به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مهر 93 [ 08:30]
    تاریخ عضویت
    1390-12-04
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,018
    سطح
    27
    Points: 2,018, Level: 27
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    19
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    دو دلی بعد از 4 سال

    با سلام
    تقریبا 2 سال و نیم از موضوعی که اینجا استارت کردم و دوستان راهنمایی کردن میگذره . ولی من هنوز
    دارم با شک و دودلی عمرم رو به بطالت میگذرونم .

    سئوال در مورد دودلی برای انتخاب همسر


    همسر سابقم هنوز پای من نشسته و امیدواره که بالاخره باهاش برمیگردم . قول همه جور جبران رو
    بهم داده . حاضره این دفعه بهم حق طلاق هم بده که اگه باز کارهای گذشته ش رو تکرار کرد بتونم بدون
    دردسر طلاق بگیرم . البته هنوز حاضر نیست بچه دار بشه و من یه جورایی با این مسئله کنار اومدم
    البته نمیدونم در آینده چی میشه و میتونم این موضوع رو تحمل کنم یا نه ؟! آقایی که چهار سال هست
    باهاش در ارتباطم یه جورایی دیگه قصد ازدواج دائم رو با من نداره . ولی نمیدونم چرا اینقد دلم پیشش
    گیره و نمیتونم بیخیالش شم . از طرفی خانواده و اطرافیان مدام راجع به ازدواج بهم میگن و نمیزارن
    راحت زندگیم رو بکنم (آخه در حال حاضر دارم تنها و مستقل زندگی میکنم) و یه جورایی به خاطر دخالت
    دیگران و اینکه نمیزارن مستقل باشم میخوام برگردم با همسر سابقم . وقتی این موضوع رو به اون
    آقا گفتم حتی اصرار هم نکرد که بمونم تا با هم زندگی مشترک شروع کنه . فقط ازم میخواد که
    ازدواج نکنم و به زندگیم به همین شکل ادامه بدم .
    توی چند روز اخیر با همسر سابقم رفتیم بیرون . حتی رفتیم خونه هم دیدیم و خونه ای رو که من
    پسندیدم رو میخواد بخره (با وجودی که کمی به مشکل مالی میخوریم) چون میخواد من رو همه جوره
    راضی کنه . ولی متاسفانه هیچ میل و احساسی بهش ندارم . اصلا کنارش آرامش نمیگیرم . از حرف
    زدن و بیرون رفتن باهاش لذت نمیبرم . میترسم این حس همینجوری ادامه داشته باشه . به خودش
    هم گفتم و اون عقیده داره که درست میشه . میگه حتی اگه درست نشد اشکالی نداره همین که
    بدونم خودم کنارتم و ازت مواظبت میکنم و با یه مرد دیگه بدبخت نمیشی واسم کافیه .
    احساس میکنم افسردگی گرفتم و قدرت تصمیم گیریم رو از دست دادم . امروز باز زد به سرم و بهش
    گفتم باهات نمیتونم . همه جوره داره باهام کنار میاد و حوصله به خرج میده .
    واقعا موندم که چیکار کنم
    خواهش میکنم راهنماییم کنین


    - - - Updated - - -

    مشکل دیگه ای که هست اینه که کارم مدام شده مقایسه همسر سابقم با این آقا
    که چقد با اون راحت و صمیمی هستم ولی با همسر سابقم نه ، چقد با اون آقا همفکر
    هستم ولی با همسر سابقم خیر

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام و و قت بخیر
    عزیزم تا زمانی که دارین همسر سابقتون روبا این اقا مقایسه میکنین به هیچ نتیجه مثبتی نمیرسین!
    این آقا رو بی خیال شین لطفا! چرا ؟ فقط یه دلیل کافیه و اونم اینه که ایشون خیلی واضح و مشخص بهتون گفتن قصد ازدواج دائم با شمارو ندارن
    خب به هر دلیلی میتون باشه یکیش هم اینه که شما یه اوقات فراغتی واسش
    ببخشید البته که اینو گفتم چون منم یه زنم و میدونم این حس چقدر میتونه دردناک باشه واسه یه زن.
    البته اصلا دلیلش مهم نیست که چرا نمیخاد ازدواج دائمی صورت بگیره
    همین که نمیخاد دیگه هیچ دلیلی برای موندن شما در این رابطه وجود نداره
    پس اولین و مهمترین اقدام مثبت و اساسی شما : ترک کردن این رابطه
    زمانی که تونستین این کار مهم رو انجام بدین اونوقت میتونین به دور از احساس و به دور از هر گونه مقایسه گمراه کننده و به دور از هر گونه تنشی راحت برای زندگیتون تصمیم بگیرین.
    این تصمیم بزرگ آیندتون رو میسازه پس اصلا سرسری رد نشین ازش.
    این که احساس خاصی ندارین به شوهر سابقتون میتونه یه علتش این باشه که فعلا فکرو ذکرتون پیش این آقاست.البته شاید علل دیگه ای هم داشته باشه ولی همین هم بی تاثیر نیست.

