93), دختر بیخیال (جمعه 18 مهر 93), رزا (جمعه 18 مهر 93)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام، به تالار همدردی خوش آمدید.


    وابستگی قبل از نهایی شدن انتخاب، زنگ خطری مهم برای سلامت و احتمال موفقیت رابطه است. مخصوصا زمانی که مراحل ازدواج به تأخیر بیوفتد.
    برای حل چنین مسئله‌ای، قطع رابطه و صبر، دو جنبهٔ مختلف از راهکاری واحد است.

    رابطه را قطع کنید و تا زمانی که از نظر روحی آمادگی بررسی خواستگاران دیگر را به دست نیاورده‌اید، از پذیرش خواستگاران پرهیز کنید.

    پس از این مدت خواستگاران را بپذیرید. اگر خواستگار فعلی نیز در آینده به خواستگاری آمدند، می‌توانید در شرایطی سالم و به دور از وابستگی، صلاحیت ایشان را بررسی کنید. اگر نیامدند نیز شما خود را از بند اثرات بد رابطهٔ فعلی رها کرده‌اید و مشکلی در ازدواج با خواستگاران دیگر نخواهید داشت.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط مسافر زمان : جمعه 18 مهر 93 در ساعت 21:40

  5. 11 کاربر از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 18 مهر 93), Eram (جمعه 18 مهر 93), maryam240 (پنجشنبه 02 مهر 94), mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), paiize (شنبه 19 مهر 93), Quality (چهارشنبه 30 مهر 93), SpecialBoy (شنبه 19 مهر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 01 آبان 93), دختر بیخیال (جمعه 18 مهر 93), رزا (جمعه 18 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 21 مهر 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    به همدردی خوش امدید

    عزیزم شما 27 سالتونه ، هرچی بیشتر میگذره سنتون بالاتر میره تازه موقعیت هاتون هم همینطور و کم و کمتر میشه.
    من متوجه نشدم این آقا پسر چند سالشونه حتما یا هم سنتون هستن یا بیشتر ! خب یک پسر تا سن 27 28 هنوز نتونسته مستقل بشه؟
    االان دیگه پسرا تو این سن ازدواج میکنن.کم سنی هم نیست.


    من درکت میکنم سخته بالاخره چند سالی فکر میکردین همسر آینده اتونو پیدا کردین و حتما کلیم فکر و خیال کردین!
    حالا یهو انگار که این مدت خواب باشین از خواب بیدارتون کردن گفتن پاشو تمام این ها فقط یک رویا بوده!

    خصوصا شما دختر هم هستین متاسفانه دخترا وقتی عاشق میشن دیگه به این راحتی ها نمیتونن فراموش کنن و دل بکنن.

    ببینین این آقا خودشون به میل خودشون نیومدن خواستگاریتون ،
    با اصرار شما ارتباط مجازی و به واقعی تبدیل کردن
    با اصرار شما به خواستگاریتون اومدن
    از آخر هم خانوادشون و انتخاب کردن!
    بهرحال ایشون از اول از شما و خانوادتون تو این مدت یک پرس و جویی کرده بودن و اطلاعاتی کسب کردن. پس از اول باید میدونستن که اختلاف فرهنگ دارین.

    اصلا طبیعیه شما یک شهر دیگه ایشون یک شهر دیگه! معلومه که اختلاف فرهنگ وجود داره!
    بعدشم شما مگه شغل پدرتونو پنهان کرده بودین؟خب از اول خانواده شغل پدر شما و نپرسیده بودن؟ از اول نمیدونستن!؟

    خانواده ای که دوتا طلاق داشته، این طلاق ها اینقدر بدبینشون کرده که فکر میکنن شما هم ممکنه مثه عروس های قبلی باشین تازه این اولشه که سر مهریه این مقایسه و انجام دادن.و شما باید چوب اشتباه قبلیا و بخورین و بخاطر بلایی که عروس های دیگه سرشون آورده باید شما مجازات بشین.
    شما مطمعن باشین این خانواده باز هم از این دست مقایسه ها تو زندگیتون انجام میدن .

