به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1393-6-14
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    20
    سطح
    1
    Points: 20, Level: 1
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ارتباط من و همکارم

    با سلام
    من کارمند یه اداره دولتیم. 1 ساله که اومدم اینجا. از روزی که اومدم نگاه های یکی از همکارای مجردم رو احساس می کردم. اینکه خیلی به من توجه داشت. خیلی دنبال می کرد کارای منو . منم ازش خوشم میومد رابطه ما فقط در حد کار بود. منتظر بودم که یه روز بالاخره به حرف بیاد و حرف دلش رو بزنه منتها احساس می کردم می ترسه که جواب رد بشنوه . اونقدر ازش خوشم میومد که هر وقت تو این 1 سال مورد ازدواج برام پیش میومد می گفتم اگه ازدواج کنم چی ؟ اگه بفهمه من ازدواج کردم ؟ من از نظر ظاهری ازش بالاترم خیلی بالاتر ، همه ازم تعریف می کنند و متعجبند که چرا تا الان ازدواج نکردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همین طور مالی فکر می کرد من خیلی وضع مالیم خوبه چون خیلی خوش تیپ هستم سر کار و متفاوت لباس می پوشم. تا اینکه دقیقا 1 ماه پیش بالاخره تو وایبر شروع کرد به پیام دادن در مورد کار و ... چند روز به همین منوال گذشت . تو این مدت خیلی ازم تعریف می کرد و از اخلاقم و کارم و اینکه همه دوست دارند و تو اداره ازت تعریف می کنند....بعد از چند روز کم کم صمیمی تر شد. یه روز چند تا کلیپ عروسی های خارجی برام فرستاد ، بهش به شوخی گفتم امشب زدی تو فاز ازدواج اونم گفت نه بابا کی به ما بله میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    گفتم چرا خودتو دست کم میگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اونم گفت تو چی فکر کنم همه رو رد می کنی؟ گفتم اونی که من دلم می خواد نیستند ، گفت یه سوال خصوصی بپرسم اونی که تو می خوای باید چجوری باشه ، معیارات برای ازدواج چیه؟

    گفتم من معیارای خیلی فضایی ندارم بیشتر اینکه انسان خوبی باشه برام اهمیت داره و اینکه حس خوبی بهش داشته باشم وگرنه مسائل مالی و ... برام اهمیتی نداره.

    اونم گفت بابا آفرین به این عقیده و تفکر . خیلی خوبه کمتر کسی پیدا میشه که الان اینجوری باشه و بیشتر ازت خوشم اومده.

    بعد دیگه کم کم صمیمی تر شدیم.

    بعد 2 روز گفت عاشقتم و ... دیگه خیلی رابطمون فرق کرده بود با قبل و خیلی صمیمی تر شده بودیم. مدام زنگ می زد و با هم در ارتباط بودیم تو اداره هم که با هم در ارتباط بودیم ولی کسی نفهمیده بود از رابطمون.

    بعد 2 هفته که خیلی ابراز علاقه می کرد و .... من می خواستم بدونم واقعا هدفش چیه ، یه روز بعد از اینکه کلی گفت دوست دارم و .... بهش گفتم ما همدیگرو دوست داریم و هر روز داره این علاقه بیشتر میشه اما من نمی دونم تصمیم تو چیه. اونم گفت باید با هم صحبت کنیم.

    منتها تا تکلیف معلوم شه موافقی که حرف زدنامون عادی باشه تا بتونیم عاقلانه تصمیم بگیریم نه احساسی.

    گفتم فکر نمی کنی الان یه کم دیره ، باید اول عاقلانه تصمیم می گرفتی بعد وارد احساسات می شدی؟ اونم گفت لازمه بزار چند روز بگذره تا آخر این هفته که می شد 2 هفته پیش. بعد منم یه جلسه داشتم برای اون داشتم آماده میشدم. تو اداره هم رابطمون عادی بود. میومد سر می زد بهم ولی اصلا حرفی از این جریان نبود. خیلی عادی می گفت و می خندید و ...

