به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    قدرت ریسک در امور مالی زندگی مشترک

    سلام دوستان عزیزم
    یه نگرانی دارم که میخوام ازتون خواهش کنم راهنمایی کنید. میگم نگرانی چون فقط نگرانی و دلواپسیه و هنوز تبدیل به مشکل حادی نشده خدا رو شکر.
    من یکسالی میشه که با همسرم ازدواج کردیم و زیر یه سقفیم . خدا رو شکر هیچ گونه مساله حادی تو این مدت نداشتیم و الان من شش ماهه حدودا باردارم و تا چند وقت دیگه ثمره عشقمون به دنیا میاد انشالله.
    .
    .
    .
    من و همسرم هر دو کار میکنیم. اما درآمد خیلی بالایی نیست . یعنی حدود دو الی دوودیست سیصدی در ماه هر دو داریم که با کسر کرایه خانه و قسط وام های مختلف و سایر مخارج میتونیم ششصد الی هفتصد تومنی پس انداز کنیم. دوم اینکه هیچ کدوممون هیچ ساپورت مالی از طرف خانواده ها نداریم. یعنی خانواده هامون بندگان خدا پولی ندارن که بخوان مارو ساپورت کنن. واسه همین فقط روی همین حقوق ماهیانه خودمون فکر میکنیم.

    از طرفی منتظر نوزادی هستیم که میدونیم خرج و مخارجی خواهد داشت و باید حواسمون باشه.
    حدود اردیبهشت و خرداد ماه بود که شوهرم خیلی سعی کرد با پس اندازمون و پول سکه هایی که از عروسیمون گرفته بودیم و مقداری وام ، ماشین بهتری تهیه کنه. حتی چند جا هم رفتیم و ماشین دیدیم. اما من خیییییلییی میترسیدم. همش میگفتم ممکنه تو پرداخت پولش به مشکل بخوریم. یا اینکه واممون زیاد بشه و نتونیم بازپرداخت کنیم. کلاً با کارش مخالف نبودم ولی خیلی میترسیدم و قدرت ریسک نداشتم. شوهرمم کم کم سرد شد و بعدشم که ماجرای بارداری پیش اومد و موضوع فراموش شد.
    اما الان خودم پشیمونم. با خودم میگم ایکاش حمایتش کرده بودم و دلشو قرص کرده بودم تا اون ماشینو خریده بود. الان میشد یه سرمایه برامون. پولشم با صرفه جویی و وام و ... میدادیم دیگه.
    من میدونم زندگی کارمندی حول محور وام میچرخه و فکر نمیکنم کارمندی وجود داشته باشه که بودن وام به جایی رسیده باشه.
    .
    .
    .
    چند روز پیش با همسرم صحبت کردم که بهتره پولمون و پس اندازمونو به کار بگیریم و چون روز به روز از ارزش پول کم میشه لااقل بتونیم جایی ملکی یا زمینی چیزی بخریم و به رشد اون دلخوش باشیم . شوهرم بهم گفت تو مثل دفعه قبل که ماشین میخواستیم بخریم، نترس و حمایتم کن. (به عبارت دیگه دست کمش نگیرم)
    حق داره. اون توانایی های خیلی زیادی داره و من به توانایی هاش ایمان دارم ولی میترسم از مشکل مالی و ورشکستگی.
    امروز رفته دنبال وام و ....
    نمیخوام دلشو سرد کنم .
    لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر

  2. 5 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (دوشنبه 07 مهر 93), معاون کلانتر (دوشنبه 07 مهر 93), آرام دل (دوشنبه 07 مهر 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 07 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 09 مهر 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 دی 93 [ 13:09]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 167 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم ایده شما بسیار خوبه توکل به خداکن و نترس .به هر حال همین که سرمایه گذاری کنید و پولتون راکد نمونه خیلی خوبه قسط وام هم به امید خدا پرداخت میشه و سرمایه براتون میمونه. شما هم همسرتو دست کم نگیر . یه کم ریسک حساب شده در زندگی خوبه .

