به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    ای کاش رازم رو فاش نمی کردم

    دوستان این تاپیک رو فقط واسه درد و دل ایجاد کردم و الا رابطه ام تموم شده
    و یک ماه هس صحبت نکردم ( از طرف من )
    این تاپیک واسه درد و دل هس
    شاید حرفایی که نمی تونم به اون بزنم به شما بزنم
    هر کار میکنم تموم نمیشه
    خودم رو با زبان و پروپوزال سرگرم میکنم
    روزنامه ی همشهری خریدم چند روز متوالی و به چند جا سر زدم به عنوان مدرس زبان و گفتن تماس میگیرن
    هرچی آهنگ شاد میزارم موقع کار با لپ تاپ افاقه نمیکنه باز گریه ام میگیره
    دیوونه میشم به زندگی آبجیم و بقیه نگاه میکنم حسودیم میشه
    من تو اون مدت 3 سالی که از این آدم خوشم میومده یه بار هم دم نزده بودم و بهش نزدیک نشده بودم
    وقتی دیدم 2 ترم گذشت و تموم نشد رفتم مرکز مشاوره ی دانشگاهمون که روانپزشک بهم دارو بده اقلا می بینمش سرخ نشم
    دو سال کامل دوا میخوردم و فقط امیدم به تموم شدن درسش بود
    ای کاش اون یه اشتباه رو هم نمی کردم و از احساسم خبر نداش تا همچین دروغی بهم بگه
    مث بقیه بودم
    نمیدونم چرا نتونستم آروم ارتباط رو قطع کنم

    - - - Updated - - -

    میترسم با شما دوستان حرف نزنم با خودش حرف بزنم یعنی یه چند بار رفتم
    نیم ساعت وقتم رو گرفتم و یه چیزایی تایپ کردم تا واسش بفرستم
    ولی تموم که شده جرات نکردم بفرستم و زود پاکشون کردم

    - - - Updated - - -

    چند روز قبل تو دانشگاه دیدمش و سلام و علیک کردم و رد شدم
    حتی سرم رو بلند نکردم و همون جوری سلام دادم و رد شدم
    اومد دنبالم گفت که من همش خواستم دعوا رو تموم کنم ولی خودت نخواستی
    دیگه آخرا هر کاری میکردم آتیشت رو بخوابونم نمیشد
    مث یه کیسه بوکس وایستادم جلو حرفات و چیزی نگفتم
    همه ب داد و بیدادت رو تحمل کردم ولی تو نمی خواستی دعوا تموم شه
    منم گفتم من دوس داشتم یه جور بین ما دعوا بیفته که دیگه با هم حرف نزنیم و از همدیگه خجالت بکشیم
    ولی راهش رو بلد نبودم
    دوستان یعنی من خیلی بدم؟
    راست میگف کلا مث یه کیسه بوکس وایستاده بود
    درسته من زنگ میزدم
    ولی وسط دعوا هیچ چی نمیگفت و فقط گوش میکرد
    و می گفت اگه واسه من مهم نبودی یه فحش میدادم و خودم بلاکت میکردم
    من چندان هم مودب نیستم و بلدم دعوا کنم
    ولی اشتباه خودم رو میدونم
    یه حرفی از دهنم پرید ول کن
    آخه من چی کار کنم
    بعد شنیدن چند باره ی اون دروغ چطور میتونستم مث قبل باهاش صحبت کنم؟
    یعنی دیوونگی از من هس؟
    خوب اگه دروغ نمی گفت
    منم مث بقیه ی دخترا که دوستش هستن باهاش رفتار میکردم
    البته بگم از مهر دیگه ایشالله نمی بینمش


    اون روز بهم گفت
    تو وقتی پارسال اون شب زنگ زدی منطقی یه چیزی گفتی
    قرار شد رابطه مون عادی ادامه پیدا کنه
    ولی بعد اون همه اش چند بار دعوام کردی
    میگم خوب آخه تو حرفای زیرنافی رو قبل گفتن اون موضوع نمیزدی
    بعد اون زدی
    با پررویی تمام میگه اصن یادم نمیاد همچین حرفایی رو زده باشم
    هرچی که به نفع خودش هس یادشه بقیه رو یادش نیس

