با سلام دوستای خوب، با اینکه مشکلی که من و دختر خانمهای همسن ام دارند راه حلی نداره و فقط باید صبر کرد ولی نیاز به حرف زدن داشتم چون باز تنهام و کسی رو ندارم که حرف دلم رو براش بگم کسی که لااقل شنونده حرفام باشه. به نظرتون دخترهایی که 30 سالگی رو رد کردن باید قید ازدواج رو بزنن؟؟؟؟ آخه گناه من چیه که همه دوستام و آشناهام و دخترهای فامیل ازدواج کردن و من سرنوشتم تنهایی و حسرت خوردن شده. دیگه خسته شدم ولی این نفس کشیدن لعنتی که دست خوذم نیست با من باشه حق زندگی مو میدم به یکی دیگه و میرم از این جهنم. روزام تکراری شده هیچ دلخوشی ندارم کسی نیست که درکم کنه و همصحبت ام اشه. حتی کار کردن هم برام بی معنی شده که برا کی داری تلاش می کنی. بچه های دوستام رو می بینم دلم بچه می خواد دلم مادر شدن می خواد ولی مگه دسته منه. نگید خیلیا هستن مثل شمان چون دلم برا اون خیلی هام می سوزه چون میدونم چی می کشنن. بعضیا بابای پولدار همسر وفادار زندگی و مسافرت های عالی ..... و کل غصه شون انتخاب رنگ لباس و لاکشون برا مهمونی باشه ولی من چی از صبح تا شب جون می کنم نه دلخوشی نه چیزی .. این همه فرق و تفاوت برا چیه؟ لااقل خدا همسر خوب نداد پول میداد که بعضی وقتا برم مسافرت تا شرایط وخیم زندگیم رو فراموش کنم ولی اونم ندارم که. خلاصه خیلی دلم از خدا و دنیاش پره ولی نصف زندگیم رو کردن و هیچی جز غصه ندیدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)