    این خانواده هنوز به این درک نرسیدن ، که هرکسی برای خودش منحصر به فرده! دلیل نمیشه وقتی یک نفر اشتباهیی کرد کلا همه ی اون قشر اشتباه کنن.

    تازه شما که نمیدونین دلیل این دوطلاق چی بوده؟ میدونین؟ تحقیق کردین؟شاید حق با عروس های خانواده بوده باشه!

    بهرحال این آقا وقتی بین خانواده و شما قرار گرفتن ، خانواده و انتخاب کردن و دیگه هم حاضر نشدن تلاشی بکنن ، از طرفی بشما گفتن ازدواج کنین و منتظرشون نباشین! شما تا 27 سالگی صبر کردین دیگه چقدر دیگه میخواین صبر کنین؟ اومدینو تا 30 صبر کردین! اونوقت چی؟ اگه فردا خبر ازدواجشونو شنیدین ، میخواین چکار کنین؟

    حسرت نمیخورین که چرا الکی موقعیت هاتونو از دست دادین؟

    شما فقط دارین وقت تلف میکنین! فقط دارین آینده خودتون و نابود میکنین.
    بنظر من قطع رابطه کامل کنین، سعی کنین فراموششون کنین .
    بعد اتمام مدت زمانیکه برای بهبود روحیه اتون در نظر گرفتین ،سعی کنین خواستگاراتون هم رد نکنین سعی کنین بشناسینشون !
    شاید مهرشون به دلتون نشست.

    اگه قسمتتون ایشون باشن ، مطمعن باشین بهم میرسین
    .

    شما اصراری به ایشون نکنین چون در صورت ازدواجتون این امر به ضررتون میشه تا هر بحث و کدورتی رخ بده ایشون خیلی راحت میتونن بگن خودت خواستی باهات ازدواج کنم این تو بودی که اصرار کردی.

    پس اصلا به ایشون اصرار نکنین بذارین خودشون تصمیم بگیرن.

    تاپیک های این کاربر و بخونین . خیلی میتونه به گرفتن تصمیم درست کمکتون کنه.
    خصوصا این تاپیکشونو حتما سعی کنین تا آخر بخونین.

    خیلی شبیه به مشکل شما رو داشتن! مخالفت خانواده از دو شهر مختلف بودن و در نهایت ازدواج آقا پسر با یک خانوم دیگه و احساس بدی که دختر خانوم این وسط نصیبش شد.

    موافقت خانواده تو ازدواج خیلی مهمه، اگه دوستت نداشته باشن ، بعدا تو زندگیتون خیلی به مشکل میخوری! مگه اینکه همسرت آدمی باشن که این بحران و بتونن خوب مدیریت کنن. که پرواضحه که ایشون نمیتونن !

    پس خیلی مراقب باشین.


    همیشه تو زندگیتون سعی کنین انتخاب عاقلانه و ازدواج عاشقانه ای داشته باشین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 18 مهر 93 در ساعت 21:05

  7. 10 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 18 مهر 93), elham.e (یکشنبه 27 مهر 93), maedeh120 (شنبه 19 مهر 93), maryam240 (پنجشنبه 02 مهر 94), mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), paiize (شنبه 19 مهر 93), Quality (چهارشنبه 30 مهر 93), SpecialBoy (شنبه 19 مهر 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 01 آبان 93), شیدا. (شنبه 19 مهر 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام...

    تجربه ای که من از اطرافیان خودم دارم بهم نشون داده این ازدواج ها یا پا نمیگیره و یا اگر بگیره پایه های سستی داره...