  3. 3 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    terme00 (شنبه 08 شهریور 93), مهرنوش90 (یکشنبه 09 شهریور 93), دختر بیخیال (دوشنبه 17 شهریور 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مهر 93 [ 08:30]
    تاریخ عضویت
    1390-12-04
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,018
    سطح
    27
    Points: 2,018, Level: 27
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    19
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خیال تو نمایش پست ها
    سلام و و قت بخیر
    عزیزم تا زمانی که دارین همسر سابقتون روبا این اقا مقایسه میکنین به هیچ نتیجه مثبتی نمیرسین!
    این آقا رو بی خیال شین لطفا! چرا ؟ فقط یه دلیل کافیه و اونم اینه که ایشون خیلی واضح و مشخص بهتون گفتن قصد ازدواج دائم با شمارو ندارن
    خب به هر دلیلی میتون باشه یکیش هم اینه که شما یه اوقات فراغتی واسش
    ببخشید البته که اینو گفتم چون منم یه زنم و میدونم این حس چقدر میتونه دردناک باشه واسه یه زن.
    البته اصلا دلیلش مهم نیست که چرا نمیخاد ازدواج دائمی صورت بگیره
    همین که نمیخاد دیگه هیچ دلیلی برای موندن شما در این رابطه وجود نداره
    پس اولین و مهمترین اقدام مثبت و اساسی شما : ترک کردن این رابطه
    زمانی که تونستین این کار مهم رو انجام بدین اونوقت میتونین به دور از احساس و به دور از هر گونه مقایسه گمراه کننده و به دور از هر گونه تنشی راحت برای زندگیتون تصمیم بگیرین.
    این تصمیم بزرگ آیندتون رو میسازه پس اصلا سرسری رد نشین ازش.
    این که احساس خاصی ندارین به شوهر سابقتون میتونه یه علتش این باشه که فعلا فکرو ذکرتون پیش این آقاست.البته شاید علل دیگه ای هم داشته باشه ولی همین هم بی تاثیر نیست.
    سلام
    وقت شما هم بخیر
    ممنون از پاسخ و راهنمایی شما

    البته گاهی که دیگه مطمئن میشه من میخوام برگردم با همسر سابقم تحمل نمیکنه و حرف از با هم بودن و ازدواج میزنه
    مخصوصا این اواخر . ولی متاسفانه اغلب بر سر موضوعات مالی باز با هم بحثمون میشه . احساس میکنم چون من شاغلم
    ایشون میخواد مشکلات مالی رو به دوش من بگذاره . خودش هم که تمایلی به کار کردن نداره و فقط داره از طریق یه اجاره
    خونه امرار معاش میکنه . مثلا یکی از مشکلات ما این هست : بنده سال قبل خونه ای رو رهن کردم . قرار شد 18 میلیون من
    بدم و 12 میلیون ایشون . اولش گفت فعلا 10 تومن بیشتر نمیتونم بیارم من هم قبول کردم و قرار شد بعدا تهیه کنه . من اون
    2 میلیون رو هم جبران کردم . خونه رو گرفتیم ولی بعد با هم مشکل پیدا کردیم و تصمیم به جدایی کلی گرفتیم که البته تا
    امروز هیچ کدوم نتونستیم این کارو بکنیم . به هرحال من 10 میلیون ایشون رو از کسی قرض گرفتم و بهشون پس دادم تا امروز
    هنوز نتونستم اون 10 تومن رو به صاحبش کامل برگردونم حالا که با ایشون میگم اگه برگشتی باید اون پول رو بیاری تا من
    قرضم رو بدم ، میگه اونو دیگه دادم دست مادرم و نمیتونم ازش پس بگیرم توقع داره من الان راه چاره ای واسه این پول پیدا کنم
    یا توقع داره من توی مخارج خونه هم کمک خرجش باشم . با وجودی که من خونه رو رهن کردم . نمیدونم من زیادی به این
    مسائل اهمیت میدم یا واقعا این چیزا توی زندگی آینده هم مهمه . من دوست ندارم که به عنوان یه زن خرجی زندگی رو بدم
    نهایتش اینه که پولی رو پس انداز کنم واسه رهن خونه . نه بیشتر . همیشه سر مسائل مالی با هم بحث داریم . حس میکنم
    میخواد از من و حقوقم و اینکه شاغلم سوءاستفاده کنه .