  4. 3 کاربر از پست مفید gelareh55 تشکرکرده اند .

    مهربونی... (سه شنبه 08 مهر 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 07 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام

    توی ایران هر کسی سرمایه داره یکی از این راه ها رو انتخاب میکنه
    یا میزاره توی بانک که درسته سودش کمه ولی تضمین شده است و ریسک نداره و خیالت آسوده تره است

    یا وارد فعالیت های دلالی میشه یا وارد بورس میشه یا میزنه به ساخت و ساز و زمین میخره

    حتی دکتر ها و فوتبالیست ها و سایر افرادی که درآمد نجومی دارن همین شیوه رو در پیش میگیرن (و اکثرا ساخت و ساز رو انتخاب میکنن)

    کسی که سرمایشو بیرون از بانک میزاره باید بلد باشه بازار رو تحلیل کنه

    مثلا عده زیادی بواسطه سرمایه گذاری روی ارز و طلا و کار های دلالی سود هنگفتی به جیب زدن
    دوست من هم که دید پولش تو بانک مونده و ارزشش از بین رفته پولشو بیرون کشید و جریمه هم داد و رفت سکه و طلا خرید و متاسفانه بد موقعی اینکارو کرد و حتی طلا ها رو به قیمت کمتر از خریدش فروخت

    بورس هم خیلی خوبه بشرطی که حتما اون تو یک آشنا داشته باشی (منظورم کسیه که شرکتی رو بتونه بهتون معرفی کنه که سود اور باشه و ارزش سهامش در حال رشد باشه) وگرنه خیلیا وارد این عرصه شدن و یا سودی نکردن یا ضرر هم دادن

    خود بورس توصیه میکنه با سرمایه ای وارد فعالیت در بورس بشید که به اون سرمایه احتیاجی نداشته باشید (یعنی از زندگی تون نزنید و دستتون به دهنتون برسه بعد سرمایه گذاری کنید)

    ساخت و ساز هم که وارد رکود شده اما چون بانکها تمام سرمایه اشونو وارد این عرصه کردن نمیذارن ساختمون سازی ضرر بده و قیمتا پایین بیاد

    اگر زمان مناسب ساخت و ساز رو بتونید تشخیص بدید سرمایه اتون میتونه دو یا سه برابر هم بشه
    و اگر زمانش مناسب نباشه واحد ها میمونه روی دستتون و مجبورید زیر قیمت بدید
    ولی در هر حالتی ساخت و ساز با تورم حرکت میکنه و به نظرم مطمئن تره و حداقل سودش در حدود همون سودیه که بانک میده

    البته باید حواستون جمع باشه که با چه کسی شراکت میکنید

    اگر من جای شما بودم و سرمایه داشتم چند بخشش میکردم و در چند تا حالت مختلف که میدونستم سود خوبی بدست میاد سرمایه گذاری میکردم

  6. 4 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (دوشنبه 07 مهر 93), مهربونی... (سه شنبه 08 مهر 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 07 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    1- چون خانواده هاتون توان این را ندارند که در صورت لزوم به شکل اضطراری کمکتون کنند، بهتره همه پس اندازتون را تبدیل به زمین یا ماشین نکنید. بخشی اش را طلا یا دلار بگیرید که قابلیت نقد شدنش آسون تر هست. خدای نکرده اگر اتفاق بدی بیفته و شما به شکل اضطراری پول لازم داشته باشید سکه را می تونید سریع بفروشید اما برای فروختن زمین ضرر می کنید.

    2- اگر به وضعیت بازار اشراف خوبی ندارید پس اندازتون را به شکلهای مختلف نگه دارید. همون ضرب المثل نگذاشتن همه تخم مرغها در یک سبد.