    روز قبل از جلسم خیلی بهم ریخته بودم 1 هفتش تموم شده بود و به روی خودش هم نمیاورد. منم خیلی حالم بد بود البته جلوی اون بروز نمی دادم. و عادی بودم اومد تو اتاقم بهش گفتم چیزی نمی خوای بگی اونم گفت خبر میدم بزار جلست رو برگزار کنی. روز بعد جلسم بهش گفتم من منتظرم حرفات رو بشنوم اونم با تاخیر زد خبر میدم. همین

    منم خیلی ناراحت شدم و بهم بر خورده بود . از فرداش که رفتم اداره محلش نزاشتم حتی با هم سلام علیک هم نکردیم. یعنی من بهش بی محلی کردم اونم متعجب بود از رفتار من. دو روز اینجوری گذشت تا اینکه جمعه پیش بعد 2 هفته بهم اس ام اس داد تو باهام قهر کردی حق داری البته ولی من با خودم بلاتکلیفم به یه خورده زمان نیاز دارم. منم گفتم دلیل این رفتارات رو نمی دونم ولی خیلی غیر منطقی رفتارات و ... اونم زد حق داری ناراحت باشی من با خودم درگیرم.

    از اون روزم دوباره خیلی صمیمی شده باهام. نمی دونم باید چه کار کنم از طرفی دوسش دارم و اونم دوسم داره ولی نمی دونم چه مشکلیه که نمیگه. باید چه رفتاری بکنم نمی دونم میشه راهنماییم کنید و به نظر شما از دید یه آقا اینکه با خودم بلاتکلیفم و درگیرم چه معنایی داره؟ من چقدر باید صبر کنم؟
    از یک طرف هنوزم با رفتارا نگاهش نشون میده که منو دوست داره از یک طرف اصلا حرف نمی زنه و فقط می گه با خودم درگیرم
    تمام زندگی من مختل شده نمی تونم رو هیچ چیزی تمرکز کنم
    ویرایش توسط سینتیا : جمعه 14 شهریور 93 در ساعت 16:11

  2. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا اینقدر راحت خودت را در دسترس این مرد قرار می دهی خانومی ؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1393-6-14
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    20
    سطح
    1
    Points: 20, Level: 1
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا این فکر رو می کنید ؟ من اصلا کاری که بشه این برداشت رو داشت انجام ندادم . اون از اول گفت که قصدش ازدواجه و عاشقمه و از اول منو دوست داشته و ...
    منتها من دلیل رفتار الانشو نمی دونم

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 98 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    8,904
    سطح
    63
    Points: 8,904, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 80 در 36 پست

    Rep Power
    35
    Array
    با سلام / خیلی روز به ایشون چراغ سبز نشون دادید . کمی بیشتر تامل می کردید بهتر بود. حالا هم پیشنهاد میکنم روال عادی زندگیتون رو پیش بگیرید . شما شناختی بیش از محیط اداره از او نداشتید و با همین شناخت سطحی ابراز عشق کردید و این کار برای شما مناسب نبود.
    خداوندا! دستم را گرفته اي ... مگذار دستت را رها كنم ...

  5. کاربر روبرو از پست مفید winter تشکرکرده است .

    del (یکشنبه 16 شهریور 93)

  6. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما از اولش باید غرورت را حفظ می کردی و کمی ناز زنانه به خرج می دادی. اگر با روحیه مردها آشنا باشی می دانی که مردها دوست ندارند زن سهل الوصول باشد. دوست دارند برای به دست آوردن یک زن تلاش کنند. و آن وقت است که زن برایشان ارزشمند می شود. حالا اشتباهات شما را با رنگ قرمز مشخص می کنم :
    تو این مدت خیلی ازم تعریف می کرد و از اخلاقم و کارم و اینکه همه دوست دارند و تو اداره ازت تعریف می کنند....بعد از چند روز کم کم صمیمی تر شد. یه روز چند تا کلیپ عروسی های خارجی برام فرستاد ، بهش به شوخی گفتم امشب زدی تو فاز ازدواج اونم گفت نه بابا کی به ما بله میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    گفتم چرا خودتو دست کم میگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    شما نباید حرف ازدواج را به این صورت پیش می کشیدید. بلکه باید غرور خودتان را حفظ می کردید و با لحن رسمی با او صحبت می کردید. خانومی وقتی با مردی صمیمی صحبت می کنید همین یعنی اینکه برای مرد در دسترس هستید. مردها مثل ما فکر نمی کنند.
    شما باید خیلی رسمی و جدی به او می گفتید : برای من سوال پیش آمده است که برای چه چند روزی است که رفتار شما تغییر کرده است و صمیمانه با من صحبت می کنید و به چه منظور این کلیپ ها را برای من فرستاده اید ؟