    البته 1شنبه دفاعش هس
    و ایشالله از مهر دیگه نمی بینم این آدم رو
    و حرفش هم کم کم از دهن دخترای دور و برم می افته
    ویرایش توسط nafiseh joon : جمعه 07 شهریور 93 در ساعت 23:31

  2. 4 کاربر از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده اند .

    nahid72 (چهارشنبه 12 شهریور 93), the boy (شنبه 08 شهریور 93), آویژه (جمعه 07 شهریور 93), تیام (جمعه 07 شهریور 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    سلام نفیسه جان.

    من hajlo هستم اسممو عوض کردم.

    تو که تموم کرده بودی. پس دوباره چی شد؟

    فراموش کردنش چقدر برات سخته. ناراحت شدم.

    من تقریبا مطمئنم اون فراموشت کرده و به فکر خودشه.

    به حرفاش گوش نده. یه بار گولشو خوردی بسه. اون هیچ تعهدی به تو نداره.

    فکر میکنم این حرفاش شاید از سر دلسوزی باشه. بد جوری خودتو لو دادی.

    زیاد به خودت گیر نده. هر چقدر بخوای از این موضوع فرار کنی بیشتر میاد تو ذهنت.پس ازش فرار نکن با ملایمت با خودت و فکرت رفتار کن.

    مثلا میتونی روزی 1 ساعت بهش فکر کنی و به یادش باشی نه این که هر موقع اومد تو ذهنت باهاش درگیر بشی. ولی سعی کن بشتر از این نشه و تو این مدت همش به بدیش فک کن.

    من یه دوستی دارم باباش فوت کرده میگه اگه فک کنم بابام نیست دیوونه میشم واس همین فک میکنم رفته ماموریت.

    درد تو که از اون بیشتر نیست. تو هم فکر کن با هاش cut نکردی فقط رفته یه دانشگاه دیگه .

    بهتره یه مقدار رو اخلاق نانچیکوییت کار کنی و با پسرا ارتباط داشته باشی. شاید یکی بهترشو پیدا کردی. این روشو تو سایت یکی میگفت روانشناس بهش گفته.

    البته فقط سعی کن کمی جلب توجه کنی نه اینکه بخوای با کسی دوست بشی. شروع دوباره دانشگاه یه فرصت جدیده.

    فکر میکنم بچه های ارشد بیشتر از کارشناسی دنبال ازدواج باشن. تو هم به فکر ازدواج باش و با هر پسری که قصد ازدواج داره بگرد.

    به قول بچه ها سعی کن یه پسر خوب رو تور کنی. البته مواظب باش کار اشتباهی نکنی.

    منظورم اینه که یکی دیگه رو بیار تا جای اونو تو قلبت بگیره و اما خواهشا دوباره عاشق نشو. تا کسی بهت تعهدی نداره عاشقش نشو.

    حالتو درک میکنم ولی مطمئنم موفق میشی.

    تو یه دختری. خدا یه قدرتایی بهت داده که خبر نداری. احساستو نگه دار و واسه یه آدم با لیاقت خرج کن.

    براش به هیچ عنوان نامه نده.

    جلسه ی دفاعش نرو.

    باهش سرد رفتار کن و به هیچ عنوان به جز سلام و خدافظ چیزی بهش نگو.

    خودتو پیشش شاد نشون بده و اینو تو رفتارت نشون بده که دیگه از زندگی تو پرت شده بیرون.و هیچ ارزشی برات نداره.

    من خودمو تو موقعیت تو گذاشتم. ولی مطمئنم تو خودت بهتر از من نانچیکو بودن رو بلدی و اینکه چه جوری حال یه پسرو بگیری که دیگه جرات نکنه دوباره تو رو احمق فرض کنه.

    خدا رو شکر دیگه نمیبینیش.

