به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1393-6-16
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    963
    سطح
    16
    Points: 963, Level: 16
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم میخواد دکترا دانشگاه ازاد بخونه، فکر کردن به هزینش دیوونم میکنه

    سلام
    28 سالمه، شوهرم 37 سال
    من دانشجوی دکترا تو دانشگاه سراسری هستم و شوهرم هم ارشداز دانشگاه ازاد
    پارسال دکترا قبول شد دانشگاه ازاد اما چون پول نداشتسمنرفت، امسال بهش گفتن میتونه بیاد ثبت نام کنه، راستش من اصلا راضی نیستم، چون هزینشمیشه 70 میلیون تو 4 سال، وتقریبا ترمی 8 میلیون، ما الان مستاجر هستیم و هر ماهکلی قسط و وام میدیم و اگه بره فقط نداریهاش برام میمونه، گرچه الان هم نه خرجیبهم میده نه تفریحی، نه لباس خاصی، هیچی
    لطفا فکر نکنید من پرتوقع هستم. اتفاقا تا حالا هیچی ازش نخواستمو این واقعا ازارم میده، دوستها و فامیل­هامو میبینم که خیلی خیلی معمولی تر از منهیستند و دارند تو رفاه کامل زندگی میکنن اما من بیجاره باید قصه پول پیش برایخونه بخورم. اون موقع تو این شرایط شوهرم میخوا کلی خرج بتراشه
    به خدا خسته شدم از این همه بی پولی، منم دلم میخواد زندگیخوب راحت داشته باشم. این همه درس خوندم تو بهترین دانشگاه تهران تو یکی از بهترینرشته ها که اخرش این همه بدبختی بکشم. در حالیکه فامیل­ها بدون سواد و زیبایی خاصیبهترین شوهرها رو دارن که هم بهشون وفاداره هم ماشین و خونه و بههترین تفریحات.نمیدونم چرا خدا سونوشت منو اینجوری نوشت.
    چه طوری بهش بگم مخالفم که ناراحت نشه اخه میدونم خیلی دوستداره بره. دو بار نظرمو پرسید اما من نتونستم محالفت کنم. همین الان زندگیمون به سختی داره میچرخه . میخوام زندگی بی دغدغه داشتم باشم. از مستاجری که هر سال جا به جا شدیم خشته شدم. از خونه 50 متری که هیچی توش جا نمیشه و نمیتونم مهمون دعوت کنم خشته شدم. خونه ای که وقتی مامان و بابا و خواهرم از شهریتان میان برای خواب جا کم میاریم خسته شدم. من دیگه روح و روانمداره اسیب میبینه از این همه فشار زندگی
    کمکم کنید که دارم میترکم. به خدا از زندگی خسته شدم

  2. 3 کاربر از پست مفید zendegiii تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 مهر 93), SpecialBoy (دوشنبه 07 مهر 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 07 مهر 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 آبان 93 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    41
    سطح
    1
    Points: 41, Level: 1
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience PointsTagger Second Class1 year registered
    تشکرها
    58

    تشکرشده 135 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب وقتی وقتی میگی ندارین بدین شهریه رو پس از کجا میخاین بیارین؟

    همون دو باری که همسرت ازت پرسید برم ، شما ازش میپرسیدین که به نظرت میتونیم این شهریه رو جور کنیم؟ به نظرت میارزه که این همه فشار مالی تحمل کنیم؟ مگه چندسال میخایم زندگی کنیم که این همه سخت بگذرونیم و . . .
    اگه وسط راه از لحاظ مالی کم بیاریم و نصفه بمونه چی؟

    باید با این سوال ها ذهنش رو مشغول میکردی.خیلی آروم و با لطافت.با یه حالت مظلومانه و یه نگرانی تو چهره که معنیش اینه نگران آینده هر دوتون هستی.
    آدم بعضی وقتها جو زده میشه و نمیتونه تصمیم درستی بگیری و این دیگران هستن که آدمو روشن میکنن.
    ممکنه همسرت الان جو زده شده باشه و نتونسته فکره درستی کنه

