به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,420
    سطح
    21
    Points: 1,420, Level: 21
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نامزدم گفت بهت هیچ حسی ندارم.چیکار کنم...

    سلام.نمیدونم تا چه حد مشکم رو میدونین.
    لاخره دلیل سرد بودنش بی اعتناییش رو بهم گفت..امروز وسط بحثامون برگشت بهم گفت .من بهت هیچ حسی ندارم .
    گفت خیلی دارم با خودم کلنجار میرم ولی بهت هیچ حسی ندارم.نمیتونم بعلت کنم.نمیتونم کنارت باشم.چون واقعا حسی بهت ندارم


    داغونم...دارم با گریه اینارو مینویسم...داغونم....کمکم کنین.تو رو خدا..

  2. 2 کاربر از پست مفید پروانه 71 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (سه شنبه 01 مهر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 02 مهر 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام.... چی شد که این حرف رو زد؟ بعد شما چکار کردی؟

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    آروم باش ...
    حرفهایی که تو بحث و مشاجره زده میشه رو نباید جدی گرفت ...
    لطفا بیشتر توضیح بده ...
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    پروانه جان مگه شما تو یکی از تاپیکهاتون اعلام نکردین که ایشون دوست چندین ساله داییتون بودن و اخیرا از شما خوششون اومده بوده خودشون شخصا اقدام کردن و با مسل خودشون اومدن خواستگاریتون؟

    اینم بگم من 22 سالم و نامزدم 26 سالشه.من دانشجوی کارشناسی و اون دیپلمه.طریقه آشناییمونم هم اینه که ایشون دوست چند ساله دایی من بودن و تو 1 اخیر از من خوششون اومده و در نهایت خواستگاریم اومدن.
    و قسمت خوبش اینه که من از طریق داییم کاملا تونستم همه چیو در موردش بدونم و تحقیقاتم رو برای بله گفتن کامل کنم.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : سه شنبه 01 مهر 93 در ساعت 11:39

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط terme00 نمایش پست ها
    آروم باش ...
    حرفهایی که تو بحث و مشاجره زده میشه رو نباید جدی گرفت ...
    لطفا بیشتر توضیح بده ...
    صد در صد این حرف شما درسته
    پروانه جان امیدوارم از حرف من برداشت بدی نکنی و زندگیت به روال عادی برگرده
    یه سوال
    حرفایی که تو بحث زده میشه
    عقده نمیشه تو دل آدم بمونه؟؟؟؟؟؟؟
    من همه بهم میگن
    خیلی کار اشتباهی میکنی آدما رو زود می بخشی
    آدم کینه ای نیستم
    اینطور تصور نشه که این سوال رو پرسیدم

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1393-5-24
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    187
    سطح
    3
    Points: 187, Level: 3
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    5

    تشکرشده 76 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    یعنی چی؟به همین راحتی؟
    به نظرم شوهر شما هنوز نتونسته بین زندگی مجردی و متاهلی تفاوت قائل بشه،هنوز دوس داره مجردی زندگی کنه و در عین حال یه تفریح حلال متاهلی داشته باشه...
    من تو تاپیک های قبلی نظری ندادم و اشتباه کردم
    ای کاش بهتون میگفتم که حالا که شوهرتون تمایل زیادی به بیرون از خونه داره باید شما ایشون رو به سمت خودتون جذب کنید نه اینکه دنبال خودتون بکشید
    این دعوا رو جدی نگیرین...
    گذراست...
    ولی فراموش هم نکنید...
    ببین عزیزم،الان عصبی هستی و ناراحت.شاید نتونی حرفای منو بفهمی ولی جدا کردن ناگهانی شوهرتون از جو مجردی وقتی که خودش اینو نمیخواد درست نیست
    باید کم کم این کار انجام بشه
    باید حس محبت و خوشی رو طوری از جانب شما حس کنه که خودش به جدایی از دوستاش فکر کنه
    اروم باش
    مطمئن باش پشیمون برمیگرده پیشتون

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام پروانه خانم.پس دلیلش مشخص شد.خیلی خیلی ناراحت شدم.پس بحث خجالت و.. اینا نبود.

