به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 07:04]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چجوری فراموشش کنم؟

    سلام به دوستان عزیز
    پسری25ساله هستم و روزای آخر خدمت سربازیم هستش دقیقا یکسال پیش به طرز اتفاقی با دختری17ساله که همشهریم بودش تو فضای مجازی آشنا شدم و باهاش به قصد ازدواج دوست شدم.اولین دختر زندگیم بودش و قبل اون با هیچ دختری رابطه نداشتم.بعد از مدتی ارتباط تلفنی همدیگه رو از نزدیک دیدیم و ازهم خوشمون اومد و به همدیگه قول ازدواج دادیم.چندماهی ارتباطمون خوب و گرم پیش میرفت و تو این مدت چندبار باهم رفتیم بیرون و گاهی اوقات باهم معاشقه داشتیم.بعد از حدود 6 ماه یک روز دوست دخترم بهم گفت پرده بکارتش رو به خاطر ضربه سهوی پاره کرده! منم خیلی ناراحت شدم و دلداریش دادم و بهش گفتم اگه پرده نداشته باشی هم باهات میمونم شاید پرده ات سالم باشه...( بعد مدتی بهم گفت پرده اش سالمه و به خاطر اینکه ولش کنم اون حرف رو زده ! )
    رابطمون خوب پیش میرفت و مشکلی باهم نداشتیم تا اینکه یه شب بهم گفت عاشق پسری از اقوام دور هستش و پسره از عشقش خبر نداره! بعد شنیدن این حرف حسابی داغون شدم و کارم شد گریه!
    بعد چندروز دوست دخترم قسم خورد دروغ گفته و اصلا عاشق پسر دگه نیستش و وجود خارجی اون پسره نداره!!! اون حرفش رو به خاطر اینکه ولش کنم زده ولی دیده من ولش نکردم حرفش رو پس گرفته!
    منم به خاطر اینکه خیلی دوسش داشتم و این رفتارش رو به خاطر سنش میدونستم بخشیدمش
    خلاصه رابطمون خوب پیش میرفت و هرروز باهم درارتباط بودیم تا اینکه باز عوض شد! این دفعه بهم گفت دگه دوستم نداره و ازم خواست فراموشش کنم...حدود یکماه ارتباطمون قطع شد ولی بعدش خودش برگشت و ازم معذرت خواست و گفت اون حرفاش به خاطر قانون سنشه و ازم خواست ببخشمش و ارتباطمون ادامه داشته باشه.
    رابطمون ادامه داشت تا اینکه من جریان دوستی رو بعد 6 ماه با خانوادم درمیون گذاشتم.به طرز خیلی جالب متوجه شدیم پدر من و پدر دوست دخترم قبلا همکار هم بودن و باهم آشنایی دارن.این شد که بابام به خاطر اینکه خانواده اون رو میشناخت و میدونست خانواده خیلی خوبی هستن موافقت خودش رو اعلام کرد و قرار شد خانوادم برن خواستگاری!!!
    بعد مدتی خانوادم دخترخانم رو دیدن و حتی مادرم با خود دختره حرف زد.دوست دخترمم گفته بوده هرچی خانوادش بگه اونم راضی هستش...خود دوست دخترم میگفت چون سن کمی داره هنوز به خواستگاریش نیام چون اگه بیام هم خانوادش مخالفت میکنن!ولی من قبول نکردم و گفتم باید ارتباطمون رسمی بشه اونم قبول کرد
    اوایل نوروز بود که به خواستگاریش رفتم.خانواده دختره به خصوص باباش چون بابام رو میشناخت موافقت خودشون رو اعلام کردن ولی گفتن عروسی باشه برای یکسال بعد و تو این مدت خانواده ها باهم بیشتر آشنا بشن.ماهم موافقت کردیم...دوست دخترم هم ظاهرا خوشحال بود که به هم میرسیم تا اینکه بعد از یک هفته از خواستگاری باز عوض شد! این بار خیلی مصمم که دگه منو نمیخواد و همو فراموش کنیم!!! ازم خواست قیدش رو بزنم و با یکی دگه ازدواج کنم چون به خانوادش میخواد بگه ازم خوشش نمیاد و رد میده!!! هرچی اصرار کردم فایده نداشت واقعا دگه از دستش بریدم با اینکه دوستش داشتم تصمیم گرفتم قیدش رو بزنم. تو این مدت خیلی منو رنج داد.این شد که به خانوادم همه چی رو گفتم و اونها هم به خانواده دختره گفتن منصرف شدیم. این شد که رابطمون به هم خورد و ازهم جدا شدیم...دوست دخترم گفت ازم خوشش نمیاد با یکسری بهانه های بچگانه مثل اینکه تو پسر آرومی هستی میخوام با پسری ازدواج کنم که منو بفهمه !و... ایشون با اینکه بامن میرفت بیرون معاشقه هم متاسفانه بامن میکرد ولم کرد...
    دختری با پسری دوست میشه باهاش میره بیرون و معاشقه میکنه.منم سر قولم بودم و ازش خواستگاری کردم خانواده اش موافقت کردن ولی خودش همه چی رو خراب کرد و بهم رد داد!
    دوستام بهم میگن خدا دوستت داره و بهت رحم کرد اگه باهات ازدواجم میکرد بهت خیانت میکرد چون دلش با تو نبود...خانوادم هم خیلی ازم ناراحتن که با دختری سن پایین دوست شدم که معنی دوست داشتن رو نمیدونه...

