به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    92
    سطح
    1
    Points: 92, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    8

    تشکرشده 15 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با ابراز پشیمانی شوهرم از آزارهایش چگونه تصمیم بگیرم؟

    سلام، من 34 ساله هستم و الان 10 سال هست که ازدواج کردم. از همون ماه دوم دعواهای ما شروع شد. و همیشه با کوچکترین دعوا شوهرم پای پدر و مادر من رو وسط می کشید و اونها هم با فکر اینکه گوشتمون زیر دندونشه! ازش حمایت کردن. من روی خانواده ام و اینکه اونها از ناراحتی و اوضاع نابسامان من خبر دار نشن خیلی واسم مهم بود. شوهرم بدبین هست و همیشه به عناوین مختلف همه چیز زندگیم رو چک می کنه، گوشیم، ای میلم و .... . همیشه هم بستری واسم فراهم می کنه که ببینه به خطا میرم یا نه و بعدش که همه چیز تموم میشه عذرخواهی می کنه و خلاص. از کاراش از توهین هاش خسته شدم رفته رفته علاقه ام بهش کمرنگ و کمرنگ تر شد. 5سال اول رو به خاطر نفهمیدن و اذیت نشدن خانواده ام و 5 سال دوم رو به خاطر پسرم ادامه دادم. الان حس می کنم واسه خودم زندگی نکردم.هیچ لذتی از زناشویی نبردم. و البته چند ساله که لذتی که باید یه زن واسه همسرش فراهم کنه رو هم نمی تونم درست انجام بدم. انجام وظیفه کردم ولی الان دیگه اون رو هم نمی تونم و نمی خوام. هیچ حسی نسبت بهش ندارم. حتی چند ماه پیش ازش خیانت دیدم ولی اصلا واسم مهم نبود. فقط به خاطر تهمتها و بدبینیهایی که توی این سال ها بهم داشت پیگیری کردم و فقط بهش گفتم که فهمیدم، همین.الان پیش مشاور میرم و وقتی مسئله رو به توصیه مشاور باهاش در میون گذاشتم فقط داره گریه می کنه و میگه قبو دارم فقط آزارت دادم تو حق داری هرچی بگی همون رو می کنم ولیاگه رفتی نابود میشم خودم رو می کشم یا تا آخر عمر تارک دنیا می شم. نگران پسرم هستم . فکر می کردم میشه جدا شد ولی وظایف پدر مادری رو درست انجام داد ولی با این روشی که همسرو پیش گرفته!!! از طرفی دیگه هر کاری بکنه دوستش نخواهم داشت. نمی دونم بمونم و باز نقش بازی کنم یا برم به خودم و اینکه هنوز جوونم و حق داشتن یه زندگی خوب و عاشقانه رو دارم فکر کنم

  2. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    به تالار همدردی خوش آمدی

    مشخص هست خانم فهمیده و اهل خانواده ای هستی که راه مشاوره را در پیش گرفته ای . در این تالار هم ما تا آنجا که بضاعت داریم به شما کمک خواهیم کرد .

    عزیزم می دانم خسته ای ، خسته از بار همه توهینهایی که بهت شده از فشار همه بدبینی هایی که در حقت شده و ...... اما 10 سال صبوری کردی و این یعنی اینکه زن توانمندی هستی و سازنده هم هستی.

    اینکه همسرت اقرار می کند که تو را اذیت کرده و اقرار دارد بد عمل کرده نقطه خوبی هست و نشان دهنده این است که تو خوب مدارا داشته ای و بهتره از آن نهایت بهره برداری را بکنی .

    چگونه ؟
    به این گونه که از او بخواهی نزد مشاور بیاید ، بخواهی که مشاوره را جدی بگیرد و به راهکارها عمل کند .