    3- بخشی از پس اندازتون را بذارید همسرتون هر طور مایل هست روش ریسک کنه و باهاش معامله کنه. برای حفظ سلامت خانواده تون و اعتماد به نفس همسرتون لازمه. حتی از دست دادنش هم اونقدر ضرر نداره، که رفتار قبلی شما و برداشت همسرتون داشته.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    مهربونی... (سه شنبه 08 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 09 مهر 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از اینکه به این تاپیک سر زدید و راهنمایی کردید.
    معاون کلانتر عزیز و شیدای عزیزم ، موضوع اینه که ما واقعاً اونقدر پس انداز و پول نداریم که بتونیم در چند قسمت یا حداقل دو قسمت سرمایه گذاری کنیم. کلاً که خودمونو بکشیم و بچلونیم و وام بگیریم و طلا بفروشیم، چهل تا پنجاه میلیونی برامون در میاد.
    اگر از شوهرم بخوام این پولو تو دو قسمت به کار بگیره، میدونم که تو هیچ کدومش بهره ای نمیبریم. مثال ضرب المثلی که میگه یه شهر آباد بهتر از هزار شهر خرابه.
    از طرفی شوهرم با توجه به وضع مالی خانواده ها و خواهرا و برادرامون میگه : اگه این پول دستمون باشه و ...، همه تا به مشکلی بر میخورن از ما توقع کمک مالی دارن. حالا اگه این پول جایی به کار بره خب دیگرانم میدونن که ما پولی در بساط نداریم و تازه باید قسط وام و... بدیم.
    واقعیت اینه که من و همسرم خیلی باید زحمت بکشیم. هر دومون از خیلی چیزا بزنیم و دوشادوش هم کار کنیم تا به جایی برسیم. حالا قرار باشه دیگران ( که اکثراً تنبل و بیکارن) ازمون پول بخوان و ما تو رودرواسی بهشون بدیم، هم دوستامونو از دست میدیم و هم پولمونو. ( تجربه کردم که میگم)
    .
    .
    .
    من هدفم و خواسته ام از این تاپیک اینه راهنمایی کنید که بتونم همسر خوبمو همراهی کنم. کمتر بترسم. اعتماد کنم . من ورشکستگی خییییلی بدی تو دوران مجردیم از بابام تجربه کردم. خیلی اون موقع خانوادم عذاب کشیدن. خودمم همینطور. گاهی وقتا حتی پول یه نون تو خونه مون نبود. هر چند الان بعد حدود 2 سال تقریبا اوضاع خانوادم خوبه، اما به چه قیمتی. پدرم تو این سن و سال دو سه تا خونه رو از دست داده و الان کرایه نشینه. برادرام حیرونن. خیلی گناه دارن.

    من دلم نمیخواد ماهم این مشکلاتو پیدا کنیم. من با این ترس، به شکل ناخواسته باعث میشم همسرم دلسرد بشه. همسرمو خیلی دوست دارم. تواناست. اما من نگرانم. حتی نگران بچه مون. دلم نمیخواد بچه مون سختی بکشه .
    .
    .
    لطفا تنهام نذارین. ممنونم.

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.

    خونه و زمینی رو بخیرید که ازش مطمئن هستین. با توجه به ورشکستگی پدرت ترس شما تا یه حدی قابل درک هست اما شما که انقدر سرمایه ندارین و حاصل یه عمرتون نیست که حتی اگه شکست هم بخورید نتونید بلند شید. یه زمین یا ماشین یا خونه خریدن هم اونقدر ریسک نداره که همسرتون رو منع می کنید. اگر ایشون می خواست تو بورس سرمایه گذاری کنه یا با دلالی سرمایه اش رو از دست بده حق با شما بود.
    مثلا الان ایشون با وام و فروختن طلا و ... بخوان یه زمین بخرن چه ریسکی می تونه داشته باشه؟؟

  11. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    مهربونی... (چهارشنبه 09 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 09 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    مهربونی عزیز.
    باید در نظر بگیری که کل زندگی ریسکه. تمام لحظات! چه موقعی که تو خونه ای چه موقعی که بیرونی.
    ولی به هر حال داری زندگی میکنی. زیبا هستی، سلامت هستی، درحال پرورش دادن یه موجود زنده در درونت هستی(که این خودش یکی از بزرگترین ریسکهای دنیاس). این یعنی اینکه تو از پس خطراتی که در اطرافت هست پیروزمندانه براومدی.