    سوالی ذهن منو مشغول کرده و اون اینه که این دختر بارها با من هرشب چت میکرد یا هرروز باهم ارتباط تلفنی داشتیم یا گاهی همو از نزدیک میدیدیم ولی با وجود سن کمی که داره و میگن تو اوج احساسه بهم وابسته نشد!!!
    در عوض من به شدت بهش وابسته شده بودم... یا هروقت منو میدید زیاد اشتیاقی از خود نشون نمیداد که من رو میبینه...

    هرکاری کردم واقعا نمیتونم فراموشش کنم...کل روز به یادش هستم با اینکه میدونم به درد زندگی نمیخوره و قابل اعتماد نیست باز احساسم پیش اونه!

    چطور میتونم فراموشش کنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 شهریور 93 [ 21:49]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    31
    سطح
    1
    Points: 31, Level: 1
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نظر من اینه که اون خانم تو سنی نبود که بتونه هدفشو از ازدواج بدونه مثل زمان قدیم نیس که دخترا خیلی زود تن به ازدواج میدادن من خودمو مثال میزنم وقتی تو اون سن بودم کسی ازم خواستگاری میکرد خندم میگرفت چون واقعا خودمو بچه فرض میکردم واقعا هم همینطوره چون هنوز وارد اجتماع نشده بودم نمیتونستم درست تصمیم بگیرم این خانم نمیخواسته دل شمارو بشکنه فقط میخواست با کاراش شما رو از خودش دور کنه شاید شخص دیگه ای تو زندگیش نبوده ولی خوب راحت بگم شما رو هم دوس نداشته شاید اون کسی نبودین که تو ذهنش تجسم کرده بود شاید شما رو با دوست پسرای دیگران مقایسه میکرده ولی روش نمیشده که بگه خلاصه به نظر من ناراحت نباشین شما سنتون کم نیس موقعیت های بهتری براتون پیش میاد که بعدا به گذشتتون خواهید خندید بهتره با کسی اشنا شید که خوب و بد و از هم تشخیص بده و هدفش از ازدواجو بدونه چون هیچی به زور نمیشه...البته با تجربه ابی که دارم مطمئنم فراموش میشه و ذهن شما هم پخته تر میشه )