    به او بگو که فرصتی می دهم تا فلان بازه زمانی و حدااقل 1 سال را اعلام کن و تغییر رویه را بخواه . از طرف دیگر خود شما هم روی لایه های احساسی ات نسبت به همسرت کار کن به کمک همان مشاوره حضوری و سعی کن نسبت به همسرت عشق پیدا کنی و برای اینکار لازم هست چشمت را به روی گذشته ببندی و از نو آغاز کنی . برو به سمتی که بدون نقش بازی کردن عشق بورزی و از این فرصت در این جهت استفاده کنی و به همسرت هم کمک کنی تا خود را تغییر دهد


    موفقیتت را آرزو دارم





  3. 12 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 14 مهر 93), mohammad6599 (چهارشنبه 16 مهر 93), paniz93 (یکشنبه 13 مهر 93), SpecialBoy (دوشنبه 14 مهر 93), واحد (دوشنبه 13 بهمن 93), نیکیا (دوشنبه 14 مهر 93), مهربونی... (دوشنبه 14 مهر 93), آرام دل (دوشنبه 14 مهر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 13 مهر 93), رها20 (یکشنبه 13 مهر 93), رزا (یکشنبه 13 مهر 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    92
    سطح
    1
    Points: 92, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    8

    تشکرشده 15 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همراهی و لطف شما سپاسگزارم. ولی می ترسم از زمانی که این بی تفاوتی به نفرت تبدیل بشه. مگه نه اینکه ذات آدم ها عوض نمی شه؟! از کجا معلوم که این حرفا از روی ترس از دست دادن یه عادت 10 ساله نیست؟ مگه نه اینکه علاقه ای که رفت دیگه خیلی سخت بر میگرده؟ لایه های احساس از کجا در میاد؟ مگه آدم چند سال می خواد زندگی کنه؟ چقدر جوونه؟ یعنی شانس یه زندگی با شور و عشق رو باید نادیده بگیرم اصلا این شانس رو دارم؟؟ نه من لذت زن بودن واسه مردم رو چشیدم نه اون زن داره به معنای واقعی . می ترسم از 10 سال دیگه که به پسرم بگم به خاطر تو موندم و بهم بگه اشتباه کردی! اگه درست نشد اگه علاقه بر نگشت این یعنی من خودم رو به پسرم ترجیح دادم؟؟ یعنی باید در مقابل اینکه زندگی شوهرم بعد از من چی میشه احساس عذاب وجدان داشته باشم؟ یا حق دارم به خودم فکر کنم؟ اینا درد منه که هر کس یه چیزی میگه

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام

    میدونم که اعتماد کردن دوباره به کسیکه یکبار از اعتمادت سوء استفاده کرده خیلی سخته ولی به این فکر کن که اگر از همسرت جدا بشی چی بدست میاری؟

    فکر میکنی اینطوری خوشبختتری؟ اگر از همسرت جدا بشی چه کسی میتونه تضمین کنه که یه نفر بهتر میاد تو مسیر زندگیت ؟

    چرا از نو شروع نمیکنی؟ همینقدر که همسرت از اشتباه خودش ابراز پشیمونی میکنه و دوست نداره که از دستت بده میتونه بهونه خوبی برای یه شروع دوباره باشه..

    الان یکم خسته شدی و انگیزت رو از دست دادی ازهمسزت بخواه کمکت کنه تا دوباره برگردید به روزهای خوب گذشته ...بهم کمک کنید ناسلامتی شریک زندگی هم

    هستید..
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  6. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (دوشنبه 14 مهر 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93)

  7. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    آره رها. آدمها می تونن تغییر کنند اگر خودشون بخوان و یک تلنگر جدی بخورند. ضمن این که گذر عمر و تجربه و ... هم آدمها را عوض می کنه.
    البته به قول شما ذات آدمها عوض نمی شه، ولی خیلی از رفتارها تغییر می کنه.

    رفتن همسرت به سمت خیانت هم نشانه ای از نیازش به یک تحول در زندگی یکنواخت و بی روحی که خودت بهش اشاره کردی داره. هر دوتون همدیگه رو فراموش کردید. نعمت داشتن همدیگه را عادی تلقی می کنید.

    به خاطر پسرت نمون. به خاطر خودت بمون.
    جدا شدن و زندگی دوباره ساختن به همین راحتی که می گی نیست. ساختن زندگیت خیلی آسونتر از راه دوم هست.
    یک خانم 34 ساله با یک فرزند و سابقه ده سال زندگی، فکر می کنی به همین راحتی می تونه یک همسر مناسب و دلخواه پیدا کنه؟ فکر می کنی نفر بعدی را مخصوص شما و طبق خواسته ها و استانداردهای شما ساختن؟ اون آدم هم مشکلاتی داره و کوتاهیهایی + مشکلات تجربه ده سال زندگی شما و زندگی احتمالی ایشون.