    حالا یه سئوال دارم از دوستان
    فکر کنید من میخوام از بین دو مورد زیر یکیو واسه ازدواج انتخاب کنم . کدوم رو پیشنهاد میدید :

    1. همسر سابقم که منو خیلی خیلی دوست داره . بعد از چهار سال جدایی هنوز به پای من نشسته و حاضر نیست با کسی
    دیگه ازدواج کنه . درآمد معمولی داره و مردی هست که به فکر زندگی و آینده ست . حاضره به خاطر جبران اشتباهات گذشته و
    اینکه خیال من راحت بشه به من حق طلاق بده . رفتیم با هم خونه دیدیم که بخریم (البته با کمک مالی من) و یک دنگ از خونه
    رو به نام من میکنه . مثل سابق هنوز حاضر به بچه دار شدن نیست . و در کنار همه ی محاسنی که داره ، بنده هیچ حسی بهش
    ندارم و حتی حاضر نیستم باهاش روابط زناشویی داشته باشم . حس میکنم در کنارش آرامش ندارم و در کنارش بودن بهم حس
    خوبی نمیده و فکر میکنم حرفی ندارم باهاش بزنم . البته تمام این موارد رو بهش گفتم و فقط میگه درست میشه

    2. آقایی که 4 سال هست باهاش هستم . بدون اینکه کسی بدونه صیغه محرمیت خوندیم . 4 سال از من کوچیکتره و خانواده ش
    به این ازدواج رضایت آنچنانی ندارن . توی یه شهر نیستیم . البته قرار شده بیاد شهر ما زندگی کنه . شغلی نداره و فقط داره اجاره ی
    خونه ش رو میگیره و میخواد این منبع درآمدش باشه و میگه نمیتونه سرکار بره و این یکی از مشکلات من هست ( البته بیشتر به
    خاطر حرف دیگران که فردا میگن شوهرش بیکاره) مدام میگه که برای این زندگی روی کمک مالی من حساب کرده . رابطه ی عاشقانه ی
    خوبی داریم . توی خیلی از مسائل با هم همفکر هستیم و از حرف زدن با هم لذت می بریم حتی از یه خرید کردن در کنار هم یا با هم
    فیلم نگاه کردن . بودن کنارش بهم آرامش میده . حتی شنیدن صداش .

    ببخشید که متنم طولانی شد

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    دوست عزیز به همسر سابق شما داره این وسط ظلم میشه
    اینطور که شما رفتار میکنی یعنی ایشون رو بعنوان یکی از گزینه ها نگه داشتی که بعد از سالها که همه جوره لذت رابطه با مردای دیگه رو بردی اگر گزینه بهتری نبود و سنت بالاتر رفت بری سمتش

    بهانه طلاقت بیشتر بخاطر بچه بوده !!
    بعد سالهاست با مردی هستی که اصلا دنبال ازدواج با تونیست چه برسه به فکر بچه باشه ؟؟؟ (اگر برات بچه مهم بود و انقدر دلیل مهمی بود که از همسرت جدا شدی چرا توی این چند سال از این آقا بچه نخواستی و با این حال که مطمئنی این آقا بچه ای برای شما نمیاره داری از رابطه با ایشون لذت هم میبری!!!)

    از قبل از طلاق هم که با ایشون دوست بودی

    شما فقط داری خودتو گول میزنی
    بله رابطه داشتن با پسری که 7 - 8 سال از همسرت کوچکتره خیلی لذت بخشه ، اون پسر کجا و همسر تو کجا
    به نظر شما برای ما مردها لذت بخش نیست که وقتی که زنمون 30 سالش شد بریم با یک دختر 20 ساله رابطه برقرار کنیم و بهونه الکی بیاریم که بچه میخواییم و مثلا زنمون باردار نمیشه

    لطفا به این وضعیت خاتمه بده یا با همسرت مجددا ازدواج کن یا معلق نگهش ندار و همه چیز رو همین امروز تموم کن و بذار اون آدم هم به فکر زندگی خودش باشه

    اگر این اقا هم یه روزی ولت کرد قصه نخور چون هزار تا پسر 18 ساله میشناسم که خیلی از همسر سابق شما و حتی این آقا میتونن رابطه بهتری برای شما بسازن

    انصافا رابطه ای که میشه با اونها برقرار کرد کجا و رابطه ای که با همسرت میتونی برقرار کنی کجا

    بهر حال نو که بیاد به بازار کهنه میشه دل آزار

    فقط امیدوارم هیچ زنی به همسرش اینطور که شما نگاه میکنید نگاه نکنه
    واقعا تاسف آوره
    ویرایش توسط معاون کلانتر : دوشنبه 17 شهریور 93 در ساعت 12:39

  6. 2 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    Quality (دوشنبه 17 شهریور 93), هم آوا (دوشنبه 17 شهریور 93)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرنوش90 نمایش پست ها
    سلام
    م . بدون اینکه کسی بدونه صیغه محرمیت خوندیم . 4 سال از من کوچیکتره و خانواده ش
    به این ازدواج رضایت آنچنانی ندارن . توی یه شهر نیستیم . البته قرار شده بیاد شهر ما زندگی کنه . شغلی نداره و فقط داره اجاره ی
    خونه ش رو میگیره و میخواد این منبع درآمدش باشه و میگه نمیتونه سرکار بره و این یکی از مشکلات من هست ( البته بیشتر به
    خاطر حرف دیگران که فردا میگن شوهرش بیکاره) مدام میگه که برای این زندگی روی کمک مالی من حساب کرده . رابطه ی عاشقانه ی
    خوبی داریم . توی خیلی از مسائل با هم همفکر هستیم و از حرف زدن با هم لذت می بریم حتی از یه خرید کردن در کنار هم یا با هم
    فیلم نگاه کردن . بودن کنارش بهم آرامش میده . حتی شنیدن صداش .