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 07:04]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آریوشا نمایش پست ها
    نظر من اینه که اون خانم تو سنی نبود که بتونه هدفشو از ازدواج بدونه مثل زمان قدیم نیس که دخترا خیلی زود تن به ازدواج میدادن من خودمو مثال میزنم وقتی تو اون سن بودم کسی ازم خواستگاری میکرد خندم میگرفت چون واقعا خودمو بچه فرض میکردم واقعا هم همینطوره چون هنوز وارد اجتماع نشده بودم نمیتونستم درست تصمیم بگیرم این خانم نمیخواسته دل شمارو بشکنه فقط میخواست با کاراش شما رو از خودش دور کنه شاید شخص دیگه ای تو زندگیش نبوده ولی خوب راحت بگم شما رو هم دوس نداشته شاید اون کسی نبودین که تو ذهنش تجسم کرده بود شاید شما رو با دوست پسرای دیگران مقایسه میکرده ولی روش نمیشده که بگه خلاصه به نظر من ناراحت نباشین شما سنتون کم نیس موقعیت های بهتری براتون پیش میاد که بعدا به گذشتتون خواهید خندید بهتره با کسی اشنا شید که خوب و بد و از هم تشخیص بده و هدفش از ازدواجو بدونه چون هیچی به زور نمیشه...البته با تجربه ابی که دارم مطمئنم فراموش میشه و ذهن شما هم پخته تر میشه )

    سلام
    اون دختر اگه حسی بهم نداشت چرا جسمش رو در اختیارم میخواست بذاره؟! چرا بامن میرفت بیرون
    یه دختر اگه به پسر علاقه نداشته باشه که نمیاد بدنش رو تقدیم شخص دگه بکنه
    خلاصه اون از زندگیم رفت ولی واقعا دلم رو شکست.با این جریان خدایی به هیچ دختری اعتماد ندارم

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1393-3-23
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 220 در 97 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نمیشه ندیده حرف قطعی زد اما بعنوان یک نظر

    شنیدی میگن ادمها یا زرنگن یا ساده ؟ ساده ها واسه زرنگ ها ...

    این دختر خیلی قوی و با اراده بنظر میاد ،نمیگم دختر خوب ها. میگم قوی چون راحت از پس وابستگی برمیومده. شاید خیلی ادم در قید و بند دین هم نبوده که راضی به ..


    یه مثال : یه دختر داشتیم تو کلاسمون ،نه خوشگل بود نه خوشتیپ ،ولی خیلی پسر بودن جذبش میشدن ،بخاطر جذبه که تو رابطش بود ، ولی اون اینطوری نبود ،امسال میگفت فقط فلانی فقط فلانی بعد راحت از خیال فلانی دراومد و اون پسره تا حد نابودی پیش رفت ،اما دختر خانم با سوژه بعدیش که ایده الش بود ازدواج کرد خیلیم خوشبخته ،هنوزم پسرا یاد جذبه ارتباطش میفتن وشاید حسرت که چرا ندارنش ،تکرار میکنم اصلا زیبا یا جذابیت ظاهری چندانی نداشت ، اما قلق پسرا رو خوب بلد بود و فعال و شخصیت قوی و باتجربه. و ارنباط با پسرا رو بد نمیدونست ،تازه خیلی قید وبند دارهاش این همه هواخواه نداشتن


    در مورد شما ببین چیزی که معلومه اینه که شما فرد ایده الش نبودی وگرنه نمیرفت ،بچه هم بوده فهمیده اشتباه کرده ، در مورد ارتباط هم مذهبی و مقید نبوده

    شما الان میتونی بشینی غصه بخوری میتونی زندگیتو از نو بسازی .


    پس چرا وابسته نشد ؟ چون زرنگ و دانا بود و شخصیت قوی داشت
    ویرایش توسط کاربر19 : جمعه 07 شهریور 93 در ساعت 19:37

  5. کاربر روبرو از پست مفید کاربر19 تشکرکرده است .

    تیام (جمعه 07 شهریور 93)

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام

    قبلا با شما در همین موضوع هم صحبت شده و الان هم دوباره دوستان راهنمایی کردن .

    کمی که نه یه خورده زیاد زمونه تغییر کرده . و شما سرت تو خودت بوده

    اما حالا . فقط خودتو مشغول کار کن ووقتی یادش می افتی خدارو شکر کن کارت به ازدواج نرسیده نقاب از چهره اون دختر کنار رفته .