  4. 3 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    hsp70 (دوشنبه 10 شهریور 93), nahid72 (چهارشنبه 12 شهریور 93), parvaneh7 (جمعه 07 شهریور 93)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    تیام جان فراموش کردنش که سخت نیست
    چون چند بار یه چیزایی رو واسش تایپ کردم ولی نفرستادم گفتم اینجا بنویسم
    بعضی شبا پیش میاد
    من اصن دوس ندارم تا چند سال دیگه ازدواج کنم
    احساس میکنم به خاطر این آدم تا حالا از دوران مجردی لذت نبردم
    و بعد این باید ببرم
    تازه ازدواج اصن با اپلای جور نیس


    فقط از این ناراحتم که تو اون چند سال هم با دوا و دکتر خودم رو نگه داشته بودم
    رست وقتی راضم رو گفتم که اون سال 3 ارشد بود دیگه
    و همه چی میتونست بی سر و صدا تموم میشه
    آره معلومه دلش به حال من میسوزه
    قیافم و اس ام اس های 1 ماه پیشم دیگه خراب کرده همه چی
    قیافم هم که تابلو هس اون روز خواست حرف بزنه چشام پر شده بود به زور جلو خودم رو نگه داشتم
    نه بابا خودش هم نمیخواد قولم بزنه
    هنوز هم اصرار داره دروغ بگه که نامزد داره
    در حالی که فقط حرف مفت میزنه و مطمینم
    وقتی هم بهش میگه این دروغ رو به خاطر من گفتی که وابسته نشم میدونم ولی لازم نیس بگی
    میگه من هیچ دروغی رو با هدف نگفتم
    و بیشتر حرفام بی منظور هس و عمدی نیس


    حالا ولش کن این آدم دیوونه هس
    منم سعی میکنم تا مهر نرم یونی
    فقط بعضی شبا که گریه ام میگیره
    ممکنه چیزایی اینجا بنویسم

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    میخوای اون چیزایی رو که تایپ کردی اینجا بذار شاید آروم تر شدی و دیگه بی خیال بی خیال شدی.

    در مورد قیافه و اس ام اس خودتو بزن به اون راه . فرض کن تا حالا بهش اس نزدی و هر وقت دیدیش گوشیتو در بیار یه جوکی فالی چیزی بگیر روحیه ات عوض شه.

    بهش بی محلی کن مخصوصا پیش بچه های دیگه.

    چشات چرا پر میشه؟ وای چقدر احساساتی هستی!!!

    خوب تو هم بهش بگو داری نامزد میکنی ولی هنوز مشخص نیست. وقتی گفت نامزد داره.

    نه این جوری که میگی من احساس نمیکنم دلش به حالت بسوزه.

    فک کنم دقیقا فک میکنه آویزونش شدی میخواد تو رو دک کنه.

    تو که آویزونش نیستی پس چرا این جوری بهش القا میکنی؟

    - - - Updated - - -

    از این مثلث گوشه پیش تشکر عنوانو عوض کن.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نفیسه خانم اول منو دعوا نکن مثل تایپیک قبلیات بعد بگو هدفت چیه؟ الان میخوای چیکار کنی؟ گزیده و کم گوی

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    نفیسه خانم اول منو دعوا نکن مثل تایپیک قبلیات بعد بگو هدفت چیه؟ الان میخوای چیکار کنی؟ گزیده و کم گوی
    هدفی که ندارم فقط درد و دل کردم
    آخه این آدم همه چی رو انداخت تقصیر من
    ولی من آویزونش نبودم
    بهش میگم تو این دروغ رو باید به کسی می گفتی که آویزونت بود
    نه من که پارسال یه چیز گفته بودم ول کرده بودم
    تو خودت اصرار داشتی دوستیمون عادی ادامه پیدا کنه
    میگه من نگفتم سریش ازدواجی
    سریش دعوا هستی
    بعد اون ماجرا همش باهام دعوا کردی

    من میخوام ناراحتیم تموم شه
    اون آدم با خیال راحت درسش رو میخونه
    ولی من از همه ی کارام عقب افتادم
    دوست دارم یه کسی با خودش یا خواهرش این کار رو بکنه
    تا بفهمه مسخره کردن دخترا یعنی چی؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط تیام نمایش پست ها
    میخوای اون چیزایی رو که تایپ کردی اینجا بذار شاید آروم تر شدی و دیگه بی خیال بی خیال شدی.

