به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 93 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1393-5-03
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    167
    سطح
    3
    Points: 167, Level: 3
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    میخوام طلاق بگیرم ولی نمیدونم چطوری به همسرم بگم

    با عرض سلام خدمت دوستان عزیز ومدیران محترم سایت
    حدود ۱۳سال هست که ازدواج کردم ویه دختر ۱۰ساله دارم . مدت زیادی هست که با همسرم اختلاف داریم ولی اصلا با هم مشاجره نمیکنیم یه جورایی طلاق عاطفی گرفتیم شبها تو اتاق های جدا میخوابیم البته همسرم به بهانه اینکه اتاق خوابمون گرم هستش میره تو یه اتاق دیگه میخوابه یا تو بالکن منم از این کارش خیلی ناراحت میشم چند بار هم بهش گفتم ولی گوش نکرده . حالا بیشتر از اینکه جدا میخوابه از این ناراحتم که هر وقت رابطه میخواد میاد و کار خودش رو انجام میده و دوباره میره جدا میخوابه واین منو به شدت عذاب میده ویا وقتی پ ر ی و د هستم اصلا پیشم نمیاد و بهم دست نمیزنه وقتی پریودم تموم میشه دوباره سر وکله اش پیدا میشه البته منم زیاد توجهی بهش نمیکنم احساس میکنم اصلا دوستش ندارم ودوست ندارم رابطه ام رو باهاش درست کنم بیشتر دوست دارم طلاق بگیرم ازش یا اینکه مثل یه همخونه باهاش زندگی کنم واصلا رابطه زناشویی باهاش نداشته باشم الانم تقریبا همون طور هستیم تو خونه خیلی کم باهم حرف میزنیم به نظرتون چیکار کنم از این موضوع خیلی ناراحتم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آذر 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام موج ابی عزیز به تالار خوش امدی، اول باید یه کم اطلاعات در مورد خودتون بدی که دوستان بهتر بتونن راهنمایییتون کنن، سن شما و شوهرتون چندساله؟ تحصیلاتتون چقدره؟ اخلاقایه خوب همسرتون چیه؟ از کی این طلاق عاطفی شروع شده؟ مطمئنا شما از اول ازدواج باهم اینطور نبودید؟ وقتی همسرتون جدا میخوابه شما تاحالا رفتید پیشش بخوابید؟ عکس العملش چی بوده؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید رویای دست نیافته تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 17 شهریور 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 93 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1393-5-03
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    167
    سطح
    3
    Points: 167, Level: 3
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رویای دست نیافته عزیز سلام من ۳۵ساله وشوهرم ۴۱سال دارند من لیسانس هستم وشوهرم فوق لیسانس دارند دقیق نمیتونم بگم این طلاق عاطفی از کی اتفاق افتاده ولی از سال ۸۶که شوهرم رفت دانشگاه برا فوق لیسانسش با چند نفر از همکلاسی هاش شروع به رفت وامد کرد که یکی از این همکلاسی هاش خیلی بد اخلاق هستش نسبت به خانمش و همش میگه من مثل مردای قدیمم و زنم هم باید مثل زن های قدیم باشه احساس میکنم شوهرم از اون دوستش خیلی تاثیر میگیره چون رفت وامدمون هم با دوستاش زیا د هستش . ما دوران دانشگاه با هم اشنا شدیم من از اولش هم زیاد ازش خوشم نمیومد ولی انقدر زبان ریخت و خودش رو عاشق من نشون داد که تسلیم شدم . شوهرم اضافه وزن زیادی داره منم از این موضوع خیلی ناراحتم همش هم بهش میگم رژیم بگیر کم بخور اصلا گوش نمیده منم احساس میکنم اصلا به خواسته های من اهمیتی نمیده. من خیلی مغرور هستم وقتی میره یه اتاق دیگه میخوابه اصلا نمیرم پیشش بخوابم فقط از ته دل ازش متنفر میشم وقتی هم از چیزی ناراحت میشم به خاطر غرورم نمیتونم چیزی بهش بگم فقط اخم میکنم وقهر. از بیرون هم هر کی زندگی ما رو میبینه میگه شوهرت چقدر خوبه اصلا کاری به کارت نداره ولی من از اینهمه بی توجهی بدم میاد . شوهرم اصلا کاری به کار کن نداره که کجا میرم کی میرم کی میام . اوایل اشناییمون هم من خیلی اخم میکردم ولی همش اون پیش قدم میشد واشتی میکرد الان هی میگه من تو رو بد عادت کردم . خوب من اوایل ازش خوشم نمیومد نمیدونم چرا باهاش ازدواج کردم.اونموقع هم که باهاش ازدواج کردم سال اخر دانشگاهش بود هیچی هم نداشت واقعا همیشه این سوال رو از خودم میپرسم که من چرا باهاش ازدواج کردم همش شب عقدمون یادم میاد که تا صبح گریه کردم. هر وقت بهش میگفتم نمی خوام باهات ازدواج کنم انقدر ناله واه میکرد که دلم به حالش میسوخت الانم دلم به حال خودم میسوزه ببخشید خیلی پخش وپلا نوشتم اصلا تمرکز ندارم

