به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    سلام دوستان
    من الان توی شرایطی در زندگی هستم که واقعا به کمک و راهنمایی افراد مطلع و نظر افراد دیگه نیاز دارم.
    پس خواهش میکنم ازتون نظرات و تجربیاتتون رو از من دریغ نکنید.

    حدود سه سال هست که توی فضای مجازی با یه آقا پسری آشنا شدم لازمه بگم که من ساکن تهرانم و ایشون ساکن مشهد. حدود 9 ماه اول اشنایی حس خاصی بهم نداشتیم و کم کم با شناخت بیشتر علاقه ی بینمون بیشتر شد تا اینکه هم دیگه رو دیدیم و بعد هم بخاطر اینکه سربازیشون افتاد تهران ارتباط حضوری و شناختمون بیشتر شد و الان علاقه ی خیلی زیادی بهم دیگه داریم و قراره که با خونوادشون بیان خونه ی ما برای خواستگاری.
    ویژگیای خوب زیادی داره که من بخام براتون نام ببرم اینا هست :
    - قیافه و تیپش رو کاملا میپسندم.
    - از نظر مذهبی بودن تقریبا توی سطح برابری هستیم.
    - سطح فرهنگی و مالی خونوادمون نزدیک به همدیگس.
    - هردو مردک تحصیلیمون لیسانس هست.
    - اهدافی که برای آیندش داره به من نزدیکه. مثل علاقه به ادامه تحصیل، مهاجرت در صورت امکان، پیشرفت مالی و اقتصادی،تقویت مهارتای فردی و کمک ب همدیگه برای رشد شخصیتی بیشتر و ...

    - اهل کاره و واقعا ادم فعالیه. از این امایی که دایم برن اداره و ی جوری کارشون رو سرهم کنن و بپیچونن نیست بلکه واقعا به دنبال پیشرفت کارش هست. لازمه بگم همین که سربازیش تموم شد دوسه روز بعد رفت سرکار و توی سه ماه اول کار هم ی طرح جدید برای کارگاهشون داد که با سرمایه گذاری روش تقریبا ی سود دو برابری توی کمتر از ی ماه بدست آوردن.
    - خانواده براش توی اولویته و اعتقاد عمیقی به وفاداری و تعهد به خانواده داره.
    - آدم مودب و محترمیه و با خانوادش خیلی رفتار خوبی داره.
    - آدم صادقیه و توی این مدت رفتار متعادل و یکدستی داشته طوری که من ناخالصی و عدم صداقتی توی رفتارش ندیدم.
    - میتونم بگم واقعا عاشقش هستم و اونم همین حس رو بمن داره. و علاقه ی دوطرفه هم یکی از موارد خیلی مهم توی ازدواج برای منه.

    من تا الان با شناختی که از ایشون پیدا کردم هیچ مشکلی برای ازدواجمون نمیبینم فقط نگران دور بودن شهر محل سکونتمون از هم هستم. محل کارش توی مشهده و هنوز تصمیم قطعی برای محل سکونت آیندمون نگرفتیم و احتمال سکونت توی هر دو شهر وجود داره.
    پدر و مادر من خیلی ب بچه هاشون وابستن و مادرم بمن میگه عشق و علاقه نهایتش 5 سال دوام بیاره بعدش چطوری میتنوی دوری رو تحمل کنی؟
    من توی دوستام خیلیا بودن که با شهر دور ازدواج کردن اما همه راضی بودن چون اکثرشون شوهرشون اومد شهر محل سکونت دختر . فقط ی مورد بود که دختره رفت شهر شوهرش و علی رغم اینکه خیلی همدیگه رو دوست داشتن الان بعد یک سال دختره دائم ابراز ناراحتی میکنه.
    من نمیدونم واقعا ازدواج با کسی توی ی شهر دیگه واقعا کار درستی هست یا نه و با وجود همه ی این ویژگی های خوب توی این آقا بازهم نگرانم از آینده.
    از ی طرف فک میکنم که خب بلاخره ادم با همشهریشم که ازدواج کنه ممکنه بعدها مجبور ب مهاجرت بشه و این همه ادم با این مسئله کنار اومدن حتا خیلیا توی ی کشور غریب زندگی میکنن پس کار ناممکنی نیست.