    در مورد قیافه و اس ام اس خودتو بزن به اون راه . فرض کن تا حالا بهش اس نزدی و هر وقت دیدیش گوشیتو در بیار یه جوکی فالی چیزی بگیر روحیه ات عوض شه.

    بهش بی محلی کن مخصوصا پیش بچه های دیگه.

    چشات چرا پر میشه؟ وای چقدر احساساتی هستی!!!

    خوب تو هم بهش بگو داری نامزد میکنی ولی هنوز مشخص نیست. وقتی گفت نامزد داره.

    نه این جوری که میگی من احساس نمیکنم دلش به حالت بسوزه.

    فک کنم دقیقا فک میکنه آویزونش شدی میخواد تو رو دک کنه.

    تو که آویزونش نیستی پس چرا این جوری بهش القا میکنی؟

    - - - Updated - - -

    از این مثلث گوشه پیش تشکر عنوانو عوض کن.
    بی محلی چیه؟
    کل هم اتاقی هاش میدونن با هم دعوا کردیم
    البته میگه من بهشون نگفتم سر چی دعوا بوده

    تازه من بگم نامزد دارم
    مگه کک ایم آدم میگزه؟
    منم باید همون اول ککم نمی گزید
    که گزید
    و الا خودش هم اون روز میگفت
    فلانی اصرار داره بیاد دفام
    میگه بهش گفتم بیا از صب که زیاد بخوری
    میگه نه فقط میخوام دفاع تو رو باشم
    ولی الان برم بهش بگم نامزد دارم
    اصن محل نمیذاره
    میگم مث اینه که من برم به فلان پسر غریبه بگم نامزد دارم
    داد میکشه میگه من اینجوری هستم میگم

    بین من و اون دختر یه فرق هست؟
    که این نمی فهمه
    اونم اینکه اون دختر چیزی رو به این نگفته
    البته اون دختره رو میشناسم
    از سال اول تو کف همه هس
    حتی یه پسر بهش اس میده؟ ( چه این چه یکی دیگه )
    میاد جلو همه میگه این چرا به من اس میده؟
    یه بار دیگه بده
    من میدونم و اون
    ولی ارزش اون دختر الان بیشتر از من هس
    که 4 سال حتی یه نفر هم چیزی نمی دونست
    که من چقدر دوستش دارم
    و تو این یه سال هم به کسی نگفتم از دست فلانی ناراحتم

    - - - Updated - - -

    دوستان یه خبر خوب دارم
    چند روز بود داشتم دعای توسل میخوندم که خدا یه کاری کنه یکی از این آموزشگاه های زبان که رفتم واسه استخدام زنگ بزنن بهم
    از بیکاری در بیام
    یه پولی در بیارم
    و به این بشر کمتر فکر کنم
    الان که داشتم تاپیک رو جواب میدادم از قلم چی که فروردین واسش فرم پر کرده بودم زنگ زدن
    گفتن سه روز در هفته میتونی بیای یا 4 روز
    منم درس دارم گفتم 3 روز و گفتن دوباره تماس میگیرن
    حالا هرکی این تاپیک رو میخونه
    یه دعا واسم بکنه که اینا دوباره بزنگن


    تیام جان در این حد احساسی نبودم
    میکشتم خودم رو گریه ام نمی گرفت تو مجلس ترحیم بابابزرگم و .... ( با اینکه خیلی دوسش داشتم )
    ولی نمیدونم دانشگاه که اومدم
    نه تنها این آدم هرکی هرچی میگه زود گریه ام میگیره
    پارسال هم تو شرکت از دست همکار مردم که جوابم رو نداد گریم گرفت و مافوقم موضوع رو به رئیس شرکت ( استادم ) گفت و کار کشید به تشکیل جلسه و اینا
    در حالی که من فقط رفتم از مافوقم مرخصی ساعتی بگبرم و برم خونه
    ولی ایشون تا گریه من رو دیدن
    بردن گذاشتن کف رئیس شرکت