    خودتو برا یه ازدواج واقعی ویه عشق دو طرفه آمده کن و از تجربیات اون داستان استفاده کن .


    تاپیک تکراری دردی دوا نمیکنه عمل کن و خودتو جمع کن اون ارزش عشق تو رو نداشت

  7. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    تیام (جمعه 07 شهریور 93)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 07:04]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط minaaa نمایش پست ها
    نمیشه ندیده حرف قطعی زد اما بعنوان یک نظر

    شنیدی میگن ادمها یا زرنگن یا ساده ؟ ساده ها واسه زرنگ ها ...

    این دختر خیلی قوی و با اراده بنظر میاد ،نمیگم دختر خوب ها. میگم قوی چون راحت از پس وابستگی برمیومده. شاید خیلی ادم در قید و بند دین هم نبوده که راضی به ..


    یه مثال : یه دختر داشتیم تو کلاسمون ،نه خوشگل بود نه خوشتیپ ،ولی خیلی پسر بودن جذبش میشدن ،بخاطر جذبه که تو رابطش بود ، ولی اون اینطوری نبود ،امسال میگفت فقط فلانی فقط فلانی بعد راحت از خیال فلانی دراومد و اون پسره تا حد نابودی پیش رفت ،اما دختر خانم با سوژه بعدیش که ایده الش بود ازدواج کرد خیلیم خوشبخته ،هنوزم پسرا یاد جذبه ارتباطش میفتن وشاید حسرت که چرا ندارنش ،تکرار میکنم اصلا زیبا یا جذابیت ظاهری چندانی نداشت ، اما قلق پسرا رو خوب بلد بود و فعال و شخصیت قوی و باتجربه. و ارنباط با پسرا رو بد نمیدونست ،تازه خیلی قید وبند دارهاش این همه هواخواه نداشتن


    در مورد شما ببین چیزی که معلومه اینه که شما فرد ایده الش نبودی وگرنه نمیرفت ،بچه هم بوده فهمیده اشتباه کرده ، در مورد ارتباط هم مذهبی و مقید نبوده

    شما الان میتونی بشینی غصه بخوری میتونی زندگیتو از نو بسازی .


    پس چرا وابسته نشد ؟ چون زرنگ و دانا بود و شخصیت قوی داشت
    سلام

    حرفتون درسته با خودش که حرف زدم گفتش تونسته تو این رابطه احساسش رو کنترل کنه و بهم وابسته نشه!
    اتفاقا این دختر هم قیافه معمولی داره و خوشگل نیستش ولی با وجود اینکه تو انتخاب سختگیرم به دلم نشست
    من روز اول آشنایی به اون گفتم ما دوتا به هم میرسیم مگر اینکه تو بهم رد بدی که اتفاقا همچین اتفاقی هم افتاد!
    دفعه آخر که باهاش حرف زدم به این نکته اشاره کرد.کاش خانوادش بهم رد میدادن تا با خودم میگفتم خانوادش نذاشتن بهش برسم ولی خود اون منو نخواست!
    آخه میدونین باورش سخته دختری با پسری بره بیرون معاشقه هم بکنه. حدود یکسال باهم باشن و دوست پسرش به خواستگاری هم بیاد خود دختر بهش منفی بده! ( باور نکردنیه )
    موقع خواستگاری هم اون بامن خوب بود و بهم میگفت اگه لازم شد کمک میکنه خانوادش راضی بشن! متاسفانه کمک نکرد که هیچ باعث جدایی شد!

  9. کاربر روبرو از پست مفید toti تشکرکرده است .