    ببخشید که متنم طولانی شد
    الان همسر سابق شما خبر داره که تو این مدت 4 سال شما با کس دیگه ارتباط داشتید
    و باز هم به پای شما نشسته؟
    دلیلش چی هس که اصن نمیخواد بچه دار بشه مشکل مالی؟
    با وجود اینکه شما رو انقدر دوست داره؟

    بعد خانم خودتون به نظرتون نمیرسه که حتی اون فرد دوم اگه راضی به ازدواج بشه
    مورد مناسبی نیس
    5 سال فاصله سنی و کوچکتر بودن آقا
    و از همه مهم تر اینکه تو این مدت شما دیگه شناختینش و می بینید که حاضر نیست به عنوان یه مرد مشکلات زندگی رو به دوش بکشه
    و از اون مهم تر حتی رابطه ی محرمیت شما هم تو این مدت پنهانی و به دور از چشم خانواده ها بوده

    خانم به نظر من که معلوم هس اگر میخواید ازدواج کنید و به آرامش برسید (نه پنهانکاری) و اگر خدا خواست انشالله بچه دار شید مورد دوم مورد مناسبی نیس
    حتی اگه به خاطر بچه هم نخواید برگردید به همسر سابقتون ( یا حتی به خاطر مشکلاتی که قبلا باهاش داشتید) باز هم مورد دوم مناسب نیس اصلن به نظر من حتی اگه راضی بشه و بگه بیا بریم فردا عقد دایم کنیم

    ببخشید که من اینو میگم
    ولی شما جوری به ازدواج نگاه میکنید
    که یک دختر مثل من که تا حالا خواستگار آنچنانی نداشته نگاه میکنه
    شما به این فکر میکنید که با شنیدن صداش به آرامش میرسید
    و اصن نقص های به این بزرگی و عدم توانایی مدیریتش رو نمی بینید ( شاید مسن تر بودن خانم مشکلی ایجاد نکنه ولی اون در صورتی هست که آقا واقعا خودش انتخابش رو کرده باشه و تا حد امکان کفو هم باشن منظورم اینه هر دو مجرد ازدواج نکرده باشن مثلن و ثانیا آقا قدرت مدیریت داشته باشه و من خواهرم 4 سال از همسرش بزرگتره و پدر و مادرم به شدت مخالف بودن و ازدواجشون تنها به اصرار داماد صورت گرفت)
    شاید علت اینکه اینقدر به ایشون علاقمندید این باشه که درست تو زمان ناراحتی های قبل طلاق باهاشون آشنا شدید
    تو ازدواج فقط جذابیت مهم نیست که
    و این رو باید اونایی که یک بار شکست خوردن بهتر بدونن


    ببینید عزیز من نگفتم که شما به همسرت برگرد
    گفتم حتی اگه به همسرت هم برنگردی
    انتخاب فرد دوم هم درست نیست
    و در هر صورت بهتره ارتباط باهاش رو قطع کنی
    صد در صد همسر شما هم یه کارایی کرده که تا این حد در صدد جبران هس
    ما کم ندیدیم از ظلم هایی که به خانوما شده
    و اگه آقا واقعا خودش رو مقصر ندونه
    خیلی راحت خودش رو تبریه میکنه و میره دنبال زندگی خودش
    کلا آقایون سر دلسوزی و ترحم یه رابطه رو دوباره نمیسازن
    چون خیلی راحت میتونن جلو احساساتشون رو بگیرن
    و صد در صد اون هم مقصر بوده
    ویرایش توسط nafiseh joon : دوشنبه 17 شهریور 93 در ساعت 13:26

  8. 4 کاربر از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده اند .

    هم آوا (دوشنبه 17 شهریور 93), مهرنوش90 (دوشنبه 17 شهریور 93), دختر بیخیال (دوشنبه 17 شهریور 93), شیدا. (دوشنبه 17 شهریور 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مهر 93 [ 08:30]
    تاریخ عضویت
    1390-12-04
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,018
    سطح
    27
    Points: 2,018, Level: 27
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    19
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط معاون کلانتر نمایش پست ها
    سلام
    دوست عزیز به همسر سابق شما داره این وسط ظلم میشه
    اینطور که شما رفتار میکنی یعنی ایشون رو بعنوان یکی از گزینه ها نگه داشتی که بعد از سالها که همه جوره لذت رابطه با مردای دیگه رو بردی اگر گزینه بهتری نبود و سنت بالاتر رفت بری سمتش

    بهانه طلاقت بیشتر بخاطر بچه بوده !!
    بعد سالهاست با مردی هستی که اصلا دنبال ازدواج با تونیست چه برسه به فکر بچه باشه ؟؟؟ (اگر برات بچه مهم بود و انقدر دلیل مهمی بود که از همسرت جدا شدی چرا توی این چند سال از این آقا بچه نخواستی و با این حال که مطمئنی این آقا بچه ای برای شما نمیاره داری از رابطه با ایشون لذت هم میبری!!!)

