به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 مشکلات فوق العاده زیاد در دوران نامزدی

    سلام دوستان
    من 2.5 ساله عقد کردم . از روز اول انقد مشکلات داشتیم که فکر میکنم به جای 24 من الان 50 سالمه!
    روزای اول زندگیمون مادر پدر همسرم مبلغ پولی که شوهرم تا اون سن کار کرده بود و داده بود به پدر و مادرش رو تکذیب کردند و به شوهرم بر نگردوندن.
    بعد از اون با اصرار همسرم، اون از خونه بیرون کردن.
    بعد مدتی مادر شوهرم با پدر شوهرم دعوا و بحث پیدا کردن و جدا از هم زندگی کردن.
    مادر شوهرم اموال و خانه ی پدر شوهرم رو فروخت(چون به نامش بود).
    پدر شوهرم و شوهرم و برادرش آواره شدن و الان مستاجرن.
    همسرم به سختی تاکسی گرفت و خونه مسکن مهر خرید و مثل تراکتور کار کرد.
    این آخریا خبر گرفت مادرش داره کارهای بدی میکنه،واسه جلوگیری از اون رفت که مشکل رو حل کنه ولی تصادف کرد.
    خدارو شکر زیاد جراحت ندیدن.
    اما 2 ماهی طول کشید تا خوب بشن.
    الان رفته تاکسی رو درست کنه میبینه 15 تومن پول میخاد.چون گفتن موتور کامل سمند بخرخودش 6 تومنه.
    قانونم نمیذاره که دست دوم جنس بخره.
    حتی ماشین چون تاکسیه زرده به عناون اوراق هم نمیخرن.
    بعد رفته کارت هوشمندشو پیگیری کرده دیده باید پول بیمه رو بده،(چون با توجه به مشکلات پول بیمه رو 2 سال نداده) بعد دیده پول بیمه حدود 9 میلیونه.
    دیگه سرتونو درد نیارم مشکلات ریز و درشت زیندگی ما همش بخاطر رفتارا و کارای مادر شوهرمه.اما دیگه شده دیگه.
    با پول عروسی و کالاهای زندگیمون حدود 40 میلیون نداریم.بیچاره شوهرم از صفر شروع کرد آسته آسته خونه و ماشین و کار پیدا کرد. اما الان هیچی نداره.
    ماهی 400 تومنم قسط داریم.
    ما چیکار میتونیم بکینم. نه میشه دیگه وام بگیریم. نه کسی انقد قرض میده تازه نامزدیمونم طول کشیده.
    شما فقط منو دلداری بدین کافیه. چون مشکلات من با گفتگو حل نمیشه. ممنون

  2. 2 کاربر از پست مفید رفتگر تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 03 شهریور 93), terme00 (چهارشنبه 05 شهریور 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    57
    Array
    سلام. متاسفم. اما نا امید نشو ، مطمئن باش که درب زندگی همیشه روی یک پاشنه نمیچرخه. بالا داره پایین داره. اما از کلامت پی بردم ، بین شما و نامزدتون عشق و علاقه ای وجود داره که میتونه کوه رو تکون بده.
    کلامی از سعدی هست که وقتی در مقابل مشکلات کم میارم با یادآوریش نیروی تازه میگیرم. قبلا این حکایت رو اینجا برای دوستان نوشتم. اما شاید ذکرش برای شما هم خالی از لطف نباشه.
    هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
    صبور و پر تلاش باشید.

    پندار نیک . گفتار نیک . کردار نیک

  4. 8 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 03 شهریور 93), terme00 (چهارشنبه 05 شهریور 93), پاپیون (یکشنبه 25 بهمن 94), هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), مقیمی (شنبه 01 شهریور 93), خیال تو (یکشنبه 02 شهریور 93), رفتگر (دوشنبه 03 شهریور 93), شیدا. (شنبه 01 شهریور 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 دی 93 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    340
    سطح
    6
    Points: 340, Level: 6
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 282 در 96 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزم
    نمیتونی بری یه خورررررررررده قربون صدقه ی مادر شوهر بشی و یه پولی هاپولی کنی؟؟
    خانواده ی شوهر منم همه ی پولش رو قبل ازدواج گرفتن و تو عروسی اش دست خالی اومدند و فقط یه پتوی یه نفره!!!! به من عیدی دادند
    ولی لااقل خانواده ی گرم و بی آزارین.
    پس بدتر از منم هست.............