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    تیام جان در این حد احساسی نبودم
    میکشتم خودم رو گریه ام نمی گرفت تو مجلس ترحیم بابابزرگم و .... ( با اینکه خیلی دوسش داشتم )
    ولی نمیدونم دانشگاه که اومدم
    نه تنها این آدم هرکی هرچی میگه زود گریه ام میگیره
    پارسال هم تو شرکت از دست همکار مردم که جوابم رو نداد گریم گرفت و مافوقم موضوع رو به رئیس شرکت ( استادم ) گفت و کار کشید به تشکیل جلسه و اینا
    در حالی که من فقط رفتم از مافوقم مرخصی ساعتی بگبرم و برم خونه
    ولی ایشون تا گریه من رو دیدن
    بردن گذاشتن کف رئیس شرکت
    بعضی موقع ها آدم ها با خواست خودشون و برای ارامش خودشون گریه میکنن. مثلا وقتی کسی میمیره . ناراحت میشیم شروع میکنیم به گریه و بعد از اینکه گریه مون تموم شد حس

    آرامش داریم. احساس میکنیم ناراحتی هامون از بین رفته برای همینه که کسی که عزاداره و افسردگی هم نداره بعد از گریه ی چند روزه به حال اولش برمیگرده و روحیه ی بهتری پیدا میکنه.

    این خیلی خوبه چون باعث بهبود حال فرد میشه و همچنین کنترلش دست خودشه.

    اما بعضی مواقع این گریه به اختیار ما نیست و یه جورایی در ظاهر خوب هستیم ولی با کوچکترین جرقه ای اشک هامون جاری میشه.

    این نوع گریه نشون دهنده ی احساسات نهفته ی ماست. غمی که در ظاهر نمیبینیمش ولی توی قلبمون تلبارش کردیم.

    شاید در ظاهر شاد باشی یا خودت رو مشغول کرده باشی ولی کافیه یکی یه پخخخخ بهت بگه. از گریه منفجر میشی.

    تو الان مشکلت اینه که یا تحت استرسی و یا افسردگی خفیف. البته من دارم از رو حرفات نظر میدم.

    و یا اینکه نه توانایی کنترل احساست رو نداری.

    البته تو دو تا مثال زدی شاید فقط این دو جا اینطوری بودی و بقیه ی موارد بتونی رو احساست مدیریت داشته باشی اما اگه نداری راهش یاد گرفتن روش کنترل احساساتت هست.

    فک کنم تو این زمینه کتاب زیاد باشه برا خوندن. اینجا هم تو کارگاه آمزشی یه چیزایی نوشته که من نخوندم.


    موفق باشی.

  10. کاربر روبرو از پست مفید تیام تشکرکرده است .

    nahid72 (چهارشنبه 12 شهریور 93)

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با نوشتن اینجا هیچوقت فراموش نمیکنی!

    عزیزم این همهههههه موضوع تو دنیا هست که میشه بهش فکر کرد بعد تو گیر دادی به یه اشتباه زندگیت؟
    وای چرا اینقدر سخت میگیری؟

    واقعا عزیزم شما موضوع دیگه ای پیدا نمیکنی که بهش بخوای فکر کنی؟
    فراموشی هم نعمتیه ها!

    شما مگه همیشه ایشونو میبنین ؟ که همش درحال تجدید خاطره هستین؟؟؟

    وقتی نمیبینی خودتو سرگرم درس و مقاله بکن!
    برو ورزش ! مثلا اروبیک ، یا با دوستانتون برین کوه نوردی!

    سعی کنین اشتباهتونو بپذیرین و دیگه تکرارش نکنین.

    قرار نیست یکسال اشتباه کردیم 120 سال آینده امونو هم بخاطر فقط همین یکسال خراب کنیم!