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 93 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1393-5-03
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    167
    سطح
    3
    Points: 167, Level: 3
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچکس منو راهنمایی نمیکنه؟؟؟؟؟؟

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام...فکر نمیکنی که خودت هم مقصر هستی؟؟وقتی دوستش نداشتی چرا باهاش ازرواج کردی؟ شما با اینکارت شوهرت رو هم بدبخت کردی..دست زور که به شما نداشت یک کلام میگفتی نه حالا هم که ازدواج کردی یعنی رضایت دادی ومتعهد شدی و سر عهدت باید بمونی وقتی بله دادی دیگه معنی نداره بشینی فکر کنی که چرا بله گفتم باید بجاش فکر کنی که چطور پای مسئولیتم وایستم..غرور تو زندگی مشترک معنی نداره ...کی گفته که همیشه مرد باید عذر خواهی کنه و منت بکشه؟/کی گفته که همیشه مرد باید پیشقدم بشه؟؟عزیزم داری اشتباه میکنی شما این حق رو نداری که تا این حد غرور داشته باشی اینقدر به خودت تلقین نکن ازش متنفرم..اصلا تا حالا سعی کردی که رابطه ات رو بهتر کنی؟اگر اون شب پیشت نمیخوابه شما برو پیشش بخواب بهش نزدیک شو نترس غریبه نیست شوهرته عزیزم!!!..اگر با همسرت مشکلی داری کاملا مستقیم بهش بگو ..اگر بهش نگی از کجابدونه مشکلی داری.. شما یکم خوش اخلاق تر باش اون وقت ببین بازم باهات لج میکنه؟؟ مطمئنا همسرت دوستت داره چون خودت گفتی کلی التماست رو کرده که باهاش ازدواج کنی..درسته که طلاق یه راهه ولی راه حل نیست

  7. 3 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 شهریور 93), SHahr-Zad (دوشنبه 17 شهریور 93), شاپرک 114 (یکشنبه 16 شهریور 93)

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    موج ابی عزیزم سلام به همدردی خوش امدید . عزیزم بهت پیشنهاد میکنم یه مدت توی همدردی باشی . میبینی که زندگیت درست خواهد شد . اخلاقهای شما خیلی شبیه اخلاقهای منه . من هم مثل شما زود قهر میکردم و انتظار داشتم همسرم بیاد از دلم در بیاره . ولی این دقیقا یه نقطه ضعفه . باید روی خودت کار کنی و مهارتهای ارتباطیت رو افزایش بدی . عزیزم این اصلا طلاق عاطفی نیست . شما فقط کمی از هم دور شدید . همین . باید سعی کنی این فاصله رو از بین ببری .
    اینکه همسرت میره توی یه اتاق دیگه میخوابه به دلیل این نیست که دوستت نداره . خودش که علتش رو میگه خوب اتاقتون گرمه . خوب ایشون هم احتمالا گرم مزاجه و چاق هم هست و بیشتر از شما گرمش میشه . البته همسر منم اینطوریه میدونم و تابستونها میره توی پذیرایی میخوابه . منم میرم پیشش میخوابم . کلی هم خوشحال میشه .و استقبال میکنه .
    اینکه میگید وقتی نیاز جنسی داره میاد پیشتون . نشونه اینه که دوستتون داره و بهتون نیاز داره . مردها با رابطه جنسی اوج عشقشون رو به خانمشون نشون میدهند ولی خانمها برداشت دیگه ای میکنند . دلیلش هم اینه که اقایون در برقراری رابطه عاطفی خیلی ضعیف عمل میکنند و اهمیت اونو نمی دونند . فکر میکنند با رابطه جنسی کل عشقشون رو نشون دادند !
    یک روز یکی از دوستان همسرم با خانمش اختلاف پیدا کرده بود و میونه شون شکر اب شده بود . دوستش میگفته خانمم هی قهر میکنه . میدونی همسرم چه پیشنهادی بهش کرده بود ؟ گفته بود رابطه جنسیت رو بیشتر کن . !
    اینکه میگی در طول روز خیلی کم با هم حرف میزنید هم نشونه اینه که احتمالا هر دوتون ادمهای کم حرفی هستید مثل من و همسرم . نشونه این نیست که همدیگه رو دوست ندارید . با افزایش مهارتهای ارتباطی شما این مشکل هم حل خواهد شد .
    برای اضافه وزن همسرتون بهتره زیر نظر یک متخصص تغذیه وزنشون رو کم کنند . عزیزم کم کردن وزن یا کم خوردن کار خیلی سختیه و به این معنی نیست که حرف شما براش مهم نیست .

