چگونه مغرور باشم؟کم تر مهربون باشم؟(غرور مثبت)

[نازنین آریایی]

سلام
دوستان عزیز همددری من دلم براتون خیلی خیلی تنگ شده
امیدوارم حال همتون خوب باشه
لطفا کمکم کنید تا بتونم یکمی مغرور باشم یعنی غرور خودمو حفظ کنم نه تکبر
اینم بگم که عزت نفسم پایین نیست ولی اصلا غرور ندارم
نمی تونم وقتی ناراحت میشم خودم رو بگیرم
نمی تونم بی محلی کنم
احساس می کنم زیاده از حد مهربونم و به مهربونی همه جا شهرت پیدا می کنم
دلم نمی خواد این طوری باشم دوست دارم مهربونیم در حد اعتدال باشه
نه بیش از اندازه که خودم رو نادیده می گیرم
میخوام تو خودم ویژگی هایی که باعث میشه مغرور تر بشم رو تقویت کنم
تو موقعیت مثال می زنم براتون
مثلا میرم با همکارم حرف بزنم ایشون سرش شلوغ نیست ولی نشون میده که شلوغه و به من اهمیت نمی ده
بعد که من میام سر میز خودم با خودم می گم دفعه دیگه ایشون اومد منم بی تفاوت رفتار می کنم
ولی وقتی میاد خیلی خوش برخورد مهربون انگار هیچ رفتار بدی نکرده رفتار می کنم
همیشه همین جوری هستم و از این موضوع ناراحتم
اینم بگم که از رفتارم راضیم یعنی فکر می کنم خوبم و این خوب بودن رو دوست دارم منظورم اینکه از درون حرص نمی خورم که چرا بد رفتار نکردم تازه احساس رضایتم بهم دست می ده
ولی بعدش فکر می کنم دلیلی نداره بیش از حد خوب باشم و ممکنه دیگران فکر کنن بی قید یا احمقم
ببخشید زیاد توضیح دادم
باهمسرم هم همین جوریم
لطفا راهنماییم کنید.

[meinoush]

سلام خوبی؟
همه اینجا میان و میرن فقط منم موندم از قدیما :) منم باید بتونم خودمو خوب کنم که برم
این چیزی که می خوای فکر می کنم احترام به خود باشه. یعنی می خوای به خودت خیلی احترام بذاری. و در این صورت خودتو از همه بیشتر باید دوست داشته باشی. و متعاقبا هم طوری رفتار خواهی کرد که متناسب با منافع شادی سلامت رفاه و اخلاقیات شخص خودت باشه
اگه طرف مقابل ادم درکش برسه و بتونه ملاحظه ی ادمو بکنه مشکلی نیست مهربون بودنت خوبم هست
اما در مواقع کار همون جراتمندی رو استفاده کن
چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟
اینم بخون فکر میکنم بعد معشوقه و مدونای سیاه رو باید تقویت کنی. معشوقه چون می خوای عاشق خودت بشی مدونای سیاه هم برای وقتی که ازشوهرت دلخوری خوبه
اما سر کار حراتمندی نیاز هست فکر کنم. یعنی نیاز نیست اخم کنی خودتو بگیری. نیازه همون موقع که باید بری حرفتو و کارتو انجام بدی حالا می تونه با روی ملایم و مهربون هم همراهش کنی که خلع سلاح شه نتونه بهت بگه وقت ندارم
موفق باشی

[نازنین آریایی]

سلام مینوش جان خیلی خوشحال شدم بهم جواب دادی
واقعا ممنونم
می خونم حتما مطالبی رو که گفتی ولی کلا بگم در مورد رفتار جرات مندانه زیاد خوندم ولی همیشه همین رفتاررو ادامه میدم
چه لینک جالبی بود فکر می کنم مطالب خیلی مفیدی باشه
بازم اگر کسی در مورد این غرور داشتن می تونه کمکی کنه لطفا بگه
کلا چه رفتاری نشون می ده ادم دارای غرور مثبت هست؟

[آویژه]

سلام نازنین عزیز،
خوش برگشتی. امیدوارم اوضاع به کامت باشه.

راستش موضوعی که مطرح کردی خیلی منو به فکر برد. یک عالمه سوال به ذهنم می رسه:

چه اشکالی داره، آدم همیشه مهربون باشه و به مهربونی ازش یاد کنن؟

چه چیزی توی این برداشت اینقدر آزارت می ده؟

فرض کنیم وقتی می رفتی پیش اون همکارت، تحویلت می گرفت، اونوقت موقع مراجعه اون، گرم بودنت دیگه اذیتت نمی کرد؟ یعنی یک رفتار خوب وقتی "خوب است" که یک شرط همراهش باشد، آن هم رفتار متقابل دیگران؟

