ما يك همسايه نزديك داريم كه مرد بعد از 28سال زندگي مشترك با 5تا فرزند بالاي 20سال با 2تا عروس رفته سر زن مثل پنچه آفتابش يك زن لاغر مردني گرفته كه 2تا بچه هم داره
به گفته زن اولش(اين زن يك روزي براي كمك به در خانه من آمد از خودش هيچي نداشت حتي من هر شب براش نان ميبردم تا از گرسنگي نميره يك شوهر معتاد داشت كه 3بار ازش طلاق گرفته بود و دباره ازدواج كرده بود انقدر اين زن راحت توي خونه من رفت آمد ميكردكه صداي فاميلها در آمده بود كه اين كيه توي خانت راه ميدي . ولي من ساده چون به شوهرم اعتماد داشتم گوش نكردم.
توي همين رفت و آمدها فهميدم كه وقتي اون زن از شوهرش جدا شده آمده و زن صيقه اي شوهر من شده و منم هم كه اين موضوع رو فهميدم به خاطر شوهرم 3سال هيچي نگفتم تا اينكه توي يكي از مراسمهايي كه توي سالن گرفته بودم اين زن آمد و خودشو معرفي كرد و به حدود200نفر گفت كه همسر دوم شوهر منه و.......)
حالا اين همسايه خونشون شده ميدان جنگ طوري كه هز روز صداي داد و فريادشون به هفتا كوچه اونور تر ميرسه الانم زن اول همسايه بخاطر شيطنت اين زن ازش شكايت كرده .
اين خانواده يك خانواده آرام بودن و توي اين 3سال كسي از حالشون خبردار نشد حتي ما تا قبل از ماجراي اون سالن .
حالا شما بگين با آدمي مثل اين چه بايد كرد؟
چرا اين آدمها بخت سياهشون رو سر يك آدم ديگه ميندازن؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)