  9. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (پنجشنبه 20 شهریور 93), مهربونی... (دوشنبه 17 شهریور 93)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    فکر می کنم شما با غروری که دارید توی هر زندگیه دیگه ای هم که باشید همین مشکل رو دارید
    خب راجع به مشکلاتتون باهاش صحبت کنید بهش بیشتر محبت کنید
    با غرور چیزی حل نمیشه مگه از اول عاشقتون نبوده خب پس می تونید دوباره زندگیتون رو بسازید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  11. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 شهریور 93), Nilofar mordab (پنجشنبه 20 شهریور 93)

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اول اینو بگم عنوانت درست نیست خودتم بهتر از همه ما میدونی دنبال طلاق نیستی چون اگه بودی اینجا تایپیک نمیزدی و اینکه بیان کنی شوهرم ازم فاصله میگیره

    2.شما فکر میکنید فقط خودتان مغرور هستید شوهرت غرور نداره عزت نفس نداره یا بقیه بانوان متاهل غرور ندارن ؟!لطفا یکمقدار بیشتر از خودتان رفتارها و ظرافت های زنانه بروز بدید

    واقعا بشخصه برای من بعنوان یه مرد متاهل خیلی جالبه این نوشته شما
    شبها تو اتاق های جدا میخوابیم البته همسرم به بهانه اینکه اتاق خوابمون گرم هستش میره تو یه اتاق دیگه میخوابه یا تو بالکن منم از این کارش خیلی ناراحت میشم چند بار هم بهش گفتم ولی گوش نکرده . حالا بیشتر از اینکه جدا میخوابه از این ناراحتم که هر وقت رابطه میخواد میاد و کار خودش رو انجام میده و دوباره میره جدا میخوابه واین منو به شدت عذاب میده ویا وقتی پ ر ی و د هستم اصلا پیشم نمیاد و بهم دست نمیزنه وقتی پریودم تموم میشه دوباره سر وکله اش پیدا میشه
    فکر کنم شما در مورد آقایون شناخت کافی ندارید.شما 35 سالتون هست 13سال با شوهرت ازدواج کردی و رابطه جنسی داشتی یه دختر هم بدنیا آوردی فکر نمیکنید دیگه بعنوان یه زن متاهل دیگه جذابیت جنسی مثل سابق ندارید برای شوهرتان؟خیلی برام جالبه اینکه شوهر شما با 41 سال سن با اینکه از رابطه شما 13سال داره میگذره هنوزم نسبت به برقراری رابطه جنسی و لذت بردن از این رابطه(با توجه به نوشته شما نشان میده که در برقراری رابطه تمایل ندارید و این خودش را نشان میده توی رابطه و باعث دلسردی طرف مقابل میشه) را داره اونم با این شدتی که شما بیان کردید این واقعا عالیهاکثر مردها وقتی به این سن میرسن شاید نهایت هر هفته یا دوهفته یکبار تمایل به برقراری رابطه داشته باشن.بعد شما توقع داری اونموقع که در زمان عادت ماهانه خودتان قرار دارید خوب وقتی امکان اینکه شوهرت از نظر جنسی ارضا بشه بیاد طرف شما؟فکر کنم یکم در مورد روابط جنسی پرتوقع هستید بانو.
    رابطه جنسی یه لذت دوطرفه هستش نشان دادن عشق و محبت به همدیگه توی مورد شما همه تلاش از طرف شوهر شماست و یکطرفه