    وقتی به این موضوع فکر کنی و این فکر رو باور داشته باشی، کمی ریلکس میشی و میتونی به زندگی اعتماد کنی( در حالیکه خیلی هم قابل اعتماد نیست).
    این جمله "شاید هرگز پیش نیاید" خیلی بهت میتونه کمک کنه. پس شروع کن خودتو آروم کردن. بعد که به یک باور رسیدی که همه چیز دوحالت داره، یا پیروزی یاشکست، اون موقع میتونی به همسرت هم روحیه بدی.

    خودتو بی خیال نشون بده.(و واقعاً هم باش) در این صورت آرامش تو به همسرت هم سرایت میکنه. باورش میشه که تو بهش ایمان داری. مردا وقتی مطمئن میشن که زناشون بهشون ایمان دارن کارای محیرالعقولی میکنن.

    ایشالا که شانس هم میارین و پولتون در مدت زمان کم چندین برابر هم میشه. من امروز داشتم به یکی از بچه های تالار میگفتم، بچه که به دنیا میاد تا یه مدت برکت از درودیوار زندگیتون میباره. پس از همین حالا به پیشوازش برید. چون این وفور برکت دائمی نیست.

    سعی کن زیاد وارد جزئیات و تصمیم گیری نشی. همه چیو به همسرت بسپار. اگه ازت نظر خواست همفکری کن ولی تصمیم آخر رو به عهده ی خودش بذار. حتما موفق میشین

  13. 3 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    مهربونی... (چهارشنبه 09 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93), صبا_2009 (سه شنبه 08 مهر 93)

  14. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مهربونی عزیز،

    اولین پستت را که خوندم برام جالب بود که چه راحت رقم دقیق درآمد و مخارج و پس اندازتون را نوشتی. هر چند که این جا مجازیه و ...
    پست دوم را که خوندم برام جالب تر شد که همه نزدیکان از میزان پس انداز و ... شما اطلاع دارند و در واقع تاکیدی بود بر برداشتم از پست اول.

    عزیزم چه لزومی داره دیگران بدونن شما پس اندازتون چقدره که بعد بیان سراغ شما و درخواست کنند بهشون بدین؟ اونم کسانی که هیچ تلاشی نمی کنند و خودشون به قول شما تنبل و بیکارند و انتظار دارند پس اندازی که ذره ذره جمع کردید به اونا تقدیم کنید؟ بهتره یک کم در این زمینه کمتر به دیگران اطلاعات بدین.

    راستی این جلوی 50 میلیون چی بود؟ بعد از یکسال زندگی مشترک خدا را شکر تونستید این مبلغ را تهیه کنید و سالهای بعد حتما بهتر و بیشتر هم خواهد شد. می دونی این با هم ساختن و قدم به قدم جلو رفتن چقددددددددددر ارزشمنده؟ انشاله که برکت بیشتری به زندگیتون بیاد و هر روز بهتر از دیروز بشه

    پول را در دو قسمت مساوی به کار نگیرید. یک مبلغ کمی را برای شرایط اضطراری به شکل نزدیک به نقد نگه دارید ( چند تایی سکه) و با بقیه اش زمین یا سرمایه دیگه بخرید. خودت نگرانی زیاد داری و نمی خوام چیزی بنویسم که نگران تر بشی. ولی در حد سه چهار سکه را نگه دارید که اگر کار ضروری برای شما یا بچه پیش آمد دم دستتون باشه. بقیه را هم بذارید برای زمین یا ...

