به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,473
    سطح
    36
    Points: 3,473, Level: 36
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    دو دلی برای انتخاب خواستگاری که وابستش شدم

    سلام به همه دوستان عزیز

    من دختری هستم 25 ساله تعریف این سایتو از دوستانم زیاد شنیدم و تصمیم گرفتم مشکلمو با شما در میان بذارم امیدوارم کمکم کنید خیلی به کمکتون احتیاج دارم

    25 سالمه خواستگارهای زیادی داشتم ولی همشونو رد میکردم و حتی بعضیارو ندیده رد میکردم تا الان هیچ رابطه ای با جنس مخالف و دوست پسرو این چیزا نداشتم
    تازگیا یه اقایی که قبلا هم خواستگارم بودو البته ردش کرده بودم دوباره اومد خواستگاریم و اینبار تصمیم گرفتم بیشتر روش فکر کنم قرار شد چند جلسه با هم بریم بیرون اول با مامان اون و مامان من 4 نفری میرفتیم بیرون ولی دیگه این اخریا چند باری تنهایی با اجازه مادرم باهم رفتیم بیرون

    این اقا با حرفهاش خیلی روی من اثر گذاشته و یه جورایی انگار وابستش شدم اصلا حتی نمیتونم دیگه غذا بخورم خیلی حرفهاش قشنگه همونیه که من میخوام ولی میترسم فقط حرف باشه و عمل نکنه!!!! یا بعدا اخلاقش عوض بشه خیلی از این میترسم وقتی اومد خواستگاریم قیافش خورد توی ذوقم ولی الان اصلا قیافش برام مهم نیست انگار اصلا هیچی از بدیاشو چشمام نمیبینه

    الان هرچی اونا میگن من دارم قبول میکنم ولی خانوادم و بزرگهای فامیلمون از شرایطی که اونا میذارن اصلا راضی نیستند مشکل اصلی خانواده من سر مهریه هستش خواستگارم به من گفته من 100 تا سکه بیشتر مهرت نمیکنم اصلا هم کوتاه نمیاد و میگه اگه بیشتر مهرت کنم حس خوبی ندارمو انگار دارم میخرمت

    خانواده من نظرشون روی 500 سکه بود ولی اونا اصلا زیر بار نرفتن حتی خانواده من به 200 تا سکه هم راضی شدن ولی اونا میگن نهایت 114 تا اصلا هم بالاتر نمیریم پدرم میگه بحث ما اصلا تعداد سکه نیست ولی نمیخوایم حرف اونا باشه دختر مال ماست ما باید مهریرو تعیین کنیم نه اونا

    پسر در جواب به من گفت تو خودت باید پدر مادرتو راضی کنی تا با 100 تا راضی بشند از لحاظ مالی دو خانواده تقریبا در یه سطح قرار داریم(ظاهرا البته در یک سطح قرار داریم اما به گفته خودشون خواستگارم میگه من ماشین وارد میکنم و 2 تا مغازه دیگه هم دارم که دادم اجاره)اما چیزی که من الان میبینم اصلا نشونی از چیزایی که به من میگه نداره میترسم دروغ گفته باشه واقعا نمیتونم بفهمم
    از نظر تحصیلات هم من لیسانس دارم اقا پسر دیپلم

    اول به من گفت 700 میلیون گذاشتم کنار برای خونه الان میگه میخوام با پولم کار کنم و خونه نمیخرم رهن میکنم
    اول گفت با درس خوندنو ادامه تحصیلت مشکلی ندارم ولی الان با یه لحن بدی بهم میگه میخوای درس بخونی؟؟؟
    سر قضیه مهریه هم مدام دخترهای فامیلشونو مثال میزنه که مثلا دختر عموم دکتر داروساز خونشونم سعادت اباده ولی 14 تا سکه مهرش بود از الان داره اونارو به رخ من میکشه

    ولی من اخلاقشو خیلی دوست دارم همونیه که میخوام اما از کجا معلوم اخلاقش همین بمونه؟

    مورد بعدی اینه که اونا گفتن باید 2 ماه صیغه باشیم تا همدیگرو بهتر بشناسیم ولی منو خانوادم اصلا راضی به صیغه نیستیم اما اونا اصرار شدیدی دارند

    ما تحقیقاتمونم انجام دادیم همه ازش به شدت تعریف میکردند

    من مشکلم اینه منو وابسته خودش کرده دیگه انگار هیچی دیگه برام مهم نیست هرچی بگن قبول میکنم ولی نمیخوام انتخاب اشتباهی داشته باشم خانوادمم اصلا با این شرایط راضی نیستند

