به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-3-31
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,256
    سطح
    28
    Points: 2,256, Level: 28
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با زن ناسازگارم چه كنم ؟

    با سلام
    مردي 43 ساله ام و همسرم 30ساله 5 سال است ازدواج كرده ايم و يك بچه دو ساله داريم .هردو ليسانسيم و فقط من شاغلم همسرم تك دختر است و زيباست و من معمولي . زماني كه ازدواج كرديم خواستگاراني بهتر از من داشت.
    هميشه با تحقير و توهين با من حرف ميزند . قدردان نيست و زحمات من به چشمش نمي آيد او كمي بدبين است از حرفهاي من برداشت خودش را دارد و به اندك بهانه اي شروع به فحش و بد وبيراه مي كند و اگر مثل خودش جواب دهم حمله مي كند و كتك مي زند اما گاهي هم بدون هيچ بحثي حمله مي كند و من مجبورم فقط دفاع كنم و كتك بخورم و گرنه داد مي زند كه دست بزن دارد. از او خواهش كرده ام جلو بچه به من فحش ندهد و مرا نزند. تا بچه خوب است او هم باهاش خوب است با اندك نق زدن بچه سرش داد مي كشد و كتكش مي زند . چند ماهي است دور از من مي خوابد و رابطه اي نداريم .
    دلايلي كه دارد :
    - مي گويد تو مرا درك نمي كني و توجه كافي به من نداري و خانواده ات را بر من ترجيح مي دهي
    -اظهار پشيماني ازازدواج مي كند خود را مقايسه مي كند و احساس مي كند در ازدواج از بقيه كمتر شده است و گاهي مي گويد تو مرد ارزوهاي من نيستي باعث افتخارم نيستي و من كجا و تو كجا . حسرت زندگي ديگران را مي خورد و مرتب از شوهر ديگران صحبت مي كند كه از تو بهترن و اينكه سن تو بالاست
    - مي گويد من از زندگي يكنواخت و چهارديواري خسته شده ام
    - مي گويد تو هميشه خسته اي و تنبل و پشت گوش اندازي ( كار من از صبح زود تا غروب است )
    - فشار مشكلات اعضاي خانواده اش هم روي دوش اوست
    - مريض جسمي است كه همه عصبي است
    و اما من :
    - سعي كرده ام توجه بيشتري كنم در كارهاي خانه كمكش كنم و از تنبلي فاصله بگيرم و ارتباطم با خانواده ام را به حداقل رسانده ام
    - تشويقش مي كنم به مسافرت برويم يا سرگرمي براي خودش درست كند
    -بخاطر برخوردش متنفر شده ام و رغبت نزديك شدن به او را ندارم اگرچه اجازه هم نميده
    -داروي اعصاب مصرف مي كند تاثيري نداشته
    -هر دو افسرده شده ايم و درمانده و بچه اي كه سرنوشتي مشابه ما پيدا مي كند

  2. 2 کاربر از پست مفید hamedirani93 تشکرکرده اند .

    Somebody20 (چهارشنبه 26 شهریور 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 03 مهر 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام
    میشه یکم بیشتر توضیح بدید؟
    از اول همسرتون همین جوری بود؟ یا اتفاق خاصی افتاد و اینطوری شد؟ چرا بچه دار شدین؟! تا حالا اقدامی برای رفع مشکل انجام داده اید؟ مثلاً مشاور یا استفاده از بزرگترها
    یعنی چی بدون هیچ بحثی حمله میکنه و کتک میزنه؟؟؟؟!!!! مریضی نداره؟

