سلام
ممنون از پاسخگویی شما
ولی نمیدونم شما همیشه توی راهنمایی هاتون به طرف مقابل توهین هم میکنید یا خیر ؟!
شما واقعاً مطمئنید که بنده قصدم لذت بردن همه جوره با مردهای دیگه بوده ؟!
یا اینکه همسر سابقم رو معطل نگه داشتم واسه روز مبادا ؟!
همسر سابق بنده چون میدونست به من ظلم کرده و زندگی من رو به این روز انداخته حاضر به ازدواج
مجدد نشد و توی این چهار سال هر موقع که بهش گفتم برو ازدواج کن و منتظر من نمون ، این کارو نکرد
چون خودش رو در قبال زندگی من مسئول میدید و میخواست تکلیف زندگی من روشن بشه و توی این
چهار سال همیشه اصرار به برگشت کرد . در ضمن ایشون علاوه بر نخواستن بچه اخلاق تند و عصبی
داشت و الان در صدد جبران اون کارهاست . ولی همچنان بچه نمیخواد و من هم مثل سابق نیستم
زیاد تمایل آنچنانی به بچه دار شدن ندارم .
میشه بپرسم بنده به همسرم چطور نگاه کردم که باعث تاسفه ؟! من حتی بعد از این چهار سال و با
توجه به حسی که گفتم بهش دارم اخلاقیات خوبش رو حتی به خودش و اطرافیان متذکر شدم . و میدونم
که محاسنش بسیار بسیار بیشتر از اون آقا هست . حتی به خود اون آقا هم گفتم . مشکل من این
وسط احساساتمه . همیشه زندگی عاشقانه ای که دوست داشتم رو با همسر سابقم نتونستم بسازم
نخواستن بچه از طرف اون شاید تنها دلیل طلاق نبود ولی عامل اصلی بود و در کنارش مشکلات دیگه
باعث شد که من ازش جدا بشم
- - - Updated - - -
ممنون از راهنمایی شما
بله همسر سابقم از رابطه ی من با این آقا مطلع هست
البته نه تا این حد که صیغه محرمیت خوندیم
ولی میدونه که من کسی رو دوست دارم و شرایطش چطوریه
دلیل بچه نخواستنش یه سری مشکلات روحی هست که داره یا حالا هرچیز دیگه
میگه نمیخوام بچه ای از من به این دنیا بیاد که زجر بکشه . معتقده که انسان به
این دنیا میاد برای زجر کشیدن و میگه حاضر نیست با دست خودش انسانی رو به
این دنیا بیاره .
بنده دیگه مثل سابق تب و تاب بچه داشتن رو ندارم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)