سلام. من ی دختر28 ساله هستم. الان یکسال هست که عقد کردم. نامزدم 30 سالشه وقتی که یک ساله بوده پدرش فوت کرده و مادرش با کلی سختی دو تا پسر را بزرگ کرده. حالا نامزدم خیلی به مادرش وابسطه هستش. تقریبا توی همه کارها ازش مشورت مبگیرن. من قصد جدایی دارم چون میترسم بعد ازدواج همش بره پیش مادرش و به من کم محلی کنه . خیلی از شروع زندگی وحشت دارم. مادرش چند روز پیش اومد خونمون گعت من مبام تعهد میدم که هیچ کاری با شما ندارم برید بیرون هر جور دوست دارید زندگی کنید. ولی نمیتونم حرفشو قبول کنم. اطرافیانم همه مبگن برو طلاق بگیر خودتو خلاص کن. میری بدبخت میشی. ولی من خودم میگم شاید خوب بشن اما هیچکی باهام موافق نیست . توروخدا کمکم کنید من دارم دبوونه. مشم. الان دو ماهه دارم فکر میکنم به نتیجه ای نرسیدم. توی برزخ موندم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)