    وضعیت شما اورژانسی هستش و باید برید پیش متخصص و با توجه با ازدواج سنتی که داشتید ببنید اونا بر حسب تجربه چی به شما میگند

    پیشنهاد میکنم بدون هیچ قهرو بحثی از ایشون بخواید یه مدت از هم دور باشید (این طوری شاید ایشون قدر شما رو بیش تر دونست... از طرفی شما نسنجیده کاری نمی کنید که خدایی ناکرده اوضاع بدتر بشه)

    یکی از دوستان لطف کنه ... در تاپیک http://www.hamdardi.net/thread20734-22.html#post352152 بفرمایند که مدیران تالار به این جا سر بزنند..متاسفانه توی اون تاپیک هم بخوای پست بذاری باید حتما حق عضویت داشته باشی.. بحث زندگی یه زوج هستش.. امیدوارم شاهد یه اشتباه تلخ دیگه با راهنمایی غلط نباشیم.

    پروانه خانم حتما کاری که گفتم رو انجام بدید.

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    به بعضی دوستان من یه سفارشی کنم(البته اگه قابل بدونید)
    دوستان روزای اول دلخوری که حالتون میدونم واقعا بده
    نظر فرد متخصص بیشتر کمکتون میکنه تا افراد عادی
    مثلا
    من یه آدمی هستم که کلن بعضی وقتا رگ فمنیستیم میزنه بالا ببینم یکی از شوهرش کتک خورده یه دفعه یه پست میزارم اصن خال مراجع رو تو اون لحظه نمی فهمم
    یه خانم دیگه که سرد و گرم چشیده هست و مردا رو بهتر میشناسه با موضوع کتک یه جور دیگه برخورد میکنه
    یه دوست دیگه خیلی رک هست و یه دفعه آدم رو میکوبه ( دو تا از دوستان روزای اول بد حالم رو گرفتن )
    هرکس کلن داره بر اساس عقاید خودش پست میذاره و چون مجازی هست شرایط زندگی مراجع و فرهنگ اون رو هم نمیدونه
    اینا آدم رو گیج میکنه
    بخصوص تو لخظات بحرانی
    من به نظرم دوستان روزای اول حق اشتراک انجمن آزاد رو پرداخت کنن و اونجا تاپیک بزنن تا فقط متخصص جواب بده
    ده روزش اون موقع که من ثبت نام کردم 7000 تومن بود
    اکثز تنش ها هم بعد 10 روز حال آدم بهتره
    مخصوصا اگه تونسته باشه درست مدیریت کنه که حالش عالیه
    بعدش که اشتراکتون تموم شد بیلید هر وقت دلتون گرفت از خرد جمعی استفاده کنید و وقت متخصصین رو نگیرید
    این چبزی بود که من از این سایت فهمیدم و تو مشکلات دیگم ( ایشالله دیگه نباشه ) روزای اول همچین کاری میکنم

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,420
    سطح
    21
    Points: 1,420, Level: 21
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 49 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.دوستان.خوبه که اینجا هست که حرفامو بگم.مرسی از نظراتتون..
    رزا جون طبق معمول بحثمون شد سر بی تفاوت بودنش.حدود چند وقتی بود گذاشتمش به حال خودش تا هر وقت دوست داشت بیاد سراغم.ولی دیدم که این از خداشه من کاری بهش نداشته باشم. طوری شده بود که شبا اصلا پیشم نمیخوابه..حتی یه بار وقتی مرخصی میاد بوسم نمیکنه.یه بار نشده بگه بهت نیاز دارم.یه بار نشده بگه دوست دارم.هیچی.هیچی نگفته که من حس کنم واسش مهمم..
    ترمه جان اون حرف رو تو بحث نگفت.ما تلفنی باهم بحث داشتیم که من کلی ناراحت شوم.بعدش گفت آماده شو بیام دنبالت تا دلیل واقعیه کارام رو بهت بگم ...بعد بیرون بهم برگشت گفت من دوست داشتم..من بیشتر اوقات میومدم کوچتون قایم میشدم تا یه لحظه تو رو ببینم.من دیووانه وار میخواستمت.گفت ولی الان ایجوری نیستم.هیچ حسی بهت ندارم.گفت خودمم ناراحتم که چرا اینجوری شدم.ولی مشکلم اینه بهت حسی ندارم وقتی باهاتم..داغون شدم.له شدم وقتی شنیدم حرفشو..از دیروز سر درد دارم که چقدر راحت حرفشو گفت...
    دختر بیخیال عزیز آره اون 1 سال بوده که منو میخواسته..حتی اوایل تعریف میکرد واسم که کجاها و چجوری منو میدیده و.بیشتر اوقات یجوری با داییم بهونه میاورده که بیان خونه ما...بهتون گفتم که اون درست 2 روز بعد عقدمون بغلم گریه کرد که تو معجزه ای واسم.من اصلا فکرشو نمیکردم واس من بشی..ولی الان چی شده؟؟
    نفیسه جوون نمیدونم چ جوابی به سوالت یدم.ولی زیاد اونجوری نیستم که حرف عقده بشه واسم.البته بستگی به حرفش داره.
    سمیرا نمیدونم.واقعا نمیدونم....بخدا گیج شدم.من تازه اول راهم.بهم برگشته میگه حسی بهت ندارم
    فدایی یار آره بالاخره دلیلش مشخص شد..
    آره بالاخره مشخص شد که چرا باهام سرده..چرا هیچ حسی نداره..دیشب که بهم گفت کلی بد و بیراه بهش گفتم .بهش گفتم ازت بدم.حالم ازت بهم میخوره.برو از زندگیم بیرون...البته اونم از خداشه.از صبح اصلا بهم زنگ نزده.بدم میاد ازش.من که چیزی ازش نخواستم
    ویرایش توسط پروانه 71 : سه شنبه 01 مهر 93 در ساعت 20:11