  4. 8 کاربر از پست مفید niki.69 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 07 مهر 93), marta (دوشنبه 07 مهر 93), sanjab (دوشنبه 07 مهر 93), SpecialBoy (دوشنبه 07 مهر 93), واحد (یکشنبه 20 مهر 93), هم آوا (سه شنبه 08 مهر 93), zendegiii (دوشنبه 07 مهر 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 07 مهر 93)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    1.آیا شما شاغل هستید و از خودتان منبع درآمدی دارید؟
    2.اینکه مدرکتان را به رخش میکشید یا در جمعهای دوستانه و فامیل کسی این حرفها را بهش میزنه که همسرت دکترا داره و تو فوق لیسانس!!

    لطفا به سوالات بالا جواب بدید.
    از نظر من بشخصه با دید مثبتی که دارم و همجنس خودمو خوب میشناسم مردها یکم زود جو میگرتشان واسه همین بدون برنامه ریز یاقدام میکنن به انجام کاری البته اینم بخاطر شوق و ذوقی هستش که داره ایرادی هم بهش نیست توی یکی دیگه از تایپیک ها یکی از دوستان مشکلی داشتند مبنی بر اینکه شوهرش میخواد ماشین بخره و تصمیمش جدی بود ولی وقتی قسط هاشو دید و اینکه چقدر تحت فشار قرار میگیرن خودش پشیمان شد شوهر شما هم احتمالا پشیمان میشوند
    برای خودمم این موضوع پیش آمده چندین بار با کمال احترام و مهربانی حرفت را به شوهرت بزن چون همسرشی و نزدیکترین فرد به شوهرت بهش بگو چقدر باید قسط بدید چقدر باید بره دانشگاه و زمانش تداخل ایجاد میکنه و در آخر تصمیم را به عهده خوش بزار و بگو با اینهمه بزار خودش تصمیم بگیره
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 8 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    anisa (دوشنبه 07 مهر 93), asemaneabi222 (دوشنبه 07 مهر 93), del (دوشنبه 07 مهر 93), SpecialBoy (دوشنبه 07 مهر 93), واحد (یکشنبه 20 مهر 93), هم آوا (سه شنبه 08 مهر 93), zendegiii (دوشنبه 07 مهر 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 07 مهر 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1393-6-16
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    963
    سطح
    16
    Points: 963, Level: 16
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خاله قزی و نیکی ممنون از پاسختون
    همسر من جوزده نشده و تصمیمش رو گرفته چوا کامل شرایطش رو میدونه و هزینه ها رو.دیروز شنیدم که به یکی میگفت ماشین رو میفروشم و پولش رو میدم. اخه مگه ما تو زندگی چی داریم که ماشین رو بفروشه. ما اونقدر پول نداشتیم که بره مدرک ارشدش رو بگیره. اما الان پول قرض گرفته راه افتاده رفته شهر محل دانشگاه ارشدش که 13 ساعت با اینجا فاصله داره تا مدرکش رو برای ثبت نام دکترا یره
    من شاغلم اما حقوقم ماهی 200 هزار تومانه(خجالت میکشم حقوقمو با مدرکی که دارم بگم- البته من 2 روز تو هفته میرم سر کار و بقیش دانشگاه)
    کسی دکترای منو به رخش نمیکشه و خود من هم مدام مینالم که کسی که درس بخونه پولب در نمیاره و تا اخر عمر باید یک حقوق بخور و نمیر بگیره.
    به خدا الان وسط دانشگاه گریه ام گرفته از این بی پولی. خواهشا بهم بگید که دقیقا بهش چی بگم. خودش میدونه هزینش زیاده و منم بهش گوشزد کردم . اما نمیتونم بیشتر بگم چون یه بار برای پوی پیش خونه بهش گفتم که 3ماه دیگه باید پول بدیم صاحبخونه کلی باهام دعوا کرد که تو ته دل ادمو خالی میکنی و همش ناامید میکنی منو و بعدش هم تا 3 روز بامن حرف نزد تا من رفتم منت کشی.
    به نظرتون مستقیم بهش بگم که مخالفم؟

