باسلام خدمت دوستان خوب همدردی
امیدوارم که بتونیدباراهنمایی های خوبتون کمکم کنید، راستش من یه دخترخاله دارم که ازمجردی خیلی باهام صمیمیه وبه قول خودش مثل خواهرمه ولی من نه اخلاق ونه رفتارونه طرزپوشش وهیچیم مثل اون نبوده ونیست وتازه ازاخلاق ورفتارش تواجتماع خوشم نمیادمن 2ساله که ازدواج کردم ودخترخاله مجرده، دخترخاله ایناچندسالی هست که اومدن توشهرماقبلاجایی دیگه زندگی میکردن وکلابه دنیااومده همونجا هست که کلافرهنگشون باشهرمانمیخونه! دخترخاله من ازسنی که به عقل وهوش رسیده وازاوایل بلوغش خیلی لغزش داشته وروابط زیادی باپسراداشته وخیلی اهل دوست پسربازیه! وتاالانم که نزدیک 20سالشه هنوزم باپسرادوسته ویه نوع اعتیادداره ودرنظرش اینکارعادی تلقی میشه ! اما شایداین کارادرنظرشهری که اون توش زاده شده عادی تلقی بشه ولی شهرماچون شهرکوچیکیه واینجورمسایل جا نیفتاده ومردم خوششون نمیادپشت سرایجورآدما صفحه میچینن! ومنم تومجردیم دختری بودم که ارتباط پنهانی بانامحرم روزشت میدونستم وازشون به شدت بدم میومدودوری میکردم وکلا آدم مذهبی بودم ! واین کاملا برخلاف دخترخاله ام بود که خیلی دربرابرجنس مخالفش سسته وسرو گوشش میجنبه وباکارای زننده اش آبروی خانوادگی ماروبرده و.......
خلاصه من الان که ازدواج کردم ازقرارخونمون باخاله اینا تویه کوچه هست( ازشانس بد من) والان نمیدونم چیکارکنم که دخترخاله نیاد! شوهرم ازکارای اون باخبره ومیدونه که باپسراست وبه شدته ازش بدش میادوحتی میگه دیگه خونه خاله ات هم رفت وآمدممنوعه ونمیخوام دیگه هیچ رفت وآمدی بااین خانواده بکنیم بخاطردخترشون! اما دخترخاله که گیرداده به من ومیگه چرانمیای خونمون ومنم هردفعه یه بهونه ای میارمو نمیرم واونم میگه توکه نمیای منم پوسیدم توخونه وپس من میام پیشت! میگه من تواین شهرکسیو غیرتودخترخاله که مثل خواهرم دوستت دارم روکه ندارم پس تونتونستی بیای خودم میام بهت سرمیزنم !
ولی گفتم که شوهرم به شدت ازاین دختربدش میادومیگه دیگه نیادخونمون منکه نمیتونم رک وروراست بهش بگم خونه مانیاد؟! بخدانمیدونم این وسط گیرکردم، خاله ام زن خوبیه ومن دوستش دارم ولی شوهرم میگه چون اینجوردختری داره رفت وآمدباخاله ات هم ممنوع! تواین دوسال هیچ موقع نذاشته که خودم تنهایی برم خونشون باهزاربدبختی وقزبون صدق رفتنش سالی یه باربرای عیددیدنی میریم خونشون ! خونه های ماخیلی به هم نزدیکه وهم کوچه هستیم، ولی شوهرم هیچ موقع واجازه نمیده برم خونه خاله ،میگه دخترش تومحله همه پسرا می شناسنش ومیگه من آبرودارم تواین محل جلومردم دوست ندارم نه خودمون بریم خونه اونا ونه اونا ودخترشون بیان خونه ما ! اماچه کنم که خاله ام خیلی گله میکنه ودلخوره ازاینکه نمیریم پیشش وهمش گله میکنه! دخترش یه وقتایی میادخونه ما ، نمیدونم چه شگردی بکارببرم که همه چی به خوبی وخوشی پیش بره ؟بارها وبارها سراین موضوع به شدت باشوهرم جر وبحث کردیم ! توروخداراهنمایی کنیدکه من چجوری این موضوع رومدریت کنم ؟بادخترخاله ام چه کنم ؟؟ازبس که این دختربا این واون بوده وچراغ سبزه ومیگه که من مهره ماردارم گاهی وقتا میترسم که خدای نکرده به من خیانت کنه و......
علاقه مندی ها (Bookmarks)