    بابام میگه پسر داره خیلی پرویی میکنه نظر شما چیه؟

    با این چیزایی که ازش تعریف کردم به نظرتون انتخاب درستیه؟قرار بود فردا بیان صحبتهای نهاییو انجام بدیم ولی مادر پسر اصرار زیادی داره که در مراسم بله برون پدرم نباشه و فقط خودشو پسرشو منو مادرم باشیم و مرد توی این مراسم نباشه

    شغل پسر دلالیه یه مغازه شریکی اجاره ای هم داره با چیزای که من ازش توی این چند جلسه فهمیدم فکر کنم کمی خساست هم داشته باشه مثلا برای خریدن یه چیزی برای اینکه پولشو خورد نکنه و تراولش خورد نشه پولشو از من گرفتو بعدشم دیگه بهم نداد یا رفته بودیم سمت تجریش موقع غذا که شد مارو برای غذا از تجریش به وسط شهر بردو در یک فست فود ارزانتر بهمون ناهار داد برای بار اول

    من سعی کردم بدون دخالت احساسم همه ماجرارو براتون شرح بدم خواهش میکنم کمکم کنید که من چیکار کنم واقعا دارم دیوونه میشم ایا جواب قطعی و مثبت و با پذیرفتن شرایط اونا بدم؟

    راستی یه موضوع دیگه هم که خیلی پدرمو داره اذیت میکنه تعریفاییه که مادر پسر از پسرش میکنه خیلی ازش تعریف میکنه حتی میگه چندین جا رفتیم خواستگاری ولی به خاطر مهریه به هم زدیم و وصلت سر نگرفتو دختر داشت به خاطر پسرم گریه میکردو تند و تند زنگ میزد که بیاید قبوله ولی ما دیگه قبول نکردیم پدرم میگه چه لزومی داره مادرش بیاد این چیزارو بگه؟یا مادرش یه کاره برمیگرده میگه خواهرم زعفرانیه میشینه خیلی با کلاسن پدرم میگه اینا خیلی مادی نگاه میکنند به همه چیزو انگار میخوان خریدو فروش کنند

    خواهش میکنم کمکم کنید
    ویرایش توسط thekavir : یکشنبه 23 شهریور 93 در ساعت 18:36

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام

    اینکه حرفاش روت تاثیر گذاشته مثل غبار رو اینه میمونه که نمیتونی تصویر رو واضح تر ببینی
    و با وهم و خیال خودت گاهی فکر میکنی پشت غبار چه خبره !

    دختر خوب بیشتر دقت کن به نظر میاد دارن زرنگ بازی در میارن

    اصلا ادامه تحصیل برات مهم نیست؟ اگه فردا مخالفت کرد چی میکی؟
    خساستش برات مهم نیست ؟ به نظر من که خیلی مهمه نمیتونم به ادم خسیس خیلی اعتماد کنم اخیرا هم یه مورد این مدلی داشتم .
    حرفایی که بهت زده رو پی گیری کردین که ببینین چقدرش راسته چقدرش دروغ؟مثلا همین مغازه و سرمایه و واردات ماشین و ...

    اینکه میگی اخلاقشو دوست داری دقیقا چه رفتارشو دوست داری؟در مورد این توضیح بده .

    اگه منظورت قربونت برم و عزیزم و نازتو کشیدنه باید بگم این ها اخلاق نیستن اصلا هم تو دوره اشنایی کار درستی نیست پسرها خاصیتشون همینه
    تازه گفتن این ها خیلی مردانگی و هنر نمیخاد ..خودت باید حواست جمع باشه احساساتتو که کاملا درگیر کرده باید شفافش کنی چشاتو باز کنی ببینی چه خصوصیت خوبی داره چه بدی ای داره؟

    اینکه تو دوران اشنایی از دختر پول گرفته خیلی خیلی جای تامل داره فکر نکردی بعدا میخواد چطور رفتار کنه؟

    میگی هیچی برات مهم نیست؟ عزیز شما که نمیخوایی باهاش دوست باشی قراره تا اخر باهاش زندگی کنی پس باید با دقت بررسی کنی .
    حالا که وابستگی داری حتما به نظرات پدر و خانواده ات اهمیت بده ببین چی میگن .