    شوهرم اضافه وزن زیادی داره منم از این موضوع خیلی ناراحتم همش هم بهش میگم رژیم بگیر کم بخور اصلا گوش نمیده منم احساس میکنم اصلا به خواسته های من اهمیتی نمیده.
    بابا شوهرت 41 سالشه نمیشه که ازش انتظار داشته باشی مثل یه جوون 20سال یا 30 سالبهشه که یکمانتظارات خودت را کمتر کن.بعدشم برای چی باید وزنشو بیاره پایین وقتی شما اخم میکنی قهر میکنی توی رابطه جنسی باهاش خوب رفتار نمیکنی,اینجوری که نمیشه بانو شما یه خانوم هستید ولی برعکس داری دقیقا مثل آقایون رفتار میکنی در صورتی که اگه با احساسات وارد بشی و با شوهرت با ملاطفت و مهربانی رفتار کنی اونم شوهری که اینقدر دوست داره و خاطرت رو میخواد(یه گردش توی سایت کن ببین بانوان متاهل دیگه چه مشکلاتی دارن و چه شوهرهایی دارن)خیلی هاشون حتی اوایل ازدواج و دوران عقد هم با همسرشان بلد نبودن و الانشم بلد نیستم دوتا حرف عاشقانه بزنن یه دوست دارم بگن.بعضی هاشون خیانت میکنن بعضی ها فحش میدن دست بزن دارن و.....
    شوهر خوبی داری درسته این زندگی را بخوای بسازی سخته و یکم طول میکشه ولی خرابش کنی مطمئن باش دلت برای همین مرد چاق که جاشو یکجای دیگه میندازه و هروقت رابطه بخواد میاد طرفت تنگ میشه حتی اگه خیلی هم مغرور باشی ولی بعضی وقتها توی تنهاییت آرزو میکنی دوباره برگردی به همین جایی که الان هستی.خراب کردن خیلی راحته هیچ کار ینداره ولی درست کردنه که سخته مخصوصا یه دختر ناز و خشوگل 10 ساله هم که دارید و خودت هم توی این سن بودی و میدانید که چقدر حساس و شکننده هستند.

    غرورتو من نمیگم کنار بزار ولی لطفا دیگه اخم نکن و قهر نکن برای یه مدت کوتاه اگه نتیجه نگرفتی هرچی دوست داری بگو.بانوان متاهل برای بار هزارم میگم برای شوهرتان فقط کافیه که زن باشید پراز احساس و عشق بهش نشان بدید که مرد رویاهاتون هستش که بهش تکیه میکنید و از بودنش احساس غرور میکنید.بهش اعتماد بنفس بدید و از تعریف کنید حتی اگه کچل بود و چاق

