به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چیکار کنم ک زودتر از خانواده شوهرم جدا بشم

    فقط بگین چیکار کنم ک زودتر ازشون جدا بشم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    اول خیر مقدم برای ورودتون به همدردی
    لطفا خونسردیتون رو حفظ کنید و کمی با صبر و حوصله شرحی از ماجراهاتون بدید؛ میتونید با مثال هم توضیح بدید تا بشه یه درک درستی از فضایی که شما درش هستید بدست آورد و متقابلا دوستان راه کار مناسب ارائه بدند.
    دقت کنید اکانت شما در هر 24 ساعت فقط 3 پست میتونه ارسال کنه به این معنی که تا فردا ساعت 15:52 دو پست دیگه میتونید ارسال کنید ؛پس با کمی تامل در پست بعدیتون مفصل تر قضیه رو توضیح بدید.

    با سپاس
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  3. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 05 مهر 93), بالهای صداقت (پنجشنبه 20 شهریور 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من 21سامه و با خانواده همسرم زندگی میکن، شوهرم خیلی خوبه و واقعا ازش راضیم ب معنا واقعی، فقط مشکلم اینکه با مامانو باباش زندگی میکنیم، من با مادر شوهرم زیاد مشکل ندارم، فقط دوس دارم مستقل باشم تو بتونم راحتر زندگی کنم، ب شوهرمم گفتم میگه فعلا زوده، اما من میخام زودتر جدا بشم، الان 8 ماه عروسی کردیم، دیگه خسته شدم، اخه اینجا خیلی راحت نیستم، ب هر حال مادر شوهروویکم ر چیزایه بیخود گیر میدن، مادرشوه منم ک سنش یکم بالاست،مثلا مامانمینا نمیتونن راحت بیان خونم، واقعیتش اینکه میخام راحت باشم،مثلا راحت نمیتونم برم بیرون همش زنگ میزنه کجایی، نمیتونیم با شوهرم راحت بریم بیرون، ن ک نمیریم، اما همش باید توضیح بدی کجا میری، چن مدت خیلی قر میزدم ک بای بریم شوهرم اعصابش خورد شده بود، واسه این تصمیم گرفتم صبر کنم، حالاوبگین چیکار کنم زودتر جداوبشم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دلیل اینکه با هم زندگی میکنید چیه‌؟
    شوهرتون شرایط تهیه مسکن مستقل رو ندارن که با هم هستین یا دلیل دیگه ای داره ؟
    قبل از عقد درین مورد صحبت کرده بودین ؟

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ما تو شهرستان زندگی میکنیم، پدر شوهرم ی خونه تو شیراز واسمون خریده، ک مدتی ی بار پول میریزیم حسابو واسمون درست میکنن، پدر شوهرم زمین کشاورزی زیادی داره و از نظر مالی خوبه، شوهرم لیسانسشو ک گرفت چون کار گیرش نیومد رو زمینای باباش کار میکنه، از این راضیم چون باعث پیشرفتمون میشه، تو کوچه پدر شوهرم ی زمین خونه خریدیم، ک قرار چن ماه دیگه شروع ب ساخت کنیم، اینجا رسم بر اینه پسر اخر با خانواده زندگی کنه،از نظر مالی مشکلی واسه جدایی نداریم، شوهرم میگه الان زوده بعدها جدا میشیم اما من نمیخام اینجا زندگی کنم حوصله هیچکسو ندارم، میخام زودتر جدا شم

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفا ج بدید

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی هیچکس نمیتونه بهم کمک کنه، دیگه ازشون خسته شدم، دیروز رفتم باشگاه بعدشم رفتم ارایشگاه تا ساعت 1 طول کشیده، اونوقت وقتی اومدم خونه، مادر شوهرم میگه، میدونی کی تا حالا بیرونی، عروس تا این وقت بیرون، خوب بهش گفته بودم ت ارایشگاه کارم طول میکشه، خیلی بیشعوره، اگه ت خونه خودم زندگی مستقل داشتم نیاز نبود بعضی حرفارو تحمل کنم، خسته شدم از دستشون،همیشه تو اتاقمو کمتر میرم بیرون ک نبینمش، ک حوصله حرفاشو ندارم.کمکم کنید چیکار کنم ک زودتر جدا بشم ، بقران دیگه خسته شدم

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم فعلا باید صبر کنی و خودتو پیش اونا خراب نکنی با این توضیحات که دادی اگر مستقل هم بشی باید بری اجاره نشینی که خودش یه مشکل بزرگتره شما که بلاخره مستقل می شین پس صبر کن و همه چیو تحمل کن تا به عنوان یه عروس خوب جدا بشی این روزا می گذره و بعدا برات خاطره می شه