اگر تو مقابله به مثل می کردی، مثل او نمی شدی؟ بهتر نشد که خودت بودی؟


اصلا شاید به هزار و یک دلیل آن موقع حال همکارت گرفته بوده. شاید تمام بارهایی که تو پیش او رفته ای، مشکلی لحظه ای براش رخ داده و حال بدش به تو ربط ندارد. حالا می توانی او را بهتر درک کنی؟ حالا می توانی بابت حال بدش به او حق بدهی؟

اصلا گیرم از تو خوشش نمی آید و عمدا تو را نادیده گرفته، چیست که تو را آزار می دهد؟ همه دنیا باید دوستت بدارند که تو حس کنی "به اندازه کافی خوبی" ؟

چارچوب اخلاقی تو بهت چی میگه؟ کجای این تحلیل رفتارهات می گنجه؟

جالبه که خودت میگی در لحظه از رفتار خودت رضایت داری، ولی تفسیر و تحلیل های بعدشه که به شکت میندازه. بهتر نیست بگذاری هر لحظه، همون موقع تموم شه؟ بهتر نیست اینقدر وسواس گونه به خودت گیر ندی و خود مهربونت رو بپذیری؟

امیدوارم فکر کردن به این سوال ها کمکت کنه خودت رو عمیق تر بشناسی و ریشه مشکل را بفهمی. البته ریشه مشکلی که وجود ندارد را.



تازه من اگر جای تو بودم ، یا نمی گذاشتم رفتار همکارن اینقدر آزارم بده، یا اگر احساس آزار می کردم، در فرصتی مناسب اون رو ابراز می کردم و خیال خودم رو راحت می کردم. مثلا وقتی همکارت اومد می تونستی با خنده بگی :

"خدا رو شکر بهترید انگار، اومدم اتاقتون حس کردم دلمشغولید که حواستون به گفته من نبود."

و یا : ( اگر صمیمی تر هستی و شوخی و خنده بینتان هست) :

"همچین اخمالو بودی گفتم الانه منو بخوری، شانس آوردم در رفتم اومدم تو اتاقم ;-)"


و اما پرسش آخرت، غرور مثبت به نظر من یعنی :

1- روی پای خودت بایستی و انتظار کمک از کسی نداشته باشی( احساسی، مالی، بدنی، عاطفی و ... )

2- هیچ چشمداشتی به آنچه در دست دیگران است، نداشته باشی

3- به داشته های دیگران حسادت نکنی

4- حال خوبت وقتی برقرار باشه که وجدانا از خودت و عملکردت راضی باشی

5- از چارچوب ها و معیارهای خودت کوتاه نیای. حتا اگه همه دنیا خواست دروغ بگه، تو بایستی و بگی نه.

که گمانم تو کم و بیش همه اینها را داری

[فرشته اردیبهشت]

سلام نازنین جان خوبی؟

چه خوب که دوباره میبینمت

عزیز دل فکر کنم داری موضوعات غیر مرتبط رو بهم ربط میدی
اینکه نتونستی مثلا خواسته ات رو به همکارت بگی ربطی به مهربونی نداره

هرچند هرچیزی هر ویژگی حدی داره میتونی مهربون باشی ولی به موقه اش هم جدی و قاطع باشی
قرار نیست شخص مهربان از حقش بگذره یا موقعی که کسی در حقش کوتاهی میکنه با لبخند ازش تشکر کنه البته این مهربونی نیست .

مهربونی یعنی پر از مهر و محبت بودن که با زهم قاطع و مقتدر بودن باهاش هیچ تناقضی نداره

یادته یه معلمایی داشتیم چقدر باجذبه بودن ولی چقدر دوسشون داشتیم یجوری مهربونیشونو حس میکردیم
شخص مهربونی که سرش کلاه نمیرفت تیز بود هوشیار بود به موقع اش تلنگر میزد جدی میشد اما همون جدیتش هم دوست داشتنی بود
هیچ وقت عصبی نمیشدن همیشه مهربون بودن اما اصلا نمیتونستیم حرفشو گوش ندیم؟اینکه به حرفشون گوش میدادیم بخاطر ترس نبود بخاطر احترام و تاثیرگذاریش بود
اما این بین یسری دانش اموزای دل مهر خورده هم بودن که متوجه عظمت این معلم نمیشدن و مسخره بازی در میوردن ...اینجا اون دانش اموزا مشکل داشتن و متوجه نمیشدن هرچند اون هم باز راه خودش رو داشت تا از طریق خودشون اونها رو متوجه قضیه بکنه.

