سلام خدمت دوستان عزیز
من همسرم خیلی به روابط من با دیگر خانم ها یعنی همکاران و همکلاسی ها و دانشجویان (محل کار من دانشگاهه) حساس هست. یک جورایی منو آدم خیلی ساده ای می دونه و فکر می کنه همه میخوان منو از چنگش دربیارن. من به تبع کارم محبورم تعامل داشته باشم. نمی دونم با دانشجوهای دختر مقطع لیسانس اونم تو یک دانشگاه دولتی تا به حال برخورد داشتین یا نه. به نظر من خیلی هاشون تو اوج معصومیت هستن و به هر حال اگر هم دنبال رابطه با جنس مخالف باشن دستکم از من چنین انتظاری ندارن. من اخلاقا آدم خیلی ملایم و احساسیی هستم و حین کارآـموزی یا برخورد با این دانشجوها هم در عین متانت برخورد متعادلی دارم. از طرف دیگه بارها شده با همسرم در مورد مسائلی که بهم در روز گذشته حرف زدم و ایشون بر اساس فلان حرفم یه جنگ اساسی راه انداخته که تو با اینها ببخشید لاس می زنی.
یکی از این خانم های دانشجویی به اصرار رییسم چند ماهییه که با من در دبیرخانه یک همایش همکاری داره. به نظر من که هیچ غرض سویی نداره ولی خوب حدود ارتباط رو نمیدونه. مثلا تا فهمید قلبم درد میکنه سریع پریده از خوابگاه برام جوشانده گل گاو زبان آورده یا چه میدونم از شهرشون برام سوغاتی آورده و اصرار که شماره خانومتو بده باهاش دوست بشم. راستش این کاراش با شناختی که از ش دارم بیشتر از اینکه منو نگران سوء نیتش کنه متوجه اوج بچه بودنش کرده و یه جورایی دوستی خاله خرسه که هم برام تو محیط کار سوال برانگیز شده هم تو خونه جنجال شده ولی چیکار کنم رییسم اصرار داره باهاش همکاری کنم و حتی این مسائل رو هم بهش گفتم و فقط خندیده که این بچه اس (رییسم استاد این خانوم هست).
اما اوج جریان هفته قبل اتفاق افتاده که برای خرید های جزئی غرفه تو همایش این خانوم اصرار کرده که تو رور خدا آقای... من خرید دوست دارم بزار بیام باهم خرید کنیم. باور کنید من تا حالا ایشون رو سوار ماشینم نکردم و بهش هم توضیح دادم و خودش هم اصراری نداشه من برسونمش خوابگاه ولی اون روز هرچی گفتم گوش نکرد و سوار شد کنار دست من و فکر کنید هر مغازه رفتیم فکر می کردن زن و شوهریم و وقتی به اسم فامیل هم رو صدا می زدیم می فهمیدن که همکاریم.
خانومم سر این قضیه یه قشقرق اساسی راه انداخت و به خانومه اس ام اس زده البته خیلی اس ام اس مودبانه و خوبی. به هر حال من هم سر این قضیه و برای رفع شک خانومم وقتی این خانوم بهم زنگ زد به یه بهانه ای حسابی سرش داد و بیداد کردم. این خانوم دیگه با من حرف هم نمی زنه و حالا از یه طرف رییسم میگه چیکارش کردی که دیگه سمت ما هم نمیاد. از طرف دیگه موندم با این حساسیتهای شدید خانومم چه کنم. باور کنید چند سال پیش که شماره همکلاسیام تو موبایلم بود سرم دعوا راه می انداخت که تو چرا کارای درسیتو از اینا می پرسی من چطوری متوجهش کنم که بابا هر ارتباطی با خانوما که نشانه خیانت نیست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)