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مثلا بهش بگو فکر نمیکنی بااین پول خونه بزرگتر بخریم بهتر باشه چون بچمون که بیاد اتاق جدا میخواد ، یه جورایی با مهر و محبت و حرف از آینده مخالفت کن که فکرنکنه خودخواهی ، یا بگو تو میتونی سراسری قبول شی و لیاقتت بیشتره و بازم سعی کن ...

  9. 2 کاربر از پست مفید سپیده ی تاریک تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (دوشنبه 07 مهر 93), zendegiii (سه شنبه 08 مهر 93)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    شوهرتون سر کار میره ؟

    درامدش چقدره؟

    فقط میخواد دکترا بگیره یا این مدرک تو کارش تاثیر گذاره ؟ (مثلا میتونه استاد دانشگاه بشه یا حقوقش بالاتر بره یا ارتقاء شغلی بگیره )

    درسخونه ؟ یعنی علاقه داره ؟

    شما میگی تصمیمشو گرفته .. با کدوم پول ؟ فقط پول ماشین ؟

    به نظرتون این مدرک تو ایندتون چقد تاثیر داره ؟ برای شوهرتون میگم نه شما. اگر موثره ارزششو داره 4 سال سختی بکشین بعدش زندگی بهتری داشته باشین .
    اگر واقعا دوست داره شاید بعدا همیشه حسرت بخوره ازینکه دکترا نگرفته و به شما هم سرکوفت بزنه که تو باعث شدی .
    در هر صورت این مقایسه هایی که میکنین شما خودتون همسرتون رو انتخاب کردین درسته ؟ پس میدونستین وضع مالیش در چه حده .
    بنظرم اگه واقعا دلش میخواد مستقیم چیزی نگو . فقط از عواقبش بگو اما نگو مخالفم بذار خودش تصمیم بگیره

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiii نمایش پست ها
    در حالیکه فامیل­ها بدون سواد و زیبایی خاصیبهترین شوهرها رو دارن که هم بهشون وفاداره هم ماشین و خونه و بههترین تفریحات.نمیدونم چرا خدا سونوشت منو اینجوری نوشت.