    اگر اختلاف فرهنگی و مخالفت خانواده و اختلاف مسافت رو در نظر نگیریم این آقا فکر نمیکنم قصدش برای ازدواج با شما چندان هم جدی باشه

    شما خودت باشی اصلا میتونی به فرد مورد علاقه ات بگی که اگه مورد خوبی برای ازدواج بود باهاش ازدواج کن؟؟!!

    شاید ایشون منطق قوی داشته باشن که این حرف رو زدن ولی بدون اگر بعدها تو زندگیتون به در بسته ای خوردید همین آقا به شما میگه منکه گفته بودم ازدواج کن..

    همونطور که دختر بیخیال عزیز هم اشاره کرد شما تو شرایط سنی نیستید که موقعیت هاتون رو از دست بدید و ریسک کنید..
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  9. 8 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 18 مهر 93), maedeh120 (شنبه 19 مهر 93), maryam240 (پنجشنبه 02 مهر 94), mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), paiize (شنبه 19 مهر 93), Quality (چهارشنبه 30 مهر 93), SpecialBoy (شنبه 19 مهر 93), شیدا. (شنبه 19 مهر 93)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام ممنون بخاطر جوابتان دوستان عزیز
    این آقا 4 سال از من بزرگتره، درمورد اینکه به من گفت مورد پیش اومد ازدواج کن بخاطر اینکه من آسیب نبینم و بخاطر اینکه دچار عذاب وجدان نشه این و گفت، الان هم بهم خبر داده داره تمام تلاشش میکنه تا چند ماه دیگه مستقل بشه و اگه خانواده راضی شد که باهم میان و گرنه تنها میاد خواستگاری، و گفته تا اون موقع قطع ارتباط کامل، تا من بیشتر ازین آسیب نبینم، و میگه خانواده من بخاطر اینکه هنوز استقلال نداره مخالفم و با شخص من مخالفت نداشتن! به نظرتون من اعتماد کنم و یه فرصت به خودم واسه کم کردن وابستگی و یه فرصت به ایشون واسه استقلال بدم؟ بهم قسم خورده داره تمام تلاشش میکنه و جز من کسی و نمیخواد. بازم ممنونم دوستان

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    دوستان منتظر راهنماییتون هستم کمکم کنید.ممنونم

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام و وقت بخیر
    من احساستونو درک میکنم و میفهمم این بلاتکلیفی و سردرگمی چقدر سخته... در واقع وقتی یه نفر درگیره احساس میشه نمیشه به راحتی بهش گفت که منطقی فکر کنه..... اما دوست خوبم شما درباره بزرگترین تصمیم زندگیتون دارین صحبت میکنین.....
    من به عنوان دوست این حرفارو براتون عنوان میکنم...شما خودتونم همه اینارو ته ذهنتون میدونین اما عمل کردن بهش کمی سخت....ببینین شما رابطه مجازی شروع کردین و احساس خودتونو درگیر کردین اصلا تاکید میکنم اصلا نمیشه تو رابطه مجازی بشه شناخت پیدا کنه.... شما فقط چند بار همدیگرو دیدین اما چون احتمالا از لحاظ عاطفی و شخصیتی به هم شبیه بودین جذب همدیگه شدین... ایشونم درک کنید خیلیا تو سن ایشون اگر حمایت خانواده نباشه نمیتونن به ثبات مالی برسن این حقیقته و مردا تا به این ثبات نرسن اصلا خودشونو درگیر ازدواج نمیکنن چون مسئولیت داره خب...