    اصلا منظور من این نیست که این مورد خوبه یا نه . میگم احساساتتو خرج نکن عاقل باش حرفای محبت امیز استفاده نکن و ازیشون هم بخواه که این کارو نکنه
    اینکه نمیتونی غذا بخوری دقیقا نشون دهنده غلیان احساسات و هیجاناتته بذار فروکش کنه و بعد تصمیم بگیر عجله هم نکن .

    اصلا معیارهات مشخص اند؟ کدوم معیاراتو داره؟ کدومشو نداره؟

    موفق باشی
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  3. 6 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 23 شهریور 93), mina-mina (دوشنبه 21 مهر 93), thekavir (یکشنبه 23 شهریور 93), فدایی یار (یکشنبه 23 شهریور 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 24 شهریور 93), خیال تو (یکشنبه 23 شهریور 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,473
    سطح
    36
    Points: 3,473, Level: 36
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    واقعا ممنونم ازتون

    اصلا ادامه تحصیل برات مهم نیست؟ اگه فردا مخالفت کرد چی میکی؟
    این مورد از مهمترین اولویتام بود اولش که راضی بود ولی الان حرفاش یکمی بو داره هرچند الان هم به طور قطع نگفته مخالفم.این موضوع برام خیلی مهم بود ولی نمیدونم چرا الان اونو به درس خوندن ترجیح میدم بعضی اوقات به خودم میگم دیگه برم سر خونه زندگیم دیگه وقت درس خوندن ندارم

    خساستش برات مهم نیست ؟ به نظر من که خیلی مهمه نمیتونم به ادم خسیس خیلی اعتماد کنم اخیرا هم یه مورد این مدلی داشتم .
    مهمه ولی نمیدونم خسیسه یا نه ایا این موارد نشان از خساسته؟

    اینکه میگی اخلاقشو دوست داری دقیقا چه رفتارشو دوست داری؟در مورد این توضیح بده .
    خیلی مهربونه نماز خونه اهل مشروبات الکلیو دودو رفیق بازی نییست خیلی بهم اهمیت میده مثلا یه سرم درد میگرفت همش پیگیر بودو به خاطر یه سر درد ساده اصرار میکرد که بریم دکتر نسبت بهم بی تفاوت نیست حرفایه عاشقانه هم زیاد میزنه خیلی احساساتیه و اینو دوست دارم
    میگه من توی زندگیم هرچی زنم بگه گوش میکنم تا الان مادرم همه چیزم بوده الان زنم همه چیزمه عروسیو هرچیو هر جا تو بگی میگیرم همه چیز با تو هرکار دوست داری بکن مثلا با رفت و امد فامیلی مشکلی نداره خیییلی شوخه و اهل بگو بخنده و من اینم خیلی دوست دارم

    ولی همه اینارو حرف زده فقط از کجا بدونمو مطمئن باشم که عمل میکنه و حرف نمیزنه فقط یا عوض نمیشه؟

    اصلا معیارهات مشخص اند؟ کدوم معیاراتو داره؟ کدومشو نداره؟
    اونایی که مهم بود و ایشون نداره:
    1_خونه
    2_تیپ و قیافه
    3_تحصیلات

    اونایی هم که داره:
    1_میگه نماز خونم
    2_اهل دودو دوست و رفیق نیست
    3_اهل شوخی و بگو بخنده

  5. کاربر روبرو از پست مفید thekavir تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (یکشنبه 23 شهریور 93)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.راستش یه چیزی مشخص نشد... شما از قشری هستید که وضع زندگی و درامد خوبی ظاهرا برقرار هستید درسته؟
    ولی خب قبل این که کلا به شرایط اون اقا وحرفاشون فکر کنیم شما می گیدی وابسته شدید و این اصلا خوب نیست و باعث میشه به شناخت درستی در مهمترین مقطع زندگیتون نرسید ...

    چرا اون اقا رو یه بار رد کرده بوده بودید ولی بعد ها باز اون قدر (احتمالا شما رو خوب دیدند!) که ازتون خواستگاری مجدد کردند حالا باز حرفایی می زنند بهاصطلاح معروف به در میگن دیوار بشنونه!! یه جا رفتیم طرف به گریه افتاده و ... !!!!