    کاربر19 (شنبه 08 شهریور 93)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1393-3-23
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 220 در 97 پست

    Rep Power
    29
    Array
    اقای توتی من فقط میتونم چند تا توصیه بهتون بکنم

    این نمونه بارز اینه که میگن رابطه پسر و دختر قبل از ازدواج خوب نیست ، همیشه یا یکنفر تسیب میبینه ، یا دونفر تو یه مسیر بی سرانجام می افتن


    1)شاید انتظار دارید یکی بیاد یه راهی بهتون نشون بده که به این خانم برگردید ،ولی بهترین راه برنگشتنه ،چون این خانم قطعی تصمیمشو گرفته و ادامه دادن فقط میشه یه مسیر بی نتیجه

    2)نمیدونم تو چه اوضاع مادی تحصیلی شغلی یا خانوادگی هستین ، ولی هستن پسرای سی و خورده ساله ای که ادم وقتی میبندشون دلش واسشون میسوزه و احساس تاسف براشون میخوره ،میدونی چرا؟ چون این پسرا بدون داشتن مشکل واقعی ريالمعلوم نیست دست کم دوازده ساله چیکار دارن با زندگیشون میکنن که الان تو زندگیشون هیچی ندارن ، شما اگه به این راهت دادمه بدی پلک میزنی میبینی سی سالته و فقط حسرت روزای رفته رو میخوری

    تازه اینقدر ذهنتون از این خانم پر میکنی که بعدا معلوم نیست وضعیتت با همسر واقعیت چه طوریه

    3)شما خودت هم اشتباه کردی که رابطه صمیمی با یه دختر داشتی حالا که شکست خوردی داری تاوان اشتباهتو میدی ،وابستگی ارتباط عاطفی اشتباهت رو

    4)اگه میخوای همینطوری به اوضاعت ادامه بدی ادامه بدین ،اما اگه میخوای حالت خوب شه ،اون قسمت های اتمام رابطه رو بخون و شروع به کار و فعالیت کن ، چون وقتی بیکار و گوشه نشین بشید بیشتر این فکرا به سمتون میاد

    امیدوارم راه زندگیتون را پیدا کنید

    - - - Updated - - -

    میدونید چیه خیلی وقتا شرایطی هست که ادم فکر میکنه میتونه درستش کنه ،ولی شاید فقط فکر میکنه میتونه

    شاید شما احساست اینه که همه چیز خوب بود پس چرا یهو اینجور شد ، یا اینکه شاید باز هممیتونید این خانم رو برگردونید ولی انها همه ش از طرف شماست ،اون خانم و احساس و عقلش دست شما نیست که بتونی عوضش کنی

    مگه اینکه روزی خودش پشیمون شه که یا شما با بهتر از اون ازدواج کردین یا مجرد باشین و اونوقت شرایط رو بسنجید (البته نشستن به انتظار اونروز رو بهتون پیشنهاد نمیکنم چون وقتی توی مسیر خوب زندگی بیفتین میبینید که خیلیا بهتر ت=از اون براتون هستن و این غصه های امروزتون بیهوده بوده )

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط کاربر19 : شنبه 08 شهریور 93 در ساعت 14:28

  11. کاربر روبرو از پست مفید کاربر19 تشکرکرده است .

    جویا (شنبه 08 شهریور 93)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 93 [ 07:04]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط minaaa نمایش پست ها
    اقای توتی من فقط میتونم چند تا توصیه بهتون بکنم

    این نمونه بارز اینه که میگن رابطه پسر و دختر قبل از ازدواج خوب نیست ، همیشه یا یکنفر تسیب میبینه ، یا دونفر تو یه مسیر بی سرانجام می افتن


    1)شاید انتظار دارید یکی بیاد یه راهی بهتون نشون بده که به این خانم برگردید ،ولی بهترین راه برنگشتنه ،چون این خانم قطعی تصمیمشو گرفته و ادامه دادن فقط میشه یه مسیر بی نتیجه

    2)نمیدونم تو چه اوضاع مادی تحصیلی شغلی یا خانوادگی هستین ، ولی هستن پسرای سی و خورده ساله ای که ادم وقتی میبندشون دلش واسشون میسوزه و احساس تاسف براشون میخوره ،میدونی چرا؟ چون این پسرا بدون داشتن مشکل واقعی ريالمعلوم نیست دست کم دوازده ساله چیکار دارن با زندگیشون میکنن که الان تو زندگیشون هیچی ندارن ، شما اگه به این راهت دادمه بدی پلک میزنی میبینی سی سالته و فقط حسرت روزای رفته رو میخوری