    یک دفتر بردار هرچی دلت میخواد توش بنویس ولی برای اون آقا نفرست!فقط وقتی خیلی عصبانی میشی وردار بنویس یا مثلا برو تو اتاقت روبروتو تصور کن اون آقا حضور داره و بهش همه حرفاتو بزن ! اینجوری خودتو تخلیه مکنی! همه عصبانیتتو میریزی بیرون تا اینکه تو خودت بریزی.و خودتو داغون کنی.


    شما الان مثه یک خازن هی در حال شارژ شدنین ، بعد به یه مرحله ای میرسین باید دشارژ بشین ، عملیات دشارژ و با نوشتن برای خودتون و یا صحبت کردن با خودتون انجام بدین.لازم نیست خازن و بسوزونین.:)این عمل هی تکرار کن، تا منبع تغذیه ات خسته بشه بری سراغ یک منبع دیگه!

    نگران نباش دیر یا زود یک منبع خیلی بهتر پیدا میکنی!! یک منبعی که پر از حس های خوبه ، هی همش از حس های خوب شارژت میکنه! طوری که دیگه نمیخوای دشارژ بشی به مرحله اشباع میرسی!

    عزیزم مراقب خودت باش اینقدر فکر و خیال نکن!از فکر و خیال زیادی زود پیر میشی ها!

    ازما گفتن بود!تازه پوستتم خراب میشه! حیف عمر و پوستت نیست بخاطر این آقا پسر هدرش میدی و خرابش میکنی!!!!بخودت برس !

    اینقدرم فکر نکن.(ببین چند بار تکرار کردم که فکر نکن، باز بیا اینجا برای دلایل منطقی دختر بیخیال توجیه بیار!!!)
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 08 شهریور 93 در ساعت 15:10

  12. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    nahid72 (چهارشنبه 12 شهریور 93), فدایی یار (شنبه 08 شهریور 93)

  13. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    آخه این آدم حتی یه بار حاضر نشد
    ایمیل های چارسالش رو بخونه
    من گفتم باشه عادی باشیم
    ولی این بدتر کرد
    میومد می نوشت به من اگه فقط تو یه نفر توجه کنی بس هس
    منم عصبانی میشدم
    بعد حالا میگه تو به دعوا گیر میدی
    تو اون موقع گفتی عادی باشیم
    ولی هی از بعدش دعوا کردی
    حتی نمیره یه بار بخونه ببینه سر چی دعوا کردیم

    چرا خیلی چیزا هس واسه فکر کردن
    ولی من می بینمش
    دلم میگیره
    از خودم بدم میاد
    خدا دعام رو مستجاب نمیکنه
    یه تصادفی کنم همه چی یادم بره
    من که 4 سال خودم رو نگه داشته بودم
    اگه 1 سال هم نگه میداشتم الان یه آدم با شخصیت بودم

    - - - Updated - - -

    میگه مگه من مرض دارم هرچی میگم تو برداشت بد میکنی
    آخه من پس چه برداشتی بکنم؟
    همه من رو یه دیوونه میدونن
    شما آخرای این تاپیک رو بخونین
    اینا نشون نمیده من دیوونه ام
    http://www.hamdardi.net/thread-34721.html

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم نفیسه.ببخشید صریح میخوام صحبت کنم چون میخوام بهتون کمک کنم.پیشاپیش عذر خواهی میکنم.

    اگه یه نگاه به تاپیکایی که توی این مدت گذاشتید داشته باشید و.. نشون میده شما شرایط براتون بحرانی شده.نمیدونم قبلنا هم این طوری بودید یا بعد این اتفاقات اخیر بوده.

    ولی باور کنید هیچ پسری ... تاکیید میکنم هیچ پسری دوست نداره همسرش این خصوصیت شما داشته باشه این که اصلا خویشتن داری نیستید و..
    شما توی ذهنتون از خودتون یه شکست خورده بزرگ ساختید و.. در صورتی که واقعیت امر چنین نیست و ...

    خلاصه کلام بگم ..کجاشو نمیدونم ولی حتما به مشاوره حضوری برید تا هر چه زدوتر به امید خدا به خودتون بیاید و انشالله از این حالت در بیاید.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.