    و از ی طرف نمیخام اشتباه کنم و کاری بکنم که بعدها پشیمون بشم و برای راضی کردن خانوادم در مورد محل سکونت اول خودم باید ب اطمینان برسم.
    و اینکه من واقعا فک نمیکنم فردی مشابه ایشون با این سطح از تفاهم و عشق پیدا کنم.
    ممنون میشم شما نظراتتون رو بگین.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 بهمن 94 [ 03:43]
    تاریخ عضویت
    1393-6-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست من
    اول بهتون تبریک میگم برای این عشق خوبی که دارید!
    ببینید شما باید ببینید با خودتون چند چندید?یعنی دوری براتون قابل تحمل هست یا نه!
    مثلا من با شناختی که از خودم دارم میدونم در شهر جدید سریع دوست پیدا میکنم روابط اجتماعیم گسترده هست و غیره
    دوم اینکه شما خودتونم گفتید ممکنه همشهری هم بعد از مدتی کارش به شهر دیگری منتقل بشه. پس همیشه این احتمال رو در زندگی قرار بدید که دوری از پدر مادر ممکنه پیش بیاد?
    تک فرزند هستید?
    نظر پدر و مادرتون در مورد آقا پسر چیه?

  3. 2 کاربر از پست مفید دخترمغرور تشکرکرده اند .

    mina-mina (پنجشنبه 03 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 03 مهر 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دخترمغرور نمایش پست ها
    سلام دوست من
    اول بهتون تبریک میگم برای این عشق خوبی که دارید!
    ببینید شما باید ببینید با خودتون چند چندید?یعنی دوری براتون قابل تحمل هست یا نه!
    مثلا من با شناختی که از خودم دارم میدونم در شهر جدید سریع دوست پیدا میکنم روابط اجتماعیم گسترده هست و غیره
    دوم اینکه شما خودتونم گفتید ممکنه همشهری هم بعد از مدتی کارش به شهر دیگری منتقل بشه. پس همیشه این احتمال رو در زندگی قرار بدید که دوری از پدر مادر ممکنه پیش بیاد?
    تک فرزند هستید?
    نظر پدر و مادرتون در مورد آقا پسر چیه?
    ممنون دوست عزیز.
    در مرود اینکه چقدر میتونم دوری رو تحمل کنم نمیتونم نظر قطعی بدم. من 4 سال دانشجوی یکی از شهرهای نزدیک تهران بودم که معمولا نصف هفته اونجا میموندم و دلیل اینکه زیاد نمیتونستم طاقت بیارم یکی محیط شلوغ خابگاه و کثیفی محیط و نبود سرگرمی و تفریح مثل اینترنت و نداشتن غذای درست حسابی بود.
    و در کل ادمی درونگرا هستم که خیلی اهل رفیق بازی نیستم و محیط شلوغ رو نمیتونم برای ساعات طولانی تحمل کنم که از این نظر فکر میکنم بتونم تنهایی و دوری رو تحمل کنم.
    نه تک فرزدن نیستم. ی خواهر و دوتا برادر دارم و پدر و مادرم وضع مالی نسبتا خوبی دارن که فکر میکنم حتا اگه من برم ی شهر دیگه بتونن هر ماه بیان بهم سر بزنن و با هواپیما رفت و امد کنن + حمایت کننده هم هستن بطوری که با اینکه خواهرم ازدواج کرده مادرم هر موقع با خواهرم بره خرید تا جای ممکنه خودش همه جیز برای خواهرم میخره. که اینا تا ی حدی خیال منو از ی سری هزینه ها راحت میکنه. نه اینکه بخام ب پول پدرم تکیه کنم. منظورم اینه که در هر صورت هوامو دارن و در صورت دوری بیشتر هم میشه.
    خانوادم هنور ندیدنش. ولی وقتی خاستگاریش رو باهاشون مطرح کردم اول کار نه نگفتن و خوشبختانه با اینکه خوانوادش بیان و بیشتر آشنا بشیم موافق بودم.
    ی مسئله هم اینه که این آقا 4 ماهه سربازیش تموم شده و میره سرکار و از نظر مالی هنوز وضعیت پایداری نداره.