    قسمتی که بعد از + نوشتم واقعا مهمه. به جای سختی اون، یک بار دیگه تصمیم بگیر و هیجان و عشق و گرما را به زندگیتون برگردون. مخصوصا حالا که همسرت هم آمادگیش را داره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 14 مهر 93), واحد (دوشنبه 13 بهمن 93), آرام دل (دوشنبه 14 مهر 93), رها20 (دوشنبه 14 مهر 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    چه شباهت فوق العاده ای داره شرایطت با من.
    افکارم شبیه به شماست.
    حال شما رو میفهمم.
    اینکه اولش عاشق بودم،مورد سو استفاده قرار گرفتم، خسته ام کرد،دلزده شدم، و حالا دارم نقش بازی یمکنم و از زندگی لذتی نمیبرم.
    فکر میکنم یه شانس دوباره به خودم بدم؟شانسی وجود خواهد داشت؟
    دوباره ساختن و اعتماد مجدد؟
    اگه سو استفاده کرد چی؟

    من هم مثل نمیدونم چی درسته چی غلط؟
    فقط یک چیز رو میدونم
    زندگی عاشقانه میخواستم و مرد من عشق رو کشت.
    حالا پشیمونه و برگشتن و فرصت دادن برای من سخته.

    راهکاری الان به ذهنم نمیاد که بگم اما تاپیک شما رو دنیال میکنم.
    جوابهایی که دوستان به شما میدن به درد منم میخوره.
    منم جداگانه دارم تاپیکم رو جلو میبرم اگه راه حلی دوستان گفتن میام و به شما پیشنهاد میدم.
    شاد و پیروز باشین

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام رها خانم
    من به عنوان یک مرد متاهل باهاتون هم دردی می کنم و امیدوارم تو ادامه راه موفق باشید
    به نظرم شما ده سال صبر کردید یک فرصت دیگه به همسرتون بدید
    می ترسم تاپیکتون منتقل بشه ولی اگه بگید خیانتش در چه حد بوده (به شرطی که تاپیک به انحراف نره ) خوبه؟؟؟
    فقط یک نکته : کلا آدمها بعضی وقتها عقلشون یک مطلبی رو قبول داره ولی دلشون نه
    می خوان یک کاره درست را انجام بدن اما نمی تونند
    اینجا خیلیها اومدن دوست دختر دوست پسر بودن خودشونم می دونستند غلطه اما نمی تونستند دل بکنند
    اگه زندگی تون ارزشش رو داره به همسرتون کمک کنید
    کمک به معنی بخشش اشتباهات آینده و یا فداکاری بیش از حد نیست
    کمک به معنی راهنمایی است
    شاید همسرتون مثل یک معتاد است که می دونه اعتیادش غلطه نمی تونه ترک کنه (گفتم شاید)؟
    اگه عقلا پشیمونه با این دید به مشکلتون نگاه کنید و بهش کمک کنید
    اون سالها با این روش زندگی کرده و بزرگ شده
    بهش فرصت بدید اما محدود
    موفق باشید
    ویرایش توسط آونگ : دوشنبه 14 مهر 93 در ساعت 17:03

  11. 6 کاربر از پست مفید آونگ تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 14 مهر 93), واحد (دوشنبه 13 بهمن 93), رها20 (دوشنبه 14 مهر 93), رزا (دوشنبه 14 مهر 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93), شیدا. (دوشنبه 14 مهر 93)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    92
    سطح
    1
    Points: 92, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    8

    تشکرشده 15 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرخ رو ی عزیز مزسی از همدردیت و متاسفم که تو هم همین شرایط رو داری. من می دونم که درصد خیلی زیادی از زوج ها این مشکل بی علاقگی و بی عشقی رو دارن ولی ترس از تغییر ترس از انجام کاری که سال ها بهش عادت کردن و مهم تر از همه ترس از قضاوت دیگران نمی ذاره حرکتی بکنند. چیزی که من باهاش درگیرم اینه که مثل همه مثل گذشته بترسم یا شهامت به خرج بدم و یه عمر حسرت اینکه اگه می رفتم شاید چنین و چنان رو یدک بکشم