    تازه اینقدر ذهنتون از این خانم پر میکنی که بعدا معلوم نیست وضعیتت با همسر واقعیت چه طوریه

    3)شما خودت هم اشتباه کردی که رابطه صمیمی با یه دختر داشتی حالا که شکست خوردی داری تاوان اشتباهتو میدی ،وابستگی ارتباط عاطفی اشتباهت رو

    4)اگه میخوای همینطوری به اوضاعت ادامه بدی ادامه بدین ،اما اگه میخوای حالت خوب شه ،اون قسمت های اتمام رابطه رو بخون و شروع به کار و فعالیت کن ، چون وقتی بیکار و گوشه نشین بشید بیشتر این فکرا به سمتون میاد

    امیدوارم راه زندگیتون را پیدا کنید

    - - - Updated - - -

    میدونید چیه خیلی وقتا شرایطی هست که ادم فکر میکنه میتونه درستش کنه ،ولی شاید فقط فکر میکنه میتونه

    شاید شما احساست اینه که همه چیز خوب بود پس چرا یهو اینجور شد ، یا اینکه شاید باز هممیتونید این خانم رو برگردونید ولی انها همه ش از طرف شماست ،اون خانم و احساس و عقلش دست شما نیست که بتونی عوضش کنی

    مگه اینکه روزی خودش پشیمون شه که یا شما با بهتر از اون ازدواج کردین یا مجرد باشین و اونوقت شرایط رو بسنجید (البته نشستن به انتظار اونروز رو بهتون پیشنهاد نمیکنم چون وقتی توی مسیر خوب زندگی بیفتین میبینید که خیلیا بهتر ت=از اون براتون هستن و این غصه های امروزتون بیهوده بوده )

    - - - Updated - - -
    سلام
    حرف شما رو کامل قبول دارم ازتون ممنونم که وقت گذاشتین و نظرتون رو مطرح کردین
    بنده سربازیم بزودی تموم میشه و باید خودم رو برای استخدامی آماده کنم...وضع اقتصادیمون هم در حد نرمال هستش و کمبودی از نظر خونه و ماشین ندارم.
    وقتی خوب به اونچه که بین ما پیش اومد فکر میکنم میبینم منم در بعضی مواقع مقصر بودم که اون از من بدش اومد
    من قبل این دختر اصلا با جنس مخالف در ارتباط نبودم و باهاشون بصورت مستقیم صحبت هم نکرده بودم! در نتیجه طبیعی بود که بعضی رفتارهام به مذاق اون دختر خوش نیومدبه هرحال
    به هرحال تجربه ای تلخ ولی آموزنده برای من تو زندگیم بود امیدوارم خداوند متعال هردومون رو به خاطر اشتباهی که کردیم ببخشه
    من دگه قید اونو زدم چون واقعا عقلم میگه اون اهل زندگی نیستش و در آینده نمیتونم بهش یه ذره اعتماد داشته باشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط minaaa نمایش پست ها
    اقای توتی من فقط میتونم چند تا توصیه بهتون بکنم

    این نمونه بارز اینه که میگن رابطه پسر و دختر قبل از ازدواج خوب نیست ، همیشه یا یکنفر تسیب میبینه ، یا دونفر تو یه مسیر بی سرانجام می افتن


    1)شاید انتظار دارید یکی بیاد یه راهی بهتون نشون بده که به این خانم برگردید ،ولی بهترین راه برنگشتنه ،چون این خانم قطعی تصمیمشو گرفته و ادامه دادن فقط میشه یه مسیر بی نتیجه

    2)نمیدونم تو چه اوضاع مادی تحصیلی شغلی یا خانوادگی هستین ، ولی هستن پسرای سی و خورده ساله ای که ادم وقتی میبندشون دلش واسشون میسوزه و احساس تاسف براشون میخوره ،میدونی چرا؟ چون این پسرا بدون داشتن مشکل واقعی ريالمعلوم نیست دست کم دوازده ساله چیکار دارن با زندگیشون میکنن که الان تو زندگیشون هیچی ندارن ، شما اگه به این راهت دادمه بدی پلک میزنی میبینی سی سالته و فقط حسرت روزای رفته رو میخوری