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام مینا جان
    بذار بیان برا خاستگاریت به خونتون
    وقتی خانواده ها در جریان قرار میگیرن بهتر میتونی تصمیم بگیری و قضیه دوری رو حل کتی .

    اگه اومد خاستگاری و برای هم مناسب بودین این قضیه رو راحت میتونید مدیریت کنید .
    مثلا خودم این معیارهای عرضی (حاشیه ای ) رو گذاشتم کنار چون میشه مدیریت کرد و از نظر معیاری دوری و شهر متفاوت در درجات پایین تری هست .
    منظورم اینه اگر کلا در مورد همون مسایلی که گفتی به توفق رسیده باشین این مساله قابل حله.

    موفق باشی
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : پنجشنبه 03 مهر 93 در ساعت 01:20

  6. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    pasta (سه شنبه 08 مهر 93), رزا (جمعه 04 مهر 93)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    دوست گرامی
    در این نمونه اشنایی ها به دو دلیل ۱-درگیر شدن احساسات ۲- دوری مسیر ،شناخت صحیحی به دست نمی یاد.

    تا زمانی که ایشون رسما به خواستگاری نیامدند شناخت خود را صفر در نطر بگیرید و تا ان زمان به نفع شماست که جهت کمتر درگیر شدن احساساتتون هیچ ارتباطی با ایشون نداشته باشید.
    نکته ای که نباید فراموش کنید این هست که روند شناخت در چنین حالتی چون فاصله زیاد است طولانی تر وسخت تر خواهد بود.
    در صمن مد نطر داشته باشید که تفاوت استان ها موحب ایجاد تفاوت فرهنگ و اداب و سنن نیز می شود.
    اگر به خواستگاری امدند حتما به مشاوره حصوری مراجعه کنید.

    باز هم تاکید می کنم تا ان زمان باهاشون قطع رابطه کنید تا بتونید شناخت صحیحی به دست بیارید.

  8. 4 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 مهر 93), meysamm (دوشنبه 04 خرداد 94), mina-mina (پنجشنبه 03 مهر 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 03 مهر 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها
    سلام مینا جان
    بذار بیان برا خاستگاریت به خونتون
    وقتی خانواده ها در جریان قرار میگیرن بهتر میتونی تصمیم بگیری و قضیه دوری رو حل کتی .

    اگه اومد خاستگاری و برای هم مناسب بودین این قضیه رو راحت میتونید مدیریت کنید .
    مثلا خودم این معیارهای عرضی (حاشیه ای ) رو گذاشتم کنار چون میشه مدیریت کرد و از نظر معیاری دوری و شهر متفاوت در درجات پایین تری هست .
    منظورم اینه اگر کلا در مورد همون مسایلی که گفتی به توفق رسیده باشین این مساله قابل حله.

    موفق باشی
    راستش من میخام قبل از خاستگاری خودم تا ی حدی تو این زمینه ب نتیجه برسم.
    و برای تصمیم گیری بهتر میخام نظر افراد مختلف بدونم تا از جنبه های مختلف به این مسئله نگاه کرده باشم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    دوست گرامی
    در این نمونه اشنایی ها به دو دلیل ۱-درگیر شدن احساسات ۲- دوری مسیر ،شناخت صحیحی به دست نمی یاد.