    - - - Updated - - -

    جناب آونگ عزیز سپاس از شما، خیانت 2 مورد بوده که من متوجه شدم که یکیش پیشرفته بوده ولی من چون خیلی پیگیری نکردم نمی تونم دقیق پیش داوری کنم. ولی الان آرزو میکنم که موردی برای همسرم پیش بیاد شبیه معجزه عاشق شدن که بره دنبال زندگیش و من بدون عذاب وجدان از خودخواهی احتمالی برای فکر کردن به آرامش زندگی خودم ، با پسرم زندگی کنم

  13. کاربر روبرو از پست مفید رها20 تشکرکرده است .

    آونگ (سه شنبه 15 مهر 93)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام رها خانم
    مثل خیلی ار مراجعین دیگه این تالار شما هم باید مدتی به خودتون برسید
    به آرامش برسید
    وضعیت خودتون رو بازیابی کنید
    البته می دونم که باوجود یک بچه کار سختیه ومدت زیادی از وقت شما به رسیدگی به اون می گذره
    بعد از اصلاح وضعیت روحی خودتون
    یکبار دیگه کل زندگی گذشته و شرایط احتمالی آینده رو بررسی کنید و به یک راه رو انتخاب کنید
    جدایی ؟؟؟
    ادامه؟؟؟
    یک جدول می نویسید نکات منفی و مثبت هر دو راه رو برای خودتون یادداشت کنید
    احتمال موفقیت در هرکدام را بررسی کنید
    به هر راه نمره بدید
    بعد بیایین اینجا از دوستان کمک بگیرید
    برای بازیابی روحیه تون هم اینجا هستند کسانی که این مسیر رو رفتند و با تجربه ترند
    با این خستگی و شرایط بد روحی بعید می دونم بتونید تصمیم مناسبی بگیرید
    حالا که همسرتان اعلام پشیمانی می کند می توانید به او هم بگویید که مدتی را نیاز دارید که به خودتان برسید بعد برای اصلاح زندگی با روحیه مضاعف تلاش کنید
    موفق باشید
    ویرایش توسط آونگ : سه شنبه 15 مهر 93 در ساعت 10:15

  15. 5 کاربر از پست مفید آونگ تشکرکرده اند .

    maedeh120 (سه شنبه 15 مهر 93), واحد (دوشنبه 13 بهمن 93), رها20 (سه شنبه 15 مهر 93), سوده 82 (چهارشنبه 05 آذر 93), شیدا. (سه شنبه 15 مهر 93)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    92
    سطح
    1
    Points: 92, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    8

    تشکرشده 15 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جناب آونگ عزیز
    از راهنماییهاتون سپاسگزارم. تنهایی و آرامش چیزیه که الان بی نهایت بهش احتیاج دارم. در همین راستا هم به توصیه همسرم! 2 هفته پیش با جمعی از دوستام یه سفر 3 روزه رفتم اما متاسفانه موقع برگشت همه چیز تغییر کرد. همسرم چمدون رو زیر و رو کرد و در مورد تعداد و نوع و شکل لباس زیرهایی که برده بودم ( با عرض پوزش) بازخواستم کرد و کلی دعوا و .... و من باز مجبور شدم به خاطر کار نکرده از خودم دفاع کنم. البته توصیه شمارو درک می کنم و امیدوارم بتونم شرایطی رو فراهم کنم که به عنوان یه ماکت از طلاق یه مدت رو دور از هم زندگی کنیم! هرچند همسرم این روزها داره از اسلحه پسرم برای تحریک احساس من استفاده می کنه. به هر صورت سپاس از توجه و همراهی شما

  17. کاربر روبرو از پست مفید رها20 تشکرکرده است .

    آونگ (سه شنبه 15 مهر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  4. موندم چه تصمیمی بگیرم؟ کمک کنید...............
    توسط yase sefid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 شهریور 92, 10:55
  5. چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط arah در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 08 تیر 92, 17:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.