  4. 2 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 22 شهریور 93), خیال تو (شنبه 22 شهریور 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ازدواجشون با شما اجباری بوده ؟ کسی مجبور به این کار کرده ؟
    اگه این اختلاف سن رو قبول نداشته پس چرا قبول کرده؟
    اینا همش بهانه هست و من مطمئنم ایشون ار زنحوه ارتباطاتون با هم دیگه ناراضی هست که داری بهانه گیری میکنه و این مسائل رو پیش میکشه.
    اهل گفتگو هست ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید خیال تو تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 22 شهریور 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-3-31
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,256
    سطح
    28
    Points: 2,256, Level: 28
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخهاي عزيزان موفرفري و خيال تو
    خودم فكر مي كنم شرايط مالي مرا بهتر از اين كه بود تصور مي كرد كه بله گفت البته من صادق بودم . سال اول زندگي نسبتا خوبي داشتيم . هم حريمي وجود داشت و هم تحمل ها بالاتر بود . از سال دوم خوش خوش اختلافات ( عمدتا مربوط به اينكه چرا با خانوادت تماس گرفتي و چرا به من توجه نمي كني ) بالا گرفت . اما من همه اينها را مي گذاشتم به حساب تك دختر بودن و عصبي بودنش و سكوت مي كردم . اما با حاملگي و آمدن بچه به اوج رسيد چون كمابيش جواب مي دادم. در حال حاضر خيلي از دعواها سر بچه است كه من نبايد اظهار نظر كنم و يا اعتراض كنم كه بچه را كتك مي زند .
    اما در خانواده اي بزرگ شده كه شوهر احترامي ندارد ( البته من كمتر زني مي شناسم كه واقعا احترام شوهرش را حفظ كند . نميدانم شايد اطرافيان من اينطوريند ) خودش آدمي عاطفي است و براي بچه و خانوادش حاضر نيست اقدامي براي طلاق كند مگر اينكه من پا پيش بذارم كه من هم اعتقادي به اين كار ندارم .
    كتاباي زناشويي مطالعه مي كند اما مشاور را اعتقاد ندارد
    ویرایش توسط hamedirani93 : شنبه 22 شهریور 93 در ساعت 12:38

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    وقتی پست شما خوانده میشه یه نکته ای که توی چشمه کاملا اینکه شما سعی کردی همه تقصیر ها را بندازی گردن همسرت و فقط ایشون را مقصر نشان بدهید حتی اگر حرف شما ردست باشد البته یکطرفه به قاضی رفتید بازم شما بعنوان شوهر و مرد خانه نقش تعیین کننده داری در بهبود وضعیت و یا خرابتر کردن وضعیت حاضر زندگی مشترکتان.

    شوربختانه شما بعنوان یه مرد اعتماد بنفس بالایی نداری و جایگاهت در این زندگی کاملا مشخص نیست شما مرد خانه هستید و باید ستون خانه باشید جایگاه خودت را کامل مشخص کن هیچ زنی از مرد ضعیف خوشش نمیاد وقتی یه زن داد میزنه فریاد میزنه این نشان میده چیزی توی زندگی وجود داره که اذیتش میکنه.اینکه نیاز داره به مردی که بتواند بهش تکیه کنه و کنارش باشه حامیش باشه و قوی باشه.قوی بودن در شخصیت وگرنه هیکل هرچقدرم بزرگ باشه ولی اعتماد بنفس نداشته باشه و یا شخصیت محکم و باثباتی نداشته باشه فایده ای نداره

    كتاباي زناشويي مطالعه مي كند اما مشاور را اعتقاد ندارد
    همسرت داره تلاششو میکنه تا این زندگی بهبود پیدا کنه هرچند موافق نیست با رفتن پیش مشاور شما برای استحکام زندگی مشترک چیکار کردی؟اینکه آمدی سایت همدردی خیلی خوبه ولی فکر کنم باید تلاش کنید هم شما و هم همسرتان تا این زندگی بهبود پیدا کنه.

    یه کاری کنید امشب رفتید منزل بشینید کنار همسرتان یه کاغذ و خودکار بردارید و مشکلاتی که در زندگی دارید براساس اولویت بنویسید و راه حل هایی که به ذهنتان میرسه هم بنویسید.

    اینجوری خیلی بهتر میتوانید نتیجه بگیرید از تایپیکی که زدید.دید وقتی از طرف شما و همسرتان دونفری باشه کمک میکنه افرادی که نظر میدن خیلی بهتر با مشکلات زندگی مشترکتان آشنا بشن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asal2013 (شنبه 22 شهریور 93), mehdi1392 (شنبه 22 شهریور 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 03 مهر 93), واحد (پنجشنبه 24 مهر 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 22:55]
    تاریخ عضویت
    1392-10-24
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,081
    سطح
    27
    Points: 2,081, Level: 27
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 214 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا حامد

    به نظر من همسرتون با صدای بلند مشکلاتشو با شما مطرح کرده ، چطور نمی شنوید .