    از قبل از طلاق هم که با ایشون دوست بودی

    شما فقط داری خودتو گول میزنی
    بله رابطه داشتن با پسری که 7 - 8 سال از همسرت کوچکتره خیلی لذت بخشه ، اون پسر کجا و همسر تو کجا
    به نظر شما برای ما مردها لذت بخش نیست که وقتی که زنمون 30 سالش شد بریم با یک دختر 20 ساله رابطه برقرار کنیم و بهونه الکی بیاریم که بچه میخواییم و مثلا زنمون باردار نمیشه

    لطفا به این وضعیت خاتمه بده یا با همسرت مجددا ازدواج کن یا معلق نگهش ندار و همه چیز رو همین امروز تموم کن و بذار اون آدم هم به فکر زندگی خودش باشه

    اگر این اقا هم یه روزی ولت کرد قصه نخور چون هزار تا پسر 18 ساله میشناسم که خیلی از همسر سابق شما و حتی این آقا میتونن رابطه بهتری برای شما بسازن

    انصافا رابطه ای که میشه با اونها برقرار کرد کجا و رابطه ای که با همسرت میتونی برقرار کنی کجا

    بهر حال نو که بیاد به بازار کهنه میشه دل آزار

    فقط امیدوارم هیچ زنی به همسرش اینطور که شما نگاه میکنید نگاه نکنه
    واقعا تاسف آوره
    سلام
    ممنون از پاسخگویی شما
    ولی نمیدونم شما همیشه توی راهنمایی هاتون به طرف مقابل توهین هم میکنید یا خیر ؟!
    شما واقعاً مطمئنید که بنده قصدم لذت بردن همه جوره با مردهای دیگه بوده ؟!
    یا اینکه همسر سابقم رو معطل نگه داشتم واسه روز مبادا ؟!
    همسر سابق بنده چون میدونست به من ظلم کرده و زندگی من رو به این روز انداخته حاضر به ازدواج
    مجدد نشد و توی این چهار سال هر موقع که بهش گفتم برو ازدواج کن و منتظر من نمون ، این کارو نکرد
    چون خودش رو در قبال زندگی من مسئول میدید و میخواست تکلیف زندگی من روشن بشه و توی این
    چهار سال همیشه اصرار به برگشت کرد . در ضمن ایشون علاوه بر نخواستن بچه اخلاق تند و عصبی
    داشت و الان در صدد جبران اون کارهاست . ولی همچنان بچه نمیخواد و من هم مثل سابق نیستم
    زیاد تمایل آنچنانی به بچه دار شدن ندارم .
    میشه بپرسم بنده به همسرم چطور نگاه کردم که باعث تاسفه ؟! من حتی بعد از این چهار سال و با
    توجه به حسی که گفتم بهش دارم اخلاقیات خوبش رو حتی به خودش و اطرافیان متذکر شدم . و میدونم
    که محاسنش بسیار بسیار بیشتر از اون آقا هست . حتی به خود اون آقا هم گفتم . مشکل من این
    وسط احساساتمه . همیشه زندگی عاشقانه ای که دوست داشتم رو با همسر سابقم نتونستم بسازم
    نخواستن بچه از طرف اون شاید تنها دلیل طلاق نبود ولی عامل اصلی بود و در کنارش مشکلات دیگه
    باعث شد که من ازش جدا بشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها
    الان همسر سابق شما خبر داره که تو این مدت 4 سال شما با کس دیگه ارتباط داشتید
    و باز هم به پای شما نشسته؟
    دلیلش چی هس که اصن نمیخواد بچه دار بشه مشکل مالی؟
    با وجود اینکه شما رو انقدر دوست داره؟

    بعد خانم خودتون به نظرتون نمیرسه که حتی اون فرد دوم اگه راضی به ازدواج بشه
    مورد مناسبی نیس
    5 سال فاصله سنی و کوچکتر بودن آقا
    و از همه مهم تر اینکه تو این مدت شما دیگه شناختینش و می بینید که حاضر نیست به عنوان یه مرد مشکلات زندگی رو به دوش بکشه
    و از اون مهم تر حتی رابطه ی محرمیت شما هم تو این مدت پنهانی و به دور از چشم خانواده ها بوده

    خانم به نظر من که معلوم هس اگر میخواید ازدواج کنید و به آرامش برسید (نه پنهانکاری) و اگر خدا خواست انشالله بچه دار شید مورد دوم مورد مناسبی نیس
    حتی اگه به خاطر بچه هم نخواید برگردید به همسر سابقتون ( یا حتی به خاطر مشکلاتی که قبلا باهاش داشتید) باز هم مورد دوم مناسب نیس اصلن به نظر من حتی اگه راضی بشه و بگه بیا بریم فردا عقد دایم کنیم