    تا زمانی که ایشون رسما به خواستگاری نیامدند شناخت خود را صفر در نطر بگیرید و تا ان زمان به نفع شماست که جهت کمتر درگیر شدن احساساتتون هیچ ارتباطی با ایشون نداشته باشید.
    نکته ای که نباید فراموش کنید این هست که روند شناخت در چنین حالتی چون فاصله زیاد است طولانی تر وسخت تر خواهد بود.
    در صمن مد نطر داشته باشید که تفاوت استان ها موحب ایجاد تفاوت فرهنگ و اداب و سنن نیز می شود.
    اگر به خواستگاری امدند حتما به مشاوره حصوری مراجعه کنید.

    باز هم تاکید می کنم تا ان زمان باهاشون قطع رابطه کنید تا بتونید شناخت صحیحی به دست بیارید.
    ممنون از توجهتون
    من فک میکنم تا حد خوبی از هم شناخت پیدا کردیم چجوری صفر در نظر بگیرم؟

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام من وهمسرم دو سال با هم آشنا شدیم تو این دوسال هر روز همدیگه رو میدیدیم هر یه ربع یه بار یا اس ام اس میدادیم یا زنگ خیلی خیلی هم و دوست داشتیم وداریم وخیلی با هم در ارتباط بودیم من فکر میکردم صد درصد میشناسمش یعنی حتی یه درصدم شک نداشتم تو شناختم چون اون دو سال هر لحظه اش باهم بودیم الان یک ساله که عقدیم همسرم اخلاقهایی داره که من اصلا متوجه اش نبودم شاید اخلاق بدی نباشه خیلی ولی برای من عجیبه که چطور نفهمیده بودم این اخلاقهاشو در کل خیلی روی شناخت کامل حساب باز نکنید چون شما هم از همدیگه دور بودید من دوستی دارم که بعد ازشش سال دوستی ازدواج کرد ولی خب رابطه شون کم بود با هم در حد هفته ای یه بار بیرون رفتن واینا ولی همیشه میگه انگار اصلا نشناخته بودمش وپشیمونه که چرا موقعیت ازدواجای خوبش واز دست داده چون این اقا به نظرش فقط اخلاق داشته که الان میبینه اونم خیلی نداره
    ولی راه دور برای شما که خیلی برون گرا و اهل رفت وآمد نیستید اصلا سخت نیست خیلی ها از خانواده دور میشند و زندگی های خوبی هم دارند می تونید تحصیل کنید میتونید کار کنید در مشهد و خیلی از زمانهای خالیتون گرفته میشه رفت وآمدم میتونید زیاد داشته باشید هم شما هم خانواده تون اما برای رفت وآمد کاملا مشخص کنید ک شما لااق اوایل ازدواج زیاد میاید تهران ولی بعدش که عادت کنید سعی میکنید کمترش کنید

  11. 4 کاربر از پست مفید mati تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 مهر 93), mina-mina (جمعه 04 مهر 93), بی نهایت (یکشنبه 06 مهر 93), رزا (جمعه 04 مهر 93)

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    با سپاس از بانو بی نهایت گرامی و بانو mati البته باید ببخشید فقط با نصف حرفاتون کاملا موافقم
    سلام من وهمسرم دو سال با هم آشنا شدیم تو این دوسال هر روز همدیگه رو میدیدیم هر یه ربع یه بار یا اس ام اس میدادیم یا زنگ خیلی خیلی هم و دوست داشتیم وداریم وخیلی با هم در ارتباط بودیم من فکر میکردم صد درصد میشناسمش یعنی حتی یه درصدم شک نداشتم تو شناختم چون اون دو سال هر لحظه اش باهم بودیم الان یک ساله که عقدیم همسرم اخلاقهایی داره که من اصلا متوجه اش نبودم شاید اخلاق بدی نباشه خیلی ولی برای من عجیبه که چطور نفهمیده بودم این اخلاقهاشو در کل خیلی روی شناخت کامل حساب باز نکنید چون شما هم از همدیگه دور بودید من دوستی دارم که بعد ازشش سال دوستی ازدواج کرد ولی خب رابطه شون کم بود با هم در حد هفته ای یه بار بیرون رفتن واینا ولی همیشه میگه انگار اصلا نشناخته بودمش وپشیمونه که چرا موقعیت ازدواجای خوبش واز دست داده چون این اقا به نظرش فقط اخلاق داشته که الان میبینه اونم خیلی نداره
    احساسات از سر و روی نوشته شما میباره این واقعا مضر هستش برای انتخاب شریک و همراه زندگیتان لطفا از ایشون دوری کنید همانطور که بانو بی نهایت فرمودند
    این شمایی که باید تصمیم بگیری با ایشون ازدواج کنید یا خیر ما فقط راهنمایی میدیم به شما برای گرفتن تصمیم مناسب و کامل.هیچگونه قضاوتی در مورد ایشون و شما انجام نمیدم فقط اینو میخوام بگم این مسیری که طی شده دوستی قبل از ازدواج اصلا و ابدا راه مناسبی برای انتخاب شریک و همراه زندگی نیست چون شما داری بر اساس احساساتی که درش قرار داری بزرگترین تصمیم زندگیت را میگیری پس لطفا خوب دقت کن که بعدها پشیمان نشی