    احتمالا ایشون تو سن 30 سالگی تو اوج نیاز عاطفی و جنسی هستند که از سمت شما تامین نمی شه . به نظر من حتی اگر به قیمت کم شدن درآمدتون شده وقت بیشتری را به همسرتون اختصاص بدید ، نیازهاشو درک کنید و برای برآورده کردن نیازهاش تلاش کنید . پرخاشگری ایشون نتیجه سرکوب شدن نیازهای طبیعیش هست .

    خواهش می کنم مدتی امتحان کنید ، از همین امروز شروع کنید ، یه کادوی ساده بخرید و شروع کنید به محبت کلامی و فیزیکی ، در مورد روابط زناشویی مطالعه کنید و با ابراز علاقه برای رابطه زناشویی پیش قدم بشید .

    امیدوارم بتونید این مشکل را حل کنید و زندگی شاد و آرامی را تجربه کنید .
    موفق باشید .

  11. 6 کاربر از پست مفید mehdi1392 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 22 شهریور 93), m.reza91 (یکشنبه 23 شهریور 93), Somebody20 (چهارشنبه 26 شهریور 93), فرهنگ 27 (شنبه 22 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 07 آبان 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 03 مهر 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    خوب خدا خیرتون بده. خودتون که مسایلتون رو نوشتین یعنی دلایل بدخلقیش رو که میدونید. رو همونا کار کنید.

    این کتابهای مشاوره زناشویی، خیلی ایده آل گرا مسایل رو بررسی میکنن. مثالهایی میزنن از زندگی هایی که نمی دونم راسته یا خیالیه. مثلاً میگه یه زن و شوهری فلان مشکل رو داشتن بعد مثلاً آقاهه فلان کارو میکنه و خانمه رو غافل گیرمیکنه و مشکلشون حل میشه و......

    همینا توقع طرف مقابل رو بالا میبره. شماهم که روحتون از این مسایل خبر نداره. و اونکارهایی که ایشون میخوان رو انجام نمیدین. واسه همین محکوم به بی توجهی میشین. بد نیست یه کتاب در مورد خانمها بخوانین.

    تو همه کتابهایی که من و همسرم خوندیم کتاب "چراغ دل زنت را روشن کن" نوشته "لوییز هی" از همه بهتره. تو این کتاب یه راهکارهایی ارائه شده و همه اش هم عملی هست واسه اینکه واقعاً چراغ دل همسرت روشن بشه. شاید از نظر آقایون یه ذره مسخره و جنگولک بازی بیاد ولی به خاطر زندگیتون هم شده به خاطر آرامش بچتون هم شده انجامش بدین.

    ما زنها با همین توجه های کوچیک زنده ایم. باور کنید. زنی که از شوهرش توجه دریافت کنه همه چیو تحمل میکنه.

    دیگه از این واضح تر؟
    موفق باشید

  13. 3 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    marta (یکشنبه 23 شهریور 93), فرهنگ 27 (یکشنبه 23 شهریور 93), واحد (پنجشنبه 24 مهر 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-3-31
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,256
    سطح
    28
    Points: 2,256, Level: 28
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام وتشكر از دوستان محترم
    توصيه خاله قزي را براي نوشتن مشكلات به كمك همسرم انجام ندادم . اما يك دعواي حسابي كرديم منهم عكس العمل تند تر از سابق انجام دادم كه برحسب اتفاق يكي دوتا از بستگان ايشون در جريان دعوا قرار گرفتند . اگرچه براي شنيدن داستان فقط از ايشان سوال كردند ولي همين باعث شده كمي كوتاه يبايد . همزمان من سعي كردم با توجه بيشتر ( توصيه موفرفري) و ناديده گرفتن برخي رفتارها به آرامش كمك كنم . مثلا:
    -با كتك زدن بچه هيچ عكس العملي نشان نميدم .
    -ايرادهاي بيجاي ايشان را به نرمي جواب مي دهم .
    - او هم اجازه داده پس با هم رابطه داريم اما به دليل فشارهاي عصبي و تنفر ايجاد شده انچنان ميلي ندارم
    - هنوز از افراد خانواده من گله مي كند و بد مي گويد و من حق را به او مي دهم
    در نتيجه او بهتر شده است.