    ببخشید که من اینو میگم
    ولی شما جوری به ازدواج نگاه میکنید
    که یک دختر مثل من که تا حالا خواستگار آنچنانی نداشته نگاه میکنه
    شما به این فکر میکنید که با شنیدن صداش به آرامش میرسید
    و اصن نقص های به این بزرگی و عدم توانایی مدیریتش رو نمی بینید ( شاید مسن تر بودن خانم مشکلی ایجاد نکنه ولی اون در صورتی هست که آقا واقعا خودش انتخابش رو کرده باشه و تا حد امکان کفو هم باشن منظورم اینه هر دو مجرد ازدواج نکرده باشن مثلن و ثانیا آقا قدرت مدیریت داشته باشه و من خواهرم 4 سال از همسرش بزرگتره و پدر و مادرم به شدت مخالف بودن و ازدواجشون تنها به اصرار داماد صورت گرفت)
    شاید علت اینکه اینقدر به ایشون علاقمندید این باشه که درست تو زمان ناراحتی های قبل طلاق باهاشون آشنا شدید
    تو ازدواج فقط جذابیت مهم نیست که
    و این رو باید اونایی که یک بار شکست خوردن بهتر بدونن
    ممنون از راهنمایی شما
    بله همسر سابقم از رابطه ی من با این آقا مطلع هست
    البته نه تا این حد که صیغه محرمیت خوندیم
    ولی میدونه که من کسی رو دوست دارم و شرایطش چطوریه

    دلیل بچه نخواستنش یه سری مشکلات روحی هست که داره یا حالا هرچیز دیگه
    میگه نمیخوام بچه ای از من به این دنیا بیاد که زجر بکشه . معتقده که انسان به
    این دنیا میاد برای زجر کشیدن و میگه حاضر نیست با دست خودش انسانی رو به
    این دنیا بیاره .
    بنده دیگه مثل سابق تب و تاب بچه داشتن رو ندارم .

  10. کاربر روبرو از پست مفید مهرنوش90 تشکرکرده است .

    nafiseh joon (دوشنبه 17 شهریور 93)

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مهرنوش خانم،

    1- سوالی که از ما پرسیده، از ریشه غلطه.

    شما خودت چندین بار تکرار کردی که اون آقا قصد ازدواج با من نداره. حتی وقتی بهش گفتی می خوام برگردم به همسر سابقم، باز هم پیشنهاد ازدواج نداده،
    گفته مگه اینطوری چشه که می خوای بری؟ خوبیم که!!
    وقتی این موضوع رو به اون آقا گفتم حتی اصرار هم نکرد که بمونم تا با هم زندگی مشترک شروع کنه . فقط ازم میخواد که ازدواج نکنم و به زندگیم به همین شکل ادامه بدم .
    از ما می پرسی من با کدومش ازدواج کنم؟


    2- تاپیک قبلیتون وقتی دوستان به شما گفتند اگر قصد کارکردن نداره، شما باید مخارج زندگی را بدین، در دفاع گفتید که نخیر، درآمد داره. کار نداره.
    هر چند فرشته مهربون در مورد "فلسفه کار" برای مردها براتون توضیح دادند.

    در حالی که خودتون که باهاش نزدیک بودید، بهتر از ما می دونستید اوضاع از چه قراره و قصدتون توجیه بود.
    با درآمد یک اجاره خونه هم نمی شه زندگی اداره کرد. مخصوصا که اصلا حال و قصد زندگی کردن نداره. منظورم اینه که برنامه اقتصادی خاصی نداره.

    شما از نظر احساسی درگیری و تا فردا هم که ما پست بذاریم، خودت را توجیه می کنی.



    3- خانواده اش هم که راضی نیستند. مطمئن باش مادرش در جریان همه چیز رابطه شما هست و براش مهم نیست. ولی محاله بذاره جدی بشه.
    ببخشید که اینطور می گم. ولی اونها شما را یک زن مطلقه می دونن که مدتی داری به پسرش سرویس می دی و چنین زنی را برای ازدواج هیچوقت انتخاب نمی کنند. (باز هم عذر می خوام از صحبتی که کردم. اما این نگاهی هست که اکثریت جامعه از بیرون به رابطه شما دو نفر دارند و کسی شما را کیس ازدواج ایشون نمی بینه). کما این که فشارهای خانواده ات که الان شما را عصبی کرده هم بخاطر همین حرفها و موضوعات هست. مسائلی که در عرف هست و شما به عنوان یک زن مطلقه که 4 ساله در شهرستان تنها زندگی می کنید، مطمئنا حرفهایی زده شده و رفت و امد این آقا تا همیشه مخفی نمی مونه.

    خودش هم که راضی نیست و سنش که بالاتر بره، بیشتر ازت فاصله می گیره. الان هم فقط داره ازت استفاده می کنه. زنگ تفریح خوبی هستی (ببخشید)
    هر چند وقت یه بار می آد می خوره، می گرده، صفا می کنه و می ره. چی از این بهتر.