  11. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پروانه 71 نمایش پست ها
    سلام.دوستان.خوبه که اینجا هست که حرفامو بگم.مرسی از نظراتتون..
    رزا جون طبق معمول بحثمون شد سر بی تفاوت بودنش.حدود چند وقتی بود گذاشتمش به حال خودش تا هر وقت دوست داشت بیاد سراغم.ولی دیدم که این از خداشه من کاری بهش نداشته باشم. طوری شده بود که شبا اصلا پیشم نمیخوابه..حتی یه بار وقتی مرخصی میاد بوسم نمیکنه.یه بار نشده بگه بهت نیاز دارم.یه بار نشده بگه دوست دارم.هیچی.هیچی نگفته که من حس کنم واسش مهمم..
    ترمه جان اون حرف رو تو بحث نگفت.ما تلفنی باهم بحث داشتیم که من کلی ناراحت شوم.بعدش گفت آماده شو بیام دنبالت تا دلیل واقعیه کارام رو بهت بگم ...بعد بیرون بهم برگشت گفت من دوست داشتم..من بیشتر اوقات میومدم کوچتون قایم میشدم تا یه لحظه تو رو ببینم.من دیووانه وار میخواستمت.گفت ولی الان ایجوری نیستم.هیچ حسی بهت ندارم.گفت خودمم ناراحتم که چرا اینجوری شدم.ولی مشکلم اینه بهت حسی ندارم وقتی باهاتم..داغون شدم.له شدم وقتی شنیدم حرفشو..از دیروز سر درد دارم که چقدر راحت حرفشو گفت...
    دختر بیخیال عزیز آره اون 1 سال بوده که منو میخواسته..حتی اوایل تعریف میکرد واسم که کجاها و چجوری منو میدیده و.بیشتر اوقات یجوری با داییم بهونه میاورده که بیان خونه ما...بهتون گفتم که اون درست 2 روز بعد عقدمون بغلم گریه کرد که تو معجزه ای واسم.من اصلا فکرشو نمیکردم واس من بشی..ولی الان چی شده؟؟
    نفیسه جوون نمیدونم چ جوابی به سوالت یدم.ولی زیاد اونجوری نیستم که حرف عقده بشه واسم.البته بستگی به حرفش داره.
    سمیرا نمیدونم.واقعا نمیدونم....بخدا گیج شدم.من تازه اول راهم.بهم برگشته میگه حسی بهت ندارم
    فدایی یار آره بالاخره دلیلش مشخص شد..
    عزیزم به پست قبلی منم توجه کن
    ضرر نمیکنی مشاوره آزار بگیری
    اون حرف عقده هم که گفتم هیلی هوشحالم در مورد تو صادق نیست

  12. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    پروانه 71 (سه شنبه 01 مهر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 00:43
  2. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43
  3. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 87, 09:08
  4. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 بهمن 86, 15:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.