    اما لحن صمیمانه شما باعث شد که او شما را دست کم بگیرد. اما یک لحن رسمی و همراه با غرور و قاطعیت به او می فهماند که اگر قصد ازدواج دارد اولا باید صریح و محترمانه و رسمی پیشنهادش را مطرح کند و از این کارها که مخصوص پسران نوجوان است پرهیز کند.
    اگر تا اینجای صحبت هایم برای شما قابل قبول است بقیه اش را در یک پست دیگر می گویم که طولانی نشود.

  7. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    مقیمی (جمعه 14 شهریور 93), خیال تو (جمعه 14 شهریور 93)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 شهریور 93 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1393-6-14
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    20
    سطح
    1
    Points: 20, Level: 1
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آخه رابطه ما از اول هم تو این 1 سال اونجوری خشک و رسمی نبود. من نمی خواستم غرورش بشکنه چون همش می گفت می ترسیدم بهت بگم و چجوری بگم و همش می خواستم بهت این مدت بگم. وگرنه من آدم خیلی مغروریم و کم پیش میاد از کسی خوشم بیاد و بهش محل بدم
    من می خوام دلیل اینکه میگه با خودم درگیرم و مشکل از منه رو بدونم چجوری به حرف بیارمش مطمئنم یه مشکلی داره حالا یا با خانوادش یا خودش یه مشکلی داره که می ترسه به من بگه
    ویرایش توسط سینتیا : جمعه 14 شهریور 93 در ساعت 17:10

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 98 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    8,904
    سطح
    63
    Points: 8,904, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 80 در 36 پست

    Rep Power
    35
    Array
    شما رسالتی برای حل مشکلات ایشون نداری... اگر شما رو بخواد خودش مشکلش رو حل میکنه و مسائلی که داره مطرح میکنه. بیخود خودتونو درگیر مسائل ایشون نکنید. شما فقط و فقط باید مراقب وضعیت خودتون باشید و سعی کنید بهترین رفتار ممکن رو انجام بدید تا خدای ناکرده در آینده پشیمون نشید. هدف اصلی این هست که شما چه از نظر اجتماعی و خانوادگی و چه از نظر احساسی آسیبی نبینید و برای آینده شما هم مشکلی پیش نیاید. کمی بی درایتی کردید... شما میتونستی با احتیاط بیشتری رفتار کنید. حالا هم دیر نشده مساله رو از حالا به بعد مدیریت کنید .
    خداوندا! دستم را گرفته اي ... مگذار دستت را رها كنم ...

  10. کاربر روبرو از پست مفید winter تشکرکرده است .

    مقیمی (جمعه 14 شهریور 93)

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام

    ...حالتون خوبه؟
    اصلن به خودتون سخت نگیرید.به نظر من روال عادی رو طی می کنید.به هر حال. دیگه پسر و دختر باید یه جوری با هم ارتباط برقرار کنند دیگه.اینم یه جورشه.منتها اصل مطلب اینجاست.ایشون میاد خواستگاری و شما خیلی شیک با هم صحبت می کنید .الآن هیچ معلوم شما به درد هم می خورید یا نه.باید ببینید معیار های همو دارید یا نه.بعد در مورد باقی چیزها صحبت خواهید کرد.حواستون باشه کاری نکنید که در آینده برای خودتون پشیمونی به بار بیارید.
    به نظر من تا حالا خوب بوده.
    دوستان لطفا جبهه نگیرید.مگه میشه دختر و پسر باهم ارتباط برقرار کنن و رابطه احساسی پیش نیاد.
    دیگه همینه دیگه.خیلی گیر ندید.

  12. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    گارفیلد (شنبه 15 شهریور 93)

  13. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک گویای مشکل اصلی نیست . لطفاً هنوان مناسبی از طریق گزارش پست ارسال کنید تا جایگزین شود و سپس تاپیک باز شود و ادامه یابد


    با تشکر






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.