قرار نیست همیشه برای اعلام حضور کردن اخم و تخم کرد میشه با همون مهربونی همراه با طنز یا حداقلش رفتار جرات مندانه خالی بدون چاشنی اینو به دیگران نشون داد.
نازنین جان مشکل از مهربونیت نیست

مثلا جواب همکاری که بهت بی توجهی کرد هیچ وقت بی توجهی خودت نیست این یعنی عقب کشیدن تسلیم شدن و عین خودش عمل کردن.
هرچند خود این مساله شاید به دلیل عوامل مختلف باشه
ایا همیشه این کارو باهات میکنه و تظاهر به سر شلوغ بودن میکنه
یا فقط یک دفعه اینطور شده

حتی اگه همیشه اینطوره لزوما به معنی این نیست که چون مهربونی سو استفاده میکنه!

نازنین جان نکنه اعتماد به نفست پایین اومده باشه و کاسه کوزه ها رو سر مهربانیت شکسته باشی؟
مثلا دیدی بعضیا یه ذره دیر جواب پیامشون رو میدی کلا بهم میریزن فکر میکنن بهش بی احترامی کردی یا اصلا ازش خوشت نمیومده و هزاران افکار نامربوط دیگه!

نمیدونم چقدر تونستم سوالت رو متوجه بشم و چقدر منظورم رو رسونده باشم.

[آویژه]

تیام عزیز:

من خودم هم در حال تمرین و آموزش خویشم. اما به نظرم موارد زیر می تواند کمک کننده باشد:

1- با عمیق دیدن، از تیزی احساست بکاه ( لینک)

2- قبل از حرف زدن، فکر کن و سنجیده و محترمانه سخن بگو.

3- مهارت های صحبت کردن انتقادی را به کار بگیر ( تکنیک XYZ. هماهنگی زبان بدن و چشم و زبان . عدم استفاده از جملات هرگز ، همیشه و ....)

برای خودت هدف مشخصی بگذار. مثلا اگر در پنج موقعیت بعد، توانستی در یک موقعیت موفق شوی، این یک پیشرفت است. به مرور این توانایی را تقویت کن.

موفق باشی

[نازنین آریایی]

سلام دوستان عزیزم چقدر خوشحالم که دوباره نوشته هاتون رو می بینم
تازه فهمیدم چقددرررررر دلم تنگ شده بود
آویژه عزیزم ممنون از نظرات کاملت واقعا مثل همیشه منو به فکر فرو بردی
خودمم دقیقا نمی دونم چرا احساس بدی پیدا کردم در حالیکه رفتار درستی باهاش داشتم
راستش اینکه پرسیده بودید همکارم همیشه این طور هست نه اتفاقا همیشه باهم خوبیم و همیشه خوش رفتار هست کم پیش می اد رفتار اینطوری ازش ببینم و می دونم رفتارش به دلیل مشکل شخصی خودش بوده
ولی منم بارها شده مشکل شخصی خودم داشته باشم ولی اون رو به بفیه ربط نمی دم یا اگه خیلی نتونم ناراحتیم رو بروز ندم بهشون می گم از یه موضوعی ناراحتم ولی نه اینکه برای طرف مقابلم قیافه بگیرم...

در مورد مهربونی !!! چند وقت پیش تو واحد ما داشتم برای طرح سلامت قد و وزن افراد رو می گرفتن و حرف از اندازه گرفتن بود
یکی از همکارای من گفت کاش معیار های سلامتی روح رو به جای جسم می شد اندازه گرفت و بحث رفت سمت این موضوع
منم گفتم برای اندازه گیری این چیزها هم روشهایی وجود داره و باید این فاکتورهای کیفی رو با روش هایی به داده های کمی تبدیل کرد
اینجا یکی شون گفت هرکاری هم کنن بعضی چیزا رو نمیشه اندازه گرفت مثلا مهربونی شما رو نمی شه اندازه کرد با هیچ معیاری قابل اندازه گیری نیست
بعد همه تایید کردن منم کلی خوشحال که چه ویژگی خوبی :)
رفتم خونه برای همسرم تعریف کردم گفت واسه همین که هیمشه نگرانتم می ترسم بقیه رو گردنت سوار شن
این اصلا خوب نیست که بگن وای چقدر مهربونی ...این یعنی بقیه راحت ازت سو استفاده می کنن و کلی اعتماد به نفسم رو گرفت
منم تو رفتارم دقیق شدم ببینم چی کار میکنم که اون کارها رو کمتر کنم!

آویژ جونم چیزایی که در مورد غرور مثبت گفتی خداروشکر همشون رو دارم به جز اون مورد آخر که تحت شرایط مختلف ممکنه از دست بدمش


5- از چارچوب ها و معیارهای خودت کوتاه نیای. حتا اگه همه دنیا خواست دروغ بگه، تو بایستی و بگی نه.

اگه این مورد رو روش کار کنم فکر کنم از خودم خیلی راضی تر شم


فرشته اردیبهشت عزیزم ممنون که بهم جواب دادی

ببین عزیزم شاید یکمی مشکل اعتماد به نفس هم داشته باشم دوباره میام برات توضیح می دم کلا دوست دارم تحول تو شخصیتم ایجاد کنم