    تازه اینقدر ذهنتون از این خانم پر میکنی که بعدا معلوم نیست وضعیتت با همسر واقعیت چه طوریه

    3)شما خودت هم اشتباه کردی که رابطه صمیمی با یه دختر داشتی حالا که شکست خوردی داری تاوان اشتباهتو میدی ،وابستگی ارتباط عاطفی اشتباهت رو

    4)اگه میخوای همینطوری به اوضاعت ادامه بدی ادامه بدین ،اما اگه میخوای حالت خوب شه ،اون قسمت های اتمام رابطه رو بخون و شروع به کار و فعالیت کن ، چون وقتی بیکار و گوشه نشین بشید بیشتر این فکرا به سمتون میاد

    امیدوارم راه زندگیتون را پیدا کنید

    - - - Updated - - -

    میدونید چیه خیلی وقتا شرایطی هست که ادم فکر میکنه میتونه درستش کنه ،ولی شاید فقط فکر میکنه میتونه

    شاید شما احساست اینه که همه چیز خوب بود پس چرا یهو اینجور شد ، یا اینکه شاید باز هممیتونید این خانم رو برگردونید ولی انها همه ش از طرف شماست ،اون خانم و احساس و عقلش دست شما نیست که بتونی عوضش کنی

    مگه اینکه روزی خودش پشیمون شه که یا شما با بهتر از اون ازدواج کردین یا مجرد باشین و اونوقت شرایط رو بسنجید (البته نشستن به انتظار اونروز رو بهتون پیشنهاد نمیکنم چون وقتی توی مسیر خوب زندگی بیفتین میبینید که خیلیا بهتر ت=از اون براتون هستن و این غصه های امروزتون بیهوده بوده )

    - - - Updated - - -
    سلام
    حرف شما رو کامل قبول دارم ازتون ممنونم که وقت گذاشتین و نظرتون رو مطرح کردین
    بنده سربازیم بزودی تموم میشه و باید خودم رو برای استخدامی آماده کنم...وضع اقتصادیمون هم در حد نرمال هستش و کمبودی از نظر خونه و ماشین ندارم.
    وقتی خوب به اونچه که بین ما پیش اومد فکر میکنم میبینم منم در بعضی مواقع مقصر بودم که اون از من بدش اومد
    من قبل این دختر اصلا با جنس مخالف در ارتباط نبودم و باهاشون بصورت مستقیم صحبت هم نکرده بودم! در نتیجه طبیعی بود که بعضی رفتارهام به مذاق اون دختر خوش نیومد
    به هرحال تجربه ای تلخ ولی آموزنده برای من تو زندگیم بود امیدوارم خداوند متعال هردومون رو به خاطر اشتباهی که کردیم ببخشه
    من دگه قید اونو زدم و تصمیمش رو میپذیرم چون واقعا عقلم میگه اون اهل زندگی نیستش و در آینده نمیتونم بهش یه ذره اعتماد داشته باشم

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,831
    سطح
    25
    Points: 1,831, Level: 25
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 122 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چیزی که من در این سایت یاد گرفتم اینه که بر اساس حدس و گمان نظری ندیم
    ولی چیزی که به نظر واضح می رسه و نمود عینیش رفتار این دختر بوده اینه که ایشون تجربه چنین روابطی رو داشته که تا این حد براش عادی بوده و بدون وابسته شدن به شما باهاتون رابطه خیلی نزدیک هم حتی داشته شاید حتی تجربه های خیلی تلخ در این مورد

    به هر حال باید خدارو شکر کنید که نجاتتون داده و اگر انتظار یک دختر پاک دارید بهتره حداقل از این به بعد درگیر رابطه با اینطور دخترا نشید و خودتونو براش پاک نگه دارید تا خدا قسمتتون کنه البته چشماتونم بازکنید.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.