    خود من بشخصه خیلی خوشحالم برای انتخاب همسر از راه دوستی و احساسات وارد نشدم چون مطمئنا ضربه میخوردم هم خودم و هم طرف مقابلم چون کاملا احساسی دو طرف وارد این رابطه شدیم.و خوشبختانه بموقع متوجه این مورد شدم و یه تصمیم اصولی و منطقی گرفتم و الان هم نتیجشو دارم میبینم.

    لطفا از طریقه درست ازدواج کنید بدور ازتصمیمان احساساتی و هیجانی شناختی که شما و ایشون دارید کامل نیست اگر بانو بی نهایت میگویند که سعی کنید رابطه تان را قطع کنید و سپس شناختی که در این مدت از ایشون داشتید را به کناری بگذارید و سعی کنید بصورت اصولی و منطقی شناخت کاملی پیدا کنید حرفشان کاملا درسته چون اینجور شناخت ها در حد بسیار کم و در حد یه سینما و کافی شاپ و تلفنی هستش.

    روش صحیح:
    آمدن خواستگار و شناخت در جلسات اولیه و در صورت مورد قبول بودن بصورت کلی شناخت در 3جلسه+بیرون رفتن و صحبت کردن حداقل یک تا دوجلسه بخاطر شناخت بیشتر و اینکه ببنید برخورد طرف مقابل در اجتماع چگونه هست+رفتن پیش مشاور و رفت و امد دو خانواده حداقل یک یا دوبار با همدیگه
    این پروسه حداقل 3تا4 ماه طول میکشه بنظر من بشخصه بهترین مسیر باری انتخاب همسر و شریک زندگی هستش چون شناخت بصورت کامل و دقیق و بدور از درگیر شدن در احساسات و هیجانات بوجود میاد.
    بازم هرجور مسل شماست این شمایی که باید تصمیم گیری کنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mina-mina (یکشنبه 06 مهر 93), pasta (سه شنبه 08 مهر 93), فرهنگ 27 (یکشنبه 06 مهر 93), بی نهایت (یکشنبه 06 مهر 93)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    با سپاس از بانو بی نهایت گرامی و بانو mati البته باید ببخشید فقط با نصف حرفاتون کاملا موافقم


    احساسات از سر و روی نوشته شما میباره این واقعا مضر هستش برای انتخاب شریک و همراه زندگیتان لطفا از ایشون دوری کنید همانطور که بانو بی نهایت فرمودند
    این شمایی که باید تصمیم بگیری با ایشون ازدواج کنید یا خیر ما فقط راهنمایی میدیم به شما برای گرفتن تصمیم مناسب و کامل.هیچگونه قضاوتی در مورد ایشون و شما انجام نمیدم فقط اینو میخوام بگم این مسیری که طی شده دوستی قبل از ازدواج اصلا و ابدا راه مناسبی برای انتخاب شریک و همراه زندگی نیست چون شما داری بر اساس احساساتی که درش قرار داری بزرگترین تصمیم زندگیت را میگیری پس لطفا خوب دقت کن که بعدها پشیمان نشی