    نگران نی نی هم نباش. زندگی نی نی ها و بزرگ شدنشون اینقدر جالبه که آدم واقعا حس می کنه فرشته نگهبان دارند و یکی هست که همیشه و همه جا مواظبشونه
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    مهربونی... (چهارشنبه 09 مهر 93), آرام دل (سه شنبه 08 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 09 مهر 93), صبا_2009 (سه شنبه 08 مهر 93)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    وقتی که یه "بندباز" تصمیم میگیره روی طناب راه بره نباید بهش بگید مواظب باش یا نیوفتی و ... اینطوری تمرکزش بهم میخوره

    یا وقتی که کوهنوردی داره از صخره میره بالا اگه بگید زیر پاتو نگاه کن سرش گیج میره و می افته پایین
    در این موارد بهترین کمکی که هر فردی میتونه انجام بده یا سکوته یا تشویق

    یا وقتی که پزشکی داره عمل قلب انجام میده وقتی پرستار حول باشه و بترسه و تمرکز پزشک رو بهم بزنه عمل با موفقیت انجام نمیشه

    همسر شما هم اگر قرار باشه برای زندگی تصمیمی بگیره که ریسک بالایی داره به پشتیبانی و همدلی شما نیاز داره نه دلهوره و ترس

    فقط قضیه از دست دادن یا بدست آوردن سرمایه نیست ، مهم اینه که شما به تصمیمات همسرتون بعنوان یک فرد بالغ و عاقل اعتماد دارید و همین باعث دلگرمی همسر شماست

    مادر من همیشه یکم استرس داره و نگرانه
    وقتی تو ماشین پدرم میشینه جوری قرآن میخونه که انگار قراره طوری تصادف کنیم که کسی مارو نشناسه
    اتفاقا با این کارهاش بد تر تمرکز پدرمو بهم میزنه

    خود من میخواستم چند بار چند تا شغل رو امتحان کنم اما پدر مادرم طوری ترسوندنم که بیخیال شدم
    حالا هم حسرت تمام اون روز ها رو میخورم که چرا نذاشتن من تصمیم صحیح رو بگیرم و زندگیمو تغییر بدم ، مطمئنا هر کدوم از اون تصمیمات به نفعم بود ولی با نگرانی بیمورد ....

    بیشتر دلخوری من از اینه که چرا آزاد نبودم تا انتخابی که فکر میکردم درسته انجام بدم
    شاید انجام میدادم و شکست میخوردم و بدهی بالا می آوردم ولی این حس سرکوب شدن من تلخ تر از همه اتفاقات بد بود