    فقط حواست باشه یه موقع ناشکری نکنی
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  11. 3 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    واحد (یکشنبه 20 مهر 93), zendegiii (سه شنبه 08 مهر 93), رزا (دوشنبه 07 مهر 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1393-6-16
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    963
    سطح
    16
    Points: 963, Level: 16
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم سلام
    سپیده تاریک و انیسا ممنون از پاسختون
    شوهرم سر کار میره و درامد متوسطی داره که شاید از درامدش در حال حاضر تنها 300 یا 400 تومن برای زندگی میمونه و بقیه قسط و وام هست. کلا به زور گذران زندگی میکنیم. دلیل اینکه میخواد بره هم فقط دوست داشتنه و در اینده هیچ تاثیری نه روی حقوقش داره و نه هیجی. تازه اگه بتونه با این اوضاع خراب جایی هیئت علمی دانشگاه بشه حقوقش کمتر از حدی میشه که الان میگیره (چون حقوق هیئت علمی دانشگاه ازاد بر حلاف سراسری خیلی پایینه). شوهر من با اینگه علاقه داره ولی به نظر من قابلیت لازم برای دانشجو دکترا شدن رو نداره(ولی شاید دانشگاه ازاد شرایطش فرق داشته باشه-نمیدونم)
    انیسا جان راستش را بخواهی من از ازدواجم پشیمونم و اگه دوباره حق انتخاب داشتم شوهرمو انتخاب نمیکردم(انتخاب من تنها از روی احساس و وابستگی بود همین- قبل ازدواج مشاور هم رفتیم که گفت به درد هم نمیخورید)، چون ما کلا حرف همو به زور میفهمیم و ایشون قبلا یک بار بهم خیانت هم کرده، به علاوه اینکه مادر بسیار بد و بسیار بسیار بسیار بسیارخسیس و بی نزاکتی داره که تحمل منو تموم کرده(طوریکه حتی 1 دقیقه دیدنش باعث میشه سردرد بگیرم و واقعا حالم بد میشه). و به علاوه بی پول هم هست و خانوادش هم هیچ کمکی به ما نکردن. پول پیش خونه هم بابای من داد و حتی عروسی هم بابام گرفت و پدر مادرش اصلا به روی خودشون هم نیاوردن. حتی من خرید عروسی نداشتم. با اینکه شوهرم قبل عروسی 5 ماه حقوق نگرفته بود پدر مادرش با اینکه پول داشتن بهش نگفتن بیا برو مثلا لباس عروس زنتو بگیر. خلاصه اینکه من پشیمونم.
    الان هم فکر میکنم با رفتنش به دانشگاه حق منه که ضایع میشه چون با حساب کتابی که کردم حداقل 6 سال دیگه طول میکشه برسیم سر نقطه 0 و دوبازه از اول شروع کنیم که مثلا تا 5 سال دیگش خونه بخریم(در بهترین حالت)، یعنی من از زمان عروسیم باید 15 سال عذاب بکشم(در حالیکه جوونم و میخوام شاد باشم).
    میخوام برم بدون رو دروایستی بهش بگم که من مخالفم و تحمل شرایط سخت تر از این رو ندارم.
    دروغ هم نگفتم چون واقعا کم اوردم دیگه
    نمیدونم میتونید حالمو یانه، بهم میگین خودتو مقایسه نکن. چرا مقایسه نکنم. منی که بین همه معروف بودم به حجب و حیا و ادب و زیبایی و خلاصه هیچی کم نداشتم حالا که بقیه رو میبینم میگم کاش هیچی نداشتم و فقط ارامش داشتم
    شما نمیدونید که وقتی بی پول باشی، شوهر دروغگو و خیانتگار داشته باشی، مادر شوهر دخالتگر و خسیس و ازار دهنده داشته باشی، پدر مادرت پیشت نباشن و تو این تهران درندشت هیچ کسو نداشته باشی و به جاش کلی استرس و فشار درس و کار روی سرت باشه و کلا امیدی به زندگی با شوهرت نداشته باشی چقدر سخته.
    کاش یکی بود الان حالمو میفهمید که وسط دانشگاه همینطور اشکام سرازیره
    کاش خدا به دادم برسه و از زندگی خلاصم کنه

    یکی از سوالاب انیسا را جواب نداده بودم
    فعلا برای این ترم رفته پول قرض گرفته و دانشگاه هم گفته اول ترم 3 تومن هم بدی ثبت نام میکنیم و بقیش فکر کنم اخر ترم میگیرن. اخه من دارم فکر میکنم دو ماه دیگه که مدت خونه تموم میشه میخواهیم چیکار کنیم. همین خونه 50 متری هم از دست بدیم و بریم خونه کوچکتر.
    ای خدااااا، دارم دیوونه میشم. من که توقع زیادی ندارم، داشتن یه خونه معمولی تو منظقه معمولی با زندگی بی دردسر خیلی توقع زیادیه. باور کنید نیست
    ویرایش توسط zendegiii : دوشنبه 07 مهر 93 در ساعت 16:18

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    بعید می دونم بتونید منصرفش کنید. بهتره وقتی ازتون نظر می پرسن جراتمندانه و مودبانه نظرتون را بگید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    zendegiii (سه شنبه 08 مهر 93), آویژه (دوشنبه 07 مهر 93), رزا (دوشنبه 07 مهر 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام خانمی. نمیفهمم چرا حرفتونو به همسرتون مودبانه نمیگین.
    البته من معتقدم که شما باید حرفتونو بگین خیلی قشنگ تک تک مشکلات و فشارهایی که تحمل میکنین رو بگین و اینکه بدون ماشین و با قرض بیشتر چه زندگی خواهید داشت، اما نمیتونین همسرتونو مجبور کنین. چون به هرحال ایشون مسئول زندگیتونن و شما میتونین از سختی های آینده آگاهشون کنین و انتخابو به خودشون بسپرین.