    بعدشم شما اگر انقدر ارتباط داشتین که تصمیم به ازدواج گرفتین حتما از خانواده های هم میدونین با هم حرف زدین پس اینم دلیل اینه که شما شناختتون احساسی بوده که توجهتون به این اختلافا جلب نشده.....
    خیلیا رو من میشناسم از دو شهر مختلف ازدواج کردن و خوشبختن اما باید شناختتون کامل باشه نه مجازی البته...
    در مورد ایشونم به نظر من کمی بیانصافیه بگیم تلاشی نکردن خب همین که خانوادشون اومدن با شرایط مستقل نبودن فرزندشون و ... نشون میده حتما تلاش کردن ... اما این وسط مطمئنن ضربه اصلی به شما وارد خواهد شدبا شرایط پیش اومده شما بهشون بگین نهایتن چند ماه بتونین منتظر بمونین تا ایشون رسما به خاسگاری بیان وگرنه این شرایط شمارو اذیت میکنه .. شما هم اگر این اتفاق نیافتاد خودتونو اماده کنید تا به کسای دیگم فکر کنید وگرنه زندگی خودتون اسیب میبینه
    بعضی اوقات ما اونچیزی رو که میخوایم بدست نمیاریم اما این پایان آرزو های ما نیست عزیزم..

    - - - Updated - - -

    سلام و وقت بخیر
    من احساستونو درک میکنم و میفهمم این بلاتکلیفی و سردرگمی چقدر سخته... در واقع وقتی یه نفر درگیره احساس میشه نمیشه به راحتی بهش گفت که منطقی فکر کنه..... اما دوست خوبم شما درباره بزرگترین تصمیم زندگیتون دارین صحبت میکنین.....
    من به عنوان دوست این حرفارو براتون عنوان میکنم...شما خودتونم همه اینارو ته ذهنتون میدونین اما عمل کردن بهش کمی سخت....ببینین شما رابطه مجازی شروع کردین و احساس خودتونو درگیر کردین اصلا تاکید میکنم اصلا نمیشه تو رابطه مجازی بشه شناخت پیدا کنه.... شما فقط چند بار همدیگرو دیدین اما چون احتمالا از لحاظ عاطفی و شخصیتی به هم شبیه بودین جذب همدیگه شدین... ایشونم درک کنید خیلیا تو سن ایشون اگر حمایت خانواده نباشه نمیتونن به ثبات مالی برسن این حقیقته و مردا تا به این ثبات نرسن اصلا خودشونو درگیر ازدواج نمیکنن چون مسئولیت داره خب...

    بعدشم شما اگر انقدر ارتباط داشتین که تصمیم به ازدواج گرفتین حتما از خانواده های هم میدونین با هم حرف زدین پس اینم دلیل اینه که شما شناختتون احساسی بوده که توجهتون به این اختلافا جلب نشده.....
    خیلیا رو من میشناسم از دو شهر مختلف ازدواج کردن و خوشبختن اما باید شناختتون کامل باشه نه مجازی البته...
    در مورد ایشونم به نظر من کمی بیانصافیه بگیم تلاشی نکردن خب همین که خانوادشون اومدن با شرایط مستقل نبودن فرزندشون و ... نشون میده حتما تلاش کردن ... اما این وسط مطمئنن ضربه اصلی به شما وارد خواهد شدبا شرایط پیش اومده شما بهشون بگین نهایتن چند ماه بتونین منتظر بمونین تا ایشون رسما به خاسگاری بیان وگرنه این شرایط شمارو اذیت میکنه .. شما هم اگر این اتفاق نیافتاد خودتونو اماده کنید تا به کسای دیگم فکر کنید وگرنه زندگی خودتون اسیب میبینه
    بعضی اوقات ما اونچیزی رو که میخوایم بدست نمیاریم اما این پایان آرزو های ما نیست عزیزم..