    غصه نخور
    غصه بخوری یا نه یه روز شوهرت وضعش خوب میشه و تو از غصه پیر میشی و اون میره یه زن خوجل موجلا میگیره هاااااااااااااااا
    از ما گفتن بود .....

  6. 3 کاربر از پست مفید aye تشکرکرده اند .

    هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), رفتگر (دوشنبه 03 شهریور 93), شیدا. (دوشنبه 03 شهریور 93)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفتگر نمایش پست ها
    مادر شوهرم اموال و خانه ی پدر شوهرم رو فروخت(چون به نامش بود).
    پدر شوهرم و شوهرم و برادرش آواره شدن و الان مستاجرن.
    همسرم به سختی تاکسی گرفت و خونه مسکن مهر خرید و مثل تراکتور کار کرد.
    این آخریا خبر گرفت مادرش داره کارهای بدی میکنه،واسه جلوگیری از اون رفت که مشکل رو حل کنه ولی تصادف کرد.
    اولش که پدر شوهر مادرشوهر، همسرت را از خونه بیرون کردن !!

    بعدش که بین خودشون هم اختلاف افتاد و مادره همه اموال را بالا کشید
    همسر و پسرهاش را آواره کرد و رفت
    بعد از مدتی همسر شما بازم می ره که ؟؟؟؟؟؟


    نمی دونم والا!
    بعضی ها تو تالار به من می گن بدبینم و سخت گیرم و منفی نگرم و ...
    الان یعنی من باز خشن نگاه کردم؟

    تازه نصف ماجرا را نفهمیدم. مثلا کارت هوشمند و ...

    به هر حال وضعیتی هست که پیش اومده.
    اگر همسرت دفعه قبل تونست خودش را جمع و جور کنه، پس این بار هم می تونه.
    حالا گفتی دلداری بدیم، منم قسمت مثبت حسم را بگم.
    نمی دونم چرا حس کردم فقط کمی خسته ای. دوباره بلند می شید. نگران نباش.
    این روزها همه درگیر مشکلات اقتصادی هستند و متاسفانه اکثر خانواده ها از فشارهای اقتصادی می نالند.
    خدا را شکر کن که همسرت سالمه و تصادف ضرر جانی و جسمی براش نداشته.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    terme00 (چهارشنبه 05 شهریور 93), هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), رفتگر (دوشنبه 03 شهریور 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از حرفای خوبتون.آره من زندگی سختی رو دارم میگذرونم اما اصلا به روی خودم نمی آرم. عین یه دختر 23 ساله واقعی سرحالم.
    اما میرترسم مریض بشم . بعضی وقتا دیوونه میشم. انگار همه مشکلاتو یهو میخام سر یه نفر خالی کنم.
    من هیچ وقت مادر شوهرمو که مسبب تمام مشکلاتم بود رو نمی بخشم.
    اوا بدترین کارها رو با زندگی من کرده. البته الان انقد خار و خفیف شده که می فهمم داره تقاص پس میده.
    برام دعا کنید زندگیم به یه ثباتی برسه و آرامش و آسایش برگرده به زندگیم.
    ممنون ازتون دوستان
    خدا برای شما هیج وقت نخاد.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اولش که پدر شوهر مادرشوهر، همسرت را از خونه بیرون کردن !!

    بعدش که بین خودشون هم اختلاف افتاد و مادره همه اموال را بالا کشید
    همسر و پسرهاش را آواره کرد و رفت
    بعد از مدتی همسر شما بازم می ره که ؟؟؟؟؟؟


    نمی دونم والا!
    بعضی ها تو تالار به من می گن بدبینم و سخت گیرم و منفی نگرم و ...
    الان یعنی من باز خشن نگاه کردم؟

    تازه نصف ماجرا را نفهمیدم. مثلا کارت هوشمند و ...

    به هر حال وضعیتی هست که پیش اومده.
    اگر همسرت دفعه قبل تونست خودش را جمع و جور کنه، پس این بار هم می تونه.
    حالا گفتی دلداری بدیم، منم قسمت مثبت حسم را بگم.
    نمی دونم چرا حس کردم فقط کمی خسته ای. دوباره بلند می شید. نگران نباش.
    این روزها همه درگیر مشکلات اقتصادی هستند و متاسفانه اکثر خانواده ها از فشارهای اقتصادی می نالند.
    خدا را شکر کن که همسرت سالمه و تصادف ضرر جانی و جسمی براش نداشته.
    شوهرم خب خوتوادشه. الان دیگه میبینه چقد پدر و برادرش تنها شدن دلش میسوزه هی میخاد کمک کنه.
    منم حق بش میدم.
    ولی آره خسته ام. نمیخام اینجوری زندگیم شروع بشه. حتی من با مادرمم درد و دل نمی کنم مه اون دغدغه منو پیدا نکنه.
    اما می ترسم از روی که کم بیارم.
    باورتون میشه دلم یه فکر راحت میخاد.بدون قسط وام خونه عروسی جهاز جنگ و دعوا...یه فکر خالیه خالی

  10. 2 کاربر از پست مفید رفتگر تشکرکرده اند .

    هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), شیدا. (سه شنبه 04 شهریور 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اسفند 94 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    2,101
    سطح
    27
    Points: 2,101, Level: 27
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    9

    تشکرشده 46 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفتگر نمایش پست ها
    ممنون از حرفای خوبتون.آره من زندگی سختی رو دارم میگذرونم اما اصلا به روی خودم نمی آرم. عین یه دختر 23 ساله واقعی سرحالم.
    اما میرترسم مریض بشم . بعضی وقتا دیوونه میشم. انگار همه مشکلاتو یهو میخام سر یه نفر خالی کنم.
    من هیچ وقت مادر شوهرمو که مسبب تمام مشکلاتم بود رو نمی بخشم.
    اوا بدترین کارها رو با زندگی من کرده. البته الان انقد خار و خفیف شده که می فهمم داره تقاص پس میده.
    برام دعا کنید زندگیم به یه ثباتی برسه و آرامش و آسایش برگرده به زندگیم.
    ممنون ازتون دوستان
    خدا برای شما هیج وقت نخاد.

    - - - Updated - - -



    شوهرم خب خوتوادشه. الان دیگه میبینه چقد پدر و برادرش تنها شدن دلش میسوزه هی میخاد کمک کنه.
    منم حق بش میدم.
    ولی آره خسته ام. نمیخام اینجوری زندگیم شروع بشه. حتی من با مادرمم درد و دل نمی کنم مه اون دغدغه منو پیدا نکنه.
    اما می ترسم از روی که کم بیارم.
    باورتون میشه دلم یه فکر راحت میخاد.بدون قسط وام خونه عروسی جهاز جنگ و دعوا...یه فکر خالیه خالی
    سلام خداییش درکت میکنم لااقل من یکی بیشتردرکت میکنم 1چون بی پولی وبدبیاری روکشیدم وهنوزم دارم میکشم !ایشالاکه مشکلت حل بشه رفتگرجون یه روزی همه ی این روزای سخت تموم میشن مهم باهم ودرکنارهم خوب بودنه

  12. 3 کاربر از پست مفید روزنه ی امید تشکرکرده اند .

    هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), رفتگر (دوشنبه 03 شهریور 93), شیدا. (سه شنبه 04 شهریور 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    23,502
    سطح
    94
    Points: 23,502, Level: 94
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 848
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلااااااام
    معلومه شوهر خوب و زحمت کشی داری که توی این اوضاع اقتصادی انقدر خوب ازپس امور اقتصادی براومده و از صفر خیلی چیزا برای خودش دست و پا کرده.خداروشکر معلومه برای تو و زندگی مشترکتون هم خیلی ارزش قائله.قدر چنین مردایی رو باید دونست . اون الان تنها کسی که بهش دلخوشه تویی . محرم درد دلاش مطمئن باش حضور تو بسیار باعث دلگرمی و آرامش خاطر اونه پس به انگیزه دادن هات بهش ادامه بده و عشق بی دریغت رو نثارش کن ...
    فقط هیچوقت توکلتو به خدا از دست نده که اگر اون بخواد هر غیرممکنی ممکن میشه .درمورد مسائل مالیت هم به خدا توکل کن و همیشه توی نمازهات برای بهبود شرایطتون دعاکن.

    خوشبخت باشین انشالله...