    راجب ادعاهایی که اون اقا کردند به نظرم تعارف رو بزارید کنار ...خیلی قبل ازدواج خیلی چیز ها بودند و داشتند..اگه طرف می گفت من همینی هستم که هستم..خب شما انتخاب می کنید با این شرایط..ولی طرف میگه من دو تا مغازه دارم فلان جا و.. به نظرم بهتره حداقل خودتون نه (اینو بهتره کارشناس ها بگند)بزرگتر ها ازشون بپرسند دقیقا این مغازه کجاست و به هر حال من اینو زشت نمی دونم..خودم اگه برم خواستگاری جایی ادعایی بکنم هر چقدر کوچک اجازه میدم طرف مقابل بپرسه خب چه دلیل و مدرکی بر صحت حرفات داری ؟؟ این از این.پس حتما پیگیر صحت این بخش از صحبت های ایشون بشید.

    چند تا چیز بگم... اگه این اقا درست حرفاشون همه حقیقت نباشه و.. که جای بحث نمی مونه..

    ولی اگه حرفاشون درست باشه و... ببنید ظاهرا ظاهر قشنگی دارند (و این اصلا به بد بودن نیست) این قدر این چیزا شما رو شیفته کرده که یادتون رفت اولش از قیافه ی این اقا هم حتی خوشتون نیومده.. بعدش من خودمو میگم.. اگه هزار تومن هم ته جیبم نباشه اونم میخوام برم با کسی که ازدواج کنم بیرون عمرا غرروم بهم اجازه بده از طرف مقابل حتی پول قرض بگیرم دیگه بماند بگم تراولم خرد میشه و بعدش هم دیگه بر نگردونم و...!!! این اقا شما رو برده یه جای معمولی تر شاید خواسته بگه از اولش فکر نکنید دیگه همیشه یه جای خوب و ... اینو میشه یه جوری کنار اومد..ولی بحث پول گرفتم و دیگه و.. رو به نظر من نمیشه..

    و این که ببنید من قصد توهین به قشر خاصی رو ندارم و برای همه ارزش و احترام قائل هستم..ولی ایشون گفتید دلال ماشین هستند ... اصولا بعضی شغل ها اقتضاش این هست... خلق و خوی ادمو عوض میکنه..معمولا افراد این قشر درسته همه چی رو به چشم پول و خ رید و فروش وسود و زیان می بییند..از نظر من این خیلی بده ..ولی ممکنه برای یه خانواده ی دیگه خیلی هم خوب باشه... مثلا میگم یه نفر حاظره مثلا با یه استاد دانشگاه معمولی ازدواج کنه که هیچ پول زیادی هم نداره ولی در عوض میگه مثلا دنیا رو مادی نمی ببینه تحصیل کرده هستش و مزایاشو حتما خودتون می دونید... ولی یه نفر دیگه نه حاظره همسرش دیپلم هم باشه اخلاق های خاص خودش رو هم داشته باشه ولی پولدار باشه دستش به دهنش برسه و با این زندگی بیش تر خوش هست... شما باید ببنید جز کدوم دسته افراد هستید.. شما گفتید خوشبختانه هر دو در یک سطح هستید..پس از نظر مالی کم نداشتید پس امیدوارم پول طرف شما رو تحت تاثیر قرار نداده باشه چون شما که از این بابت کمبودی نداشتید شکر خدا..

    می مونه بحث صحبت کردن.. ببنید کلا بعضی شغل ها ادم بخواد توش موفق باشه باید زبان گرم و نرم و چرب تری داشته باشه..که کلا کار خرید وفروش اونم ماشین یکی از اون هاست...شما ندید طرف میره توی این جاها چطور بعضی وقتا تحت تاثیر حرفای این عزیزان قرار می گیره که بعد ها ماشین رو خرید میبینه ای دل غافل...بازم بگم تاکیید میکنم من قصد توهین یا افترا و.. ندارم دارم میگم اقتضای این شغل این هست.. یکی هست چون باباش این کاره بوده و. عاشق این کاره.. یکی مثل من از این کارا متنفره..

    مثلا من اول پستتون رو خوندم خواستم بگم الان !! دیگه 114 خوب وعرفه... ولی بعدش چیزایی که گفتیدی نظرم عوض شد کمی... نمی دونم دختر دارو ساز فامیل چه موضوعیتی به شما داره..اصلا چرا خوستگاری ایشون نرفتند !!!

    به هر حال نظرات من رو طوری برداشت نکنید که حرفای اون اقا رو میگم درست هست یا نیست

    بلکه با پرسیدن این سوالات خواستم بگم حواستون رو بیش تر جمع کنید.. به نظر میاد علایم بحرانی هستش برای شما.. از وابستگی شما به خاطر صحبت های اون اقا که دلیلش رو هم گفتم.. گرفته تا بحث هایی که به میون اومده و.. من هم کمی حق رو پدر شما میدم.