    - - - Updated - - -

    سلام و وقت بخیر
    من احساستونو درک میکنم و میفهمم این بلاتکلیفی و سردرگمی چقدر سخته... در واقع وقتی یه نفر درگیره احساس میشه نمیشه به راحتی بهش گفت که منطقی فکر کنه..... اما دوست خوبم شما درباره بزرگترین تصمیم زندگیتون دارین صحبت میکنین.....
    من به عنوان دوست این حرفارو براتون عنوان میکنم...شما خودتونم همه اینارو ته ذهنتون میدونین اما عمل کردن بهش کمی سخت....ببینین شما رابطه مجازی شروع کردین و احساس خودتونو درگیر کردین اصلا تاکید میکنم اصلا نمیشه تو رابطه مجازی بشه شناخت پیدا کنه.... شما فقط چند بار همدیگرو دیدین اما چون احتمالا از لحاظ عاطفی و شخصیتی به هم شبیه بودین جذب همدیگه شدین... ایشونم درک کنید خیلیا تو سن ایشون اگر حمایت خانواده نباشه نمیتونن به ثبات مالی برسن این حقیقته و مردا تا به این ثبات نرسن اصلا خودشونو درگیر ازدواج نمیکنن چون مسئولیت داره خب...

    بعدشم شما اگر انقدر ارتباط داشتین که تصمیم به ازدواج گرفتین حتما از خانواده های هم میدونین با هم حرف زدین پس اینم دلیل اینه که شما شناختتون احساسی بوده که توجهتون به این اختلافا جلب نشده.....
    خیلیا رو من میشناسم از دو شهر مختلف ازدواج کردن و خوشبختن اما باید شناختتون کامل باشه نه مجازی البته...
    در مورد ایشونم به نظر من کمی بیانصافیه بگیم تلاشی نکردن خب همین که خانوادشون اومدن با شرایط مستقل نبودن فرزندشون و ... نشون میده حتما تلاش کردن ... اما این وسط مطمئنن ضربه اصلی به شما وارد خواهد شدبا شرایط پیش اومده شما بهشون بگین نهایتن چند ماه بتونین منتظر بمونین تا ایشون رسما به خاسگاری بیان وگرنه این شرایط شمارو اذیت میکنه .. شما هم اگر این اتفاق نیافتاد خودتونو اماده کنید تا به کسای دیگم فکر کنید وگرنه زندگی خودتون اسیب میبینه
    بعضی اوقات ما اونچیزی رو که میخوایم بدست نمیاریم اما این پایان آرزو های ما نیست عزیزم..

  13. 5 کاربر از پست مفید ida bahrami تشکرکرده اند .

    elham.e (یکشنبه 27 مهر 93), maryam240 (پنجشنبه 02 مهر 94), SpecialBoy (شنبه 19 مهر 93), رزا (یکشنبه 20 مهر 93), شیدا. (شنبه 19 مهر 93)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام دوستان ممنون از راهنماییهای
    خوبتون
    من رابطم و قط کردم، اما به این امید که روزی برمیگرده، به نظرتون این امید واهیه؟ تنها چیزی که کمکم میکنه واسه اینکار همین امیده، برام دعا کنید، منتظر نسترون هستم. ممنونم

  15. کاربر روبرو از پست مفید نجمه چ تشکرکرده است .

    رزا (یکشنبه 20 مهر 93)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    خیلی کار خوبی کردی با این کار هم فکرت آزادتر میشه...هم بیش از این وابسته به کسی که هنوز تکلیفت باهاش روشن نیست نمیشی...

    هم یه فرصت به این آقا دادید تا ایشون هم درست فکر کنند و تصمیم بگیرند....

    خلاصه بدون خیلی کار عاقلانه ای کردی اگر برگشت سمت شما که معلومه داه تلاشش رو برای رسیدن به شما میکنه...

    اگر هم که برنگشت بدون از اول موندنی نبوده....
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  17. 3 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    maryam240 (پنجشنبه 02 مهر 94), mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 21 مهر 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دست دادن دختر به پسر عمو و پسر خاله ها
    توسط Amir ali1234 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 فروردین 97, 12:35
  2. تیکه انداختن پسرم وسط کلاس درس...بازیگوشی بی اندازه پسرم
    توسط آرام دل در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 00:57
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. علاقه ی شدید پسر به پسر از نوع دیوانه وارش
    توسط hadimoradi38 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 آبان 90, 10:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.