  14. 4 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    پروانه 71 (سه شنبه 04 شهریور 93), هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), رفتگر (سه شنبه 04 شهریور 93), شیدا. (سه شنبه 04 شهریور 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون ازتون دوستان.
    اینجا که حالا حرفشو زدم چیزای دیگه هم بگم ببینم شما نظری یا کمکی دارید برای من.
    من و نامزدم خیلی زندگیا باهم داشتیم. من قبول دارم تا حدودی آدم منفی بین هستم و از هر قضیه ایراد زیاد میگیرم.
    اما این اونقدری وحشتناک نیس. مدتیه همسرم مدام از همه حرفای من برداشتای بد میکنه و به من برچسب بدبینی رو میزنه.
    مثلا من بش میگم به مشکلات فکر نکن ... میگه من که فکر نمی کنم تویی که فکر میکنی.
    یا میگم همه چیزاینا بالاخره میگذره...میگه اصلا چیز بدی وجود نداره تو منفی میبینی!!
    یعنی من دهنمو وا میکنم میگه داری منفی میبینی.
    من چند بار حرفاشو قبول کردم و گفتم باشه سعی میکنم درستش کنم.اما دیدم نه بازم توی شرایطای خاص که من یکم از چیزی ابراز ناراحتی و نگرانی میکنم باز همونجوری مدام بم میگه منفی بین منفی بین!!
    نمیدونم چش شده؟؟!!
    الان 4 روزه هیچ حرفی بام نمیزنه ...چون دو تا شهر دور هستیم اصولا یا اس ام اس یا زنگ میزنیم. اصلا اس ام اس نمیده زنگم میزنم انقد تیکه میندازه و خشک برخورد میکنه که فقط ساکت میشم.
    حرفای بد زیادیم توی مشاجره ای که داشتیم بم زد...گفت ذاتت بده و من اشتباه میکردم.....گفت بهتره اصلا تو رو توی کارهام دخالت ندم عین مردای دیگه..منم همه حرفاشو ناحقی خوندم و دیگه بش گفتم که همونقدر که من مقصرم توهم تقصیر داری...باید پای به پای هم قبول کنیم و درستش کنیم.
    ولی اون مدام میگه که تو اشتباه میکنی...
    اصلا حرصمو دروورده.تو این وضعیت نا بسامان انگار من سنگم که هر جور بخاد میتونه منو تراش بده.
    خب منم دلداری لازم دارم وگرنه نمیومدم اینجا واسه شما تعریف کنم که.

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفتگر نمایش پست ها
    ممنون ازتون دوستان.
    اینجا که حالا حرفشو زدم چیزای دیگه هم بگم ببینم شما نظری یا کمکی دارید برای من.
    من و نامزدم خیلی زندگیا باهم داشتیم. من قبول دارم تا حدودی آدم منفی بین هستم و از هر قضیه ایراد زیاد میگیرم.
    اما این اونقدری وحشتناک نیس. مدتیه همسرم مدام از همه حرفای من برداشتای بد میکنه و به من برچسب بدبینی رو میزنه.
    مثلا من بش میگم به مشکلات فکر نکن ... میگه من که فکر نمی کنم تویی که فکر میکنی.
    یا میگم همه چیزاینا بالاخره میگذره...میگه اصلا چیز بدی وجود نداره تو منفی میبینی!!
    یعنی من دهنمو وا میکنم میگه داری منفی میبینی.
    من چند بار حرفاشو قبول کردم و گفتم باشه سعی میکنم درستش کنم.اما دیدم نه بازم توی شرایطای خاص که من یکم از چیزی ابراز ناراحتی و نگرانی میکنم باز همونجوری مدام بم میگه منفی بین منفی بین!!
    نمیدونم چش شده؟؟!!
    الان 4 روزه هیچ حرفی بام نمیزنه ...چون دو تا شهر دور هستیم اصولا یا اس ام اس یا زنگ میزنیم. اصلا اس ام اس نمیده زنگم میزنم انقد تیکه میندازه و خشک برخورد میکنه که فقط ساکت میشم.
    حرفای بد زیادیم توی مشاجره ای که داشتیم بم زد...گفت ذاتت بده و من اشتباه میکردم.....گفت بهتره اصلا تو رو توی کارهام دخالت ندم عین مردای دیگه..منم همه حرفاشو ناحقی خوندم و دیگه بش گفتم که همونقدر که من مقصرم توهم تقصیر داری...باید پای به پای هم قبول کنیم و درستش کنیم.
    ولی اون مدام میگه که تو اشتباه میکنی...
    اصلا حرصمو دروورده.تو این وضعیت نا بسامان انگار من سنگم که هر جور بخاد میتونه منو تراش بده.
    خب منم دلداری لازم دارم وگرنه نمیومدم اینجا واسه شما تعریف کنم که.

    عزیزم وقتی یه نفر ناراحته مریضه یا گرفتاره، اعصابش به شدت ضعیف میشه. طوری که خودشم نمی دونه داره چیکار می کنه. توی چنین شرایطی معمولا زنها گریه می کنن یا غر میزنن. اما مردها عصبی میشن و کتک کاری می کنن یا داد میزنن. همه هم خودشون می دونن بی حوصله هستن برای همین ترجیح میدن تنها باشن. احتمالا بخشی از بداخلاقی همسر شما و دوری کردنشون به خاطر همینه.