    خود من بشخصه خیلی خوشحالم برای انتخاب همسر از راه دوستی و احساسات وارد نشدم چون مطمئنا ضربه میخوردم هم خودم و هم طرف مقابلم چون کاملا احساسی دو طرف وارد این رابطه شدیم.و خوشبختانه بموقع متوجه این مورد شدم و یه تصمیم اصولی و منطقی گرفتم و الان هم نتیجشو دارم میبینم.

    لطفا از طریقه درست ازدواج کنید بدور ازتصمیمان احساساتی و هیجانی شناختی که شما و ایشون دارید کامل نیست اگر بانو بی نهایت میگویند که سعی کنید رابطه تان را قطع کنید و سپس شناختی که در این مدت از ایشون داشتید را به کناری بگذارید و سعی کنید بصورت اصولی و منطقی شناخت کاملی پیدا کنید حرفشان کاملا درسته چون اینجور شناخت ها در حد بسیار کم و در حد یه سینما و کافی شاپ و تلفنی هستش.

    روش صحیح:
    آمدن خواستگار و شناخت در جلسات اولیه و در صورت مورد قبول بودن بصورت کلی شناخت در 3جلسه+بیرون رفتن و صحبت کردن حداقل یک تا دوجلسه بخاطر شناخت بیشتر و اینکه ببنید برخورد طرف مقابل در اجتماع چگونه هست+رفتن پیش مشاور و رفت و امد دو خانواده حداقل یک یا دوبار با همدیگه
    این پروسه حداقل 3تا4 ماه طول میکشه بنظر من بشخصه بهترین مسیر باری انتخاب همسر و شریک زندگی هستش چون شناخت بصورت کامل و دقیق و بدور از درگیر شدن در احساسات و هیجانات بوجود میاد.
    بازم هرجور مسل شماست این شمایی که باید تصمیم گیری کنید
    خیلی ممنونم از توجهتون خاله قزی عزیز
    بله متوجهم که این خودمم که باید تصمیم بگیرم. اما میخام قبل از گرفتن تصمیم نهایی دیدگاهای متفاوت رو هم بشنوم تا بتونم از جنبه های مختلف بررسی کنم مسئله ام رو...که خوشبختانه مفید بوده و واقعا نظرات متفاوتی رو شنیدم.
    در مورد اینکه احساساتم وارد این رابطه شده انکار نمیکنم. من خیلی ایشون رو دوست دارم اما خودم معتقدم که فقط حس نیست و پشتوانه ی عقلی هم داشته. اما خب من دنبال اثبات کردن این مطلب به شما نیستم و با شناخت بیشتر و عقلانی تر هم که فرمودین موافقم.
    شما در مورد راه دور نظری ندادین.
    اگر ما ارتباطمون رو تا موقع خاستگاری کمتر و کمتر کنیم و من مبنای شناختم رو همه ی چیزی که تو خاستگاری و تحقیقات و رفت و آمد دوران آشنایی بذارم و به این نتیجه برسم که این ادم بدون در نظر گرفتن احساس هم تا حد خوبی بعنوان همسر برام مقبوله و فقط راه دور مسئلس.
    آیا این راه دور انقدر مهم و حیاتی هست که خوشبختی ما رو تهدید کنه؟
    میدونم خودم باید جوابشو پیدا کنم. اما میخام نظرات بیشتری رو بدونم.

