من 23 سالمه دانشجوی ارشدم. 3 ماه پیش باردار شدم همسرم بچه نمیخواس فعلا گف بریم سقطش کنیم ولی من مخالف بودم هر روز دعوا داشتیم تا جایی که یه روز از بس کتکم زد که از حال رفتم و بعدش هم بچه سقط شد.الانم اوضاع روحیم خوب نیس نمیدونم چیکار کنم...
تشکرشده 8 در 4 پست
من 23 سالمه دانشجوی ارشدم. 3 ماه پیش باردار شدم همسرم بچه نمیخواس فعلا گف بریم سقطش کنیم ولی من مخالف بودم هر روز دعوا داشتیم تا جایی که یه روز از بس کتکم زد که از حال رفتم و بعدش هم بچه سقط شد.الانم اوضاع روحیم خوب نیس نمیدونم چیکار کنم...
تشکرشده 290 در 156 پست
اینجوریش هم داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعضی وقتا یه تاپیکایی می بینم می مونم که اصن بعضیا قبل ازدواج حرف زدن با هم؟؟؟؟؟؟؟؟
من والا خواستگار می بینم
یکم قیافش عصبی نشون میده انگ عصبی بودن روش میذارم
بعد شما تو 3 ماه که همسرت بحث میکرده سر سقط اصن هیچ مشاوره نگرفتی هیچ کاری نکردی
به پدر و مادرت و هیشکی نگفتی
اصن زور نزدی عصبانیتش رو کنترل کنی
یه دفعه ای یه روز دعوا شده جوری زدت که بچه سقط شه
ویرایش توسط nafiseh joon : پنجشنبه 27 شهریور 93 در ساعت 14:22
parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93), roozbeh220 (پنجشنبه 27 شهریور 93)
تشکرشده 1,855 در 418 پست
سلام خانومی
عزیزم میدونم چه دردی رو داری تحمل میکنی چون منم عین شما تجربه سقط داشتم
واقعا متأسفم
مشکل دیگه ای نداشتید؟فقط بخاطر بارداری بوده؟چرا بچه نمیخواد؟از نظر مالی مشکلی دارید؟
راستی دکتر رفتی؟چند وقته سقط کردی؟
اگر تازگیاست حتما برو دکتر چون الان مستعد گرفتن عفونتید
منم حال روحی خیلی بدی داشتم تنها کارم این بود برم امام زاده و گریه کنم خیلی آروم میشدم خودمو مشغول کردم...
اما اثراتش هنوز که هنوزه تو وجودمه و اذیتم میکنه
انشاالله هر چه زودتر به آرامش برسید
و این دفعه اگر خواستید باردار بشید با رضایت هر دوتون باشه اینجوری شیرین تره
"فقط خواستم باهات همدردی کرده باشم"
تشکرشده 8 در 4 پست
داریم دیگه . فک میکردم با یه ادم تحصیلکرده و منطقی ازدواج کردم ن یه مرد عوضی .
khaleghezey (پنجشنبه 27 شهریور 93), parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93)
تشکرشده 4,314 در 675 پست
سلام
خانم عزیز
بچه دار شدن یک تصمیم شخصی نیست که شما اینجوری اقدام کردی و دست شوهرت رو بستی. هر کسی هم بود از این حرکت شما آشفته میشد. ( مسلما دست بلند کردن روی شما به هیچ وجه پذیرفته نیست، اما این را گفتم که دلیل ناراحتی او را بهتر درک کنید)
لازم است هر دو پیش مشاور بروید.
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
mari1 (شنبه 10 آبان 93), parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93), معاون کلانتر (پنجشنبه 27 شهریور 93)
تشکرشده 50 در 27 پست
سلام عزیزم
با تمام وجود درکت می کنم چون 4 سال پیش شرایط تو رو داشتم. شوهرم تو دوران بارداریم خیلی کتکم می زد. یه روز انقد لگد زد تو کمرم که بچه بیچارم طاقت نیاورد(من 5 ماهه بودم)
heaven65 (دوشنبه 31 شهریور 93), khaleghezey (پنجشنبه 27 شهریور 93), parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93)
تشکرشده 1,144 در 414 پست
سلام.
1- چه مدت از این اتفاق میگذره؟
2- شما الان با همسرتون زندگی می کنید؟
3- مگه دانشجو نیستید؛ مشکلی نداشتید که حین بارداری؛ دانشگاه برید؟
4- همسرتون قبل از این هم شما رو کتک زدن یا مشاجره جدی داشتید؟ به چه علتی؟
nafiseh joon (پنجشنبه 27 شهریور 93)
تشکرشده 352 در 135 پست
سلام همسرت باید برای بارداری و پدر شدن نظر مثبت میداده و بعد بار دار میشدی، به نظرم اولین اشتباهت این بوده که با وجود مخالفتش باردار شدی . علت دعواتون فقط بچه بود؟ مطمئنی؟ شاید بچه فقط بهونه بوده که خودشو بروز داده... سعی کن علت اصلیو پیدا کنی
parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93)
تشکرشده 290 در 156 پست
تشکرشده 6,370 در 1,793 پست
سلام.ازاتفاقی که افتاده واقعا متأسفم. داری چند احساس تلخ روتجربه میکنی احساس حسرت وازدست دادن شوکه شدن واینکه توی شرایطی قرارگرفتی که اراده ای برای نگه داشتن جنین نداشتی. باوجودی که میدونم سخته سعی کن روی آرامش وخونسردی خودت کارکنی بذار این دوره شوک بدون تجزیه وتحلیل روزانه وتکراری تموم بشه وتاحدودی بازسازی بشی.ای کاش وشایدوباید دیگه کمکی نمیکنه سعی کن اتفاقاتی که افتاد روبپذیری.یک قسمت دشوار عبورازکارشوهرت بدون قضاوت خوب یابد سرزنش یاتأیید هست فعلا بحث فایده ای نداره چون باعث تغییرگذشته نمیشه . (مطمئنا بعدا میاد توضیح میده حداقلش اینه صحبت صادقانه اون موقع به تخلیه ت کمک میکنه)هروقت گریه ت میاد گریه کن واجازه بده تخلیه بشی نبض زندگی همچنان داره میتپه امروزدوباره آفتاب طلوع کرد هزاران پروانه ازپیله جداشدند وپروازکردند هزاران گیاه ودانه سرازخاک بیرون آوردند.هزارن جوجه زیبا سرازتخم بیرون آوردند.جنب وجوش حیات در هستی خارج ازپرده ذهن وافکارسیاه وسفیدما ادامه داره.روی نور وروشنایی تمرکزکن. برو مکان آروم ودلنشین کنارسبزه یا هرجای که بهت آرامش وامیدمیده. اگه برات مقدورهست حضوری به یک مشاورمراجعه کن
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
anisa (شنبه 29 شهریور 93), asemaneabi222 (پنجشنبه 27 شهریور 93), elham.e (شنبه 29 شهریور 93), heaven65 (دوشنبه 31 شهریور 93), khaleghezey (پنجشنبه 27 شهریور 93), parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93), saba02 (جمعه 28 شهریور 93), آویژه (پنجشنبه 27 شهریور 93),آرام دل(پنجشنبه 27 شهریور 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)