    سعی کنید آرومتر و خوش خلق تر باشین. خوش خلقی به معنای عدم ابراز نارضایتی نیست؛ ولی لحن گفتنش خیلی مهمه. مثلا به جای گفتن: همه اینا بالاخره میگذره؛ بگید دلم میخواست زودتر میرفتیم سر خونه زندگیمون و یه زندگی شاد رو شروع می کردیم. این عبارت هم تشویق کننده است هم امیدوارانه تر.

    یا به جای گفتن: به مشکلات فکر نکن. بگین چقدر خوبه که می تونی همه مشکلاتو حل کنی.خوشحالم که تو رو دارم. اگر باز هم گفتن: نه اصلا مشکلی نیست. می تونین بگین: برای تو مشکلی نیست چون مردی و قوی و باهوش و... اما نمی دونی من چقدر سختمه و نگرانم که توی این شرایطی... بعدش احتمالا ایشون شروع می کنن به دلداری دادن

    دعا می کنم همه مشکلاتتون به سرعت و سهولت برطرف بشه و زندگی شاد و موفقی در کنار همسرتون داشته باشید.
    ویرایش توسط mahasty : سه شنبه 04 شهریور 93 در ساعت 18:25

  17. 3 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), رفتگر (پنجشنبه 06 شهریور 93), شیدا. (سه شنبه 04 شهریور 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    عزیزم وقتی یه نفر ناراحته مریضه یا گرفتاره، اعصابش به شدت ضعیف میشه. طوری که خودشم نمی دونه داره چیکار می کنه. توی چنین شرایطی معمولا زنها گریه می کنن یا غر میزنن. اما مردها عصبی میشن و کتک کاری می کنن یا داد میزنن. همه هم خودشون می دونن بی حوصله هستن برای همین ترجیح میدن تنها باشن. احتمالا بخشی از بداخلاقی همسر شما و دوری کردنشون به خاطر همینه.

    سعی کنید آرومتر و خوش خلق تر باشین. خوش خلقی به معنای عدم ابراز نارضایتی نیست؛ ولی لحن گفتنش خیلی مهمه. مثلا به جای گفتن: همه اینا بالاخره میگذره؛ بگید دلم میخواست زودتر میرفتیم سر خونه زندگیمون و یه زندگی شاد رو شروع می کردیم. این عبارت هم تشویق کننده است هم امیدوارانه تر.

    یا به جای گفتن: به مشکلات فکر نکن. بگین چقدر خوبه که می تونی همه مشکلاتو حل کنی.خوشحالم که تو رو دارم. اگر باز هم گفتن: نه اصلا مشکلی نیست. می تونین بگین: برای تو مشکلی نیست چون مردی و قوی و باهوش و... اما نمی دونی من چقدر سختمه و نگرانم که توی این شرایطی... بعدش احتمالا ایشون شروع می کنن به دلداری دادن

    دعا می کنم همه مشکلاتتون به سرعت و سهولت برطرف بشه و زندگی شاد و موفقی در کنار همسرتون داشته باشید.
    کاش اینطور بود که شما می گید. اما من دقیقا حرفای شما رو بش زدم ...گفتم که سر خونه زندگی مون رفتن خیلی تاثیر میذاره روی ما (همچین جمله ساده ای رو گفتم) ایشون گفت اگه خیلی ناراحتی همین تو 1 ماه یه عروسی بگیرم خیالت راحت شه.
    مهستی جا این مشکل همسر من سالهاست که وجد داره . من اوایل خودمو به در و دیوار میزدم که بش بفهمونم برداشت اشتباه کرده و چقد با التماس و قسم باور میکرد.
    اما دیگه انقد خرد که دیگه خسته ام . وقتی بحثمون میشه خدایی نکرده من مثلا یه نفس عمیق بکشم تو بحث واسه تلافی این حرکت من چنان داد میزنه و میگه که بسه تمومش کن که بغضم میگیره.
    اوه اوه اگه بگم مشکلات برای تو سخته که دیگه واویلا...دیگه انقد برچسب ضعیف بم میزنه که کوتاه میام. باید یه پست بذارم جای دیگه. اینجا اشتباهه.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. سرد شدن نسبت به همسر بدلیل مشکلات زیاد
    توسط سناریا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 18:34
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.