    پدر شما تجربه دارند و بزرگان به نظرم به اون ها بگید بیش تر تحقیق کنند.. و کارو به دست اون ها بسپارید..خدایی ناکرده فردا به مشکل بخورید همین شما باز انگشت اشاره رو می گیرید به سمت اون ها می گید من جون بودم متوجه نمیشدم شما چرا جلومو نگرفتم و..

    پس به قول معروف با چشمان باز هاقلانه انتخاب کنید فارغ از هر حرف و حدیث و دلدادگی ...بلکه با تکیه بر واقعیت تا انشالله یه عمر عاشقانه زندگی کنید.

    مثلا یه وقتایی یه نفر می خواد یکی رو فریب بده (اخه زیاد هستند کسایی که سمت دخترای پولدار میرند و الکی خودشون رو بالا نشون میدند و.. که دل طرف رو ببرند و چون صرفا بحث پول بوده مهم نیست علاقه نباشه) و اگه این اقا میخواست این طور باشه که دیگه خییل خوشدو لارج می گرفت و ... فکر می کنم این قضیه که گفتم منتفی باشه..و رفتارایی که ایشون داره با خاظر ذات همون شغلشون هست ... توصیه میکنم چند تا بنگاه ماشین کار درست برید به بهانه ی خرید ماشین و وجه اشتراک زیادی بین اون ها و خواستگارتون می بینید.. و در نهایت ببنید معیار شما از ازدواج هست...همون مثال استاد و .. که اولش گفتم.. وترجیح میدید چه همسری داشته باشید.

    بد نیست به سایت زیر هم برید..سوالات خواستگاری دکتر فرهنگ رو هم گوش کنید.راجب معیار های ازدواج و..
    drfarhang.mihanblog.com

    انشالله هر تصمیمی می گیرید تصمیمی باشه که درست باشه.به امید خدا.

  7. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    thekavir (یکشنبه 23 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 23 شهریور 93)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    این مورد از مهمترین اولویتام بود اولش که راضی بود ولی الان حرفاش یکمی بو داره هرچند الان هم به طور قطع نگفته مخالفم.این موضوع برام خیلی مهم بود ولی نمیدونم چرا الان اونو به درس خوندن ترجیح میدم بعضی اوقات به خودم میگم دیگه برم سر خونه زندگیم دیگه وقت درس خوندن ندارم
    علتش اینه که درگیر احساساتتی و احساسات همیشه ادم رو عجول و ببخشین بی عقل میکنه .

    بعضی اوقات به خودم میگم دیگه برم سر خونه زندگیم دیگه وقت درس خوندن ندارم
    فکر نمیکنی این حرف فقط توجیح برای خودته ؟ خودتو گول نمیزنی؟ مطمانی پشیمون نمیشی؟

    ولی نمیدونم خسیسه یا نه ایا این موارد نشان از خساسته؟
    در مورد ایشون نمیدونم ولی دلیلش غیر از خساست چی میتونه باشه؟

    ولی همه اینارو حرف زده فقط از کجا بدونمو مطمئن باشم که عمل میکنه و حرف نمیزنه فقط یا عوض نمیشه؟
    حرف خیلی مهم نیست هرچند میشه استفاده کرد ولی بیشتر رو کاراش دقت کن ... به نشونه ها توجه کن نه حرف حرف گاهی فقط باد هواست در مورد بعضی ادم ها .

    اونایی هم که داره:
    1_میگه نماز خونم
    2_اهل دودو دوست و رفیق نیست
    3_اهل شوخی و بگو بخنده
    فقط همین؟
    دوست دارم بدونم کلا شخصیتت اینجوریه و ساده میگیری یا نه چون حستو درگیر کرده اینطوری میبینی؟
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  9. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    thekavir (یکشنبه 23 شهریور 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,473
    سطح
    36
    Points: 3,473, Level: 36
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    من ادم سختگیری بودم ولی دارم خیلی چیزارو نادیده میگیرم الان واقعا تصمیم گرفتن برام سخته
    من رابطه خوبی با پدرم نداشتم و اصلا با هم صمیمی نیستیم نمیدونم به خاطر اینه که از طرف پدر محبت ندیدم جذب محبت اون شدمو نمیتونم تصمیم بگیرمو محبتش باعث شده خیلی از معیارهامو نادیده بگیرم و اینطوری به هم بریزم