  16. کاربر روبرو از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiii نمایش پست ها
    سلام

    28 سالمه، شوهرم 37 سال

    من دانشجوی دکترا تو دانشگاه سراسری هستم و شوهرم هم ارشداز دانشگاه ازاد

    پارسال دکترا قبول شد دانشگاه ازاد اما چون پول نداشتسمنرفت،

    لطفا فکر نکنید من پرتوقع هستم. اتفاقا تا حالا هیچی ازش نخواستمو این واقعا ازارم میده، دوستها و فامیل­هامو میبینم که خیلی خیلی معمولی تر از من هیستند و دارند تو رفاه کامل زندگی میکنن اما من بیجاره باید قصه پول پیش برایخونه بخورم. اون موقع تو این شرایط شوهرم میخوا کلی خرج بتراشه

    به خدا خسته شدم از این همه بی پولی، منم دلم میخواد زندگیخوب راحت داشته باشم. این همه درس خوندم تو بهترین دانشگاه تهران تو یکی از بهترینرشته ها که اخرش این همه بدبختی بکشم. در حالیکه فامیل­ها بدون سواد و زیبایی خاصیبهترین شوهرها رو دارن که هم بهشون وفاداره هم ماشین و خونه و بههترین تفریحات.نمیدونم چرا خدا سونوشت منو اینجوری نوشت.

    چه طوری بهش بگم مخالفم که ناراحت نشه اخه میدونم خیلی دوستداره بره. دو بار نظرمو پرسید اما من نتونستم محالفت کنم. همین الان زندگیمون به سختی داره میچرخه . میخوام زندگی بی دغدغه داشتم باشم. از مستاجری که هر سال جا به جا شدیم خشته شدم. از خونه 50 متری که هیچی توش جا نمیشه و نمیتونم مهمون دعوت کنم خشته شدم. خونه ای که وقتی مامان و بابا و خواهرم از شهریتان میان برای خواب جا کم میاریم خسته شدم. من دیگه روح و روانمداره اسیب میبینه از این همه فشار زندگی

    کمکم کنید که دارم میترکم. به خدا از زندگی خسته شدم
    سلام

    دلیل اینکار همسر شما همون قسمتهایی از حرفهای شما هست که قرمز کردم .چرا فکر میکنی معمولی نیستی عزیزم؟خودت رو برتر میدونی به خاطر مدرک تحصیلی؟
    البته هزار بار تحسینت میکنم که دانشجوی دکتری هستی،زحمت کشیدی و لایقشی،ولی باور کن اصلا دلیل موجه ای برای این حرفها نیست،شما کاملا حق داری انتظار زندگی همراه با آسایش رو داشته باشی ولی حجت موجه اش مدرک تحصیلیتون نیست،همسرت دقیقا به همین خاطره که امسال با قرض کردن هم میخواد بره دکتری بخونه.
    البته دوست عزیزم یه وقت فکر نکنی من که اینا رو گفتم لابد خودم چیزی نمیدونم و تحصیلات ندارم،منم مثل خودت دانشجوی دکتری هستم،ولی صرفا به خاطر اینکه ذاتا عاشق درسم و درس خوندن بهم انرژی و آرامش میده درس میخونم و هیچوقت برام مهم نبوده که بالاترین مدرک تحصیلی در ایران دکتری تخصصی هست که منو شما الان داریم میگیریم.
    همسرت رو تشویق و حمایت کن که به امید خدا دانشگاه سراسری قبول بشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiii نمایش پست ها
    سلام