    4- بعدها که عاقلتر بشه و (شاید سرش به سنگ بخوره) بخواد زندگی کنه، از این که زمان تاهلت باهاش دوست بودی، از این که زمان طلاقت 4 سال صیغه پنهانیش بودی، از این که مخارجش را می دی تا بهت سر بزنه و ... همه را می زنه تو سرت و همین موارد باعث می شه ازت به عنوان یه همسر خوشش نیاد.



    5- یکی از دلایل جذابیتهای شما برای هم دور بودنتون هست. اگر شش ماه کنارش زندگی کنی این حرف را نمی زنی.
    می آد، خوش می گذرونید، همین که واقعیتها می خواد خودش را نشون بده و خسته بشید و غرغرها شروع بشه، می ره.
    قطعا این آقا گزینه مناسبی برای شما نیست. هرچند خودش هم اصلا مایل نیست و فکر کردن بهش خنده داره. راجع به کسی حرف می زنیم که خودش مستقیم گفته قصد ازدواج باهاتون نداره.

    اما چه اصراریه که فکر کنی یا ایشون یا همسر سابقت؟ اگر همسر سابقت را دوست نداری لازم نیست خودت را مجبور کنی. مخصوصا که ایشون خبر نداره شما 4 سال صیغه پنهانی بودی و این خبر مطمئنا روی تصمیمش اثر می ذاره.

    می تونی هر دو را بذاری کنار و در مسیر آینده زندگیت، با خواستگار مناسبی ازدواج کنی.


    برو یک مدت کنارش زندگی کن تا زودتر به نتیجه برسی. اینطور خودت را معلق نگه ندار. باهاش که زندگی کنی می فهمی باید جدا بشی. خیلی مطمئن نیستم پیشنهادم درست باشه برای همین ریز نوشتم!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 17 شهریور 93 در ساعت 14:02

  12. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nafiseh joon (دوشنبه 17 شهریور 93), Quality (دوشنبه 17 شهریور 93), هم آوا (دوشنبه 17 شهریور 93), مهرنوش90 (دوشنبه 17 شهریور 93), سپیده ی تاریک (دوشنبه 17 شهریور 93)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرنوش90 نمایش پست ها
    سلام
    ممنون از پاسخگویی شما
    ولی نمیدونم شما همیشه توی راهنمایی هاتون به طرف مقابل توهین هم میکنید یا خیر ؟!
    شما واقعاً مطمئنید که بنده قصدم لذت بردن همه جوره با مردهای دیگه بوده ؟!
    یا اینکه همسر سابقم رو معطل نگه داشتم واسه روز مبادا ؟!
    همسر سابق بنده چون میدونست به من ظلم کرده و زندگی من رو به این روز انداخته حاضر به ازدواج
    مجدد نشد و توی این چهار سال هر موقع که بهش گفتم برو ازدواج کن و منتظر من نمون ، این کارو نکرد
    چون خودش رو در قبال زندگی من مسئول میدید و میخواست تکلیف زندگی من روشن بشه و توی این
    چهار سال همیشه اصرار به برگشت کرد . در ضمن ایشون علاوه بر نخواستن بچه اخلاق تند و عصبی
    داشت و الان در صدد جبران اون کارهاست . ولی همچنان بچه نمیخواد و من هم مثل سابق نیستم
    زیاد تمایل آنچنانی به بچه دار شدن ندارم .
    میشه بپرسم بنده به همسرم چطور نگاه کردم که باعث تاسفه ؟! من حتی بعد از این چهار سال و با
    توجه به حسی که گفتم بهش دارم اخلاقیات خوبش رو حتی به خودش و اطرافیان متذکر شدم . و میدونم
    که محاسنش بسیار بسیار بیشتر از اون آقا هست . حتی به خود اون آقا هم گفتم . مشکل من این
    وسط احساساتمه . همیشه زندگی عاشقانه ای که دوست داشتم رو با همسر سابقم نتونستم بسازم
    نخواستن بچه از طرف اون شاید تنها دلیل طلاق نبود ولی عامل اصلی بود و در کنارش مشکلات دیگه
    باعث شد که من ازش جدا بشم

    - - - Updated - - -


    ممنون از راهنمایی شما
    بله همسر سابقم از رابطه ی من با این آقا مطلع هست
    البته نه تا این حد که صیغه محرمیت خوندیم
    ولی میدونه که من کسی رو دوست دارم و شرایطش چطوریه