  17. 2 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    مهربونی... (چهارشنبه 09 مهر 93), شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خیلی ممنونم که راهنماییم میکنید. نمیدونید چقدر آرامش گرفتم اول صبحی وقتی پستای مفید و دلسوزانه شما رو خوندم.
    چندتا مطلب هست که فکر میکنم بیشتر راجعبشون توضیح بدم.
    من و همسرم راجع به رقم پس اندازمون با کسی حرفی نزدیم. خودشون ولی میفهمن. شاید حکایت صورت رو با سیلی سرخ نگه داشتن باشه. همه میگن شوهرم که مهندسه و منم که کارمندم و هر رو کار میکنیم و سرو وعض زندگیمونم از بقیشون بهتره و سعی میکنیم اگر مهمانی اومد ازش پذیرایی خوبی داشته باشیم، پس حتما خیییییلیییی پول داریم. به همین دلیل تا به مشکل مالی میخورن اولین جایی که تماس میگیرن همسر منه. البته من مخالف کمک کردن به دیگران نیستم اصلا. ولی مواردی پیش اومده که بدقولن. یا بازپرداخت وامشونو ندادن و من که ضامن بودم مجبور شدم بدم. خب این موضوع خیلی آزار دهنده است.
    .
    .
    چند وقت پیش که همسرم داشت میرفت سر کار خیلی دلم گرفت. کلی گریه کردم. وقتی میرفت از پنجره تو کوچه رو نگاه کردم. حدود پنج و نیم صبح بود و هنوز بعد رفتنش ، اذان صبح گفتن. وقتی دیدمش تو کوچه که تو تاریکی باید تنهایی و پیاده بره تا برسه به مسیری که سرویسش شوارش کنه و تازه به شهر دیگه ای بره واسه حاضر شدن تو محل کارش، داشتم دق میکردم. با خودم گفتم شوهرم اینقدر به سختی کار میکنه و زحمت میکشه، خودم با شکم حامله هر صبح تا ظهر باید کار کنم و دیگرانی که تا لنگ ظهر خوابن ( هرچند برام خییییلییی عزیزن) نباید پاشن و تلاشی کنن و از ما پول قرض کنن و بعد با بدقولی بهمون پس بدن یا قسط وامشونو ندن و من از کارکرد خودم قسط اونا رو بدم، خب خییییلییی حس بدیه و اونروز کلی برای شوهرم گریه کردم و دلم براش سوخت که اونهمه زحمت میکشه.
    .
    .
    .
    شیدای خوبم
    به نظر خودمم باید یه مقدار کمی از پولونو نگه داریم . چون ممکنه اتفاقی بیوفته که به پول فوری نیاز داشته باشیم. یه مدتیه یه پس انداز مخفی کوچولو برای خودم کنار گذاشتم. هدفم از مخفی کردنش، نگه داشتنش واسه روز مباداست و نه اینکه نخوام به شوهرم بدمش. هرچند هنوزم مبلغش کمه اما خب کم کم بیشترش میکنم. تا مثلا زمانیکه مرخصی زایمانم که حقوقم خیلی کم میشه ، یه پشتوانه ای داشته باشیم. یا اگر زبونم لال زایمان زودرسی اتفاق افتاد ، دستمون خالی نباشه.
    .
    .
    .
    دیروز عصر با شوهرم رفته بودیم تو خیابون. منو برد جایی که زمین دیده بود . اولش احساس بدی داشتم . اما بهش گفتم که من بهت اعتماد دارم و تو هرجایی که فکر میکنی بهتره، زمین بخر. وقتی اینا رو میگفتم دستشو گرفته بودم. اما غمگین بودم. او متوجه شد و بهم گفت که صبر کنم تا زمین ها رو نشونم بده. وقتی رسیدیم، دیدم جای خوبی رو انتخاب کرده و حداقل به توجه به میزان پولمون ، میتونست بهترین انتخاب باشه. ویگه بعدش واقعا خوشحال شدم و ازش کلی تشکر کردم و بهش گفتم که چه آرامشی بهم دست داده. اونم خوشحال بود.

    .
    .
    حالا باید یه سری کارایی انجام بده تا چند روز دیگه بهمون وام بدن. اونوقت واسه زمین خریدن اقدام کنه.
    .
    .
    اونم نگرانه. من متوجهش هستم. اما بهش گفتم تازه وقتی نی نی مون به دنیا بیاد، کلی برکت وارد زندگی مون میشه و جایی واسه نگرانی نیست. وقتی در مورد بچه مون حرف میزنم، خیلی خوشحال و آروم میشه و گوش میکنه.
    بازم بهم سر بزنید . دلم میخواد واقعا آرووم بشم. قلبم آروم بشه.

    - - - Updated - - -

  19. 2 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    شیدا. (چهارشنبه 09 مهر 93), صبا_2009 (چهارشنبه 09 مهر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تموم کردن رابطه به خاطر مقایسه
    توسط Darya5 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 خرداد 92, 16:02
  2. ده راه برای کاهش ریسک طلاق
    توسط بالهای صداقت در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 بهمن 90, 11:07
  3. مقایسه کردن ممنوع!( یا چطور بیاموزیم خود را با دیگران مقایسه نکنیم!)
    توسط آویژه در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 آذر 90, 22:00
  4. مقایسه کردن زبادی و تاثیر پذیری مخرب
    توسط sepi در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مرداد 90, 02:04
  5. نبود مهریه و ریسک های آن
    توسط pupak1360 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 تیر 90, 14:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.