سلام دوستان
دیروز یکی از دوستان ازمن تو تاپیکم سوال پرسید خواستم جواب ایشون رو بدم که این سوال تو ذهنم پیش اومد و تصمیم گرفتم مطرحش کنم
اول جواب مهسا،مهسا جون مشکلی ندارم خداروشکر خیلی خوبیم مثل دوتا دوست صمیمی و از سال 93 همش داره بهتر میشه رابطه مون
دو سه هفته پیش یکی از همکاران (آقا) می خواست یک وسیله بخره که پدر شوهر من تو اون صنف هست.از من خواست براش قیمت بگیرم
ت این جای ماجرا همسرم در جریان بود و مشکلی هم نداشت
پدر شوهرم قیمت مناسبی گفت و همکارم تصمیم گرفت از پدر شوهر من بخره.
قرار شد پدر شوهرم اون وسیله رو عصر بیاره منزل ما و من صبح بیارم سرکار بدم به همکارم.
دیگه این قسمت رو همسرم در جریان نبود فرصت نشد بهش زنگ بزنم تعریف کنم.
اون روز عصر وقت دکتر داشتم .زنگ زدم به همسرم که بگم من وقت دکتر دارم دیر تر میام.فهمیدم پدر شوهرم اونجاست و اون وسیله رو آورده
همسرم گفت جریان چیه و لحنش کاملا عصبانی بود هم با من هم با پدرش
منم چون دیرم بود دیگه سریع قطع کردم به دکتر برسم
اس ام اس زده بود دیگه نمی خواد منو ببینه من مشکل دارم به من اعتماد نداره.....
چند مورد مثل ایمیلی که ازم دیده بود،نامزد قبلیم، ..... رو مثال زده بود نوشته بود با این همه چیز که ازت دیدم خریت کردم ببخشیدم و دیگه تورو از زندگیم حذف می کنم.
گفت تو برای چی برای همکارت اینکارو کردی؟چه معنی میده؟گردن کلفت خودش می رفت می خرید و کلی داد و بیداد
گفت تو مشکل داری من نمی فهمم برای چی برای همکارت این کارو کردی؟چه دلیلی داره تو بخوای تا این حد بهش لطف کنی....چه رابطه ای بینتون هست که براش انقدر مایه می زاری؟؟؟؟
من واقعا شکه شده بودم.رفتم خونه با ترس همش داشتم دعا می خوندم تا برسم .
قیافش عصبی و گرفته بود
دستشو گرفتم بوس کردم گفتم اشتباه کردم بهت نگفتم قرار شد از پدرت بخره باید تو رو در جریان می زاشتم.از استرس و ترسم همین جوری نا خود اگاه اشکام می ریخت
اول جوابی نداد یکم بعدش گفت گریه نکن مهربون شد انگار این حرفا رو اون نزده بود خیلی مهربون و محبت آمیز حرف می زد
پرسیدم چرا این همه به من تهمت زدی؟گفت نباید این کارو می کردی هم از تو ناراحتم از هم پدرم
گفت منو آخر می کشی منو با این کارات....
بعدم گفت این وسیله نبر بگو نشد
صبح خودش اومد گذاشت تو ماشین گفت ببر.نه معذرت می خواد نه چیزی ها ولی نشون میده پشیمونه
و قضیه حل شد منم فراموش کردم همه تهمت ها و حرفای بدی که شنیدم...این جور رفتارها هر از گاهی ازش می بینم و همیشه هم منم که معذرت می خوام و آرومش می کنم.
این روش درسته؟ یا باید بهش بفهمونم نمی تونه هر وقت خواست هر توهینی کنه و سر هر مساله ای به من تهمت بزنه؟خیلی منفعل نیستم ؟اجازه می دم به شخصیتم به هیثبتم توهین کنه و هیچی نمی گم
علاقه مندی ها (Bookmarks)