    دلیل بچه نخواستنش یه سری مشکلات روحی هست که داره یا حالا هرچیز دیگه
    میگه نمیخوام بچه ای از من به این دنیا بیاد که زجر بکشه . معتقده که انسان به
    این دنیا میاد برای زجر کشیدن و میگه حاضر نیست با دست خودش انسانی رو به
    این دنیا بیاره .
    بنده دیگه مثل سابق تب و تاب بچه داشتن رو ندارم .
    من اسم اشتباه شما رو خیانت به همسر و ...... نمیذارم
    شما در زمانی با ایشون رابطه داشتید که طلاق صورت گرفته بوده و هیچ تعهدی به کسی نداشتید
    ولی رابطه با فرد دوم در واقع ظلم به زندگی خودتون و یه اشتباه دوباره هست
    شما اگر با دومی ارتباط داشته باشید فقط به خودتون ظلم کردید و آینده ی خودتون رو خراب کردید و به هیچ کس دیگه ظلم نشده این وسط
    حالا شما میگید دیگه مث قبل تب و تاب بچه رو ندارید
    و البته من به شما حق میدم که دوست داشتید بچه دار شید
    یکم هم پست شیدا رو خیلی دقیق بخونید
    که واقعن همه ی بندهاش واقعیت امروز جامعه ماست
    من نمیخوام تند صحبت کنم
    ولی واقعا اکثریت قریب به اتفاق جامعه ما همون طور به یه زن مطلقه نگاه میکنن که شیدا خانوم در بند 3 در مورد مادر این آقا فرمودن
    و حتی اگه این آقا هم قصد ازدواج داشته باشه خانوادش مانع میشن
    هم به خاطر مطلقه بودن شما و هم به خاطر سن بالاتر شما
    پس چرا شما رابطه رو خودتون تموم نکنید
    به همون دلیل که ایشون اهل کار و زندگی نیست

    و چون به یه زن مطلقه خوب نگاه نمیشه و شما هم دوس دارید ازدواج کنید
    جدی تر به همسر سابقتون فکر کنید و اگر فکر میکنید مسایل واقعا قابل حله دوباره برگرددید
    ویرایش توسط nafiseh joon : دوشنبه 17 شهریور 93 در ساعت 13:54

  14. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    مهرنوش90 (دوشنبه 17 شهریور 93)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مرداد 98 [ 22:19]
    تاریخ عضویت
    1389-12-03
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    6,710
    سطح
    53
    Points: 6,710, Level: 53
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 187 در 78 پست

    Rep Power
    24
    Array
    شما با بودن با یک آقایی که از خودت 5 سال کوچکتر هست احساس آرامش و لذت داری؟؟؟!!!


    در شرایطی که اون آقا داره از شما سواستفاده می کنه و خیلی معذرت می خوام از شما داره به عنوان یک برده جنسی استفاده می کنه.
    شما باید از این اقا متنفر باشی که ازت سواستفاده کرده. نه اینکه احساس ارامش هم داشته باشین!

    اون آقا متاسفانه یک مقدار زرنگ بازی در اورده ، دیده بیکار هستش و شرایط ازدواج نداره ، رفته یک زن مطلقه که بچه هم نداره پیدا کرده که فقط نیاز جنسی رو برطرف کنه.
    اون اقا نسبت به شما هیچ تعهدی و مسئولیتی نداره و تقریبا داره مجانی سواستفاده می کنه.

    شما واقعا از این اقا که 5 سال از خودت کوچکتر هستش توقع داشتی به شما که قبلا طلاق گرفتی پیشنهاد ازدواج بده؟؟!!

    اتفاقا این جور ادم ها برای ازدواج دنبال یک دختر اقتاب مهتاب ندیده هستند که تا حالا دست یک پسر هم بهشون نخورده باشه ( نه یک زنی 31 سال سن داره و طلاق گرفته و به راحتی بهش پا میده)

    -------------------------------------------------------

    به شوهر سابق تون هم لطف کنید بگید که با یک پسری که 5 سال از خودم کوچکتر هستش رابطه جنسی داشتم و جزئیات رابطه رو کامل بهش بگین.
    شوهر سابق تون هم با خودش فکر می کنه که ایا برای ازدواج مجدد با شما واقعا می تونه همچین چیزی رو قبول کنه یا نه. هر چند احتمالش خیلی کمه ایشون بتونه با همچین چیزی کنار بیاد.


    - - - Updated - - -

  16. 2 کاربر از پست مفید amirmahmood تشکرکرده اند .

    Quality (دوشنبه 17 شهریور 93), مهرنوش90 (دوشنبه 17 شهریور 93)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مهر 93 [ 08:30]
    تاریخ عضویت
    1390-12-04
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,018
    سطح
    27
    Points: 2,018, Level: 27
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    19
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید که نقل قول نمیگیرم
    دوستانی که فکر میکنند این آقا فقط برای یه رابطه ی موقت با من بوده ، و قصد و نیتش
    فقط سوءاستفاده بوده ، اینطور نیست ایشون یه مرتبه تمام وسایلش رو که میدونم چه
    دردسری هم بابتش کشید به شهر و خونه ی من آورد و قرارمون بود عقد کنیم .
    خانواده هامون هم در جریان بودن ولی بعد از چند روز حس کردم با موضوع بیکاریش
    نمیتونم کنار بیام و ازش خواستم برگرده . که به خاطر این کارمم خیلی از دستم
    ناراحت شد . تنها چیزی که میدونم این هست که ایشون به خاطر بیکاری و شرایطش
    و اینکه من مطلقه و شاغل هستم و ممکنه خیلی چیزهارو نادیده بگیرم حاضر به
    ازدواج با من شده . خودش خوب میدونه که با این شرایط هیچ وقت یک دختر مجرد
    رو بهش نمیدن


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.