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    خودتم تو عنوانت اشاره کردی که شدیدا وابسته شدی واسه همینه که نمیتونی تصمیم بگیری..
    تازه من حس میکنم به خاطر همین وابستگی داری یواش یواش معیارای مهم زندگیتو تعدیل میکنی و حتی چشم پوشی..... و این اصلا خوب نیست و در آینده مشکل ساز خواهد بود.
    اصلا عجله نکن و خیلی دقت کن.
    واقعا این کسی هست که میخاستی ؟
    میتونی ایشون رو با این خصوصیات به عنوان همسر قبول کنی ؟

  12. 2 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    thekavir (یکشنبه 23 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 23 شهریور 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,473
    سطح
    36
    Points: 3,473, Level: 36
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    مادر پسر امروز زنگ زد به من و برای امشب قرار گذاشت منم توی رودربایسی قرار گرفتمو نه نگفتم ترسیدم ناراحت بشند
    مادرش گفت مردا نباشند بهتره یه موقع یه چیز شوهر من میگه یه چیز بابایه تو بد شاید بگو مگو بشه و دعوا بشه
    منم با نبود پدرم موافقم میترسم خیلی سخت بگیره واسشون

    با چیزهایی که من تعریف کردم نظر شما چیه؟ایا جواب مثبت بدم؟

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط thekavir نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مادر پسر امروز زنگ زد به من و برای امشب قرار گذاشت منم توی رودربایسی قرار گرفتمو نه نگفتم ترسیدم ناراحت بشند
    مادرش گفت مردا نباشند بهتره یه موقع یه چیز شوهر من میگه یه چیز بابایه تو بد شاید بگو مگو بشه و دعوا بشه
    منم با نبود پدرم موافقم میترسم خیلی سخت بگیره واسشون

    با چیزهایی که من تعریف کردم نظر شما چیه؟ایا جواب مثبت بدم؟
    حتما باید الان بهشون جواب بدی؟به نظر من به این زودی جواب نده.بیشتر باهاشون بیرون برو و سعی کن به جای تاثیر گرفتن از حرفهاشون بیشتر رفتاراشون رو ببینی.مشاهده برای شناخت از شنیدن خیلی موثرتره.اینطوری میتونی ببینی حرفهاشون با عملشون یکی هست یا نه.فقط سعی کن خونسرد باشی و عاقلانه با این قضیه برخورد کنی.به نظر میرسه احساساستت منطقت رو از بین برده.اگه تو این وضعیت بمونی تصمیم درست گرفتن برات سخت میشه.با صیغه محرمیت هم اصلا موافقت نکنین.اینجوری اون میتونه بیشتر احساسات شما رو تحریک کنه.

  15. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    thekavir (سه شنبه 25 شهریور 93)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,473
    سطح
    36
    Points: 3,473, Level: 36
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    دیشب اومدن خونمون البته همونطوری بدون حضور پدرانمون
    ما باز قضیه مهریرو مطرح کردیم ولی اونا از 110تا بالاتر نیومدن دیگه
    هرچی هم گفتیم که بابام قبول نمیکنه با این تعداد قبول نکردند حتی 250 تا بذارند
    مادر پسر برگشت گفت اگه بابات قبول نمیکنه به بابات دروغ بگین که 500 تا گذاشتین ولی 100 تا بذارید مامان منم گفت نه ما اهل دروغ نیستیم
    دوستان با این حرف مادرش به نظرتون احتمال داره خودشونم به من دروغ گفته باشند؟

    پسر قبلا گفته بود من 100 تا مهرت میکنم چون در تواناییم باشه بخوام الان بدم 100 تا سکرو الان راحت میتونم بهت بدم بعد دیشب مامانم بهش گفت اگه میخوای 100 تا بذاری باید موقع عقد 100 تارو بهش بدی ولی دیشب گفت نه حاج خانوم من الان که نمیدم میخوام با پولم کار کنمو از این حرفا

    همه فامیلامون میگن اینا درست حسابی نیستند با این چیزایی که براشون تعریف کردم ولی من واقعا دوسش دارم


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 31 خرداد 93, 11:04
  2. کمک کنید لطفآ، من در خارج از کشور در آستانه طلاق هستم از نامزدم
    توسط Freedom79 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 آبان 91, 09:47
  3. داستان زندگي و مشكلات من -خسته ام ديگه از خودم
    توسط mahsa-f در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 بهمن 90, 12:18
  4. داستان طنز « خواستگاري
    توسط keyvan در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 بهمن 87, 02:39
  5. استرس در خواب و خستگی صبح (نیاز شدید به کمک)
    توسط diana88 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 دی 87, 07:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.