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما میگین، نباید وقتی از مادر شوهرم ناراحتم، ب شوهرم چیزی بگم، اما نن ک مامانم ازم دوره چطور میتونم تو دلم نگه دارم بعضی اوقات اینقد بغض گلمو میگیره نمیتونم ب وحیدم نگم، اگه نگم عقده میکنم، وحیدم درکم میکنه، همیشه میگه تو هم حق داری، اما خب از اونا هم طرفداری میکنه، طبیعی هم هس، واقعا احساس تنهایی میکنم، دیگه مث قبلا شاد و پر انرژی نیسم، احساس میکنم افسرده شدم، فقط ادای ادم خوشحالا رو در میارم، دیشب ب وحید گفتم وقتی کارت تموم شد بگرد دنبال خونه، من حوصله اینجارو ندارم، اونم گف باشه، ولی حس میکنم تا باباشینا نذارن ایکارو نمیکنه، من از دخالتای مادر شوهرم خسته شدم، وقتی ب وحید میگم چرا من رفتم بیرون دخالت کرد، میگه اون در قبال تو مسعوله، بنظرتون درسته، اخه مگه من بچه ام، دیگه واقعا خسته شدم، دست خودم نیس وقتی شوهرم اجازه کاریو بهم نمیده حس میکنم همش زیر سر مامانشه، امروز عروسی دوستم بود، شوهرم چون کار داشت صب زود رف سراغ کارش، دیشب بهم گف ب پسر عموم میگم ببرتت، بعد صبی ک بلند شد بهمم پول داد، وقتی از خونه رف من خاب بودم، تو راه بهم اس داد، هرچی فک میکنم صلاح نیس بی من بری، صبی ساعت 11فهمیدم مادر شوهرم فهمیده عروسی دوستمه با اینکه من بهش نگفته بودم، چطوری شوهرم دیشب تا صب ک پیشم بود راضی بود برم، اما یهویی بهم اس بده نرو، از خیلی چیزای دیگه هم ناراحتم

  11. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 آبان 93 [ 16:41]
    تاریخ عضویت
    1393-6-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    8 -انتقاد از مادرشوهر«مادرت را خیلی دوست دارم ولی بهتر بود قبل از آنکه بیان حداقل اول زنگ می‌زدند.» شاید حق با شما باشد ولی حتی یک انتقاد محترمانه از مادر همسرتان ممکن است او را ناراحت کند. اگر می‌خواهید در دید همسرتان و خانواده‌اش بهترین باشید هرگز از مادر همسرتان ایراد نگیرد.



    این متن و تو مقالات خوندم، فهم یدم چقد کارم اشتباهه، اما باید چطوری خودمونو کنترل کنیم ک غر نزنین، اخه این مدت از بس ارامش ذهن ندارم نتونستم با شوهرم درس رفتار کنم، همش غر زدم تا اینکه شوهرمو عصبی کردمگخیبی ناراحت بود، بهم میگف دیگه بسه، ازش معذرت خواهی کردم، بهش قول دادم دیگه غر نزنم، حالا چیکار کنم ک سر قولم بمونم،

    - - - Updated - - -

    8 -انتقاد از مادرشوهر«مادرت را خیلی دوست دارم ولی بهتر بود قبل از آنکه بیان حداقل اول زنگ می‌زدند.» شاید حق با شما باشد ولی حتی یک انتقاد محترمانه از مادر همسرتان ممکن است او را ناراحت کند. اگر می‌خواهید در دید همسرتان و خانواده‌اش بهترین باشید هرگز از مادر همسرتان ایراد نگیرد.



    این متن و تو مقالات خوندم، فهم یدم چقد کارم اشتباهه، اما باید چطوری خودمونو کنترل کنیم ک غر نزنین، اخه این مدت از بس ارامش ذهن ندارم نتونستم با شوهرم درس رفتار کنم، همش غر زدم تا اینکه شوهرمو عصبی کردمگخیبی ناراحت بود، بهم میگف دیگه بسه، ازش معذرت خواهی کردم، بهش قول دادم دیگه غر نزنم، حالا چیکار کنم ک سر قولم بمونم،

    - - - Updated - - -

    همش ب شوعرم غر میزنم ک از دس مامانت خسته شدم،مامانت کی میخاد تو زندگیمون دخالت نکنه، با دخالتاش زندگیمونو خراب کرده،چرا فقط ب من گیر میده، ایشالا سر خواهرات بیاد، و هزار تا غر دیگه، خیلی اعصابم بهم ریخته، وحید این همه شب و روز کار میکنه و سختی میکشه، اونوقت من، خدا لعنتم کنه با اینکه اینقد دوستش دارم اینقد اذیتش میکنم،خیلی ناراحت بود، میگف من اینقد کار میکنم اینقد خسته میشم، ن تو راضی میشی ن مامانم نه بابام، خمش ناراضی خستم کردین، خیلی بیشعورم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. من آدم حساس و زودرنجی شدم چی کار کنم؟
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 شهریور 90, 17:34
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.