    -تا ببينيم در آينده چه پيش آيد
    -

    - - - Updated - - -

    با سلام مجدد
    من يادم رفت از mehdi1392 نام ببرم كه انصافا توصيه هاي بسيار دقيق ومفيدي كرده بودن از ايشان و خاله قزي و موفرفري و ديگران دوستان كه جواب ميدن و متوليان سايت سپاسگزاري مي كنم

  15. 3 کاربر از پست مفید hamedirani93 تشکرکرده اند .

    mehdi1392 (سه شنبه 25 شهریور 93), Somebody20 (چهارشنبه 26 شهریور 93), واحد (پنجشنبه 24 مهر 93)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 96 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    4,107
    سطح
    40
    Points: 4,107, Level: 40
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    157

    تشکرشده 216 در 94 پست

    Rep Power
    26
    Array
    البته اینکه در برابر کتک خوردن فرزند خردسالت واکنشی نشان ندهی صحیح نیست بهتر است یاد بگیرید واکنش منطقی و آرام را در برابر کارهای غیر منطقی ایشون انجام دهید . نه اینکه انفعال محض داشته باشید. بالاخره آن طفل معصوم هم گناهی ندارد.
    اما در مورد رابطه حالا که ایشون مایل هست پس سعی کنید که کاملا راضیشون کنید رابطه موفق خودش یکی از کلیدهای زندگی زناشویی موفق است

  17. 2 کاربر از پست مفید Aras تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 26 شهریور 93), واحد (پنجشنبه 24 مهر 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-3-31
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,256
    سطح
    28
    Points: 2,256, Level: 28
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام
    ضمن تشكر از Aras و خيال تو و ساير دوستان
    اهمانطور كه Aras عزيز هم گفته بيشتر دعواهاي ما سر برخورد ايشان با بچه بوده كه اختلافات ما را به اوج رسانده بود . از چند ماهگي سر بچه داد مي زند م حتي كتك مي زند . تا بچه ارام است او هم آرام است و بچه را نوازش مي كند اما اگر كمي بهانه گيري كند و يا نق بزند تحمل نمي كند . برخي از برخوردهاي همسرم با بچه :
    داد مي زند :
    - بنشين تلويزيون نگاه كن ندو
    -تو منو كشتي تو مرا پير كردي
    - چرا تو پوشكت كثيف كردي بچه هاي مثل تو مي روند دستشويي
    - بخاطر تو نكبت پدرت راتحمل مي كنم
    - مي گذارمت و تنها ميرم
    - ميدمت دست آقاپليس چرا گره مي كني
    - چرا رفتي سر كشو پدرسگ تنبل كثيف و.....
    و شده تاروزي 3 بار بچه دو ساله شيرين زبان سيلي يا كتك مي خورد به جرم گريه و يا نق نق يا بازيگوشي و من فقط نگاه مي كنم چون اگر حتي با ملايمت در شرايط آرامش بگويم كار خوبي نيست باخته ام و مي گويد در تربيت بچه دخالت نكن . البته يك بار با هم پيش روانشناس كودك هم رفته ايم و او هم باهاش صحبت كرده اما تاثيري نداشته است.
    گاهي اوقات با خود فكر مي كنم چرا خداوند مي فرمايد از جنس خودتان آفريديم تا در كنار هم آرامش پيدا كنيد پس چرا بسياري از زوجها آرامش ندارند.
    آيا مربوط به شرايط خاصي اشت؟ آيا در شرايط مرد سالاري جواب مي دهد ؟ آيا همه مردان بي عرضه شده اند ؟ آيا زنان از زن بودن خود فرار مي كنند و مي خواهند مرد باشند؟

  19. کاربر روبرو از پست مفید hamedirani93 تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 26 شهریور 93)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.