    و دراخر اینکه نوشتی چرا باهاش ازدواج کردی مهم نیست این برای گذشتست مهم اینه حتی اگه اعترافم نکنی ولی بازم توی نوشته هات داری فریاد میزنی که دوسش داری.
    یه سوال راستی واقعا اتاق گرمه؟اینو از این جهت میگم اخه منم کلا آدم گرمایی هستم و 94وزنمه البته کمر باریک و باربی هستم برای همین اصلا دوست ندارم توی اتاق بخوابم خوب اگه اینجوریه که بنده خدا حق داره خوب وقتی میره یه اتاق دیگه یا بالکن احتمالا اونجا هواش بهتره.ایندفعه من جای شما باشم قبل اینکه بیاد جای جفتتون رو میگرم میرم توی یه اتاقی که پنکه داره یا کولر اگرم خواست بلند بشه گوششو بگیر و بپیچون بگو همینجا دراز میکشی تکونم نمیخوری بعدش یه لبخند بهش بزن یا در آغوشش بگیر یکبار امتحان کن ببین چجوری جواب میگیری.غرور برای یه زن خیلی خوبه داشته باشه ولی اینو یادت باشه همیشه به مردت احترام بزار اینکه این جمله را میگه که:الان هی میگه من تو رو بد عادت کردم .
    بنده خدا داره فریاد میزنه ازت توجه میخواد دوست داره بهش احترام بزاری بهش حرف عاشقانه بزنی بهش اعتماد بنفس بدی و ازش تعریف کنی.آدمهایی که یکم تپل هشتند(نگو چاق زشته) کلا خیلی مهربون هستند یکم بهش محبت کن نتیجشو خیلی زود میبینی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 7 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali6594 (پنجشنبه 20 شهریور 93), elham.e (دوشنبه 17 شهریور 93), mina36 (یکشنبه 23 شهریور 93), Nilofar mordab (پنجشنبه 20 شهریور 93), SHahr-Zad (دوشنبه 17 شهریور 93), محیا ناز (یکشنبه 27 مهر 93), رزا (سه شنبه 18 شهریور 93)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 93 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1393-5-03
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    167
    سطح
    3
    Points: 167, Level: 3
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رزا جان .واحد عزیز .اقا یا خانم زندگی موفق واقای خاله قیزی ممنون از توجه ووقتی که گذاشتین.من خودم میدونم ایراد هایی دارم ولی بیشتر خصلتهای من ذاتی هستن و همسرم هم تمام این اخلاق ها رو میدونستند . اقای خاله قیزی عزیز من خیلی به طلاق فکر میکنم همش هم به این خاطر هستش که احساس میکنم روابطم با همسرم درست نمیشه شایدم دنبال یه راه فرار میگردم. شوهرم با اینکه ۴۱ساله هستند ولی خیلی گرم هستند ومن اصلا دنبال رابطه زیاد نیستم فقط میخوام یه خرده ارتباطمون عاطفی تر باشم و بعد از رابطه فکر نکنم استفاده ابزاری شده ازم. من اصلا مشکلی با رابطه جنسی ندارم هر کاری هم بگه براش میکنم بشرطی که خوشحال باشم ولی اگه ناراحتم کنه ناخود اگاه نمیخوام باهاش خوب باشم . منظورم از اینکه در دوران پ ر ی و د طرفم نمیاد رابطه تو اون دوران نیست بلکه ابراز محبت کردن هستش که من فکر نکنم فقط جسمم براش مهم هست مخصوصا که من تو این دوران بشدت عصبی وزود رنج وحساس میشم همش دلم میخواد گریه کنم . خودش هم این موضوع رو میدونه ولی نمیدونم بخاطر اینکه لج منو در بیاره مراعات حالم رو نمیکنه یا فراموشش میشه. چوندخانم های دیگه شوهراشون ممکنه کتکشون بزنند یا کارای دیگه ما باید از زندگیمون راضی باشیم و شکر کنیم یعنی من حق ندارم از شوهرم بخوام تناسب اندام داشته باشه در حالیکه من همیشه مراقب اندامم هستم . شوهرم ادم بدی نیست همه میگن منم میدونم ولی اون انتظاری که من از یه مرد دارم اونم نیست. اگه الان یه اقایی بیاد از اندام زنش گله کنه حتما همه حق رو میدن به اون افا ومیگن زن باید به خودش برسه و شوهرش رو راضی کنه ولی وقتی یه خانم این شکایت رو داره میگید بعد ۴۰سال چه اهمیتی داره که یه اقا چاق باشه یا لاغر. منم وصتی از دست همسرم ناراحتم اخم میکنم ولی به قول واحد عزیز مهارت ارتباطی ندارم و بهمین دلیله که اخم میکنم شاید اگه مستونستم حرف بزنم واز مشاجره ترس نداشتم بهتر میتونستم زندگی رو مدیریت کنم

  15. 2 کاربر از پست مفید موج ابی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 شهریور 93), Nilofar mordab (پنجشنبه 20 شهریور 93)

  16. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس از اینکه کامل و درست جواب دادید.

    من الان باید برم بانک ولی شما یه لطفی کن در مورد مهارت های ارتباطی به شما لینک های لازم داده میشه برای مطالعه.
    ولی قبلش همه خواسته ها و انتظاراتی را که از شوهرت داری بنویس تا با کمک دوستان یه تجزیه تحلیل کنیم که کدامشان درست و منطقیه و کدامشان توقع و انتظار نادرست هستش با توجه به اینکه ایشون
    1.مرد هستند
    2.با توجه به شرایط سنی ایشون 41 سالشون و سن شماهست
    بنویسید واقع بینانه باشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  17. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    SHahr-Zad (دوشنبه 17 شهریور 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.