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقای مدیر
    دیشب اون اقا با پدر و مادرشون از مشهد اومدن خونه ی ما برای خاستگاری.
    نظر خودم: پدرش ی اقای خونگرم و محترم و تحصیل کرده و در عین حال خیلی صمیمی و خودمونی بود که در مورد اینکه ما از دوشهر مختلفیم گفتن که برای هیچ پسری دختری قحط نیست برای هیچ دختری ام پسر اما وقتی خدا دوتا دلو گره ی محبت میزنه دیگه بازشدنی نیست. ینی یجورایی خاسته ی پسرش رو پذیرفته بود.
    مادرش ی خانوم محجبه و مومن که خادم حرمه و خیلی اعتقادات مذهبی محکمی داره. زیاد صحبت نکرد و بیشتر شنونده بود. پسرش قبلا ب من گفته بود که مادرش خیلی سخت گیره و برای ازدواج برادرش دخترای زیادی رو کاندید کرده و خودش نپسیندیده و حجاب و میزان ارایش و تجملاتی نبودن خیلی براش مهمه. اما خدارو شکر من رو با اینکه در حد معمول ارایش داشتم پسندید و حتا توی جلسه ی خاستگاری گفت که : من وقتی پسرم گفت ی دختر تهرانی میخاد خیلی ناراحت شد و نگران بودم که حالا این دختر تهرانی چطوری میخاد باشه اما با دیدن خونواده ی من و خودم خیالش راحت شد. حتا هم توی جلسه و هم توی تماس تلفنی بعدی ب مادرم گفت که نیازی ب تحقیق نمیبینه و ما براش تائید شده ایم.
    نظر پدرم : گفت که پسر خیلی خوب و سالمی بنظر میاد و وقتی اون اقا در مرود کارش توضیح میداد بابام خیلی خوشش اومده بود از کاری بودنش و تحصیلاتش. در مرود پدر و مادرش هم گفت که ادمای خوبی بنظر میان
    برادرم همه مثل پدرم گفت که هم پسره خوب و سالمه همه خونوادش خوبن
    مادرم نظر خاصی نداد (سیاستش اینطوریه که خیلی تعریف نمیکنه از کسی مگه وقتی که از دست بره وبخاد سرکوفتشو ب ادم بزنه) گفت که بدی ایی ندیده و گفت بنظرش پسره پرحرفه!
    و گفت که مادرش چقدر ساده اومده بود. و گفت که موهای پسره چقد سفید داشت توش. و اینکه شیرینی پرید تو گلوی باباش و مسائل بی اهمیتی از این دست. فقط تاکید داشت که این اقا میتونه توی تهرانم کار پیدا کنه ... چرا ما باید کوتاه بیایم ... من طاقت دوری دخترمو ندارم و سعی کرد که منو خیلی بترسونه از راه دور ... (مادر من خیلی دوس داره بچه هاشو ب خودش بچسبونه و تا جایی که بتونه میخاد نذاره ما کاری که مخالف نظرشه انجام بدیم هرچند که در حرف کاملا مخالفه این مسئلس... برادر من ی دختری رو ی زمای میخاست مادرم مخالف بود بعدا برادرم ی دختری رو پیشنهاد کر که هم زیباییش کمتر بود هم خونوادش خیلی خوب نبودن و مادرم اون موقع دائم همون دختر اولی که خودش رد کرده بود ررو برای برادرم خوب جلوه میداد و سعی داشت همون اولی رو براش بگیره)

    علی رغم اینکه مامان بابام هیچ ایرادی وی این خانواده ندیدن امروز صب پدرم گفت که خیلی خونواده ی خوبی ان اما تو بری راه دور ما تازه سختیمون شروع میشه هرروز باید نگرانت باشیم ... تو نیم ساعت تو ماشین میشی حالت بد میشه چطور میتونی 9 ساعت توی راه باشی و این حرفا ... و گفت که خونواده ی خوبی ان اشالا خدا ی خوب دیگه قسمت ما کنه

    من امروز حرفی نزدم و میخام فردا ب مامانم بگم که از نظر منم بغیر راه دور هیچ مشکلی نداشتن البته با شناختی که توی این جلسه پیدا کردم اما نمیخام هم بخاطر همین راه دور بگم نه ... اگه خونواده ها کمک کنن برای این مشکلم میشه ی راهی پیدا کرد.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.