    28 سالمه، شوهرم 37 سال

    من دانشجوی دکترا تو دانشگاه سراسری هستم و شوهرم هم ارشداز دانشگاه ازاد

    پارسال دکترا قبول شد دانشگاه ازاد اما چون پول نداشتسمنرفت،

    لطفا فکر نکنید من پرتوقع هستم. اتفاقا تا حالا هیچی ازش نخواستمو این واقعا ازارم میده، دوستها و فامیل­هامو میبینم که خیلی خیلی معمولی تر از من هیستند و دارند تو رفاه کامل زندگی میکنن اما من بیجاره باید قصه پول پیش برایخونه بخورم. اون موقع تو این شرایط شوهرم میخوا کلی خرج بتراشه

    به خدا خسته شدم از این همه بی پولی، منم دلم میخواد زندگیخوب راحت داشته باشم. این همه درس خوندم تو بهترین دانشگاه تهران تو یکی از بهترینرشته ها که اخرش این همه بدبختی بکشم. در حالیکه فامیل­ها بدون سواد و زیبایی خاصیبهترین شوهرها رو دارن که هم بهشون وفاداره هم ماشین و خونه و بههترین تفریحات.نمیدونم چرا خدا سونوشت منو اینجوری نوشت.

    چه طوری بهش بگم مخالفم که ناراحت نشه اخه میدونم خیلی دوستداره بره. دو بار نظرمو پرسید اما من نتونستم محالفت کنم. همین الان زندگیمون به سختی داره میچرخه . میخوام زندگی بی دغدغه داشتم باشم. از مستاجری که هر سال جا به جا شدیم خشته شدم. از خونه 50 متری که هیچی توش جا نمیشه و نمیتونم مهمون دعوت کنم خشته شدم. خونه ای که وقتی مامان و بابا و خواهرم از شهریتان میان برای خواب جا کم میاریم خسته شدم. من دیگه روح و روانمداره اسیب میبینه از این همه فشار زندگی

    کمکم کنید که دارم میترکم. به خدا از زندگی خسته شدم
    سلام

    دلیل اینکار همسر شما همون قسمتهایی از حرفهای شما هست که قرمز کردم .چرا فکر میکنی معمولی نیستی عزیزم؟خودت رو برتر میدونی به خاطر مدرک تحصیلی؟
    البته هزار بار تحسینت میکنم که دانشجوی دکتری هستی،زحمت کشیدی و لایقشی،ولی باور کن اصلا دلیل موجه ای برای این حرفها نیست،شما کاملا حق داری انتظار زندگی همراه با آسایش رو داشته باشی ولی حجت موجه اش مدرک تحصیلیتون نیست،همسرت دقیقا به همین خاطره که امسال با قرض کردن هم میخواد بره دکتری بخونه.
    البته دوست عزیزم یه وقت فکر نکنی من که اینا رو گفتم لابد خودم چیزی نمیدونم و تحصیلات ندارم،منم مثل خودت دانشجوی دکتری هستم،ولی صرفا به خاطر اینکه ذاتا عاشق درسم و درس خوندن بهم انرژی و آرامش میده درس میخونم و هیچوقت برام مهم نبوده که بالاترین مدرک تحصیلی در ایران دکتری تخصصی هست که منو شما الان داریم میگیریم.
    همسرت رو تشویق و حمایت کن که به امید خدا دانشگاه سراسری قبول بشه

  18. 5 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (دوشنبه 07 مهر 93), واحد (یکشنبه 20 مهر 93), zendegiii (سه شنبه 08 مهر 93), اثر راشومون (سه شنبه 08 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس از طلاق داره دیوونه ام میکنه
    توسط raha_ashegh در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 فروردین 95, 12:26
  2. کمکم کنید دارم دیوونه میشم
    توسط reza18 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 23:57
  3. چجوری برگردونمش؟دارم دیوونه میشم
    توسط marziehh در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 شهریور 90, 15:52
  4. یه مشکل عجیب که دیوونم کرده...
    توسط نسیم 68 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مرداد 90, 12:14
  5. دارم دیوونه میشم
    توسط illia2005 در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 15 فروردین 88, 22:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.